متن يكی از نامه هاي ناصرالدين شاه بـه همسر صیغهاي اش عايشه خانم یوشی:
“عايشه خانم جانم، شنيدهام غصه می خوري بـه خدا سوگند یک موی كثيف تو را بـه هزار نفر آدم اجنبی نمی دهم، اگر بدانی چقدر محبت بـه تو دارم هرگز غصه نمیخوری، اين دفعه اينطور اتفاق افتاد تورا بـه سرِ من بـه جانِ من، سوگند میدهم غصه نخور، آسوده خاطر باش والله از برای اين كه تو غصه می خوری اوقات ندارم؛
جواب نامه خوب بنويس من آسوده بشوم، يک انگشتر الماس برليان برای تو فرستادم؛ از حاجی سرور بگير، تو عايشه جانِ من هستی، تو را بـه يک دنيا برابر نمیكنم! “
سال ۱۲۷۳ – تهران
+ شانس عایشه خانم جانم آرزوست
ناصرالدینشاه درسالهاي پایانی عمر، عاشق خواهر یکی از همسران خود میشود. همسرش خانمباشی کـه با این وصلت موافق نبوده شاه را تهدید میکند. سرانجام شاه بـه خواهر همسر خود میرسد ولی همسر شاه نیز بـه او خیانت می کند.
در “روزنامه خاطرات” اعتمادالسلطنه از رجال دربار ناصرالدین شاه نوشته شده هنگامی کـه ناصرالدین شاه کشته شد، فزون بر دو هزار زن داشت.
بـه همسری گرفتن تعداد زیادی از این زنان خود داستانی دارد. دراین بین عشق ناصرالدین شاه بـه خواهر یکی از زنان خود در پایان عمر داستانی با حواشی گوناگون اسـت.
بـه گزارش “موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران” فاطمه پادشاه باغبانباشی مشهور بـه باشی و خانم باشی یکی از همسران ناصرالدینشاه بود کـه در زمان محبوبیت نزد شاه خبر نداشت کـه چندی بعد ناصرالدین شاه عاشق خواهر کوچک تر او ماهرخسار خانم می شود.
شاه پیش از این نیز تجربه ازدواج هم زمان با دو خواهر را داشت. پیشتر ناصرالدینشاه دو خواهر بـه نامهاي عایشه و لیلی را هم زمان بـه عقد خود درآورده بود ولی اینبار قضیه فرق داشت.پسر او و ناصرالدین شاه پس از تولد در چهارماهگی درگذشت.
اعتمادالسلطنه از رجال دربار ناصرالدین شاه درباره عشق شاه بـه خواهر همسرش علیرغم عدم رضایت همسرش نوشته: «شاه «بـه ماهرخسار» میل مفرط دارد ودر حقیقت عاشق اسـت. مدام و متصل اشعار عاشقانه می خواند و آنی و دقیقهاي از خیال او بیرون نیست».
دراین بین خانم باشی همسر ناصرالدین شاه کـه متوجه عشق شاه بـه خواهر خود شده تهدید میکند “هر آینه این وصلت صورت بگیرد تریاک خورده و خودرا هلاک میکند”.
خانمباشی چندین بار قهر میکند. بنابر خاطرات اعتمادالسلطنه روزی در یکی از دعواها ناصرالدین شاه بـه خانم باشی میگوید “این مادر تو باید خیلی خوب باشد کـه بچههاي بـه این خوبی میآورد”. همسر شاه بـه او می گوید: “دو خواهر را گرفتن کار قدیم شماست. بعد از هفتاد سال کار تازهاي بکنید”.
خانمباشی هنوز نمی داند بین شاه و خواهرش چه گذشته و شبی از شبها امر شاه را اطاعت نمیکند. اعتمادالسلطنه نقل کرده “خانم باشی میگوید تا خواهرم را اذن شوهر دادن ندهی و بـه خانه شوی نرود در فراش شـما نخواهم آمد”. بنابر خاطرات اعتمادالسلطنه در میان زنان حرمسرا شاه فقط از جیغ زدنهاي خانمباشی خوشش میآمد.
ناصرالدین شاه کـه می بیند خانمباشی بـه ازدواج با خواهرش رضایت نمی دهد افراد مختلفی همچون شمسالدوله یکیدیگر از همسران خودرا واسطه میکند تا رضایت همسرش را جلب کنند.
میرزا علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم واسطه دیگری بود کـه ناصرالدین شاه بـه خیال راضی کردن خانمباشی نزد او فرستاد غافل از اینکـه با اینکار مقدمات خیانت همسرش بـه خودرا فراهم می کند.
میرزا علیخان امینالدوله نیز در دفتر خاطرات خود بـه سواستفاده میرزا علیاصغرخان امینالسلطان صدراعظم از جریانات پیش آمده اشاره میکند. او نوشته صدراعظم کـه کار را بـه کام دید «از خانمباشی» عیش مدام گرفت.
صدراعظم برای اجرای این خیانت بـه شاه و فراهم کردن فرصت ملاقات با خانم باشی بـه بهانه نصیحت کردن خانمباشی و دیدار پدر و مادر و زیارت مقابر وی را سوار بر کالسکه میکرد و بـه تفرج میبرد.
در تمام این مدت شاه مخفیانه و بـه دور از چشم خانمباشی خواهرش ماهرخسار را ملاقات میکرد.
سرانجام خانمباشی بـه اجبار و علیرغم میل باطنی، رضایت خودرا از ازدواج شاه با همسرش اعلام می کند بـه شرط اینکـه شاه خواهرش ماهرخسار را بـه اندرون نیاورد و منزلی در شهر برای ملاقات با خواهرش تهیه کند کـه شاه هم چنین میکند.
تا چند ماه پس از مرگ ناصرالدین شاه خبری از خانمباشی نبود تا اینکـه با بـه قدرت رسیدن مظفرالدین شاه، میرزا علیاصغر خان امینالسلطان از صدراعظمی عزل شد و بـه قم تبعید شد.
با عزل صدراعظم، حسین خان پدر خانمباشی عریضهاي بـه مظفرالدینشاه نوشت. دراین عریضه آمده: «دو سه ماه اسـت دختر من را عزیز خان «صدراعظم سابق» بـه خانه خود برده و میگوید عیال من اسـت و من از ترس صدراعظم جرات اظهار نداشتم حال هم کـه رفتهام بیاورم باز می گوید عیال من اسـت».
بـه این ترتیب ماموران مظفرالدینشاه بـه خانه میرزا علیاصغر خان امینالسلطان میروند و بـه عزیزخان “چوب وافری می زنند” و خانمباشی را بـه خانه پدر برمیگردانند.
منبع: tarikhema.org