کمپانی پیکسار یکی از برترین کمپانی های انیمیشن سازی در دنیا می باشد. عدهای انیمیشن جدید کمپانی پیکسار، “درون” را بهترین محصول تاریخ این کمپانی میدانند. به مناسب اکران “درون” و استقبال پرشور تماشاگران از آن منتقد هالیوود ریپورتر دیگر فیلمهای به یادماندنی پیکسار را رتبهبندی کرده است، از غنیترین تا کنایهآمیزترین آنها را به شما معرفی می کنیم.
ماشینها 2 (2011)
هرچه قدر که “ماشینها” برنامهریزی شده به نظر میرسید اما قسمت دوم آن طعنهآمیز بود. نمایش قسمت دوم این انیمیشن باعث ساخت اسپینآفهای دیگری از جمله “هواپیماها” شد.
دانشگاه هیولاها (2013)
البته که دوست داریم باز هم با مایک و سالی گپ بزنیم، چرا مهمانی را در یک دنباله برگزار نکنیم؟ دنیایی انباشته از هیولاهای دانشگاهی که کاراکترهایی سرگرمکننده هستند و از شوخیهای مخصوص به این محیط باخبرند. با وجود اینکه دانشگاه به نسبت شرکت هیولاها فرمولیتر بود اما چه کسانی میتواند با حضور کاراکتر هلن میرن، Dean Hardscrabble اعتراض کند؟
شجاع (2012)
چند سال پس از یکی کردن نیروهایش با دیزنی، پیکسار فیلمی درباره یک پرنسس میسازد. آیا این زنگ خطر از سرانجامی بیشتر دیزنیگونه خبر میداد؟ نه لزوما، چیزهای بیشتری درباره داستان شجاع وجود دارد که شاید در نگاه اول از آن غافل شویم. حتی اگر ظاهر زیبا و رویاگونه مریدا بیشتر در مرکز توجه بود اما چیزی به شدت آشنا در تلاش او برای اثبات ذات خود احساس میشد.
ماشینها (2006)
دوباره، چیزهای زیادی برای لذت بردن در این ماجراجویی کوچک رقابتی وجود دارد. اما داستان از محوطه امن استودیو خارج نمیشود و برخی انتظار داستانی بیشتر اوریجینال از پیکسار داشتند.
زندگی یک حشره (1998)
دومین فیلم کمپانی پس از شاهکار داستان اسباببازی. با اکران “مورچهها” (محصول دریمورکس که یک انیمیشن کامپیوتری دیگر درباره دنیای حشرات بود) زندگی یک حشره نتوانست خودش را نشان دهد. در این اقتباس از افسانه مورچه و ملخ چیزهای دوستداشتنی زیادی وجود دارند اما درنهایت زندگی یک حشره کمتر از دیگر آثار کمپانی در ذهن میماند.
باورنکردنیها (2004)
ساخت انیمیشنی درباره انسانها – نه حیوانات یا موجودات خیالی – در سال 2004 برای پیکسار اتفاق افتاد. فیلم به کارگردانی براد برد تاثیر خودش را برجای گذاشت. خانواده ابرقهرمانی، درست به موقع و پیش از شیوع جهانی افسانههای کامیک بوکی رسیدند. باورنکردنیها شباهت بسیاری به “غول آهنی”، شاهکار غیرپیکساری و اولین ساخته براد برد دارد. اگرچه آن یکی ایدهآلترین نمونه در میان نوع خاصی از انیمیشنهاست و این یکی شاید تا عالی بودن کمی فاصله دارد.
راتاتویی (2007)
در دومین انیمیشن براد برد برای پیکسار، پتن اسوالت به عنوان صداپیشه کاراکتر رمی دلهای تماشاگران را با خود همراه میکند. فیلم رویای یک کاراکتر را در عوض ماموریتی گروهی دنبال میکند، داستان یک موش که میخواهد آشپزی ماهر باشد منحصر به فرد و نشانه استاندارهای هنری بالای کمپانی است.
وال-ای (2008)
تحسینهایی که متوجه فیلم جسورانه و دلنشین پیکسار است همگی واقعی و خالی از اغراق هستند. آزمایشی تقریبا خالی از دیالوگ که هم کمدی صامت است و هم رومانس روباتی. اندرو استانتون (نمو) فیلماش را به شکل شایستهای طراحی کرده و نگاهی توجیهپذیر به زمینی که به دست انسانهای بیفکر ویران شده دارد. با این حال نگاهی که به آینده تاریک بشر دارد پس از ملاقات با انسانهای واقعی فیلم تا حدودی باورپذیری خود را از دست میدهد.
بالا (2009)
با اعتماد به توانایی تماشاگران برای هضم لحظاتی به شدت تکاندهنده و غریبانه و در عین حال نگه داشتن لبخند بر صورتشان، “بالا” نزدیکترین فیلم پیکسار به انیمیشنهای استودیو گیبلی است. حتی اگر متوجه شباهت بین خانه شناور بالونی کارل و “قلعه متحرک هاول” نشوید.
کمپانی هیولاها (2001)
کاراکترهای انسانی کامپیوتری هنوز پرطرفدار بودند که شرکت هیولاها از راه رسید. دختر کوچولویی که سر از محل کار دیوی یک چشم به نام مایک (بیلی کریستال) و رفیق قدیمیاش سالی (جان گودمن) درمیآورد و با بیزینس جیغتولیدکنی آنان رو به رو میشود. جزئیات و بافت انیمیشن خیرهکننده است و استعاره هیولاهای قهرمان برگ برنده آن است.
در جستجوی نمو (2003)
چرا اینقدر طول کشید تا پیکسار به سراغ دنیای زیر آب برود؟ کار اندرو استانتون کارگردان در بخش اکشن فیلم بینقص بود با این حال بچهها کاراکترهای رنگارنگ و لاکپشتهای شناور در جهت موافق آب و کوسههای مهربان را بیشتر از همه چیز به یاد خواهند آورد.
سه گانه داستان اسباببازی (1995،1999،2010)
چه کسی مخالف ادعای این سهگانه برای کسب افتخار ابدی پیکسار است؟ هر قسمت دنباله با بزرگتر شدن تماشاگران رشد میکند و درنهایت به سرانجامی خالص و صمیمی میرسد، به قدری دردناک که غیرعاقلانه است اگر سرازیر شدن اشکهایمان را به راحتی نپذیریم.
تهیه و تنظیم : مجله تالاب
7 فاز