در این جهان از قدیم تا به امروز قطعا اتفاقاتی میوفتد که همۀ را مورد تعجب قرار میدهد در ادامه شما می توانید با واقعیت هاي عجیب و غریب در طول تاریخ ما را دنبال نمایید .
پاسکال پینون در سال ۱۸۸۹ در کشور مکزیک به جهان آمد.
شهرت پاسکال، به علت وجود برآمدگیاي بود که در بالای سر وی قرار داشت و مثل یک سر کوچک بود.
در مورد شکل این برآمدگی ابهاماتی وجود دارد.
بعضی بر این باورند که پاسکال هنگام کار در سیرک این برآمدگی راکه یک غده بوده، با قراردادن قطعاتی زیر پوست به شکل یک سر درآوردههست.
زیرا در مواردی به این شکل، سرها از ناحیه بالای جمجمه به یکدیگر میچسبند و نه مثل پاسکال از ناحیه گردن!
مرد یخی
۵۳۰۰ سال پیش مردی در حوالی رشته کوههاي آلپ ایتالیا به قتل رسید.
او وقتی کشته شد تازه نهار خورده بود و معدهاي پر و گرچه مبتلا به نوعی انگل داشت.
این مرد کشاورز در معدهي خود یکی از نژادهای قدیمی باکتری Helicobacter pylori را حمل میکرد که شبیه به نژادهای جدیدتر آسیایی این باکتری هست.
باکتری H. pylori عامل زخم معده هست.
پژوهشگران با بررسی ژنوم این باکتری متوجه چیزهای جالبی درموردي این مرد یخی باستانی که وی را «اوتزی» «Otzi» نامیدهاند، شدند. اجداد او این باکتری را از آسیاییها و نه آفریقاییها به ارث بردهاند.
معنی این کشف آن هست که اجداد اولین کشاورزان اروپایی گذشته از مهاجرت به قارهي سبز با آسیاییها ارتباط نزدیک داشتهاند.
این باکتری را باید پیروزترین باکتری در نفوذ به انسانها بدانیم. این باکتری تقریبا توانسته به شکم نیمی از مردم جهان وارد شود.
H.pylori در ۱۰ درصد مردم ایجاد زخم معده، ورم معده و گرچه سرطان معده ميکند.
این باکتری میتواند سالهاي خیلی طولانی در بدن افراد دوام آورد. گرچه شواهد پراکندهاي مبنی بر این که حضور این باکتری می تواند از فرد در برابر ابتلا به آسم، آلرژیها و رفلاکس پیشگیری کند، وجود دارد.
تقریبا ۱۰۰ هزار سال هست که این باکتری در شکم انسان زندگی میکند و اکنون نژادهای زیادی از آن وجود دارد. این نژادها در هفت جمعیت متفاوت باکتریایی در سراسر جهان اکران شدهاند.
احتمالا این باکتری در آفریقا به معدهي ما وارد شد و زمانی که انسان به مکانهاي گوناگون کرهي زمین مهاجرت کرد با او منتقل شد.
این که چگونه انواع گوناگون این میکروب در سراسر جهان اکران شدند و رابطهي آنها با یکدیگر چگونه هست همواره پرسشی بزرگ برای دانشمندان بوده هست.
برای مثال آن نوع باکتری که شیوع بیشتری در اروپا دارد، دارای اشتراک DNA زیادی با باکتریهاي آسیایی و آفریقایی هست.
این بدین معنیست که نوع اروپایی این باکتری خیلی قدیمی هست و ۱۰ هزار سال پیش در جایی مثل خاورمیانه یا دیگر گذرگاههاي مهاجرت در آسیا تکامل یافته هست.
یعنی این که مثلا در جایی مثل خاورمیانه که هم گذرگاه انسانها در مهاجرت از آفریقا به دیگر نقاط جهان بوده و هم مهاجرانی یکجا نشین داشته،
یک نفر مبتلا به هر دو نوع باکتری آفریقایی و آسیایی شده و سپس این دو نوع باکتری با یکدیگر ترکیب شده و نوعی اخیر را بوجود آوردهاند.
بعد از آن جمعیتی مبتلا به این نوع ترکیبی بوجود آمده که حدود ۸۰۰۰ سال پیش، یعنی ابتدای انقلاب کشاورزی به اروپا مهاجرت کردهاند.
گیاه ساپوت سیاه «black sapote» احتمالاً تنها میوه اي در دنیاست که مزه آن شبیه به پودینگ شکلاتی هست.
این میوه نه تنها خوشمزه هست، بلکه برای افرادی که در رژیم میباشند هم بسیار مناسب هست.
ظاهر آن شاید گول زننده باشد، ولی در واقع چربی آن بسیار کم هست.
همینطور چهار برابر اکثر از پرتقال ویتامین ث دارد و مقدار زیادی کلسیم و فسفر در آن یافت می شود.
در واقع این میوه ساپوت حقیقی نیست و یکی از گونه هاي خانواده خرمالو محسوب می شود.
به گزارش تالاب خرمالو شبیه به گوجه فرنگی هست و رنگ آن قرمز هست، در حالیکه ساپوت سیاه به رنگ شکلاتی تیره هست.
بافت چسبناک داخل این میوه شاید در ابتدا شما را جذب نکند، ولی مزه منحصر بفردی دارد.
گوجه فرنگی وحشتناک که از رگهایش خون جاری می شود.
تصویری که می بینید مربوط به نوعی گوجه فرنگی استرالیایی هست که اگر بریده شود، در عرض دو دقیقه از سفیدی به قرمزی میگراید و پس از پنج دقیقه قرارگرفتن در معرض هوای آزاد به رنگ قرمز تیره درمیآید.
این گوجه بوتهاي که “سولانوم اوسیکرونتوم” نام دارد اضافه بر این که اشتها برانگیز نیست،
هر شوقی راکه برای غذاخوردن داشته باشید هم خواهد کشت.
محققان دانشگاه باکنل واقع در لوئیزبرگ ایالات امریکا نام این گوجه وحشتناک را از ترکیب دو واژه لاتین به معنای «استخوان» و «خونی» ساختهاند.
کرمی که هرگز نمیمیرد!
موجودات بسیار کمی میباشند که میتوانند خود را بازسازی کنند.
مثل ستاره دریایی که وقتی اندامی را از دست میدهد آن را بازسازی میکند.
یا مارمولکها که وقتی که دمشان را قطع میکنند دوباره رشد میکند.
اما شاید عجیبترین موجود، یک نوع کرم پهن به نام planaria هست.
با قطع سر، دوباره سرش جوانه زده و رشد می کند! اگر سر planaria را قطع کرده و ریز ریز کنید، هر کدام از آن ریزهها به یک کرم اخیر تبدیل میشود!
جنگل «آئوکیگاهارا» یکی از وحشتناکترین مناطق ژاپن به شمار میرود؛ جایی که به اعتقاد مردم این کشور «یورئی»ها یا روحهای سرگردان در بین شاخ و برگ درختان این جنگل مخوف پرسه می زنند و با زمزمهای آرام از مرگ می گویند.
هرچند وزش باد و پیچیدن آن در بین شاخ و برگ درختان این جنگل باعث به وجود آمدن
چنین صدای مخوفی میشود اما سابقه این مکان رعب آور باعث شده خیلیها از تنها ماندن در جنگل آئوکیگاهارا هراس داشته باشند.
آئوکیگاهارا که بین محلیها با نام «جنگل تاریک» هم شناخته میشود و در کوهستان فوجی قرار گرفته و همۀ جای آن از درختهای انبوه انباشته شده هست.
نکته عجیب اینجاست که خیلیها معتقدند این جنگل، برترین مکان برای مردن هست!
تعداد چندان خودکشیهای انجام گرفته در این جنگل هم به این شایعات دامن زده و اینجور به نظر می رسد که شاخ و برگ درختان، افرادی راکه در این جنگل تنها می مانند به مرگ دعوت میکند.
نکته دیدنی اینجاست که اگر کسی قدم به این جنگل تاریک بگذارد، از همان ابتدا در گوشه و کنار آن با تابلوهایی روبه رو میشود که روی آن ها جمله هایي مثل «لطفا در تصمیم خود تجدیدنظر کنید.» یا «گذشته از این که تصمیم به خودکشی بگیرید با پلیس مشورت کنید.» نوشته شده هست!
اما هیچ کدام از این راهکارها نتیجه مطلوبی نداشتهاند و خودکشیها در آئوکیگاهارا همچنان ادامه دارد.
این راهبان از ترکیبی از ماریجوانا، الکل و مدیتیشن برای رسیدن به حالت تعلیق خود بهرهگیری می کنند تا بتوانند خود را نزدیکتر به شیوا، یکی از خدایان هندو، نزدیک کنند.
اعضای قبیله آگوری همینطور فکر می کنند که اگر خود را بدون هیچ پیشداوری در معرض مسائلی که دیگران تابو و آزاردهنده می دانند قرار دهند، میتوانند در مسیر رسیدن به روشنگری و روشنفکری قدم بردارند.
از رسوم طایفه آگوری میتوان به جویدن سرِ حیوانات زنده، رنگ زدن بدنشان به وسیله خاکستر اجساد آتش زده شده و همینطور انجام مدیتیشن در بالای اجساد اشاره کرد.
آنها در محلهاي مرده سوزانی زندگی میکنند، جایی که گفته میشود «لرد شیوا» و خدای «کالیما» در آنجا زندگی می کنند.
تغذیهي آنها از بقایای چیزهایی هست که دیگران در آنجا پرتاب می کنند. در واقع مرگ و فرسایش این راهبان را احاطه کرده هست.
طایفهي آگوری از متعلقات دنیوی اجتناب می کنند و اغلب لخت راه می روند. منطق آنها نیز دوری از زندگی مادی و زمینی هست و آنها تمایل دارند بدن را در خالصترین شکلش به نمایش بگذارند.
آگوریها پیشینهي خود را در قرن 17 میلادی و شخصی به نام «بابا کینارام» جستجو میکنند. گفته میشود که او 170 سال عمر کرد.
ماهی کور مکزیکی در غار
به گزارش تالاب نیاکان این ماهیان با وارد شدن در غار تاریک و گزینش طبیعی چشمان خود را از دست می دهند این ماهیان با جوانه هاي چشایی بهتر و حس بویایی و پوست بدون فلس و افزایش چربی میتوانند دوره هاي نامنظم و تنشهای کمبود خوراکی را به خوبی تحمل کنند.
فنی میلز در سال ۱۸۶۰ در انگلستان متولد شد. پاهای فنی از همان کودکی شروع به تورم کرد و وقتی وی به سن بلوغ رسید، دارای پاهایی غولپیکر بود. او به تنهایی توانایی راه رفتن نداشت و برای اینکار از دوست خود «ماری برون» کمک میگرفت.
فنی در سال ۱۸۸۵ خود را در موزه دایم به نمایش گذاشت و پس از آن نیز در نمایشها و سیرکهاي گوناگون حضور پیدا کرد.
در یکی از این نمایشها، چالشی راهاندازی شد و طی آن اعلام شد که به مردی که با فنی ازدواج کند ۵ هزار دلار جایزه اعطا می شود.
این چالش باعث شد مردان مجرد بسیاری به نمایش فنی بیایند و گرچه او پیشنهادهای ازدواج بسیاری نیز دریافت کرد. اما سرآخر با «ویلیام برون»، برادر دوست و پرستارش ماری برون ازدواج کرد.
گرچه ویلیام جایزه ۵ هزار دلاری را دریافت نکرد. از سال ۱۸۸۷ که فنی صاحب فرزند شد، سلامتیش رو به افول نهاد و در سال ۱۸۹۲ از جهان رفت.
بازی با جاذبه زمین!
یکی از اهالی سانفرانسیسکو می تاند به طور دیدنی و شگفت انگیزی سنگ ها را روی هم بچیند.
او می تواند بالانس سنگ ها را با هر اندازه و شکلی به راحتی حس کند و دقیقا سنگی را بصورتی قرار دهد که سر جایش باقی بماند. مردم زیادی کارهای وی را دنبال می کنند و همۀ وقت اینکار وی را تحسین می کنند.