داستان گنجشک عجول

مجموعه : داستان جالب
داستان گنجشک عجول

داستان گنجشک عجول

 

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

 

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و…

 

داستان گنجشک عجول

آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

 

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

 

جدیدترین مطالب سایت