تولد : ۲ آذر 1312
درگذشت: ۲۹ خرداد ۱۳۵۶
مقبره: سوریه، دمشق
تحصیلات: کارشناسی ادبیات پارسی و دکترای تاریخ
پزشک على شریعتی به سال ۱۳۱۲ در مزينان از توابع سبزوار در خانوادهاي مذهبی چشم به جهان گشود پدر او استاد محمد تقی شریعتی مردی پاک و پارسا و عالم به علوم . نقلی و عقلی و استاد دانشگاه مشهد بود علی پس از گذراندن دوران کودکی وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسرای مقدماتی در مشهد شد. علاوه بر خواندن دروس دانشسرا در کلاسهاي پدرش به کسب علم می پرداخت.
پزشک علی شریعتی معلم شهید پس از پایان تحصیلات در دانشسرا به آموزگاری پرداخت و کاری را شروع کرد که در تمامی دوران زندگی کوتاهش سخت به آن شوق داشت و با ایمانی خالص با تمامی وجود آن را دنبال کرد.
به من بگو نگو ، نمیگویم ، اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من می فهمم .
سرمایه هاي هر دلی حرف هایي است که برای نگفتن دارد.
خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.
حتما بخوانید: عکس نوشته های مفهومی زیبا از دکتر علی شریعتی
جملات زیبا از دکتر علی شریعتی, عکس نوشته های مفهومی زیبا از دکتر علی شریعتی, دعاهای دکتر علی شریعتی, سخنان کوتاه دکتر علی شریعتی, جملات سیاسی دکتر علی شریعتی
آن ها«دشمنان»از فهمیدن تو می ترسند.از گاو که گنده تر نمی شوی می دوشنت و از اسب
که دونده تر نمی شوی سوارت میشوند و از خر که قویتر نمی شوی بارت میکنند. انها از
فهمیدن تو میترسند.
چه بسا تلاش کننده اي که به زیان خود می کوشد
هرکس پرحرفی کند یاوه میگوید و آن کس که بیندیشد آگاهی یابد
به من بگو: نگو! ……………. نمیگویم
اما نگو : نفهم! که نمی توانم
من می فهمم
عکس نوشته های دکتر شریعتی
خدایا!
به من توفیق عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت
و دوست داشتن بی آنکه عشق بداند را عطا کن
عشق در اوج اخلاصش به ایثار رسیده ودر اوج ایثارش به قساوت.
من هرگز نمی نالم!
قرنها نالیدن بس است… میخواهم فریاد بزنم
اگر نتوانستم
سکوت می کنم
بهترین مترجم کسی است که:
سکوت دیگران را ترجمه کند!
شاید سکوتی تلخ گویای دوست داشتنی شیرین باشد…
لحظه لحظه زندگی را سپری می کنیم تا به خوشبختی برسیم ٬
غافل ازاینکه خوشبختی در همان لحظه اي بود که سپری شد.
عشق گاه جا به جامیشود و گاه می سوزاند اما دوست داشتن…
از جای خویش ،از کنار دوست خویش بر نمیخیزد، سرد نمیشود که داغ نیست و نمیسوزاندکه سوزاننده نیست !
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده اي هم
می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.
دنیا را بد ساخته اند … کسی راکه دوست داری ، تو را دوست نمی دارد … کسیکه تورا دوست دارد ، تو دوستش نمی داری … اما کسیکه تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد … به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند … و این رنج است …
شرافت مرد همچون بکارت یک دختر است اگر یکبار لکه دار شد دیگر جبران پذیر نیست
حتما بخوانید: نخستین ابراز علاقه دکتر شریعتی به همسرش
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن
خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ي مرگ بر بی ثمری لحظه اي که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
… نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد … نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت … ولی بسیار مشتاقم … که از خاک گلویم سوتکی سازد … گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش … تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد …. و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد … تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را …
خدایــــــــــا سرنوشت مرا خیر بنویس
تقدیری مبارک
تا هرچه راکه تو دیر میخواهی زود نخواهم
دوست داشتن کسیکه لایق محبت نیست ريخت و پاش محبت است
نامم را پدرم انتخاب کرد و نام خانوادگیم را یکی از اجدادم” دیگر بس است! سرنوشتم را خودم انتخاب می کنم
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است .
وگرنه هر ماهی مرده اي هم
می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند.
وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من وی را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او به پایان رسید
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
دنیا را بد ساخته اند …
کسی راکه دوست داری ، تو را دوست نمیدارد …
کسیکه تورا دوست دارد ، تو دوستش نمیداری …
اما کسیکه تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …
به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند …
و این رنج است
جملات سیاسی دکتر علی شریعتی
آنگاه که تقدیر نیست و از تدبیر نیز کاری ساخته نیست
خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه ی اندامها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت است تجلی کند
اگرهم هستیمان را یک خواستن کنیم یک خواستن مطلق شویم و
اگر با هجوم و حملههاي صادقانه و سرشار
از امید و یقین و ایمان بخواهیم پاسخ خویش را خواهیم گرفت.
خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست میدارم
می گویند:
فراموشش کن
خدایا به من زیستنی عطا کن
که در لحظه ي مرگ بر بی ثمری لحظه اي که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
متن های زیبا از دکتر علی شریعتی
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم که تو در عرش کبریایی خود نداری
منچون تویی را دارم
وتو چون خود نداری
پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،
تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما
… نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد
… نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
… ولی بسیار مشتاقم
… که از خاک گلویم سوتکی سازد
… گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
… تا که پی در پی دم گرم خویش را بر گلویم سخت بفشارد
…. و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
… تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را
به من بگو نگو ، نمیگویم ،
اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم ، من میفهمم .
روزی که بود ندیدم….روزی که خواند نشنیدم
روزی دیدم که نبود….روزی شنیدم که نخواند
نوشته های عاشقانه از دکتر شریعتی
خدایا به من توفیق تلاش در شکست
صبر در نومیدی
عظمت بی نام دین بی دنیا
عشق بی هوس عطا کن
سرمایههاي هر دلی حرفهایي است که برای نگفتن دارد.
حتما بخوانید: سخنان کوتاه دکتر علی شریعتی برای اس ام اس
من هرگز نمینالم…
قرنها نالیدن بس است…
میخواهم فریاد بزنم…!
اگر نتوانستم سکوت میکنم….
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش
و از آن چه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمیتوست
عکس های جوانی دکتر علی شریعتی
خداوندا به هر کس که دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است
و به هر کس که دوست میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.
انها«دشمنان»از فهمیدن تو میترسند.از گاو که گنده تر نمی شوي میدوشنت و از اسب
که دونده تر نمی شوي سوارت می شوند و از خر که قویتر نمی شوی بارت میکنند. انها از
فهمیدنتو میترسند.
ارزش انسان به اندازه حرفهایي هست که برای نگفتن دارد.
اگر تنهاترین تنهاها شوم باز خدا هست.
او جانشین همه ی نداشتنهاست.لعنت و آفرینهابی ثمر است.
اگر تمامیخلق گرگهايهار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو
تنهای مهربان و جاوید و آسیب ناپذیر من هستی.اي پناهگاه ابدی !
تو می تواني جانشین همه ی بی پناهیها شوی.
عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :
عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…
تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد …. کسی در پیرامونش نباشد!
اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!
برعکس کسیکه چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…
و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛
در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……
کتاب نیایش
سخنان استاد علی شریعتی
خدایا : «چگونه زیستن »رابه من بیاموز ،« چگونه مردن» را خود ، خواهم دانست .
خدایا : رحمتی کن تا ایمان ، نام ونان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را؛ وحتی نامم را در خطر ایمانم افکنم.
تا از آن ها باشم که پول دنیا می گیرند وبرای دین کار میکنند ؛ نه انها که پول دین میگیرند وبرای دنیا کارمیکنند .
باور نمیکنم
هرگز باور نمیکنم که سالهاي سال همان گونه زنده ماندنم به طول انجامد.
یک کاری خواهد شد.
زیستن مشکل است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام مینهند
و دیر میگذرند که احساس میکنم خفه میشوم. هیچ نمیدانم چرا؟
اما میدانم کس دیگری در درون من پا گذاشته است و اوست مرا چنان بی طاقت کرده است. احساس
میکنم دیگر نمی توانم در خود بگنجم ودر خود بیارامم و از بودن خویش بزرگتر شده ام
و این جامه بر من تنگی میکند. این کفش تنگ و بی تا بیقرار!
عشق آن سفربزرگ! آه چه می کشم!
چه خیال انگیز و جان بخش است این جا نبودن.
معشوق من چنان لطیف است
که خود رابه « بودن » نیالوده است
که اگر جامه ي وجود بر تن می کرد
نه معشوق من بود . . .
چه تلخ و غم انگیز است سرنوشت کسیکه طبیعت نمی تواند سرش کلاه بگذارد…
این سرزمین رابا عقل مصلحت اندیش ساخته اند. پس باید با عقل مصلحت اندیش در آن زیست.
و چاره ایی دیگر پیدا نیست و من «چنین کردم» اما «چنین نبودم» و این دوگانگی مرا همواره دو نیمه می کرد.
وقتی کبوتری شروع به رفت و آمد با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی قلبش سیاه می شود.
دوست داشتن کسیکه لایق دوست داشتن نیست ريخت و پاش محبت است
دل نوشته های زیبا از دکتر علی شریعتی
دلهاي بزرگ و احساسهاي بلند، عشقهاي زیبا و پرشکوه میآفرینند
اما چه رنجی است لذتها را تنها بردن و چه زشت است زیباییها را تنها دیدن
و چه بدبختی آزاردهنده اي است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
اکنون تو با مرگ رفته اي و من این جا تنها به این امید دم میزنم
که با هر نفس گامیبه تو نزدیک تر میشوم .
این زندگی من است
عکس دکتر علی شریعتی در مکه
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.
وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است
.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.
دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
گر قادر نیستی خودرا بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهاي را بالا ببری
شریعتی در سال ۱۳۳۴ به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد وارد گشت و رشته ادبیات فارسی را برگزید. در همین سال علی با یکی از همکلاسان خود بنام پوران شریعت رضوی ازدواج میکند.
وجود تفکر خلاق باعث شد که معلم شهید در طول دوران تحصیل در دانشکده ادبیات به انتشار آثاری چون: ترجمه ابوذر غفاری ، ترجمه نیایش اثر الکسیس خ .کارل و یک رشته مقالههاي تحقیقی دراین زمینه همت گمارد.
معلم انقلاب در سال ۱۳۳۷پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی به علت شاگرد اول شدنش برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد.
وی در آنجا به تحصیل علومی چون جامعه شناسی، مبانی علم تاریخ و تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون ماسینیون، گورویچ و ساتر و… آشنا شد و از علم آنان بهرههاي بسیار برد.
دوران تحصیل شریعتی همزمان با جریان نهضت ملی ایران به رهبری مصدق بود که او نیز با قلم و بیان خود و نوشتههاي محکم و مستدل از این حرکت دفاع مینمود. وی پس از سالها تحصیل با مدرک دکترا در رشتههاي .
جامعه شناسی و تاریخ ادیان به ایران بازگشت در همان دوران نیز فعالیتهاي بسیاری در زمینههاي سیاسی و مبارزاتی و اجتماعی داشت که به گوشهاي ازآن فعالیتها می پردازیم .
در سال ۱۹۵۹ میلادی به سازمان آزادیبخش الجزایر مىپیوندد و سخت به فعالیت مىپردازد. در سال ۱۹۶۰ میلادی مقالهاي تحت عنوان “به کجا تکیه کنیم” را در یکی از نشریات فرانسه منتشر میکند.
به گزارش تالاب در سال ۱۹۶۱میلادی مقاله “شعر چیست؟” ساتر را ترجمه ودر پاریس منتشر مینماید ودر همان اول علت فعالیت در سازمان آزادیبخش الجزایر گرفتار میشود ودر زندان پاریس با “گیوز” گفتگواي میکند که در سال ۱۹۶۵ در توگو چاپ میشود.
در سال ۱۹۶۱ نیز مقالهاي تحت عنوان “مرگ فرانتس فانون” را در پاریس منتشر میکند، همچنین در طول مبارزات مردم الجزایر برای آزادی دستگیر میشود و مورد ضرب و شتم پلیس فرانسه قرار می گیرد و روانهء بیمارستان می شود و سپس به زندان فرستاده .میشود .
همچنین با مبارزان بزرگ ملتهاي محروم نیز آشنا می شود وی در سال ۱۳۴۳ به ایران باز می گردد ودر مرز ترکیه و ایران توقیف و به زندان قزل قلعه تحویل داده می شود و بعد از چند ماه آزاد و به خراسان زادگاهش میرود .
در سال ۱۳۴۴ مدتی پس از بیکاری ، اداره فرهنگ مشهد ، استاد جامعه شناسی و فارغ التحصیل خدانشگاه سوربن را به عنوان دبیر انشاء کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهاي مشهد استخدام میکند، و سپس در دبیرستان بتدریس می پردازد و بالاخره به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد می شود
به گزارش تالاب در سال ۱۳۴۸ به حسینیه ارشاد دعوت می شود و به زودی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را بعهده گرفته و به تدریس جامعه شناسی مذهبی، .تاریخ شیعه و معارف اسلامی میپردازد دراین محل است که پزشک شریعتی با قدرت و نیروی کم نظیر و با کنجکاوی و تجزیه و تحلیل تاریخ ، چهره هاي مقدس و شخصیتهاي بزرگ اسلام را معرفی نمود.
استحکام کلام ، بافت منطقی جملات با اتکاء بهخ پشتوانه فنی و عمیق فکریش هر شنونده اي را در کوتاهترین مدت سرا پا گوش میساخت ودر نیم راه گفتار تحت تاثیر قرار میداد و سپس به هیجان می آورد
در سال۱۳۵۲، رژیم، حسینیهء ارشاد که پایگاه هدایت و ارشاد مردم بود را تعطیل نمود، و معلم مبارز را بمدت ۱۸ماه روانه زندان میکند و درخ خلوت و تنها ئی است که علی نگاهی به گذشته خویش میافکند و .استراتژی مبارزه رابار دیگر ورق زده و با خدای خویش خلوت میکند از این به بعد تا سال ۱۳۵۶ و هجرت ، پزشک زندگی سختی را پشت سرخ گذاشت .
ساواک نقشه داشت که پزشک رابه هر صورت ممکن از پا در آورد، ولی شریعتی که از این برنامه آگاه می شود ، آن را لوث میکند.
دراین زمان استاد محمد تقی شریعتی را دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار داده بودند تا پسرش را تکذیب و محکوم کند. اما این مسلمان راستینخ سر باز زد، پزشک شریعتی در همان روزها و ساعات خودرا در اختیار آن ها می گذارد تا اگر خواستند، وی را از بین ببرند و پدر را رها کنند
در مهر ماه سال ۱۳۵۳ ساواک که غافلگیر شده بودو از محبوبیت علی آگاه وی را بدست شکنجه روحی و جسمی سپرد، و می خواستند وی را مجبور به همکاری نموده و برایش شوی تلویزیونی درست کنند و پاسخ او که هیچگاه حقیقتی رابه خاطر مصلحت ذبح شرعی نکرده است چنین بود ” و اگر “.
خفهام کنند سازش نخواهم کرد وحقیقت را قربانی مصلحت خویش نمیکنم پزشک در ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۳۵۶ تهران را بسوی اروپا ترک گفت تا دورانی جدید رابا مطالعه و مبارزه آغاز کند.
سر انجام در روز یکشنبه ۲۹ خرداد ماه ۱۳۵۶ با قلبی عاشق ، اندیشه اي پاک ، ایمانی محکم، زبانی قاطع، قلمی توانا، روانی آگاه و سیمايي آرام بسوی آسمانها و آرامشی ابدی عروج کرد و عاشقان و دوستداران خودرا دراین فقدان .همیشه محسوس تنها گذاشت .
خدایش بیامرزد و راهش پر رهرو باد – سخنان زیبا از پزشک علی شریعتی
مجله فرهنگی و هنری تالاب