چند ماجرای عجیب در مورد پرده بکارت زنان (لطفا بالای 18 سال وارد شوند)

چند ماجرای عجیب در مورد پرده بکارت زنان (لطفا بالای 18 سال وارد شوند)

داستان هایی در مورد پرده بکارت زنانه 

 

میوهایم با چند داستان همراه شویم در ادامه می توانید با چند ماجرای خواندنی در مورد بکارت زنان تالاب را دنبال نمایید.

 

چند ماجرای عجیب در مورد پرده بکارت زنان «لطفا بالای 18 سال وارد شوند» به گزارش تالاب تابوی پرده بکارت یا پریود شدن یکی از قضایا بزرگی هست که دختران با ان سروکار دارند . به گزارش تالاب کم اطلاعی یا شرم از بیان سخنان و مشکلات در مورد این قضایا باعث مشکلات بیشماری برای بعضی دخرتان میشود.

 

زن‌هاي زیادی میباشند که سالیان سال رازی بزرگ رابا خود به دوش می کشند. خیلی از زن‌ها با رازهایشان مدت‌هاست زیر خاک رفته‌اند. خیلیها هرروز صبح که از خواب بیدار می شوند نخستین چیزی که ذهن شان را مشغول میکند راز بزرگشان هست؛ رازهایی که گاهی وقت‌ها دردآور، عمیق و زجرآورند.

 

من یک مشکلی دارم که نمی توانم با کسی ازدواج کنم

 

وقت آن هست که ما زن‌ها دیگر رو دربایستی را کنار بگذاریم و کمی از خود ما بنویسیم؛ از رازهای زنانه‌مان که طبق معمول جرات نمی کنیم راحت درمورد انها حرف بزنیم.

 

مخفی میکنیم و مخفی می کنیم. خیلی وقت‌ها در تنهایی فقط با خود ما درمورد آن حرف می زنیم. حتی گاهی خود ما را سرزنش می کنیم، بدون این که از کسی بپرسیم. نه در مدرسه یادگیری زنانگی دیده‌ایم، نه در درس دو واحدی تنظیم خانواده در دانشگاه، نه حتی درخانواده.

 

در ادامه، سه روایت می خوانید از سه زن که محصول یک جامعه یادگیری‌ندیده و ناآگاهند. سه زن که سال‌هاست رنج میکشند و بغض خودرا فرو خورده‌اند و هیچ‌کس دردشان را لمس نکرده هست.

 

فرشته، ۵۲ ساله، اهل تهران:

 

نوجوان که بودم عادت‌هاي ماهانه بسیار طولانی و سختی داشتم. خیلی اذیت میشدم. برای همین یک روز با مادرم رفتیم دکتر. تشخیص دکتر آن زمان این بود که من باید کورتاژ «یک عمل جراحی به معنای تراشیدن جداره داخلی رحم به وسیله ابزاری به نام کورت رحمی» کنم. خب در آن سالها ناآگاهی چندان بود.

 

من نمی‌دانستم قرار هست در کورتاژ چه اتفاقی بیفتد. حتی مادرم هم نمی‌دانست. خلاصه سرتان را درد نیاورم؛ من کورتاژ کردم تا مشکل عادت ماهانه‌ام حل شود. بعد از این عمل، من تغییراتی در بدنم احساس می کردم که برایم عجیب بود اما با کسی درمورد آن صحبت نمی کردم.

 

یادم هست یک‌ بار درمورد این تغییرات از مادرم سوال پرسیدم که او در جواب فقط به من گفت: «چیزی نیست!» چند سال بعد، ازدواج کردم.

 

شوهرم آدم روشنی بودو قبل از ازدواج مرا وادار نکرد که گواهی سلامت بگیرم. رفتیم سر منزل و زندگی‌مان. من برای نزدیکی با او کمی ترس داشتم. برای همین به دکتر زنان مراجعه کردم. سایت تالاب وقتی موضوع ترسم رابه دکتر گفتم، او در جواب گفت: «باید معاینه‌ات کنم.» من هم جواب دادم: «من هنوز دوشیزه هستم و نیازی به معاینه نیست.» اما دکتر نپذیرفت و شروع کرد به معاینه. یک دفعه گفت: «خانوم! کی گفته شما دوشیزه‌اي؟ بکارت شما بطور کامل از بین رفته!»

 

عرق سرد نشست روی تنم. حالم بد شد. نفسم بالا نمی‌آمد. یک دفعه جهان جلوی چشمم سیاه شد. شوهرم هم پشت در اتاق دکتر نشسته بودو من واقعا نمی‌ فهمیدم چه اتفاقی برایم افتاده: «چطور ممکنه خانوم دکتر؟ من تا حالا با هیچ مردی نزدیکی نداشتم.» یک دفعه ذکر کورتاژی افتادم که در دوره نوجوانی انجام داده بودم. موضوع رابه دکتر گفتم. او هم متعجب جواب داد: «خب؛ معلومه خانوم. با کورتاژ که بکارتی برای زن باقی نمی‌مونه. مگه دکترتون بشما اینو نگفته بود؟»

 

من یخ کرده بودم. ترسیده بودم. لباسم را پوشیدم و از اتاق آمدم بیرون. شوهرم منتظر نشسته بود. گفت: «چی شد؟» گفتم: «می‌گه من باکره نیستم.» شوهرم چند دقیقه نگاهم کرد و هیچ نگفت.

 

سایت تالاب چند ساعت سکوت سختی بین ما گذشت. یک دفعه صدایم کرد: «فرشته! این موضوع یه راز بزرگ بین من و توئه؛ برای همه ی وقت. حتی یه نفرم نباید از اتفاقی که واسه تو افتاده باخبر بشه.» گفتم چشم و بعد رفتم برای خودم گریه کردم. گذشت و گذشت. هر وقت پیش شوهرم می‌نشستم از او خجالت می کشیدم. خدا شاهد هست که هیچوقت به روی من نیاورد اما من شرمم میشد. یعنی باور کرده بود؟ نمیدانم.

 

همه ی سال‌هاي زندگی من با این غم گذشت. آخر چراباید این اتفاق برای من می‌افتاد؟ ۵۰ ساله که شدم,، یک درد اخیر آمد سراغم. باید رحمم را از بدنم خارج می کردم. دوباره رفتم پیش دکتر زنان.

 

میخواست معاینه‌ام کند. بغضم گرفت. گفتم دکتر! شما رابه خدا نه. با تعجب نگاهم کرد و گفت: «خانوم! من یه دکتر جراحم. تا شما رو معاینه نکنم،‌ نمی‌تونم ببرمتون اتاق عمل.» بغضم ترکید و شروع کردم به گریه کردن و از اول همه ی چیز را برایش تعریف کردم. پا به پای من گریه کرد. گفت: «از دکتری که کورتاژت کرده تعجب می کنم.

 

اون باید از تو و خونواده‌ت برای اینکار اجازه میگرفت و دکتری قانونی هم باید از بین رفتن بکارت با عمل جراحی رو تایید میکرد. چرا مادرت پیگیری نکرد؟ چرا این همه ی سال زندگیتو تباه کردی؟ چرا دکتری قانونی نرفتی؟»

 

من اما هنوز درد دارم. هنوز ناراحتم. هنوز که هنوز هست وقتی می روم عروسی، شب که می آیم منزل تا صبح برای آن عروس گریه میکنم. با خودم میگویم یعنی چه میشود؟ میدانی چند سال هست دارم رنج می کشم؟ اصلا می دانی چه میزان سخت هست؟ هیچ‌کس حرف مرا نمی‌فهمد. ۲۰ سال بیشتر هست که دارم زجر می کشم.

 

مریم، ۳۷ ساله، اهل شیراز:

 

عادت ماهانه برای من یک ترس بزرگ هست. همه ی وقت با وحشت انتظارش را می کشم. عادت‌هاي ماهانه من خیلی عجیبند. دردش آن قدر ترسناک هست که از حال میروم و برایم اورژانس خبر میکنند. باید شانس بیاورم که هم زمان با شروع عادت ماهانه در منزل باشم. وقت‌هایي که در محل کارم این درد سراغم می آید، پیش همه ی بی‌آبرو می شوم.

 

می‌فهمم همکاران زیرزیرکی درمورد من حرف میزنند و می خندند. من رنگ‌پریده و بیحال می شوم و دوستانم آب‌قند برایم درست می کنند. اورژانس می آید به محل کارم. خیلی بد هست. افزون بر این که درد جسمی دارم، از نظر روحی هم آسیب می بینم. چون عالم و آدم می‌فهمند. هر زمان که درمورد این موضوع با مادرم حرف می زنم،‌ می گوید: «تا ازدواج نکنی،‌ همین هست.» دو سال پیش به مادرم گفتم، می گویند یک عمل جراحی هست که اگر آدم انجام بدهد، درد زمان ماهانه‌اش کم میشود. مادرم لبش را گزید و گفت: «محال هست.» من هنوز ازدواج نکردم و هنوز درد میکشم. نمی دانم تا کی باید اوضاعم این طوری باشد.

 

پری، ۶۸ ساله، اهل تهران:

 

بچه بودم. شاید مثلا ۱۰ سال یا ۱۱ سال. با پدر و مادرم رفتیم باغ پدربزرگ برای تفریح. آتش روشن کردیم و داشتیم با بچه‌ها دور آتش بازی می کردیم. نمیدانم چه شد؛ یعنی اصلا یادم نیست. افتادم روی آتش و سوختم. بخش زیادی از اندام جنسی من سوخت. مادرم فکر می کرد خیلی بد هست که برای این موضوع به دکتر مراجعه کنیم.

 

خب، خیلی سال پیش بود. مردم اندازه اینروزها آگاه نبودند. من هیچ‌وقت درمورد این موضوع با کسی صحبت نکردم. مادرم گفته بود حرف‌زدن درمورد این ماجرا اصلا موثر نیست. اما خودم فهمیده بودم که این اتفاق، آینده من را تهدید میکنند. ۱۸ ساله که شدم, پسر همسایه یک دل نه صد دل عاشقم شد. یک روز با او صحبت کردم و گفتم ما نمی توانیم باهم ازدواج کنیم چون من یک مشکل بزرگ دارم.

 

راستش فضای آن زمان اجازه نمی‌داد که مشکلم را بیان کنم. گفت که هر مشکلی باشد می‌پذیرد. گفتم مشکل من چیزی هست که تو اگر آنرا بفهمی از این که به من ابراز علاقه کرده‌اي، منصرف میشوی.

 

گفت محال هست. از من اصرار و از او انکار. ما ازدواج کردیم. جشن عروسی که به پایان رسید، رفتیم منزل خود ما. همان شب که مشکلم را متوجه شد، سرم داد کشید.

 

من هم شروع کردم به گریه‌کردن. هفت سال کج‌دار و مریز باهم زندگی کردیم. او فقط داد می‌زد و من فقط گریه می کردم. انگار نه انگار که یک روز عاشقم بود. یک روز صبرم به پایان رسید. از منزل زدم بیرون و زندگی با وی را تمام کردم.

 

۳۰ سال هست که تنهای تنها هستم. دراین سالها هر مردی که آمد سراغم و ابراز علاقه کرد، فقط گفتم: «من یک مشکلی دارم که نمیتوانم با کسی ازدواج کنم.»

 

این ها فقط قصه زندگی سه زن هست که سال‌هاي سال هست رنجی عمیق را بر دوش می کشند؛ رنجی که ناشی از ناآگاهی هست.

 

بنظر شما اگر دکتر فاطمه به او درمورد کورتاژ توضیح داده بود، او نمی‌توانست تصمیم درست‌تری درمورد بدن خودش بگیرد؟

 

اگر مریم دریک جامعه آگاه زندگی می کرد و بجای این که دردهایش را برای مادر ناآگاهش شرح دهد به دکتر متخصص مراجعه میکرد، هنوز هم اینقدر درد میکشید؟

 

اگر مادر پری یک زن آگاه بودو پس از حادثه آتش‌سوزی وی را نزد دکتر می برد، آیا او بازهم یک زن تنهای غمگین بود؟

 

شما چه میزان نسبت به بدن خودتان آگاه هستید؟ هر چند وقت یکبار به دکتر زنان مراجعه می کنید؟ درمورد قضایا زنانه‌تان با چه کسی مشورت می کنید؟ اصلا تا به حال کسی درمورد زنانگی بشما یادگیری داده هست؟

 

شاید با خواندن این روایت‌ها با خودتان بگویید که این حرف‌ها دیگر قدیمی هست ودر سال ۹۶ همه ی زنان و دختران ایرانی آگاه میباشند و به‌موجب رسانه‌ ها دیگر همه ی زنان آگاهی‌هاي ضروری را نسبت به بدن خودشان به دست آورده‌اند.

 

درست هست که جامعه نسبت به سال‌هاي قبل آگاه‌تر شده هست اما هنوز هم دخترانی در شهر های بزرگ میباشند که تا به حال گذرشان به مطب دکتر زنان نیفتاده هست. هنوز هم دخترانی میباشند که وقتی زندگی مشترکشان را شروع میکنند، اطلاعات چندانی درمورد خودشان و روابط زناشویی ندارند.

 

سارا ۲۶ ساله و مجرد میگوید: «من تا همین چند وقت پیش نمی‌دانستم که دختران مجرد هم باید هر از چندگاهی به دکتر زنان مراجعه کنند اما یک مقاله در اینترنت خواندم که درمورد اهمیت این موضوع بود. وقتی رفتم دکتر و از او خواستم من را معاینه کند، با لحن بدی گفت: برو بخواب رو تخت. چند دقیقه معاینه کرد و با تمسخر گفت: نترس، هنوز سالمی! لحن آن دکتر که خودش هم خانم بود، خیلی مرا خجالت‌زده کرد. دیگر پایم را مطب دکتر زنان نگذاشتم.»

 

سمیه ۳۱ ساله که بتازگی ازدواج کرده هست نیز میگوید: «وقتی میخواستم عقد کنم به کلاس‌هاي آموزشی رفتم که آن هنگام می گفتند حضور دراین کلاس الزامی هست. من فکر کردم این کلاس‌ها خیلی می تواند به من همچون یک زن کمک کند اما وقتی رفتم، یک فیلم خیلی قدیمی برایمان اکران کردند که شاید مرتبط به ۳۰ سال پیش بود. یک نفر هم آمد درمورد راه‌هاي جلوگیري از بارداری برایمان توضیح داد. همین.»

 

دکتر فاطمه نعمت‌اللهی، دکتر زنان و زایمان هست که در وب سایت خود توضیحات مبسوطی درمورد اهمیت مراجعه زنان به دکتر عرضه داده هست. این دکتر می گوید: «این یک موضوع بسیار مهم برای زنان هست که چه هنگامی باید به متخصص زنان مراجعه کنند.

 

گاهی اوقات سرتان بیش از حد شلوغ هست. گاهی اوقات خیلی خجالت میکشید اما برای همه ی زنان، یک زمانی به وقت دیدار با دکتر نیاز هست. اگر شما مرتب به دکتر زنان مراجعه کنید، مریضی‌هایتان زودتر تشخیص داده می شود و زودتر هم التیام پیدا می کنید.»

 

او معتقد هست: «تعداد زیادی از خانم‌ها به علت ترس یا خجالت، معاینات دوره‌اي مختص زنان رابه تعویق می اندازند. کم نیستند خانم‌هایي که به سن ۳۰ سالگی می رسند و هنوز یک‌ بار هم به مطب متخصص زنان مراجعه نکرده‌اند! این ترس و نگرانی بی ‌مورد احتمال ایجاد عوارض و خطر پیشرفت انواع مریضی‌هاي زنانه را بالا می برد.»

 

نعمت‌اللهی ادامه میدهد: «مقدور هست فرد، مبتلا به ویروس زگیل تناسلی شده باشد ودر عین حال علامتی از خود نشان ندهد در حالی‌که شاید این ویروس باعث ایجاد تغییراتی در دهانه رحم او شده باشد و بعد از چند سال تازه متوجه شود به سرطان پیشرفته دهانه رحم مبتلا شده هست. مضمون مهم این هست که اگر زودتر به مطب متخصص زنان مراجعه کرده بود، خیلی راحت می‌توانست در مراحل نخست سرطان، آنرا ریشه‌کن کند. پس اجازه ندهید ترس و وحشت از معاینات، سلامتتان رابه خطر بیندازد. همین امروز از یک متخصص زنان وقت بگیرید.»

 

این دکتر تاکید میکند: «خانم‌ها از زمان بلوغ می توانند مراجعه به متخصص دکتر زنان را شروع کنند چرا که امروزه مریضی‌هاي زنانه از جمله تخمدان پلی‌کیستیک، کیست‌هاي درموئید، کیست‌هاي ساده تخمدان و بی‌نظمی قاعدگی در بین نوجوانان شیوع بالایی پیدا کرده‌ هست. بعد از ازدواج نیز مراجعات دکتری به متخصص زنان دیگر حالت اختیاری ندارد و باید به صورت سالانه انجام شود؛ حتی اگر هیچ مشکلی نداشته باشند.»

 

درست هست که ناآگاهی جنسی همان‌ طور که در بین زنان وجوددارد در بین مردان هم دیده میشود اما از آنجا که زنان از نظر روحی و جسمی حساس‌تر میباشند و طبق معمول بیشتر به علت شرم و حیا از بحث دراین اساس خودداری می کنند، دراین گزارش مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته‌اند.

 

جدیدترین مطالب سایت