گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

مجموعه : شعر و ترانه
گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

بیوگرافی محمدرضا آقاسی

«محمّدرضا آقاسی هستم. فرزند ششم برآمده از یک خانواده‌ مذهبی کـه ریشه‌ ان با سه پشت بـه روستای «ارنگه و چاران» از توابع کرج می رسد. سال 1338 در منزل پدری‌مان، واقع در تهران، خیابان خیام، پشت امام‌زاده سید نصرالدین، بـه دنیا آمدم.

 

خرداد 1384 بود کـه  بـه‌دلیل عارضه قلبی چشم از جهان فروبست. حسین بهزاد، نویسنده، پیش از این واقعه گفتگو‌اي با این شاعر اهل‌بیت داشت کـه بعدا خود شاعر در قالب زندگی‌نامه خودنوشت تنظیم کرد. این زندگی‌نامه در بخشی از کتاب «شیعه‌نامه» منتشر شده اسـت. در بخشی از این کتاب از زبان خود او را می خوانیم:

 

در شکل گیری شخصیت فردیِ بعدیِ من ــ بـه‌گمانم ــ خیلی چیزهای متعلق بـه ان سال‌هاي‌ اول بچگی و محیطی کـه در ان نشو و نما کرده‌ام دخیل بوده‌اند. اول از همه ی بـه‌پندارم محیط مساعد خانوادگی منشأ اثر بوده اسـت.

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

بخش هایي از مثنوی شیعه

ساقی امشب باده از بالا بریز
باده از خم خانه مولا بریز
باده اي بی رنگ و آتشگون بده
زانكه دوشم داده اي افزون بده
اي انیس خلوت شبهای من
می چكد نام تو از لبهای من
محو كن در باده ات جام مرا
كربلایی كن سرانجام مرا
یا علی، درویش و صوفی نیستم
فاش می‌گویم كه كوفی نیستم
موجها را می شناسی مو بـه مو
شرحی از زلف پریشانت بگو
باز كن دیباچه توحید را
تا بجوید ذره اي خورشید را
یا علی بار دگر اعجاز كن
مشتهای كوفیان را باز كن
باز كن چشمان نازآلوده را
بنگر این چشم نیاز آلوده را
شاهد اقبال در آغوش كیست؟
كیسه نان و رطب بر دوش كیست؟
كیست ان كس كز علی یادی كند؟
بر یتیمان من امدادی كند؟
دست گیرد كودكان درد را
گرم سازد خانه هاي‌ سرد را
شد زمین لبریز مسكین و یتیم
ما گرفتار كدامین هیأتیم
با یتیمان چاره “لاتقهر” بود
پاسخ سائل “ولا تنهر” بود
دست بردار از تكبر وز خطا
شیعه یعنی جود و احسان و عطا
یا علی، امروز تنها مانده ایم
در هجوم اهرمن ها مانده ایم
یا علی، شام غریبان را ببین
مردم سر در گریبان را ببین
گردش گردونه را بر هم بزن
زخمهای كهنه را مرهم بزن

حیدرا یك جلوه محتاج توأم
دار برپا كن كه حلاج توأم
جلوه اي كن تا كه موسایی كنم
یا بـه رقص آیم مسیحایی كنم
یك دو گام از خویشتن بیرون زنم
گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم، ولی با یاد تو
سر نهم بر دامن اولاد تو
شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و كوفه تا شام و حلب
شیعه یعنی یك بیابان بی كسی
غربت صد ساله بی دلواپسی
شیعه یعنی صد بیابان جست‌وجو
شیعه یعنی هجرت از من تا بـه او
شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بارش ابر كرامت بر كویر
شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار
از عدالت گر تو میخواهی دلیل
یاد كن از آتش و دست عقیل
جان مولا حرف حق را گوش كن
شمع بیت المال را خاموش كن
این تجملها كه بر خوان شماست
زنگ مرگ و قاتل جان شماست
شیعه یعنی وعده اي با نان جو
كشت صد آیینه تا فصل درو
شیعه یعنی قسمت یك كاسه شیر
بین نان خشك خود با یك اسیر
گر چه قرآن را مرتب خوانده ایم
از قلم نقش مركب خوانده ایم
سوره ها خواندیم بی وقف و سكون
كس نشد واقف بـه سر “یسطرون”
تا بـه كی در لفظ مانی همچو من
سیر معنا كن چو هفتاد و دو تن
شیعه یعنی عشقبازی با خدا
یك نیستان تكنوازی با خدا
شیعه یعنی هفت خطی در جنون
شیعه توفان می كند در كاف و نون
شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب، شیرروز
شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد
شیعه یعنی تیغ برهنه در نبرد
شیعه یعنی تیغ، تیغ موشكاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف
شیعه یعنی سابقون السابقون
شیعه یعنی یك تپش عصیان و خون
شیعه باید آبها را گل كند
خط سوم را بـه خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولیاست
كربلا بارزترین منظور ماست
شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگین كمان
شیعه یعنی امتزاج نار و نور
شیعه یعنی رأس خونین در تنور
شیعه یعنی هفت وادی اضطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب
شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
می كشد بر دوش خود چل سال دار
شیعه باید همچو اشعار كمیت
سر نهد برخاك پای اهل بیت«ع»
یا فرزدق وار در پیش هشام
ترك جان گوید بـه تصدیق امام
مادر موسی كه خود اهل بلاست
جرعه نوش از باده جام بلاست
در تب پژواك بانگ الرحیل
می نهد فرزند بر دامان نیل
نیل هم خود شیعه مولای ماست
اكبر اوییم و او لیلای ماست

«شعر از مرحوم محمدرضا آقاسی»

 


حتما بخوانید:  شعرهای زیبای مرحوم محمد رضا آقاسی در وصف امام علی (ع)


 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

مثنوی عاشورا «شعر از محمدرضا آقاسی»

درود بر تو و نیزه اي کـه حامل توست
بـه محملی کـه درونش تمامی دل توست
درود بر تو بر زلف عنبر افشانت
نگاه غم زده ي زینب پریشانت

دشت پر از ناله و فریاد بود
سلسله بر گردن سجاد بود
فصل عزا آمد و دل غم گرفت
خیمه دل بوی محرم گرفت
زهره منظومه زهرا حسین
کشته افتاده بـه صحرا حسین

دست صبا زلف تو را شانه کرد
بر سر نی خنده مستانه کرد
چیست لب خشک و ترک خورده ات
چشمه اي از زخم نمک خورده ات
روشنی خلوت شبهای من
بوسه بزن بر تب لبهای من

تا زغم غربت تو تب کنم
یاد پریشانی زینب کنم
آه از ان لحظه کـه بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرها
آه از ان لحظه کـه بر سینه ات
بوسه نشاندند لب تیرها

آه از ان لحظه کـه بر پیکرت
زخم کشیدند بـه شمشیرها
آه از ان لحظه کـه اصغر شکفت
در هدف چشم کمانگیر ها
آه از ان لحظه کـه سجاد شد
همنفس ناله زنجیر ها

قوم بـه حج رفته بـه حج رفته اند
بی تو دراین بادیه کج رفته اند
کعبه تویی کعبه بـه جز سنگ نیست
آینه اي مثل تو بی رنگ نیست
آینه رهگذر صوفیان
سنگ نصیب گذر کوفیان

کوفه دم از مهر و وفا می زدند
شام تو را سنگ جفا می زدند
کوفه اگر آینه ات را شکست
شام از این واقعه طرفی نبست
کوفه اگر تیغ و تبرزین شود
شام اگر یکسره آذین شود
مرگ اگر اسب مرا زین کند
خون مرا تیغ تو تضمین کند

آتش پرهیز نبرد مرا
تیغ اجل نیز نبرد مرا
بی سر و سامان توام یا حسین
دست بـه دامان تو ام یا حسین
جان علی سلسله بندم مکن
گردم از خاک بلندم مکن

عاثقبت این عشق هلاکم کند
در گذر کوی تو خاکم کند
تربت تو بوی خدا می‌دهد
بوی حضور شهدا می‌دهد
مشعر حق عزم منا کرده اي
کعبه ي شش گوشه بنا کرده اي

تیر تنت را بـه مصاف آمدست
تیغ سرت را بـه طواف آمدست
چیست شفابخش دل ریش ما
مرحم زخم و غم و تشویش ما
چیست بـه جز یاد گل روی تو
سجده بـه محراب دو ابروی تو

بر سر نی زلف رها کرده اي
با جگر شیعه چه ها کرده اي
باز کـه هنگامه برانگیختی
بر جگر شیعه نمک ریختی
کو کفنی تا کـه بپوشم تنت
تاگیرم دامنه ي دامنت

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

بـه جز دست علی مشکل گشا کیست؟  

بـه جز دست علی مشکل گشا کیست
کلید کنت و کنز مخفیا کیست
کسی جز او توانایی ندارد
کـه زخم شیعه را مرحم گذارد
غدیر اي باده گردان ولایت
رسولان الهی مبتلایت

ندا آمد زمحراب سماوات
بـه گوش گوشه گیران خرابات
رسولی کز غدیر خم ننوشد
ردای سبز بعثت را نپوشد
تمام انبیا ساغر گرفتند
شراب از ساقی کوثر گرفتند

علی ساقی رندان بلاکش
بده جامی کـه می سوزم در آتش
مرا آیینه ي صدق و صفا کن
تجلی گاه نور مصطفی کن

 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

مثنوی محمد «ص» از محمدرضا آقاسی 

الا ساقی مستان ولایت
بهار بی زمستان ولایت
از ان جامی کـه دادی کربلا را
بـه نوشان این خراب مبتلا را
چنان مستم کن از یکتا پرستی
کـه از آهم بسوزد کل هستی

هزاران راز را درمن نهفتی
ولی در گوش من آن گونه گفتی
ز احمد تا احد یک میم فرق اسـت
جهانی اندر این یک میم غرق اسـت
یقینا میم احمد میم مستی ست
کـه سر مست از جمالش چشم هستی ست

زاحمد هر دو عالم آبرو یافت
دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت
اگر احمد نبود آدم کجا بود
خدا را آیه اي محکم کجا بود
چه می پرسند کاین احمد کدام اسـت
کـه ذکرش لذت شرب مدام اسـت

همان احمد کـه آوازش بهار اسـت
دلیل خلقت لیل و نهارست
همان احمد کـه فرزند خلیل اسـت
قیام بتشکنها را دلیل اسـت
همان احمد کـه ستار العیوب اسـت
دلیل راه و علام الغیوب اسـت

همان احمد کـه جامش جام وحی اسـت
بـه دستش ذوالفقار امر و نهی اسـت
همان احمد کـه ختم الانبیا شد
جناب کنت و کنز مخفیا شد
همان اول کـه این جا آخر آمد
همان باطن کـه بر ما ظاهر آمد

همان احمد کـه سرمستان سرمد
بخوانندش ابوالقاسم محــــــــــــــــــمد «ص»
محمد میم و حا ء و میم و دال اسـت
تدارک بخش عدل و اعتدال اسـت
محمد رحمه للعالمین اسـت
کرامت بخش صد روح الامین اسـت

محمد پاک و شفاف و زلال اسـت
کـه مرات جمال ذوالفقار اسـت
محمد تا نبوت را برانگیخت
ولایت را بـه کام شیعیان ریخت
ولایت باده ي غیب و شهود اسـت
کلید مخزن سر وجود اسـت

محمد با علی روز اخوت
ولایت را گره زد بر نبوت
محمد را علی آینه دارد
اولین جلوه اش در ذوالفقار اسـت

«شعر از مرحوم محمدرضا آقاسی»

 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

چند بیتی ها   

کاش می شد همره باد صبا
پر کشم تا آستان مجتبی
گوش بسپارم بـه آه و ناله اش
شکوه هاي‌ داغ چندین ساله اش
شکوه ها از تلخی زخم زبان
تلخ تر از امت نامهربان
ساقی امشب ساغر زهری بده
لطف پنهان در دل قهری بده
عاقبت زخم زبانم میکشد
امت نامهربانم می‌کشد

 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

میرسد از راه مردی از دیار آشنایی
بر زبانش مهربانی در نگاهش روشنایی
روشنایی مو دهد خورشید را برق نگاهش
می گزارد آسمان هرروز پیشانی بـه راهش
می رسد مهدی بـه دستش تیغ سرخ اقتدار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار

 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

 

نمیدانم چه در سر دارم امشب
زدم بر سیم آخر دیگر امشب
زآهم صد هزاران ناله خیزد
بیابان در بیابان لاله خیزد

زموج ناله ام عرش الهی
شود در بحر حیرت همچو ماهی
اگز آه می‌کشم طوفان برآید
امان از آتشی کز جان برآید

بسوزاند زمین وآسمان را
نگه دارد تکاپوی زمان را
یکی گوید سرا پا عیب دارم
یکی گویدزبا از غیب دارم

نمی‌دانم چه هستم هرچه هستم
قلم چون تیغ می رقصد بـه دستم
نه دعبل نه پرزتک نه کمیتم
ولیکن خاک پای اهل بیتم

 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی
 
حیدرا یک جلوه محتاج توام دار بر پکن کـه حلاج توام
جلوهای کن تا کـه موسایی کنم یا بـه رقص آیم مسیحایی کنم
یک دو گام از خویشتن بیرون زنم گام دیگر بر سر گردون زنم
گام بردارم ولی با یاد تو سر نهم بر دامن اولاد تو

 

این نماز و روزه و حج و زکات بی ولایت چیست غیر از منکرات
جز ولایت وادی ایمن کجاست ایمنی از شر اهریمن کجاست
بر ولای مرتضی مومن شوید کز عذاب قهر حق ایمن شوید
گفت احمد با علی بیعت کنید یا کـه در دین خدا بدعت کنید
بر ولای مرتضی کافر شدید؟ یا کـه از مولا مسلمان تر شدید؟
از چه رو چون کوفیان بی ولی خرده می گیرید بر کار علی
با علی در بدر بودن شرط نیست اي برادر نهروان در پیش روست
یا علی امشب تنور آماده کن امتت را امتحانی ساده کن
تا شود معلوم خاص الخاص کیست در دل دریای خون غواص کیست

مسلمان نمایان تکنکرات رهاوردتان چیست جز منکرات
شـما گر نماینده ي مردمید چرا مات و مبهوت و سردرگمید
شمایی کـه دین را بـه نان می‌دهید کجا در ره عشق جان می دهید
نمایندگانی کزین امتند خدا باور و تشنه ي خدمتند
اگر خشم دینی ملایم شود بر این سرزمین غرب حاکم شود

فضای باز یعنی بی حیایی در انظار عمومی خود نمایی
فضای باز یعنی نانجیبی تظاهر سازی و مردم فریبی
الا اي عارفان بی معارف جهالت پیشگان شبه عارف
اگر فرهنگتان فرهنگ دین اسـت چرا آهنگتان کفر آفرین اسـت
شـما گر پیرو خط امامید چرا دلبسته ي میز و مقامید
کـه میدان داد این نوکیسه ها را حمایت کرد این ابلیسه ها را
سر افرازان برای سرفرازی ضرورت دارد آیا برج سازی

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

 

هرروز بـه روز پیش می پیچم چون پیله بـه گرد خویش می پیچم
در دایره بی عبور می گردم افسوس کـه بی حضور می گردم
تا مرگ چگونه گام بردارم یا سر بـه کدام شانه بگذارم
هرگز نرسد بـه دامنت آهم آهم یعنی کـه دست کوتاهم
ماییم بهانه ي می و مستی اسرار درون هسته ي هستی
سریم و هزار پرده تو در تو صد وادیه طی نکرده رویارو
بر شاخه ي تاک آب می گردیم یک چله بـه خم شراب می گردیم
در خمره شراب خانگی داریم خضریم کـه جاودانگی داریم
ما چله بـه چله ي کمان بستیم تیریم کـه خود بـه خود زخود جستیم
صبحیم کـه در افق نمایانیم آغاز هزار خط پایانیم
در سرخترین دقایق افتادیم داغیم کـه بر شقایق افتادیم
بر دوش هزار زخم این جاده پیشانی ما بـه راه افتاده
هر چند کـه نقش بسته ي خاکیم لولاک لما خلقت الافلاکیم
هر چند چو قطره بی سر و پاییم ما قطره ي متصل بـه دریاییم
هر آینه در مقابل دریا رودیم روانه تا دل دریا
 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

 

مرا از غم بـه مشهد راه دور اسـت گرچه خواهرت سنگ صبور اسـت
فدای عصمت معصومه گردم کـه ایوانش سراپا غرق نور اسـت
مرغ دلم راهی غم می‌شود در حرم امن تو گم می‌شود
عمه ي سادات درود علیک روح عبادات درود علیک
کوثر نوری بـه کویر قمی آب حیات دل این مردمی
عمه ي سادات بگو کیستی فاطمه یا زینب ثانیستی
از سفر کرب و بلا آمدی یا کـه به‌ دنبال رضا آمدی
من چه کنم شعله ي داغ تو را درد و غم شاه چراغ تو را
کاش شبی مست حضورم کنی با خبر از وقت ظهورم کنی

 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی

 

این دو روز عمر مولایی شوید مرغ لیکن مرغ دریایی شوید
مرغ دریایی بـه دریا می‌رود موج برخیزد بـه بالا میرود
تا بـه کی در فکر آب و دانه اید غافل از قصاب صاحب خانه اید
این دو روز عمر مولایی شوید مرغ لیکن مرغ دریایی شوید

 

گلچینی از متن اشعار زنده یاد محمدرضا آقاسی
 

بـه کدامین سفر آواره و سرگردانید فرصتی کوچ سر قافله برگردانید
جنگ زد نعره ولی پنجره ها را بستید بـه غنائم کـه رسیدیم بـه ما پیوستید
کسی از پنجره ي بسته خروشی نشنید هر چه گفتیم کـه جنگ آمده گوشی نشنید.

«اشعار از مرحوم محمدرضا آقاسی»

 

منبع: yarab121.blogfa.com

جدیدترین مطالب سایت