استعداد بی نظیر جک جیلنهال در نقش های متفاوت

استعداد بی نظیر جک جیلنهال در نقش های متفاوت

استعداد جک جیلنهال در نقش های متفاوت

 

جیکوب بنجامین جیک جیلنهال یک هنرپیشه آمریکایی هست. پسر کارگردان، استیون جیلنهال و نمایشنامه‌نویس، ناومی فومر، بازیگری را از سن ده سالگی شروع کرد. جک جیلنهال، بازیگر معروف و گرچه خاصی هست، می‌گویند استاد بازی در نقش هاي سخت و غیرمتعارف هست و هر لحظه که بخواهید با او صحبت کنید، باید بدانید حداقل 10 کارگردان میباشند که در همین لحظات در انتظار پاسخ مثبت او برای بازی در فیلم هایشان میباشند.

 

به گزارش تالاب:برای همین اگر بشنوید این بازیگر سراغ یک کارگردان رفته و از او پرسیده آیا می‌تواند در فیلمش بازی کند، تعجب خواهید کرد. تعجب آورتر این که کارگردانی که جیلنهال سراغش رفته، یک کارگردان معروف هالیوودی یا حتی اروپایی نیست، او یک کارگردان نه عمده معروف اهل کره جنوبی هست: «در یک تمرین عادی، از بونگ جون هو، کارگردان اهل کره جنوبی، پرسیدم آیا میتوانم در اوکیا باشم؟».

 

این فیلم یک داستان اخلاقی فانتزی درمورد تولیدات انبوه در صنایع خوراکی دارد و تم داستانی آن درمورد رابطه یک کودک با یک حیوان اصلاح شده ژنتیکی هست.

 

استعداد بی نظیر جک جیلنهال در نقش های متفاوت

جک گلینهال؛ متخصص بازیگر در نقش های متفاوت

 

جیلنهال که همراه این فیلم در جشنواره فیلم کن شرکت کرده بود، ادامه می‌دهد: «من بونگ را برای مدت طولانی می شناسم. از خیل سال پیش… ما چندین بار درمورد این که با هم یک فیلم کار کنیم، صحبت کرده بودیم. وقتی او نخستین تصویر از فیلم جدیدش، اوکیا را به من نشان داد، در حالیکه ما مشغول صحبت درمورد موضوع دیگری بودیم و اتفاقا با حرارت هم مصاحبه میکردیم، از او پرسیدم آیا نقشی برای من وجود دارد؟»

 

درواقع آن چه جیلنهال دیده بود، عکس هاي فیلم برداری شده از یک خوک ناز، خزدار و بی نظیر بزرگ بود. او می‌گوید همان لحظه متوجه شده فیلم بعدی بونگ چیز خاصی هست. به خصوص این که جیلنهال می دانست شاید بونگ در سطح دنیا خیلی معروف نباشد؛ اما فیلم «میزبان» او که یک درام هیولایی ترسناک و در سال 2006 ساخته شده بود، فیلمی ستایش شده از سوی تمام منتقدان بود و دیدنی این که آن فیلم هم با وجود عجیب بودن داستانش مخلوطی از فانتزی با پیام زیست محیطی هم در خود داشت.

 

دیگر کارهای تحسین شده این کارگردان کره اي عبارت اند از: درام پر از خون و خونریزی، خاطرات قتل «2003» که درمورد یک قاتل سریالی هست و شکننده یخ ها «2013» یک هجویه آپوکالیپسی بسیار خشن درمورد یک قطار در حال حرکت دائمی در آینده. این کارگردان، طرفداران بسیاری به ویژه در بین چهره هاي هنری دارد. از جمله کوانتین تارانتینو که می‌گوید بونگ در همان کلاس استیون اسپیلبرگ هست: «او دارای ویژگی هایي هست که اسپیلبرگ دارد… این سطح از سرگرمی و کمدی در بین دنیای خشن ویژگی خاص فیلمهای اوست و چیزی هست که بسیار ستایش می‌شود».

 

بونگ همینطور یک طرفدار جدی دیگر در بین بازیگران دارد: تیلدا سوینتون که در شکننده یخ ها، بعنوان یک رهبر سیاسی با شباهت هاي بسیار به مارگارت تاچر نقش بازی کرده هست. او آنقدر از بازی در آن فیلم لذت برده بود که میخواست نه تنها برای بونگ دوباره بازی کند، بلکه همینطور یکی از تهیه کننده هاي فیلم او هم باشد و این اتفاقی هست که در اوکیا افتاده هست.

 

جک گلینهال؛ متخصص بازیگر در نقش های متفاوت

سوینتون در اوکیا نقش لوسی میراندو، مدیرعامل شرکت میراندو را نقش بازی کرده هست. ذهن شیطانی او با ایده هاي خلاقش به دنبال ایجاد منابع خوراکی ارزان برای مردم زمین هست. هدف او ساخت یک حیوان خوک مثل اصلاح شده ژنتیکی هست که میتواند به اندازه یک فیل رشد کند. خوک هاي یکه اینگونه ساخت شده اند، برای یک مسابقه به سراسر دنیا ارسال میشوند، با این هدف که در پایان یک دهه هر شخصی که بزرگترین، چاق ترین و خوشمزه ترین حیوان را شکل دهد، برنده مسابقه خواهدشد و حیوان شکل گرفته برای مصرف انبوه شبیه سازی خواهدشد.

 

آن چه میراندو هرگز تصور نمی‌کرد این بود که در این 109 سال یکی از حیوانات یعنی اوکیا حیوان خانگی و برترین دوست مایا «Ahn Seo- hyun»، دانش آموز نوجوان دختر شیرین کره اي میشود. تلاش میراندو برای بازیابی و تغییر اوکیا منجر به یک سری ماجراجویی هاي گروه حقوق حیواناتی به رهبری پل دانو میشود که سعی می‌کنند در ماجرا مداخله کنند و به استثمار شرورانه و بی رحمانه حیوانات ناشی از طرح میراندو پایان دهند. در سمت میراندو شخصیت هست که بونگ جون هو، توصیه بازی در نقش وی را به جیلنهال داد. این کاراکتر پزشک جانی، یک متخصص زیست شناسی افسرده و سخنگوی شرکت میراندو هست.

 

به گفته جان رانسون، همکار فیلمنامه فیلم، جانی موریس، مجری بی بی سی، مجری محبوب برنامه تلویزیونی کودکانه جادوی حیوانات الهام بخش پزشک جانی بوده هست. گرچه هیچ یک از اعضای گروه مطمئن نیستند که جانی موریس از این که جیلنهال نقش پزشک جانی را بازی میکند، شاد شده باشد. این یک بازی اغراق شده با خصوصیات ظاهری عجیب؛ یک ریش خاص بلند و شلوارهای کوتاه، صدای جیرجیر مثل و تاکید بیمارگونه بر جزییات و ویژگی هایي هست که انگار به طور مستقیم از داخل یک کتاب پیتر سلرز بیرون آمده هست.

 

جیلنهال درمورد شخصیت خود میگوید: «پزشک جانی یک بازی بسیار ترسناک می‌خواهد که گرچه من آن را دوست دارم! بسیاری از شخصیت هاي متخصص محیط زیست و جانورشناسی بود که بونگ به من توصیه داد و با من درمورد انها صحبت کرد. به نظرم همۀ آنهادر این ویژگی مشترک بودند که از نوع موجودات خشمگین بودند. این خیلی دیدنی هست.

 

استعداد بی نظیر جک جیلنهال در نقش های متفاوت

جک گلینهال؛ متخصص بازیگر در نقش های متفاوت

 

زیرا مثلا برای صحبت با کودکان، همۀ انگار باید دارای یک مهربانی و ملایمت باشند، این مخلوط احساسی عجیب و غریب هست که مردم به طور کلی دارند، همۀ ما به نظر همین خصوصیات کلی را با چند تغییر کوچک انجام میدهیم؛ اما این ها الگوی مناسبی نیست؛ چرا که خود آدم نیست یک شخصیت دروغین هست. این الگویی بد هست که ما به بچه ها دهیم تا همگی با تلویزیون بزرگ شوند؛ اما چهره هاي زیست شناسی و جانورشناسی برنامه هاي کودکان در این میان استثنا میباشند.»

 

جیلنهال میگوید او و بونگ این کاراکتر را بارها طراحی و سپس ویران کرده اند تا در نهایت به آن چیزی برسند که مقبول هر دو بوده هست. وقتی از جیلنهال می پرسید که در نهایت چه شخصیتی شکل گرفته، میگوید: «یک آدم دیدنی کمی دیوانه…»

 

این همان جنون خوشایندی هست که این بازیگر 36 ساله اعتراف می‌کند. هر وقت به دنبال یک نقش هست، تمایل دارد آن را در یک شخصیت اخیر ببیند و گزینش کند. درواقع جیلنهال استاد بازی رد نقش هاي مشکل دار از لحاظ روحی هست. شخصیت هایي بینابینی که در مرز باریک سلامت و جنون قدم می‌زنند مثل آن روزنامه نگار دوران دیجیتال و اصطلاحا خبرنگار ویدئویی تازه کار در شبگرد یا بوکسور عضلانی در چپ دست و جدیدتر از انها نقشی که اخیرا روی صحنه در نیویورک نقش بازی کرده هست، نقشی در «یک شنبه در پارک» اقتباس اخیر از نوشته استفان ساندهیم. او در این موزیکال ستایش شده در برادوی نقش کاراکتر خیالی نوه ژرژ سورا، نقاش فرانسوی بنیانگذار سبک «نو دریافتگری» pointillist را نقش بازی کرده هست.

 

جیلنهال می‌گوید: «اکثر و اکثر و به طرق گوناگون، این چیزی هست که من را جذب می‌کند. هر زمان میخواهم اکثر جلو بروم. جزء علائق اصلی من ریسک کردن هست. اصلا من عاشق ریسک کردن هستم… چیزهایی که برای دیگران ناراحت کننده و سخت هست، برای من ناراحت کننده و سخت نیست. این چالش ها را دوست دارم. نمونه چنین حالتی در اوکیا هم وجود داشت و این یکی از آن نقش ها بود که دوست دارم».

 

نوعی ویژگی و کیفیت شکسپیرگونه در پزشک جانی وجود دارد و این به آن معنی هست که شخصیتی دارد که هرگز به خودش اجازه نمیدهد از انچه هست و انچه در پیرامونش می گذرد، شاد باشد. بونگ میگوید از نظر او پزشک جانی به نوعی تابلویی از واقعیت شرکت میراندو هست. همینطور این مرد می پذیرد تا در برنامه تلویزیونی زنده شرکت میراندو چالش خود را در نفرت انگیز نشان دادن اجرا کند و در عین حال اذهان تماشاگران را مسموم کند: «چیزی که درمورد پزشک جانی ناراحت کننده هست، این هست که او هیچ گاه تنها نیست. همۀ وقت یا در مقابل دوربین یا در حال بازی کردن هست. او در هیچ صحنه اي از فیلم تنها وقت نمی گذارند و همۀ وقت کسی وی را تماشا میکند».

استعداد بی نظیر جک جیلنهال در نقش های متفاوت

جک گلینهال؛ متخصص بازیگر در نقش های متفاوت

این احساس همۀ وقت در معرض تماشا بودن و همۀ وقت زیرنظر بودن را جیلنهال به خوبی می شناسد. پسر استفان جیلنهال کارگردان شناخته شده و نائومی فونر، فیلمنامه نویس تحسین شده، نخستین نقشش را وقتی بازی کرد که فقط 10 سال داشت. او در 1991 در حقه باران شهر بازی کرد اما نقش تاثیرگذار و فیلمی که وی را به شهرت رساند، بازی در کنار خواهر بزرگ ترش مگی، در فیلم ستایش شده «دنی دارکو» در سال 2001 بود.

 

من نخستین بار وی را روی صحنه در لندن، در نمایش ستایش شده و برنده چند جایزه کنت لانرگان «این جوانی ما هست» در سال 2002 دیدم. جیلنهال به خاطر بازی در نقش وارن، جوانی بی تجربه و سردرگم برنده جایزه «بازیگر تازه کار شگفت انگیز» در جایزه تئاتر اونینگ استاندارد شد.

 

حضور او در سطح اول سینما با فیلم غافلگیرکننده «کوهستان برو کبک: در سال 2005 رقم خورد که او و هث لجر در آن نقش کابوها را بازی کردند.

 

استعداد جک جیلنهال در نقش های متفاوت

اگر لیست فیلمهای وی را مرور کنید، میبینید که حضورش در اوکیا جای تعجب ندارد. جیلنهال دارای عقاید سیاسی و افکار و گفتار همۀ وقت چالش برانگیز هست که در فیلم هایي که نقش بازی کرده مشهود هست، از اقتباس سام مندز از درام ضد جنگ Jarhead تا زودیاک دیوید فینچر درمورد قاتل زنجیره اي زودیاک. او در دو فیلم دنیس ویلنوو در 12 ماه، «زندانیان» و همینطور درام هیجان انگیز بینظیر «دشمن» نقش بازی کرده هست.

 

او میگوید بزرگ شدن همراه با شهرت و در حالی‌که دائما زیر نظر هستی، سخت هست و سخت تر این که بتوانی به هویت شخصی خودت در این شرایط برسی: «در این شرایط شما یک هنرمند هستید که تلاش می‌کند هویت و جایگاه شخصی خود را در حالیکه مردم تماشا می‌کنند، به دست بیاورید. بعضی از آدم ها مجبورند زودتر از سایرین رشد کنند؛ اما وقتی بزرگ می‌شوید، آن وقت می فهمید زمان زیادی وجود دارد، بنابراین شما نیز ممکن هست آن چه را دوست دارید انجام دهید. این کاری هست که من هنوز انجام میدهم و هنوز هم مبارزه می‌کنم، اما خب هنوز راضی نیستم چرا که به آن اندازه اي که باید پیروز نبوده ام».

 

جک گلینهال؛ متخصص بازیگر در نقش های متفاوت

در این جا او به همبازی و دوستش تیلدا سوینتون اشاره میکند: «فکر می‌کنم اگر از تیلدا بپرسید به شما می‌گوید او اصلا درمورد آن چیزی که دیگران درمورد اش فکر میکنند، نگران نیست و من هم به طور کلی میگویم همین کار را انجام میدهم، اما می‌گویم نه کاملا، یعنی به هر حال من به نظر دیگران اهمیت می‌دهم. مثلا درمورد داستان نظر بعضی افراد راکه برایم مهم میباشند، می پرسم و در عین حال همۀ وقت دوست دارم مردم را سرگرم کنم و در نهایت این که از آن چه انجام می‌دهم، لذت ببرم».

 

جدیدترین مطالب سایت