دلم هوای تو کرده هوای تو بانو
تمام ایل و تبارم فدای تو بانو
منم که ریزه خور درگه شما هستم
همیشه شامل من شد عطای تو بانو
دوباره مثل گذشته رسیده سائل تو
ببین که خالیه دست گدای تو بانو
خداکند که مرا از خودت جدا مکنی
که بوده روی سر من لوای تو بانو
به یک اشاره یتان خاک هم طلا بشود
و این که کاری ندارد برای تو بانو
شما کجا و منه کم کجا که میگویند
در آسمان همه ی مدح و ثنای تو بانو
بیا و بر منه بیچاره پس دعایی کن
که مستجاب میشود هر دعای تو بانو
زبانزد است کریمیـــــه خانِــــدان شما
ز خاطـــــرم نرود نام جـــــاودان شما
نفس به سینه ام این بار پر تلاطم شد
رواق در نظرم ناگهان تجسم شد
خبر رسید که از ره کریمه آمده است
دلم هوای حرم کرد و راهی قم شد
به محض این که رسیدم به خطه ي خورشید
تمام چهره ي من غرق در تبسم شد
و هردو دست ادب رابه سینه بنهادم
درود دادم و این سینه وقف خانم شد
ولحظه لحظه به روی لب همه ی زوار
نوای فاطمــه یا فاطمـــــه ترنم شد
میان صحن و سرایش اُبُهَّتی دارد
که ذکر راز و نیاز و دعای من گم شد
بهشت حضرت معصومه را ببین که چقدر
شبیه بارگـــــه آفِتـــاب هشتـــم شد
خوش آمدی به جهان اي بهار قلب رضا
تولـــــدت مبارک قـــــرار قلب رضا
بضعه ي خیرالنسا آمد خيرمقدم
گل یاس مرتضی آمد خيرمقدم
خواهر امام رضا آمد خيرمقدم
اي کریمه جون فداتم
کن عنایت که گداتم
خاک پای زائراتم
سیدتی حضرت معصومه…
جلوه ي روی تو خورشید هدایت
دختر و عمه و خواهر ولایت
اي صفای جان و دل جانم فدایت
اي وجودت ترجمانِ
کوثر و قدر و تبارک
جشن میلادت مبارک
سیدتی حضرت معصومه…
دوست دارم به لطف و رحمت خدایی
با دعای شما و سوز و بکایی
بشیم از مرقد تو کرببلایی
نام تو نور مسلّم
اي کریمه ي دو عالَم
بده روزیِ محرّم
سیدتی حضرت معصومه…
کوثر زهرا اي دختر زهرا…
کریمه اومده دنیا/چراغونی شده دلها
عیدی میدن به محبین/با شادی حیدرو زهرا
مبارکه،جشن میلاد گل یاس گلستن پیمبر
مبارکه،جشن میلاد تجلی خدا خورشید محشر
خنده شده،جلوه گر بر صورت زهرایی ِ موسی بن جعفر
برکت ِ ایران خوش آمدی بانو/خواهر پادشاه خوش آمدی بانو
کوثر زهرا اي دختر زهرا…
دل شده مُحرم ِ عشق ِ/دلبر حضرت کاظم
ملائکه به طواف ِ/دختر حضرت کاظم
محبتش به خدا سرمایه ي دو عالم و دار و ندارم
پر می زنم رو به سوی درگه لطفش با قلب بی قرارم
بر روی لب ذکر یا مولاتی یا معصومه یا معصومه دارم
مظهر قرآن خوش آمدی بانو/خواهر پادشاه خوش آمدی بانو
کوثر زهرا اي دختر زهرا
مرام و منطق و راهت/معنی کاملی ازدین
صحن و سرای تو در قم/بهشت قلب محبین
فدای اون رأفت و اون جلوه هاي نور رحکان و رحیمت
منم گدا تا قیامت بر عطا و رحمت دست کریمت
آرزومه که بشم از خادماو پیر غلامای حریمت
سائلت هستیم به ما دعایی کن/از کرم ما راکرببلایی کن
کوثر زهرا اي دختر زهرا…
همه ی ز جا برخیزید به پای او گل ریزید
لاله و ریحان آمد خواهر پادشاه آمد
مدینه از میلادش چو جنّت الاعلا شد
ز نور او نورانی تمامیِ دلها شد
مالِ او تفسیری ز صورت زهرا«س» شد
رحمت و غفران آمد خواهر پادشاه آمد
همه ی ز جا برخیزید …
شَعَف عیان از حُسن و صولتِ موسی الکاظم
خنده عیان بر ماهِ طَلعتِ موسیَ الکاظم
صله بگیر از دستِ حضرت موسی الکاظم
دلبر و جانان آمد خواهر پادشاه آمد …
ز ناز خود دردانه به دامن بابا شد
سرورِ قلب مادر روشنیِ دلها شد
ز لطف حق بر عالم آینه ي زهرا«س» شد
کوثر قرآن آمد خواهر پادشاه آمد
فلک بریزد امشب قمر به راه نجمه
اي رخ تو از اوّل نور نگاه نجمه
به ماه ذِلقعده شد میلادِ ماه نجمه
بَرکتِ ایران آمد خواهر پادشاه آمد
اشعار ولادت حضرت معصومه «س»
در هلال اول ذیقعده پیدا روی تو
حضرت کاظم بود محو رخ دلجوی تو
آل حیدر شادمان از این که دنیا آمدی
شد بهشتی بو مدینه با بهشتی بوی تو
زادروزت روز دختر باشد وهر دختری
افتخارش باشد اي بانو شود رهجوی تو
دامن مادر بود معراج تو یا فاطمه
واژه ي معصومه باشد شهرت نیکوی تو
فاطمه نامی وزهرا «س» اسوه ي رفتاریت
راه ورسم جده ات پیدا بود در خوی تو
بر رضا«ع»هستی چو زینب«س» بهر مولامان حسین«ع»
هر کجا باشد بود میل دل او سوی تو
اي کریمه،اي شفیعه،اي به عصمت جاودان
فخر شیعه این بود باشد گدای کوی تو
مرقد پاکت به قم شد قبله گاه عارفان
اي طبیبا جمله محتاجیم بر داروی تو
شاعر:اسماعیل تقوایی
شعر مربوط به ولادت حضرت معصومه «س»
امشب که از شبهای دیگر بیشتر مستم
از مغــرب خورشید تا وقت سحر مستم
سر تا قدم شوراَظلم و پا تابه سر مستم
از اوّل ذی القعده یک جور دگر مستم
بستــم دخیلی بر ضــریح بانوی شهرم
فریاد شادی میرسد از هر سوی شهرم
شکر خدا طوبای عصمت باز بر داده
نخـل امـام هفتــم عالــم ثمــر داده
آیات `اعطیناکَ” را جبریل سر داده
حق کوثری را باز بر خیرالبشر داده
امشب امیرالمؤمنین در عالم بالا
دائم تبسّم میکند بر حضرت زهرا
زهرا بیا آئــینه دارت را تماشــا کن
بار دگــر در عالم خلقت تجلّا کن
آیات کوثر را برای خلق معنا کن
دلهای ماتم دیده را از غم مُبّرا کن
معصومه یعنی فاطمه در قالبی دیگر
معصومه یعنی تار و پودِ دین پیغمبر
از عهد ذر او داشتــه شــأن ولایت را
حجب و حیا و عفّت و تقوا و عصمت را
ارث از امیرالمؤمنین بُرده ؛ فصاحت را
او حکمرانی میکند مُلکِ کرامت را
موسای اهل البیت بابا و امام او
گفتــــه ” ابوها بفــداها ” در مقام او
این شاه بانو ؛ خواهر شاه خراسان است
طوف مزارش چون رضا، حجّ فقیران است
دل در جوار اوست از جنّت گریزان است
قم با حضورِ حضرت او قلب ایران است
در شهر قم ؛ مشهد ؛ مدینه ؛ کربــلا دارد
در عرش هم خاتون ما صحن و سرا دارد
دیدیم تا در صحن او غوغای مردم را
در یاد آوردیم رقص دشت گندم را
وقتی گرفتیم از ملک حقّ تقــدّم را
لبریز کردیم از حضور عاشقان قم را
ما در کویر اَستیم و چون دریا شدیم این جا
بـــا هر زیارت زائر زهرا شدیم این جا
ما را گدای حضرت معصومه بنویسید
همسایه هاي حضرت معصومه بنویسید
تحت لوای حضرت معصومه بنویسید
مست از ولای حضرت معصومه بنویسید
درد از دل ما داخل این صحن خارج شد
چون ضامن ما دختر باب الحوائج شد
این عشق از روز ازل تسخیرمان کرده ست
بیــن رواق آینه تکثـــیرمان کـــرده ست
پشت در صحنش،رضا زنجیرمان کرده ست
کم کم درِ این آستانه پیرمان کرده ست
بوسیدن سنگ مزار او چه می چسبد
یابن الحسن گفتن کنار او چه می چسبد
بانو به نورِ معرفت ما را هدایت کن
هر چند ما نالایقــیم امّا عنایت کن
روز جزا همسایه هایت را شفاعت کن
در محضر عدلِ خدا از ما حمایت کن
امشب اگر مانند بارانیم و می باریم
پابوسی پادشاه مشهد را طلب داریم
شاعر: محمد قاسمی
عُمری غُبارِ حضرتِ معصومهایم ما
تا در جوارِ حضرتِ معصومهایم ما
هرچند بارِ حضرتِ معصومهایم ما
در سایه سارِ حضرتِ معصومهایم ما
اهلِ دیارِ حضرتِ معصومهایم ما
اي آرزویِ پنجره فولاد آمدیم
اي قبلهگاهِ طاقِ گوهرشاد آمدیم
بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم
بابُالجَواد حاجتِ ما داد آمدیم
حالا کنارِ حضرتِ معصومهایم ما
تا نور میدَمی به تمامِ چراغها
رَد میشویم مثل نسیم از رواقها
معراج می رویم به دوش بُراقها
فریاد میشویم از این اشتیاقها
دل بیقرارِ حضرتِ معصومهایم ما
ما راکه عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو
ما گَشتهایم هیچ غَمی نیست پیشِ تو
شاه و گدا زیر و بَمی نیست پیشِ تو
یادِ بهشت جُرمِ کَمی نیست پیشِ تو
مَحوِ بهارِ حضرتِ معصومهایم ما
روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست
از خادمانِ کعبهيِ دارالشفایِ توست
تو کیستی که صحنِ رضا در هوایِ توست
ایوان طلا هواییِ گنبد طلایِ توست
شُکرَش دُچارِ حضرت معصومهایم ما
با لطفِ مادرانهات اِحیا شدیم شُکر
بِرکه نَه ؛ رود نَه ؛ دریا شدیم شُکر
مولا نگاه کرده و آقا شدیم شُکر
ذُریههاي حضرت زهرا شُدیم شُکر
ایل و تبارِ حضرتِ معصومهایم ما
بانو ! گرچه پیش تو خِشتِ مُحَقَریم
از خِشتهایِ خانهيِ موسی بنِ جعفَریم
عُمریست از کنارِ شما لُقمه می بریم
از صحنِ جامع آمدهایم و کبوتریم
سُجده گذارِ حضرتِ معصومهایم ما
ما را نشان گرفت اگر چه مَلالِ غَم
هرچند پُر شده همه یجا قیل و قالِ غَم
ما را گِره زدند به پَرهایِ بالِ غَم
ما را گِره زدند ولی بی خیالِ غَم
تا خاکسارِ حضرتِ معصومه ایم ما
تا سر سپردهي عَلَم زینبیهایم
سر میدهیم و مَردِ غَمِ زینبیهایم
ما از غبارِ ارجمندِ زینبیهایم
ما کُشته مُردهيِ حرمِ زینبیهایم
چون ذوالفقارِ حضرتِ معصومهایم ما
شاعر : حسن لطفی
اشعار ولادت حضرت معصومه «س»
تجلی نور تو،فروغ تِمثال الله
یا حضرت معصومه،کریمه ي آل الله
آمدی اي نور داور،بضعه ي موسی بن جعفر
جان فدایت اي مطهر،بضعه ي موسی بن جعفر
یا فاطمه اِشفعي لی في الجنّة
گواهِ خوشحالی ها،دیده ي گریان باشد
عیدی ما در دستِ،حضرت پادشاه باشد
سوره هاي قدر و نور و،آیه هاي کوثری تو
بر مشامِ آل طاها عطر یاس مادری تو
یا فاطمه اِشفعي لی في الجنّة
غنی شده هر سائل،با کرم زیبایت
راهِ بهشتِ جاوید،از حرم زیبایت
کن دعا که تا قیامت سائل کوی تو باشم
در مِنای دلنوازی مُحرمِ روی تو باشم
یا فاطمه اِشفعي لی في الجنّة
سرود میلاد حضرت معصومه «س»
خوشبو شد مه ذی قعده در آغاز با عطری
که ازیک گل زگلزار ولایت بر مشام آمد
مدینه مفتخر گردید بر میلاد مسعودی
چو از دامان نجمه دختری والا مقام آمد
دل موسای کاظم شاد ولبهایش پر از خنده
که بر اهل ولا دردانه اي زهرا «س»مرام آمد
درخشان تر شده ماه وستاره مهر جان افروز
زسوی جمله ي افلاکیان بر او درود آمد
علی موسی الرضا«ع»سرخوش ازین میلاد گردیده
برادر را نکو خواهر رفیق و همکلام آمد
زمادر مجتبایی ،وز پدر باشد حسینی او
مثال فاطمه اوصاف نیکش در نظام آمد
نهاده نام وی را فاطمه مولای ما کاظم«ع»
کریمه درکرم معصومه در عصمت،بنام آمد
شفیعه باشد وهرکو زیارت کرد این بانو
به عقبی بی گمان خوش عاقبت،جنت مقام آمد
امشب از آسمـان، مه انـور رسیده است
آئینـــه اي ز نـور پیمبــــر رسیده است
این جلوه و جلال کدامیـن ستـاره است
کزآسمــان به جلـوۀ دیگـر رسیده است
کـم کـم طلـوع صبـح وفـا دیـدنی بود
گوئی شب فـراق بـه آخــر رسیده است
از مشـرق مـدینــه پی عـرض احتـرام
مهـر فلک بـه دامـن پـرُ زر رسیده است
وقتی طنیـن بـال مـلائـک بلنــد شـد
آمـد خبـرکـه جلـــوۀ داور رسیده است
یک گل به نام حضرت معصومـه از خـدا
امشب بـرای مـوسی جعفر رسیده است
هفت آسمـان نظـاره گـر او بـود کـه او
با شوکت و جـلالت و بـا فـَر رسیده است
آئینـه دار زُهــرۀ زهــرا رسیــد و بـاز
گفتنــد نـور زُهــرۀ ازهــر رسیده است
این است بـانـوئی که مقــام رفیـع او
تا طاق عـرش خـالق اکبــر رسیده است
این است گوهری که ز دریای علم و دین
بـر ســاحل حقیـقتِ بــاور رسیده است
این است ان کریمه که از جـود و مکرمت
فیضش به ناتوان و تـوانگـر رسیده است
این است ان شفیعه که از قـدر و منزلت
آوازه اش به عـرصۀ محشر رسیده است
کـم گفتـه ام اگـر کـه بگــویم برای او
هم چون مقـام ساره و هاجر رسیده است
هـرچه رسیده است بر ان حضرت از خدا
از قـدر روزگــار فــزون تـر رسیده است
از داستـــان غُـربـت درد آشنـــای او
خوناب سینــه بـر مـژۀ تـر رسیده است
کی نـا امیـد میرود از درگهش بــرون
هرکس که با امیـد به این در رسیده است
بـر زائـربهشتی کــویش نــدا دهنــد
لب تشنه اي به چشمۀ کوثر رسیده است
بـا التفــات اوست«وفــائی»اگــر تـو را
از کـــردگــار رزق مقــدّر رسیده است