پارسا پسر بچه اي هست که چیزی حدود 5 ماه هست که از وی خبری نیست در ادامه همراه باشید .
پارسا کودک گمشده , در شرایطی که بیش از ۵ ماه از گم شدن پسر بچه ۸ ساله اهل اسلامشهر تهران میگذرد، خانواده او هنوز از حالات وی بی اطلاع میباشند.
ماجرا از بازگشت یک خانواده از یکی از شهرهاي شمالی شروع شد.خانوادهاي که در تعطیلات تابستان نیت سفر کرده بودند در راه بازگشت ودر یک چشم بر هم زدن فرزند خودرا از دست دادند.
به گزارش تالاب پسر بچهاي ۸ ساله به نام پارسا قندی در گوشهاي از جاده هراز غیب شد. ازآن دوران، نیروهاي امدادی از هلال احمر گرفته تا نیروی انتظامی همه ی برای یافتن وی کار خودرا شروع کردند.
ازآن روز تا کنون حدود ۵ ماه میگذرد، اما نشانی از این کودک یافت نشده و باوجود توصیه مژدگانی نیم میلیاردی از سمت پدر برای یابنده پارسا، اما هنوز نشانی از وی نبوده هست.
محسن قندی، پدر پارسا از روزهاي دشواری می گوید که فرزندش گمشده هست.
از روزهایي که دیگر نشانی از خنده به روی لبان دختر بزرگش و مادر پارسا نیست. گوشه گوشه منزل نشانی از پارسا دیده میشود و تمام دیوارهاي منزل به تصویرهاي او مزین شده هست.
وی با اشاره به روز حادثه می گوید: در روز حادثه به همراه خانواده خواهرم در مسیر بازگشت
از یکی از شهرهاي شمالی بودیم. برای استراحت در نقطهاي از جاده هراز توقف کردیم.
درکنار جاییکه حضور داشتیم، رودخانه بودو پارسا در حال بازی کردن بود. مادرش چند دقیقه از او غافل شد و پس ازآن متوجه عدم حضور پارسا شدیم.
قندی میافزاید: پس از مفقود شدن پارسا موضوع رابه نیروهاي پلیس اطلاع دادیم ودر کنار گشتهاي انها،
خود ما نیز به جست و جوهایمان ادامه دادیم.
وی به ساعت وقوع حادثه اشاره میکند و می گوید: ساعت ۱۶ و ۴۵ دقیقه روز ۱۱ تیر ماه پارسا مفقود شد
و ازآن دوران جایی نیست که برای یافتن پارسا سر نزده باشیم.
پدر پارسا در خصوص توصیه مژدگانی که مطرح کرده هست میگوید:
برای یافتن پارسا به هر دری زدم و زمانی که تلاش هایم نتیجه نداد تصمیم گرفتم توصیه مژدگانی را مطرح کنم.
در فضای مجازی اعلام کردم که اگر فردی نشانی از پارسا به من بدهد، به او ۵۰۰ میلیون تومان مژدگانی می دهم.
قندی میافزاید: بعد از اینکه موضوع مژدگانی نیم میلیارد تومانی مطرح شد بارها با من ارتباط گرفته شد
و هر شخصی اطلاعاتی رابه من میداد، اما این اطلاعات هیچ کدامشان صحت نداشت.
وی با بیان اینکه ” منزل ما به هیچ عنوان حالات مناسبی ندارد” میگوید: مادر پارسا هرروز سر راه رفقا مدرسه او حاضر میشود
تا از درسهاي داده شده در کلاس و مشقهاي بچهها با خبر شود. او نگران هست
که پارسا از سایر بچههاي کلاس عقب بیافتد بهمین خاطر خودش درسهاي پارسا را تمرین میکند.
پدر پارسا میافزاید: مادر پارسا هرروز لباسهاي وی را میشوید و چشم براه هست که پسرش باز گردد.
اگر مطمئن بودیم که او دیگر پیش ما نیست بی شک پذیرش نبودنش برای ما آسانتر بود، اما اکنون که اطلاعی از حالات او نداریم، نگرانی هایمان بسیار چندان هست.
وی با عرضه درخواستی از مسئولان هلال احمر و نیروی انتظامی می گوید:
تقاضای ما این هست که نیروهاي هلال احمر و نیروی انتظامی مشارکت بیشتری با خانواده ما داشته باشند
تا شاید از این طریق خبری از حالات پارسا یافته و تکلیف زندگی مان مشخص شود.