به یاد پیکان بامرام و پرخاطره (داستان جالب پیکان)

به یاد پیکان بامرام و پرخاطره (داستان جالب پیکان)

داستان جالب پیکان

هیچ ایرانی نیست که پیکان را نشناسد ؛ پیکان خودروی ملی ایرانیان تا قبل از سمند بودو جالب است بدانید بیشترین تعداد فروش را در ایران داشت.

پیکان فقط یک اتومبیل به مرام بود ولی ما باهاش چیکار کردیم ؟!

 

پیکان، ماشین نبود، مرام بود

پیکان برای ما ایرانیها ؛ فقط یک ” وسیله نقلیه” نبود

همراه بی ادعای همه ی سفرهایمان بود. نشانه فخرفروشی نبود، کار راه انداز یک محله بود .

اگر در هر کوچه، یکی دو نفر پیکان داشتند، انگار همه ی اهل کوچه ماشین داشتند.

نیمه شب اگر بیماری بود، رساندنش به بیمارستان وظیفه وجدانی صاحب پیکان بود.

مسافرت میرفتیم کلی ادم میچپیدیم توی پیکان و با اهنگ تا مقصد هم خوانی می‌کردیم

دختری که عروس می‌شد، پیکان را گل می بستند و “عروس کشون ” می کردند.

اهل پول نبود، اما قلک پول خیلی ها بود، صبح تا شب مسافر می کشید تا صاحبش با بغل پر برود خانه.

این یار سفر و حضر، لوطی بود، گوشش پر بود از متلک “پیکان حلبی” و ” قوطی روغن شاه پسند” اما وقتی همان متلک گو ها “کارشان گیر می کرد ؛ نه نمیگفت.

 

به یاد پیکان بامرام و پرخاطره (داستان جالب پیکان)

سال ها گذشت تا این که ما بی وفا شدیم

اما او وفادار ماند، گاه توی دلش موتور پژو گذاشتیم، گاه موتورش را توی پژو کاشتیم. اما پیکان نرنجید.

گذشت و گذشت تا این که بعضی شیک شدند و پیکان سوارها بی کلاس

بعد دیگر تولید پیکان صرف نکرد، حکمش آمد و تیر خلاص.

هم اکنون که همه ی از زندگی می نالند، همه ی ماشین صفر دارند.

اما اگر توی این زمانه، نصف شب بیمار شدي ؛ ” این دیگه مشکل خودته “!!

جدیدترین مطالب سایت