با 3 مردی آشنا می شویم که برای فرار کردن از شیوه هاي هالیوودی استفاده کردند و تولد همسرشان را بهانه کردند در ادامه بیشتر میخوانیم .
فرار به خاطر تولد همسر , چند روز پیش ماموران انتظامی سه مرد جوان و میانسال راکه با جعل عنوان پلیس از فروشندگان مواد مخدر «گل» در شمال تهران سرقت می کردند، بازداشت کردند.
در کنترل از آن ها یک قبضه کلت و اسپری اشکآور کشف شد بررسیها نشان داد سلاح مورد استفاده آن ها قلابی و اسباب بازی است.
با دستگیری ماموران قلابی از سمت بازپرس پرونده برای متهمان قرار قانونی صادر شد. در جریان تحقیقات یکی از متهمان اعلام کرده بود، چون میخواسته هزینه ازدواجش را فراهم کند دراین سرقت و اخاذی شرکت داشته و دونفردیگر نیز برای تامین هزینه خرید موادمخدر شیشه با او همراه شدهاند.
متهمان اعتراف کردند ابتدا فروشندگان مواد مخدر گل را شناسایی می کردند و به انها سفارش میدادند. بعد زمانی که برای تحویل مواد مخدر به محلهاي دیدار میرفتند، با جا زدن خود بعنوان پلیس آن ها رابا سلاح قلابی تهدید کرده و با زدن اسپری اشکآور ، با سرقت مواد مخدر بخشی ازآن را مصرف کرده و بخشی را فروخته و پول به دست آمده را میان یک دیگر تقسیم میکردند.
قرار بود متهمان برای ادامه تحقیقات به یکی از مراکز پلیس آگاهی تهران منتقل شوند، اما در میانه راه سه مامور قلابی زمانی که متوجه خراب بودن در خودروی حمل افراد بازداشتی شدند، فرار کردند.
دراین مرحله مشخصات متهمان فراری در اختیار گشتهاي انتظامی قرار گرفت و آن ها تحت تعقیب پلیس قرار گرفتند. در ادامه تحقیقات ماموران یکی از متهمان راکه هنگام فرار مصدوم شده ودر بیمارستان بستری شده بود، شناسایی و وی را بازداشت کردند.
با اعتراف وی، مخفیگاه یکی از همدستانش نیز لو رفت و وی نیز بازداشت شد. این درحالی بود که هنوز یکی از متهمان فراری بود. تحقیقات دراینباره ادامه داشت
تا اینکه متهم فراری سه روزبعد از فرار، زمانی که همه ی راهها رابه روی خود بسته دید، بناچار تسلیم شد.
به گزارش تالاب متهم با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی شد و به افسر پژوهش گفت: قرار بود به زودی جشن ازدواجم برگزار شود که با همدستانم بازداشت شدم,. همسرم که در شهر تبریز زندگی میکند، نمی دانست من بازداشت شدهام.
روزبعد از دستگیریام جشن تولد او بود. به خاطر علاقهاي که به وی داشتم میخواستم هر طور شده فرار کنم تا در جشن تولد او شرکت کنم. زمانی که همراه دوستانم سوار خودروی حمل متهمان شدیم، متوجه خرابی در شده و فرار کردیم.
متهم جوان ادامه داد: همدستانم بعد از فرار دستگیر شدند، اما من سراغ یکی از دوستان خلافکارم رفتم و از او پول و لباس گرفتم و توانستم خود رابه منزل همسرم در تبریز برسانم.
دستهگلی برایش خریدم ودر جشن تولدش شرکت کردم. او از ماجرای بازداشت و فرارم از خودروی پلیس خبر نداشت. من سه روز آنجا ماندم و بعد زمانی که متوجه شدم, همه ی راههاي فرارم بسته شده، تصمیم گرفتم تسلیم شوم.