نادرشاه ؛ تنها شمشیر پادشاهی توانمند

نادرشاه ؛ تنها شمشیر پادشاهی توانمند

سلطان مقتدر ایران «نادرشاه»

 

 نادرشاه، پادشاهی نادر بود که هم در فتوحات هند و ترکستان پیروز بود و توانست گرجستان و آذربایجان را ضمیمه خاک ایران کند ایران پیش از برآمدن نادرشاه و پس از برآمدن او سرزمینی پر از آشوب و چهل تکه‌گی بود. تنها شمشیر پادشاهی توانمند بود، که توانست وحدت سرزمینی ایران را در تندباد حوادثی که از یورش افغان ها برخاسته بود فراهم آورد و دوگانگی هاي بی مورد مذهبی و عرفانی ساخته شده در عهد صفوی را به نفع وحدت دینی مرتفع سازد.

 

نادرشاه، پادشاهی نادر بود که هم در فتوحات هند و ترکستان پیروز بود و توانست گرجستان و آذربایجان را ضمیمه خاک ایران کند و هم در برگزاری کنگره تقریب مذاهب اسلامی در بغداد و مصالحه دینی با پادشاه عثمانی توفیقات فراوانی داشت و توانست همزمان از اهل تسنن در فلات ایران محافظت به عمل آورد و از آبروی تشیع در سرزمین هاي تحت خلافت عثمانی پاسداری کند. اما آیا میتوان از نادرشاه بعنوان یک الگوی پیروز سیاست و دیانت در تاریخ دوره میانه ایران سخن به میان آورد، احتمالا پاسخ به این سوال نمی‌تواند مثبت باشد.

 

به گزارش تالاب:در سرزمینی که مهد دانش و هنر هست، تنها زور پادشاهی و شمشیر لشکریان نمی‌تواند کارگر باشد. نادرشاه پادشاهی بود که خالی از هرگونه سواد سیاسی و حکومتی، کمترین تشابهی به مشابه هاي شاهنشاهی در اندرزنامه هاي ایرانی نداشت. بیش از آنکه نماینده فرزانگی ایرانی باشد، الگویی از اقتدارگرایی ترکی و ایلیاتی بود. بنابراین با همۀ خدمتی که جنگاوری نادر برای حفظ چند دهه وحدت سرزمینی ایران و بازگرداندن شکوه یکپارچگی به اقلیم هاي فلات ایران کرد، نادر نتوانست نام خود را در سیاهه شاهان فرهمند ایرانی جای دهد.

 

نادرشاه ؛ تنها شمشیر پادشاهی توانمند

 

نادرشاه افشار را میتوان سرشناس ترین پادشاه ایران دوره اسلامی دانست. سرکوب افغان ها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از سرحدات کشور و تجدید استقلال ایران و چیرگی بر ترکستان و جنگ هاي پیروزمندانه در حواشی کشور و مهم تر از همۀ فتح هندوستان باعث شهرت نادرشاه در تاریخ سیاسی دوره میانه ایران شده هست. اما قابل دقت ترین اقدامات نادرشاه تلاش در جهت دست یافتن به وحدت سرزمینی در فلات ایران و وحدت شیعه و سنی در عالم اسلام هست. دو کاری که نادرشاه به مثابه آخرین پادشاه فلات بزرگ ایران توانست انجام دهد و نام پرشکوهی از خود در صفحات تاریخ به یادگار بگذارد.

 

در زمانه اي که صفویان با شورش افغان ها از هم پاشیده بودند و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود، عثمانی ها از غرب و روس ها از شمال و اعراب از جنوب و ترکمانان از شرق به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر وضعیت حاکمیت ایران را سامان داد. در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت قبل خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت.

 

ترکمانان و ازبکان به ماوراءالنهر عقب نشینی کردند. در عهد او به سپاه و تامین نیرو بسیار توجه می شد.

نادر اقوام ایرانی را متحد و منسجم در زیر پرچم ایران درآورد و بار دیگر ایران قدرتمندترین کشور آسیا شد. شهرها یا ولایات ایران در دوره نادر شامل آذربایجان، افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، گرجستان، داغستان، بحرین، قطر و کشمیر بودند. نادرشاه از فرمانروایانی بود که برای آخرین بار ایران را به محدوده طبیعی فلات ایران رسانید و با تدارک کشتی هاي عظیم جنگی، کوشید تا استیلای حقوق تاریخی کشور را بر آب هاي شمال و جنوب تثبیت کند.

 

وحدت مذهبی

اصل و نسب نادر از ایل افشار هست که شاخه اي از ترکان غز به جای مانده از کوچ سلاجقه به ایران بوده اند. شایان ذکر هست که نادر از نژاد ترک هست. ایل افشار از ایلات شاهسون هم پیمان با شاه اسماعیل و صفویان بوده و نکته دیدنی سنی بودن همۀ ایل افشار هست. هر چند که تاریخ پاسخ روشنی به نوع مذهب نادر ندارد. ارادات او به حضرت علی «ع» و ابوحنیفه یکسان بوده هست و چنان که مرقد و بارگاه امامان شیعه در سامرا و کاظمین را بازسازی کرده هست همانگونه هم مرقد ابوحنیفه در بغداد را تکریم و بازسازی کرده هست. دیدگاه نادر درخصوص علت سقوط صفویان بسیار تیزبینانه بوده هست.

 

نادرشاه، سلطان مقتدر ایرانی

نادرشاه می دانست که مذهب شیعه یکپارچه شده اما صفویان مشکلاتی دارند تعداد زیادی از اقدامات صفویان؛ ظاهرسازی؛ تفرقه افکن و دور از عقلانیت بوده و بدعت هایي نظیر لعن خلفای مورد احترام اهل سنت از جمله مناسب مورد اعتراض نادر بود.

 

نادرشاه معتقد بود که ایران مملکتی ملوک الطوایفی هست و هریک از این ایلات و قبایل که سوغات هجوم اقوام ترک و عرب و مغول و تاتار به ایران بوده اند مناسک؛ عقاید و مقدساتی برای خود داشتند. یا باید ایران را ملکی چهل پاره تصور کرد و یا باید برای حفظ ایران زمین این عقاید متفاوت را به دور از مسائل اختلاف برانگیز در کنار هم محترم شمرد.

 

این قبیل افکار از نگرش هاي درونی نادر بوده هست. تا زمان نادر در خارج از مرز ایران در هیچ کجا مذهب شیعه در دین اسلام به رسمیت شناخته نمی شد. حتی تسلط آل بویه بر خلیفه بغداد و حضور شخصیت بزرگ شیعی چون شیخ خوب هم نتوانست مذهب شیعه را در کنار چهار مذهب حنفی، مالکی، حنبلی و شافعی پذیرفته کند. در موسم حج چهار رکن شامی، یمانی، عراقی و حجرالاسود در چهار گوشه کعبه متعلق به این چهار مذهب بود و شیعیان تا پیش از به سلطنت رسیدن نادرشاه سهمی در این چهار رکن نداشته و برای حج نیز اجازه داشتن امیر حاجیان را نداشتند.

 

هنگامی که در نوروز سال 1736 میلادی نادر در مغان در حضور همۀ بزرگان ایران در مهد صفویه و به قولی زادگاه زرتشت با درخواست بزرگان ایران و صفویه به پادشاهی رسید و خواب دیدار وی با حضرت علی «ع» و نهادن شمشیر بر گردن وی به دست مولای متقیان و رسیدن او به پادشاهی تعبیر شد، او به خواسته اصلی خود رسید. او با جلب رضایت علمای شیعه در کنار گذاردن مناسک عاشورا دوری از لعن خلفا ضمن پذیرش پادشاهی ایران اساس هاي برگزاری کنگره تقریب مذاهب نجف در 1740 و در پی آن پذیرش مذهب شیعه جعفری بعنوان مذهب پنجم دنیا اسلام را فراهم کرد. آرزویی که شیخ خوب؛ شاهان آل بویه و شیخ خوب در دستیابی به آن ناکام ماندند.

 

فتوحات نادر

نادرشاه افشار اکثر عمر خود را در جنگ و فتح گذراند. او ابتدا به شاه تهماسب دوم پیوست و در 1139 ق سردار سپاه او شد. سپس خراسان را به تصرف خود درآورد. مالک بزرگ، ملک محمود سیستانی تا حدی مانع قدرت گیری نادر شد، ولی نادر در سال 1137 ق، پشتیبانی شاه تهماسب دوم صفوی و فتحعلی خان قاجار را جلب کرد و توانست ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان برپا کند.

 

نادرشاه ؛ تنها شمشیر پادشاهی توانمند

 

شاه تهماسب نیز، نادرقلی را والی خود در خراسان اعلام کرد و پس از آن نادر نام خود را به «تهماسب قلی» تغییر داد. سال بعد، او پس از سرکوب چند ایل ترک و کرد، به حکمرانی کامل خراسان رسید. ولی پس از آن برای به قدرت رساندن شاه تهماسب با افغان ها وارد جنگ شد.

 

در 1142 رییس افغان ها یعنی اشرف افغان را در مهماندوست در نزدیکی دامغان «طی نبرد دامغان» و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد. او سپس در تعقیب اشرف، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داد و قبایل این دیار را مطیع خود کرد.

 

بدین ترتیب پس از هفت سال شورش افغان ها در 1142 ق به اتمام می‌رسد. اما افغان هاي مخالف نادرشاه پس از فتح قندهار به دست نادر، به دهلی گریخته بودند. نادرشاه سه بار به پادشاه هند، محمدشاه گورکانی، اخطار دارد تا نظامیان اشرف افغان را به ایران تحویل دهد. در پی عدم تحویل انها، سپاه ایران از رود سند گذشت و در جنگ کرنال هندی ها را شکست داد و دهلی را تصرف کرد.

 

آن ها سپس 800 افغان را در بازار دهلی دار زدند. نادر به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی، توانست با به کارگیری تاکتیک هاي نوین جنگی پیروز شود. در جنگ کرنال در طی یک روز، بین بیست تا سی هزار شهروند هندی کشته شدند.

 

سلطنت نادر

برآمدن افشاریه امیدهایی فراوان برای ایرانیان همراه داشت. تلاش هاي نادر ره آوردهایی چون کوتاه کردن دست افغان ها از ایران، تثبیت مرزها و عقب راندن همسایگان متجاوز، بهبود وضعیت اقتصادی، و نجات کشور از هرج و مرج برآمده از انحطاط صفوی را در بر داشت و آینده اي روشن برای ایران ترسیم کرد.

 

افزون بر تلاش هاي سیاسی- نظامی، نادر در اساس مذهبی نیز تکاپوهایی داشت. فعالیت هاي مذهبی وی تا پیش از سلطنت با باورهای بیشینه جامعه شیعی ایران همخوانی داشت. زیارت مزار امامان شیعه و اهدای نذری هاي فراوان به مکان هاي مقدس، پرداخت هزینه فراوان برای تعمیر و توسعه حرم علوی و عتبات عالیات، نسبت دادن فتوحات و پیروزی ها به عنایات ائمه و اختصاص نقش مهرها به شعارهای خاص شیعیان را می‌توان از سیاست هاي مذهبی وی برشمرد.

 

نادرشاه ؛ تنها شمشیر پادشاهی توانمند

اما با دقت به عواملی چون میل به حکومت بر همۀ اقوام ساکن و قلمرو خود، همسایگی ایران با کشور های سنی مذهب مثل عثمانی و افغان ها، بیم از بازگشت صفویان به عرصه قدرت، نقش ویرانگر اختلاف هاي مذهبی در جامعه، استفاده عثمانی ها از اختلاف هاي مذهبی برای انگیزش نیروها بر ضد ایران و ضرورت دلجویی از جمعیت سنی مذهب وفادار به نادر در سپاهش وی از همان اوان سلطنت، سیاست مذهبی دیگری را در پیش گرفت.

 

نادر تلاش هاي مذهبی اخیر خویش را در دو جهت متمرکز کرد. از یک سو کوشید با محدود کردن بخش فقهی آیین تشیع و ممنوع ساختن شعائری مثل برگزاری مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام، سب و لعن مخالفان از جانب شیعیان که به زعم وی اختلاف برانگیز و از بدعت هاي شاه اسماعیل صفوی بود و اجباری کردن اعتقاد به خلفای راشدین، نظر اهل سنت را به خود جلب کند.

 

سرنوشت نادر

نادرشاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. سپس از کار خود پشیمان شد و بعضی از اطرافیان خود راکه در اینکار آن ها را مقصر می دانست، کشت. نادر برای فراهم سازی هزینه جنگ هاي خود مجبور بود تا مالیات هاي گزافی از مردم بگیرد، به همین علت شورش هایي در جای جای کشور روی می داد. زمانی که نادر برای رفع یکی از این شورش ها به خراسان رفته بود، جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر ولی حمله کردند و وی را به قتل رساندند.

 

گفته لارنس لاکهارت مورخ انگلیسی ماجرا از این قرار بوده: «نادر در ماه هاي پایانی عمر در بحبوحه خشونت حکومت میکرد و به دلایلی چند به تمامی سردارانش سوءظن داشت. نادر شبی رییس آن ها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم حکم می‌کنم فردا صبح همۀ آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند ابقا نکنید. حیات من در خطر هست و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم.

 

نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده، نادر را از میان بردارند. تا پاسی از شب رفت، مواضعین به خیمه چوکی، دختر محمدحسن خان قاجار، که نادر آن شب را در سراپرده او بود، رو آوردند.

 

ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه را نکردند. فقط محمدخان قاجار، صالح خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند و چوکی تا متوجه آن ها شد نادر را بیدار کرد. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد. تا خواست برخیزد، صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست وی را قطع کرد. سپس محمد خان قاجار سر نادرشاه را از تن جدا تولید.

 

نادرشاه ؛ تنها شمشیر پادشاهی توانمند

جانشینان نادر

بعد از قتل نادرشاه افشار، کریم خان از سرداران نادر که از طایفه زند بود، به قدرت رسید و حکومت بازماندگان افشار محدود به خراسان شد و کریم خان این منطقه را به احترام نادر که وی را ولی نعمت خود می دانست در اختیار جانشینانش باقی گذاشت.

 

نادر اساس را برای جانشینی مناسب نابود کرده بود. او تعداد زیادی از اطرافیان خود را از پای درآورد. پس از مرگ وی سرداران او نیز در گوشه و کنار علم استقلال برافراشتند؛ کریمخان زند وکیل الرعایا در شیراز- احمدخان ابدالی در افغانستان- فتحعلی خان افشار ارشلو در آذربایجان و در شهر ارومیه- حسنعلی خان اردلان در کردستان و محمدحسن خان قاجار در مازندران شروع به حکومت کردند.

 

در خراسان نیز علیقلی خان افشار، برادرزاده نادر تعداد زیادی از اولاد و خانواده نادر را قتل عام کرد و خود را «عادلشاه» نامید و شروع به حکومت کرد. وی که مردی خونریز و عیاش بود، محمدحسن خان قاجار را شکست داد و پسرش آقامحمدخان را مقطوع النسل کرد، اما سرانجام توسط برادر خود ابراهیم خان، کور و سپس کشته شد.

 

بزرگان افشار، نوه نادر به نام شاهرخ میرزا را به قدرت رساندند. او نیز یک سال بعد مخلوع و کور شد، اما دوباره به قدرت رسید، ولی این بار توسط شاه سلیمان ثانی «از خاندان صفوی که مورد احترام عموم بود» شکست خورد. شاهرخ نابینا چهل و هشت سال سلطنت کرد، اما فقط بر خراسان. پس از مرگ کریم خان، آقامحمدخان به قدرت رسید و به خراسان حمله کرد و شاهرخ را با شکنجه کشت.

 

نادرمیرزا فرزند شاهرخ، پدر پیر و نابینا را در دست آقامحمدخان رها کرد و به افغانستان گریخت و در زمان فتحعلی شاه ادعای سلطنت کرد که دستگیر و کور شد، زبانش را بریدند و وی را کشتند و بدین ترتیب آخرین مدعی سلطنت از خاندان افشاریه از میان برداشته شد.

 

جدیدترین مطالب سایت