حکایت سر بی کلاه

حکایت سر بی کلاه

کچلی از حمام بیرون آمد، کلاهش دزدیده بودند. با حمامی ماجرا می کرد، گفت: تو این جا آمدی، کلاه نداشتی.

 

گفت: ای مسلمانان این سر از آن سرهاست که بی کلاه به راه توان برد؟

 

تهیه و تنظیم : تفریح و سرگرمی تالاب

 

 

 

جدیدترین مطالب سایت