در یکی از ماجرای امروز حوادثی میخواهیم به عروس خانمی برسیم که بعد از 40 روز داماد رابه هلاکت رساند .
قتل تازه داماد در شهریار , روزهای پایانی خرداد امسال، مردی سالخورده با پلیس شهریار تماس گرفت
و از زخمی شدن پسرش درخانه ویلاییشان در یکی از محلههاي شهریار خبر داد.
ماموران کلانتری با حضور در آنجا دیدن کردند مردی 25 ساله بشدت زخمی شده و غرق در خون
در یکی از اتاقهاي منزل افتاده و همسر وی نیز در حالیکه زخمی شده، در ورودی ساختمان افتاده هست. دقایقی از حضور ماموران نگذشته بود که امدادگران اورژانس سر رسیدند و زوج زخمی رابه بیمارستان
منتقل کردند.
هم زمان با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات در تماس با این حادثه شروع شد. این در حالی بود که روز بعد
ماموران از طریق مرد سالخورده متوجه شدند پسر 25 سالهاش بهعلت شدت خون ریزی در بیمارستان تسلیم مرگ شده هست.
با گزارش مرگ او به پلیس جنایی اداره آگاهی مخصوصاً غرب استان تهران، کارآگاهان وارد عمل شده و برای ادامه تحقیقات در بیمارستان حاضر شدند.
پدر مقتول به افسر پژوهش گفت: پسرم 40 روز از زندگی متاهلیاش میگذرد. او چند سال بود که
در شهریار کار می کرد و این اواخر نیز در باغی میوهچینی میکرد. من در یکی از اتاقهاي منزل ویلایی
زندگی می کردم. او و همسر 18 سالهاش در اتاق دیگری ساکن بودند. هنگام ظهر عروسم از من
خواست، برای خرید که بیرون میروم برای او نیز نان و آرد بخرم. او گفت پسرم صبح زود برای میوهچینی
رفته و امروز شاید کمی زودتر بازگردد.
وی افزود: ساعاتی بعد که بازگشتم، هر چه در زدم عروسم در را باز نکرد و فقط از من خواست چون
شوهرش خوابیده فریاد نزنم و نان و آرد را پشت در بگذارم. سه ساعت بعد مقابل در اتاق انها رفتم
که دیدم نان و آرد همان گونه پشت در هست. صدای نالههایي نیز از اتاق شنیده میشد. چند بار به در زدم
که عروسم در را باز نکرد. بعد نگران آن دو شدم,. قفل در را شکستم ودر باز شد. زمانی که وارد اتاق
شدم,، دیدم پسرم غرق در خون کناری افتاده هست. سر، صورت و بدنش زخمی بود. همان هنگام عروسم
فرار کرد. بهدنبالش رفتم که دیدم او مقابل در ورودی ساختمان افتاده هست. کمی زخمی شده و
روی لباسهایش لکههاي خون بودو حرفی نمیزد.
پدر مقتول گفت: به پلیس و اورژانس زنگ زدم. آن ها که آمدند پسرم و عروسم رابه بیمارستان منتقل
کردند. نمی دانم چه کسی باعث قتل پسرم و زخمی کردن عروسم شده هست.
کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی مخصوصاً غرب استان تهران، با جمعبندی این اطلاعات برای بررسی
ماجرا به منزل مقتول اعزام شدند. انها در نظارت از اتاق با رد خون روبرو شدند. همینطور تکه آجری
نیز در کنار محل خواب مقتول کشف شد که آثار لکههاي خون روی آن دیده میشد.
بررسیها نشان میداد ابتدا ضربههایي با آجر به سر و صورت تازه داماد وارد شده و بعد ضربههاي چاقو
به بدن وی اصابت کرده هست.
در حالیکه تحقیقات ادامه داشت، ماموران متوجه شدند زن مقتول حالش بهتر شده و از طریق خواهرش
از بیمارستان مرخص شده و به منزل انها رفته هست بنابر این ماموران با اطلاع از این موضوع از آن ها
خواستند عروس جوان را برای تحقیقات به اداره پلیس جنایی بیاورند، اما روز بعد خواهرزن مقتول به
تنهایی در اداره آگاهی حاضر شد و به افسر پژوهش گفت: زمانی که خواهرم حالش بهتر شد وی را از بیمارستان مرخص کرده و به منزلمان بردیم. فقط گریه میکرد و با کسی حرفی نمیزد. امروز صبح
زمانی که سراغش رفتم تا وی را برای پیگیری پرونده شوهرش به پلیس آگاهی بیاورم، متوجه شدم,
او اندکی پول از منزل برداشته و با باز کردن پنجره اتاق به حیاط پریده و فرار کرده هست. تلفن همراهش
نیز خاموش هست.
با فرار زن جوان این فرضیه پلیسی که عروس 40 روزه در قتل شوهرش نقش دارد، قوت گرفت. پلیس جستوجوی گستردهاي را برای یافتن این نوعروس شروع کرده تا با دستگیری و تحقیقات از او، راز قتل
تازه داماد فاش شود.
در ادامه جستوجوهای پلیسی معلوم شد، تازه عروس بطور غیرقانونی از طریق قاچاقچیان انسان
از کشور خارج شده هست. جستوجو ادامه داشت تا اینکه پس از سه ماه، دو روز پیش ماموران باخبر شدند، او برای دیدار با یکی از اقوامش به شهریار بازگشته هست. کارآگاهان اداره جنایی با حضور در منزل مورد نظر، زن جوان را بازداشت کردند. متهم با انتقال به پلیس آگاهی بازجویی و مدعی شد با همدستی برادر مقتول دست به جنایت زده هست.
نوعروس به افسر پژوهش گفت: من و شوهرم سنتی ازدواج کردیم. اخلاق و رفتارمان هم خوانی
نداشت و اختلاف سلیقه مان چندان بود. در طول چهل روز زندگی مشترک مدام با هم اختلاف و دعوا
داشتیم. خواستم ازاو طلاق بگیرم که پیروز نشدم. مدام کتکم میزد. در جریان دعوایمان برادر 20 سالهاش
از من حمایت و به رفتار برادرش انتقاد می کرد. کمکم بابت حمایتهایش به او علاقهمند شدم,.
در روزهای آخر، بدرفتاری شوهرم بیشتر شد و چندان کتکم میزد و حتی در منزل حبسم می کرد.
برای رهایی از این وضع، تصمیم به قتل وی گرفتم. آن روز با هم دعوا کردیم. من پدرشوهرم رابه بهانه خرید آرد به نانوایی فرستادم. همین که او رفت، به اتاقمان بازگشتم. شوهرم خوابیده بود. با برداشتن تکه آجری از روی دیوار منزل، ضربههایي به سر و گردنش زدم.
وی افزود: برادر شوهرم با شنیدن سر و صدا وارد اتاقمان شد. او با دیدن من و برادر زخمیاش، آجر
را از من گرفت و با چاقو به او ضربه زد. او فرار کرد و من ماندم. از ترس دستگیری، من هم بعد از مرخص
شدن از بیمارستان و رفتن به منزل خواهرم فرار کردم. برادر شوهرم از طریق قاچاقچیان انسان مرا
به افغانستان فرستاد تا شرایط بهتر شود.
با اعتراف وی، برادر شوهرش نیز بازداشت و منکر همدستی با متهم شد. با دقت به انکار مرد جوان،
نوعروس دوباره بازجویی شد و اینبار اعتراف کرد برادرشوهرش بیگناه هست و همدستی نداشته و برای فرار از مجازات، نام وی را در تحقیقات پلیسی برده هست.
بنابر این برادر مقتول آزاد و عروس خانواده به تهمت شوهرکشی روانه زندان شد.