نگاهی به ضرب المثل خدا از سلطان محمود بزرگ‌تر است

مجموعه : ضرب المثل ها
نگاهی به ضرب المثل خدا از سلطان محمود بزرگ‌تر است

خدا از سلطان محمود بزرگ‌تر است یعنی چی ؟

 

خدا از سلطان محمود بزرگ تر هست یک ضرب المثل قدیمی و مشهور هست که خیلی از قدیمی ها بکار میبردند . 

 

نگاهی به ضرب المثل خدا از سلطان محمود بزرگ‌تر است

 

کاربرد ضرب المثل:

این ضرب المثل در دلداری به کسی بکار می رود که گرفتار مشکل سخت و دشوار شده باشد. و پیام آن امیدوار بودن به فردا و آینده و مایوس نشدن از مشکلات و موانع می‌باشد و این که همواره باید به خدا امیدوار بودو قدرت خدا از همه ی قدرت‌ها بالاتر هست.

 

اساس پیدایش

روزی سلطان محمود بر لب ایوان بارگاه خود قدم می‌زد. چشمش به زن مرد نجاری افتاد. سخت عاشق زن شد و بی‌قرار از وزیرش راه چاره خواست. وزیر که خیلی زیرک بود گفت: اگر شاه این راز را فاش کند، یا بخواهد علنی نجار را بکشد، خیلی بد میشود. چه موثر هست به نجار ایراد بگیریم و به او بگوییم در مدت یک شبانه‌روز باید برای ما یکبار جو از چوب بتراشی.

 

اگر از یک‌بار یک سیر هم کم باشد تو را بدون چون و چرا می کشیم. سلطان محمود به هوش وزیر آفرین گفت و وی را مأمور اینکار کرد. وزیر به منزل نجار رفت و امر سلطان رابه او حالی کرد و گفت:

 

تا فردا باید یک‌بار جو از چوب بتراشد و تحویل دهد.‌ نجار بیچاره که از همه ی جا بی‌خبر بودو نمی‌دانست سلطان محمود میـــخواهد با این بهانه وی را دنبال نخود سیاه بفرستد، نزدیک بود از ترس قالب تهی کند.

 

با ترس و وحشت آمد و قضیه رابه زنش گفت و کمک فکری برای چاره اینکار خواست. زن نجار خیلی دانا و هشیار و عفیفه و پاکدامن بود، به اصل مقاله پی برد و به

 

شوهرش گفت:

چرا خودت را باخته‌اي، ترس مکن، خدا از سلطان محمود بزرگ تر هست. ولی مرد از ترس آرام نمیگرفت. تا این که صبح شد و نجار فقط به اندازه یک مشت جو از چوب تراشیده بود. با زنش وداع کرد و گفت: همین حالا غلامان شاه می آیند و مرا میبرند و به چوبه دار میکشند.

 

زن بازهم گفت: نترس، خدا از سلطان محمود، بزرگتر هست. دراین مصاحبه بودند که دیدند در منزل زده شد. رنگ از صورت نجار پرید و نزدیک بود از ترس روح از تنش پرواز کند.

 

به زنش گفت: من توانا نیستم تو برو جواب انها را بده. زن رفت در را باز کرد دید نوکران سلطان میباشند. بیچاره خیال کرد برای بردن بار جو یا شوهرش آمده‌اند. پرسید: با کی کار دارید؟

 

گفتند: میخواهیم شوهرت را ببریم برای سلطان محمود که مرده هست تابوت درست کند. زن با خوشحالی برگشت و به شوهرش گفت که سلطان محمود مرده. نگفتم نترس، خدا از سطان محمود بزرگ تر هست.

 

جدیدترین مطالب سایت