آیینه ها
دچار فراموشی اند
و نام تو
ورد زبان کوچهی خاموشی!
امشب
تکلیف پنجره
بی چشم های باز تو روشن نیست!
آفاق را گردیدهام مهر بتان ورزیدهام
بسیار خوبان دیدهام، اما تو چیز دیگری
ای راحتُ آرام جان با روی چون سرو روان
زینسان مرو دامنکشان کارام جانم میبری
.جان به فدای عاشقان
خوش هوسیست عاشقی
عِشقْ پرست ، ای پسر
بادِ هواست مابقی🌷 🌷
چقدر خوشبختی نزدیکه
کنار من که راه میری
از این دنیا رها میشم
تو که دستامو میگیری
اﻣﺸﺐ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﮔﺮﻓﺖ
ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﻢ ﺳﺎﺣﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺩﺭﯾﺎ ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻦ ﻫﺎ ﺷﻮﯾﻢ ﻣﺎ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭﻟﯽ ﺩﻝ ِ ﺗﻨﮓ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺖ
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ ﻭ ﻭﺭﻕ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮎ ﺑﻮﺩ
ﻧﻘﺶ ﺩﻭﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺗﺮ ﺷﺪﻡ
ﺁﺷﻮﺏ ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻫﺎﯼ ﯾﺦ ﺯﺩﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﺷﮑﺴﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻨﺎﯼ ﺳﺮﮐﺶ ِ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺎگرفت
از تـمـامِ
کـسانی کـه
در دنیا وجود دارند ؛
فـقـط مرگ ، رقیبِ مـن اسـت!
تنهــا
او می تـوانـــد
تــو را از چنگِ من در بیاورَد…!
❤❤::❤❤
کاش امشب ساعت صفرعاشقی
شروع عشق من وتو باشد
تومرا درآغوش کشی ومن به پرواز درآیم
❤❤:❤❤
امشب تک و تنها
به تو دل می بندم
لبخند بزن
حرف بزن
می خندم….
تنها که شدیم
بعد با یک بوسه💋
پرونده ی لب های تو را
می بندم!!!!
چشمانت
فرزندان ناخلفی اند
که حرفت را گوش نمیدهند !
وگرنه
تو مهربان تر از آنی
که مرا بیازاری ! ❤❣❤
بوسیدمش
دیگر هراس نداشتم
جهان پایان یابد!
من از جهان
سهمم را گرفته بودم
جرم بوسه از لبت
حبس ابد
دارد…
ولی…
“من”
به شوق
روی “تو “
بالای دار هم
می روم…