شب های قدر از منظر قرآن کریم | ویژگی‌ هاى شب قدر

مجموعه : مذهبی و دینی
شب های قدر از منظر قرآن کریم | ویژگی‌ هاى شب قدر

شب های قدر از منظر قرآن کریم

امام صادق«ع»:

مقدّرات در شب نوزدهم تعيين؛
در شب بيست و يكم تأييد
و در شب بيست و سوم امضا مي‏شود.

كافي ؛ ج 4،ص 159

 

درباره شب قدر

روزها و شب‌ها، بستر رخدادها هستند. طلوع و غروب وقایع، در بخشى از زمان صورت مى‏بندد و زمان و لحظه‏ها، هفته‏ها و ماه‏ها، و سالها و قرن‌ها، مخلوق خدا، مولود طبیعت، مرهون نظام جارى و حرکات موزون عالم اسـت و بـه ظاهر هیچ فرقى میان آن‌ها نیست.

 

ولى قرآن کریم، همه ی ایام را یکسان نمى‏بیند. برخى ازآن‌ها را ایام مبارک و مقدس مى‏داند کـه ماه رمضان و شب‌هاي‌ قدر از جمله آن‌هاست.

 

در منظر قرآن، شب قدر، شب باارزش و پرفضیلت و با امور مهم و باعظمتى همراه اسـت؛ همانند نزولِ اجمالى قرآن، پیدایش افاضات باطنى و فضاى خاصّ معنوى، تقدیر و تعیین سرنوشت‌ها، تدبیر و برنامه‌ریزى‏هاى جدید و نزول جبرئیل و فرشته‏ها.

 

پرستش در آن شب، بالغ بر هشتاد سال ارزش دارد و قابل قیاس با سایر شب‌ها نیست. در چنین شبى خداوند بال رحمت مى‏گشاید و بندگان خودرا در رواق آن مى‏نشاند و مؤمنان و پرستش‌گران را مشمول رحمت خاص خود مى‏سازد.

 

شب قدر، قدر و قیمت بى‏شمار دارد. در کلمات محدود نمى‏گنجد و کند و کاو مضاعف مى‏طلبد تا دراین باره بـه سؤالات مهمى پاسخ دهد از قبیل این‌که:

 

فلسفه وجودى شب قدر چیست و چرا قدر نامیده مى‏شود؛ و چه ویژگی‌هایي دارد؟

 

آیا شب قدر پیش از اسلام نیز بوده اسـت و آیا تنها یک‌بار اتفاق افتاده یا هر سال تکرار مى‏شود؟

 

ارزش عبادى آن چقدر اسـت؟

 

در آن شب، فرشته‏ها و روح‌الامین بـه چه کسى و بـه چه هدفى نازل مى‏شوند؟

 

اصولاً چه اعمالى در آن شب توصیه شده و پیشوایان دینى چه سیره‏اى در آن داشته‏اند و آیا شب قدر، در قالب غیبى هم قابل تفسیر اسـت؟

شب های قدر از منظر قرآن کریم | ویژگی‌ هاى شب قدر

مفهوم شناسی

«قدر» در لغت بـه معناى اندازه کردن، مقدر ساختن، قرار دادن چیزى بـه تعداد مخصوص و بـه شکل و شیوه مخصوص اسـت. همچنین بـه معناى تعدیل کردن، بـه مقدار معینى قرار دادن، تقدیر و تدبیر امور خلقت، حکم و قضا و بـه مفهوم اندازه معین طبق مصلحت و بـه مقتضاى حکمت اسـت. پس شب قدر یعنى شب مخصوص رقم زدن سرنوشت انسان و برنامه‌ریزى کردن.

 

بـه همین جهت آنرا شب قدر مى‏نامند؛ چون خداوند آنچه را در طول سال انجام خواهد گرفت، در آن شب، تقدیر و تعیین مى‏کند، همانند حیات و مرگ، خیر و شر، طاعت و عصیان، سعادت و شقاوت، توسعه و تنگى رزق و معیشتو… و این گفتار، عصاره و مضمون آیه چهارم سوره «دخان» اسـت کـه بـه صراحت بیان شده اسـت:

 

«فیها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ

در آن شب هر امرى بر اساس حکمت «الهى» تدبیر و جدا مى‏گردد».

 


حتما بخوانید: احادیث و روایات زیبا درباره شب قدر در ماه رمضان


 

پیدایش شب قدر

رسم دیرینه دولت‏ها اسـت کـه در مجالس قانون‌گذاری و تصمیم‏گیرى، بودجه و برنامه‏هاى اقتصادى را بـه مدت یک سال تعیین مى‏کنند تا با طرح و تدبیر معین حرکت کنند و در مدار ثابت قرار گیرند. گویى این رسم، از نظامى برگرفته شده کـه در سراسر هستى جارى اسـت.

 

خداوند برنامه هر کسى را بـه تناسب شأن و شوکت و استعداد و صلاحیت خویش، در شب قدر تدبیر و تعیین مى‏کند و فلسفه وجودى شب قدر هم، همین اسـت.

 

زیرا ملت‌هاي‌ فاقد برنامه منظم و تقدیر و تدبیر ثابت، همیشه متزلزلند، و ثبات ندارند و مدت‌ها بـه دور خود مى‏چرخند و ره بـه جایى نمى‏برند و بـه کمال و پیشرفت مطلوب، راه نمى‏یابند.

 

نظر بـه ضرورت برنامه‌ریزى اسـت کـه خداوند در مقطع خاص و مبارکى، با تلاش و اراده خود افراد، براى آن‌ها، برنامه‌ریزى مى‏کند، تا در چارچوب آن حرکت کنند. تاریخ و تجربه، بـه خوبى نشان داده اسـت کـه جهش‌هاي‌ نابه‌هنگام، و پیشرفت‌هاي‌ غیرمنتظره و پیش از مقتضاى زمان، در پرتو انوار لیلة‌القدرها و الهامات غیبى بوده اسـت کـه در تاریک‏ترین زمان، براى اولیاء خدا و پیامبران میسر شده اسـت.

 

پیدایش و پیشرفت حیرت‏انگیز آیین اسلام، در تاریکى جاهلیت عرب، در لیلة‌القدر درخشید و یک شبه راه هزار ساله پیمود.

 

پس فلسفه وجودى شب قدر این اسـت کـه خداوند متعال مى‏خواهد انسان‏ها بـه ویژه مسلمانان، بـه سبب محبوبیتشان در نزد خدا، خود دراین شب تعیین سرنوشت و زمان تدبیر و برنامه‏ریزى، نقش لازم را در تعیین مقدرات خویش ایفا کنند.

 

همچنین از انسان‌ها، سلب اختیار نشود و از شب قدر و تعیین تقدیر، بوى جبر نیاید و بشر راهِ جبر نپیماید؛ زیرا تقدیر هیچ‏گونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسئله اختیار ندارد، چرا کـه تقدیر الهى بـه وسیله فرشتگان بر طبق شایستگی‌ها و لیاقت‌هاي‌ افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکى نیت و اعمال آن‌هاست؛ یعنى براى هر کس آن مقدر مى‏کنند کـه لایق آن اسـت، یا بـه تعبیر دیگر زمینه‌هایش از ناحیه خود او فراهم شده باشد، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد بلکه تأکیدى بر آن اسـت.

شب های قدر از منظر قرآن کریم | ویژگی‌ هاى شب قدر

ویژگی‌هاى شب قدر

قرآن براى شب قدر، ویژگی‌ها و برجستگی‌هایي قائل اسـت کـه آنرا از دیگر شب‌ها ممتاز مى‏کند و ما بـه بیان گذراى هر یک ازآن‌ها مى‏پردازیم:

 

1. نزول قرآن: بدون تردید قرآن در شب قدر نازل شده اسـت:

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ»

 

و بی شک، شب قدر در ماه رمضان قرار دارد:

«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»

 

از بافت و پیوست این دو آیه برمى‏آید کـه اولاً شب قدر بـه یقین یکى از شب‌هاي‌ ماه مبارک رمضان اسـت. ثانیاً مجموع قرآن در آن نازل شده اسـت نه جزئى ازآن و نه آیات آغازین آن؛ کـه برخى بر آن و برخى بر این نظر، اصرار مى‏ورزند.

 

تأکید بر این نکته ضرورى اسـت کـه نزول همه ی قرآن، در شب قدر، منافاتى با نزول تدریجى آن در طول بیست و سه سال دوران رسالت ندارد زیرا خود قرآن شاهد صادق اسـت کـه آیات آن دو بار و بـه دو شکل نازل شده اسـت:

 

الف ـ نزول دفعى و یک باره در ماه رمضان و در شب قدر بـه صورت نور، و بسیط و بسته و بـه دور از قالب مادى و حروف و کلمات؛ و بـه دیگر بیان، بـه صورت اجمال و فشرده و لیست‏وار.

 

ب ـ نزول تدریجى، تفصیلى و بـه صورت باز و گسترده و بـه مقتضاى زمینه و زمان و رویداد خاص. این مطلب بـه دو دلیل قابل اثبات اسـت:

نخست: دلالت قرآن: برخى از آیات بر این دو نزول دلالت روشنى دارد:

 

«کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»

کتابى اسـت کـه آیات آن استوار گشته «و بـه هم پیوسته» سپس از جانب خداى حکیم و آگاه تفصیل داده شده اسـت.

 

این آیه، از نزول اول بـه عنوان نزول تحکیم یافته و استوار و بـه هم پیوسته «= اُحکمت» و از نزول دوم کـه با تأخیر و فاصله زیادى از نزول اول صورت گرفته با کلمه «فُصِّلت» «= تفصیل داده شده» تعبیر مى‏کند.

 

دلیل دوم استفاده از کلمه نزول و تنزیل اسـت کـه اولى در نزول دفعى و دومى در تدریجى کاربرد دارد.

 

2. برترى شب قدر

ازآن‌جا کـه خداوند مى‏خواهد مقامات معنوى مؤمنان را بالا ببرد، موقعیت خاصى را تمهید و مقطعى از زمان را معین کرده اسـت تا آنان، با اعمال صالح در آن شب، چندین برابر ارزش بیابند و مانند برخى از حاکمان دل‌سوز اسلامى کـه در مناسبت‌هاي‌ خاصى چون عید غدیر، عید فطر، میلاد نبوى و نیمه شعبان و سیزده رجب و… تعدادى از مجرمان و زندانیان را مورد عفو قرار داده و زمینه آزادى برخى را فراهم مى‏آورند. این حقیقت در گفتار پیشوایان دینى نیز انعکاس یافته اسـت:

 

یکى از شاگردان امام ششم «ع» بـه نام حمران مى‏گوید: بـه حضرت صادق «ع» گفتم: مقصود خداوند از این‌که فرموده: شب قدر بهتر از هزار ماه اسـت چیست؟

 

فرمود: عمل صالح هم چون نماز و زکات و انواع کارهاى خیر در آن شب بهتر اسـت از همان اعمال در هزار ماهى کـه در آن، شب قدر نباشد.

 

و اگر خداوند جزاى اعمال خیر مؤمنان را چندین برابر نمى‏کرد، آنان بـه جایى نمى‏رسیدند، ولى خداى متعال، پاداش حسنات را براى آن‌ها، چندین برابر بالا مى‏برد «تا در قیامت بـه چشمه‏سار سعادت رهنمون شوند».

 

اگر کسى در چنین شبى، دست بـه دعا بردارد، گویا بیش از هشتاد سال در حال دعا بوده اسـت و خدا دست ردّ بـه سینه چنین کسى نمى‏زند، و از درگاه خویش نا امید نمى‏کند.

 

شب قدر در پرده نهان

ارزش فوق‌العاده پرستش در شب قدر، این شب را همان‌ گونه در بین شب‌هاي‌ ماه مبارک رمضان مخفى و ناشناخته نگه‌داشته اسـت؛ بدین جهت کـه مردم بـه همه ی این شب‌ها اهمیت دهند.

 

چنانکه خداوند رضاى خودرا در بین انواع طاعات پنهان کرده تا مردم بـه همه ی طاعات روى آورند و غضبش را در بین معاصى پنهان کرده تا از همه ی بپرهیزند، دوستانش را در بین مردم مخفى کرده تا همه ی را احترام کنند، اجابت را در بین دعاها پنهان کرده تا بـه همه ی دعاها روى آورند، اسم اعظم را در بین اسمائش مخفى ساخته تا همه ی را بزرگ دارند و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه ی حال آماده باشند.

 

البته این سخن بدین معنا نیست کـه حضرات معصومین «ع» و اولیاء خاص خدا، شب قدر را نمى‏دانستند. بلکه آنرا بـه یقین مى‏شناختند ولى آنرا بـه عمد و از روى مصلحت فاش نمى‏ساختند.

شب های قدر از منظر قرآن کریم | ویژگی‌ هاى شب قدر

هر کـه را اسرار حق آموختند

مُهر کردند و دهانش دوختند

 

انچه مؤید این معناست، گفتار صریح پیشوایان معصوم «ع» اسـت کـه مجموع آن‌ها نشان مى‏دهد کـه فرشتگان در شب‌هاي‌ قدر بـه خدمت آنان مشرف مى‏شدند. براى نمونه، کسى از امام باقر «ع» پرسید: آیا شـما مى‏دانید شب قدر کدام شب اسـت؟ فرمود:

 

« کَيْفَ لَا نَعْرِفُ وَ الْمَلَائِکَةِ تَطُوفُ بِنافِیها

چگونه نمى‏دانیم در حالى کـه فرشتگان در آن شب بـه گرد ما دور مى‏زنند»!

 

توسعه طولی زمان

آیا در پرتو شب قدر میتوان ارزش زمان را دریافت؟ و آیا می توان زمان را توسعه داد؟ و فاصله میان خود و هدف‌هاي‌ مهم و مقدس را کوتاه‌تر نمود و بـه عمر طولانی دست یافت؟

 

آری اگر شـما دریک روز بـه صد میلیون تومان دست بیابی کـه آنرا در مدت یک سال بـه دست مى‏آوردى، آیا این یک روز براى تو بهتر از یک سال تمام نیست؟ بـه همین گونه اسـت لیلة‌القدر کـه بـه انسانى کـه قدر آنرا بشناسد، چیزى مى‏بخشد کـه مساوى با یک عمر دراز اسـت: هشتاد و سه سال و چهار ماه، و بـه تعبیرى رساتر: هزار ماه.

 

«لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر

شب قدر بهتر از هزار ماه اسـت»

 

اجل هر یک از ما در نزد خدا معین اسـت و گاه چندان کوتاه اسـت کـه هر یک از ما نمى‏تواند بـه یک دهم از هدف‌هاي‌ خود دست بیابد، ولى آیا مى‏توان با این واقعیت بـه چالش و مبارزه برخاست؟

 

آرى. ولى نه بدان صورتى کـه بیشتر مردم چنان تصور مى‏کنند و خواستار درازى عمر خویش مى‏شوند و عدّه کسانى کـه بـه این آرزوى خود مى‏رسند اندک اسـت، بدان سبب کـه عوامل وفات، فراوان و بیشتر آن‌ها از اراده آدمى بیرون اسـت، پس راه براى درازتر کردن عمر چیست؟

 

ژرف‌تر کردن آن و از لحظه‌لحظه آن برخوردار شدن اسـت، در پیش خود تصور کن کـه اگر پاره کوچکى از زمین داشته باشى و نتوانى آنرا بزرگ تر کنى، چه خواهى کرد؟

 

ممکن اسـت بـه بناى ساختمانى بپردازى کـه بخشى ازآن در زمین اسـت و بخشى دیگر در فضا اسـت و سر بـه ابرها مى‏ساید، بعضى از مردمان سال‌هاي‌ معدودى از عمر داشته و در طول این عمر بـه انجام دادن کارهایى پرداخته‏اند کـه معادل کار قرن‌هاي‌ دراز اسـت، مثلا عمر رسول اکرم «ص» از شصت و سه سال تجاوز نکرد و بیست و سه سال ازآن بـه ایام دعوت او اختصاص داشت، ولى اثر آن از اثر عمر دراز نوح بیشتر اسـت، بلکه از سال‌هاي‌ عمر همه ی پیامبران چنین اسـت و بـه همین گونه خداوند رحمان موهبت شب قدر را مخصوص امت او و آنرا بهتر از هزار ماه قرار داد تا بتوانند عمر خودرا در بعد سوم «یعنى بعد عمق» درازتر کنند، و شاید خبر مأثور از رسول‌الله «ص» اشاره بـه همین معنى بوده باشد، چه روایت شده اسـت کـه عمرهاى امت‌هاي‌ پیش از وی را بـه او نشان دادند و چنان مى‏نماید کـه عمرهاى امت خودرا کوتاه دید و دریافت کـه در درازى عمر بـه پیشینیان نمى‏رسند، و بـه همین جهت خدا شب قدر را بـه او عطا کرد و آنرا بهتر از هزار ماه قرار داد.

 

در حدیثى دیگر چنین آمده اسـت: بـه پیامبر گفتند کـه مردى از بنى‌اسراییل هزار ماه سلاح را در راه خدا از گردن خود برنداشت، و او سخت دچار شگفتى شد و آرزو کرد کـه چنین کسى نیز در امت او بوده باشد، و گفت: پروردگارا!

 

بـه امت من کوتاه‌ترین عمرها را داده‏اى کـه با آن اعمالشان کمتر مى‏شود، پس خدا لیلة‌القدر را بـه او بخشید و گفت: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» کـه در آن ماه‌ها آن اسراییلى سلاح را در راه خدا حمل مى‏کرد، و این شب براى امت تو تا روز قیامت در هرماه رمضان خواهد بود.

 

بنابر این شایسته آن اسـت کـه هدف تو در شب قدر تحقق یافتن تغییرى اساسى و ریشه‏دار در نفس خودت باشد، و لازم اسـت کـه خودرا در برابر داور خرد بـه محاکمه بخوانى، و نابسامانی‌هاي‌ پیشین و انحرافات جارى آنرا تسجیل کنى، و عزم بر آن مجزوم سازى کـه از همه ی اینها با پشیمانى از ارتکاب خطا درگذرى، و بـه ترک آن‌ها نیت خالص کنى و بـه خدا پناه برى کـه از گناهان گذشته‏ات درگذرد و در آینده تو را موفق بـه آن سازد کـه بر گرد گناه نگردى.

 

3. نزول فرشتگان

سومین ویژگى شب قدر، فرود آمدن جبرئیل و انبوهى از فرشتگان آسمان، براى تعیین سرنوشت همراه با خیر و برکت معنوى اسـت.

 

مضارع بودن فعل «تنزّل» حاکى از استمرار نزول فرشته‌هاست. آن‌ها تنها یکبار نازل نمى‏شوند تا یک‌بار هم بـه آسمان صعود کنند، بلکه این نزول و صعود پیوسته از آغاز شب تا طلوع فجر ادامه دارد.

 

فضاى آن شب، فضاى ملکوتى و سراپا معنویت و نشانه گسترش رحمت خاص الهى در آن ساعات اسـت. ابن‌عباس از پیامبر اسلام «ص» نقل مى‏کند کـه فرمود:

 

هنگامى کـه شب قدر مى‏شود، فرشتگان بال‌گستر «سدرة‌المنتهى» کـه جبرئیل یکى ازآن‌هاست فرود مى‏آیند در حالى کـه جبرئیل با پرچم‌هایى مى‏آید؛ یکى ازآن‌ها را بالاى قبر من و پرچمى را بر بالاى بیت‌المقدس و پرچمى را در مسجد‌الحرام و پرچمى را بر طور سینا نصب مى‏کند و هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى در مکانى نمى‏ماند مگر جبرئیل بـه وى درود مى‏کند مگر گروه‌هاي‌ خاصى همانند شراب‌خوار و…

 

4. صفا و سلامتى

شب قدر، شب تقدیر اسـت و تعیین سرنوشت یک‌ساله و لحظات سرنوشت‌ساز؛ لحظات حساس و اضطراب‏آمیز؛ از این رو باید آنرا شب دلهره دانست، ولى قرآن، سِلم و سلامتى را از ویژگی‌هاي‌ دیگر آن شب مى‏داند و آنرا شبى سراسر سلامت معرفى مى‏کند! زیرا تعیین مقدرات براى انسان وقتى خطرناک و نگران کننده اسـت کـه آدمى زمان آنرا نداند، و مهم‏تر آنکه، خود وى در تغییر سرنوشتش نقشى ایفا نکند؛ ولى خداوند از سه جهت بشر را در رقم خوردن سرنوشتش سهیم و شریک کرده اسـت:

 

الف. نخست زمان برنامه‌ریزى و تقدیر را معین کرده و آنرا بـه همگان اعلام داشته اسـت: شب قدر در قلمرو ماه رمضان اسـت و مفسران واقعى قرآن و سخن‌گویان رسمى خدا یعنى پیشوایان معصوم «ع» محدوده آنرا تنگ‏تر کرده و یکى از شب‌هاي‌ سه‌گانه 19؛ 21 و 23 رمضان را شب قدر اعلام کرده‌اند تا با گرامى‌داشت و حریم‌بندى هر سه شب، سرنوشت و برنامه‏هاى خداپسند تعیین شود؛ و جالب آن کـه خود قرآن، ساعات آنرا نیز مابین آغاز شب تا طلوع فجر صادق تعیین نموده اسـت.

 

ب. افزون بر تعیین زمان، ارزش معنوى آنرا نیز تبیین و تصریح نموده اسـت کـه آن شب، بیش از هزار ماه، ارزش عبادى دارد و عظمت آن رابا جمله استفهامیه و در قالب اسم ظاهر و نه ضمیر و با سه نوبت تکرار، یادآور شده اسـت: «و ما ادریک ما لیلة‌القدر»؟ و تو چه دانى شب قدر چیست؟

 

ج. افزون بر آن‌ها، خداوند در تعیین سرنوشت بشر، بـه او حق «وتو» داده و پرونده را از سوى خودش و صاحب سرنوشت، مختومه اعلام نکرده بلکه همان‌ گونه باز گذاشته و سرنوشت را بـه صورت مشروط قابل تغییر اعلام داشته اسـت و هرکس مى‏تواند بـه وسیله توبه و زارى و اطاعت و پرستش و شب‌زنده‌دارى، در سرنوشت و مقدرات خود اثر مستقیم بگذارد. پس خطر و نگرانى مزبور برطرف مى‏شود و این همان سلامت شب قدر اسـت.

شب های قدر از منظر قرآن کریم | ویژگی‌ هاى شب قدر

تداوم شب قدر

اگرچه قرآن یک‌بار در شب قدر نازل شده ولى خود شب قدر، هر سال تکرار مى‏شود و ارزش معنوى آن نیز همان‌ گونه استمرار دارد؛ بـه دلیل برخى از روایات کـه بر تداوم شب قدر تصریح دارد؛ براى نمونه: مردى از امام صادق «ع» پرسید: مرا آگاه کن کـه آیا شب قدر تنها در گذشته بوده یا هر سال پدید مى‏آید، فرمود: اگر لیلة‌القدر، برداشته شده بود قرآن هم برداشته مى‏شد.

پس انچه همه ی روایات مختلف وارده از ائمه اهل‌البیت «ع» در آن اتفاق نظر دارند این اسـت کـه شب قدر تا روز قیامت جارى و باقى اسـت و همه ی‌ساله تکرار مى‏شود.

 

از انچه گفتیم پاسخ سؤال دوم نیز روشن شد کـه مى‏پرسند آیا پیش از اسلام نیز شب قدرى بوده اسـت یا مخصوص امت اسلام اسـت؟

 

با این توضیح کـه بادقت در روایات یاد شده و آیات سوره قدر بر مى‏آید کـه از روزى کـه نوع آدمى مستعد فرا گرفتن شریعت آسمانى گردید و بـه رشد و بلوغ فکرى رسید و پیامبران در بین آن‌ها، برانگیخته شدند، لیلة‌القدرى داشتند کـه اصول معارف و شرایع در آن شب مقدر مى‏شده اسـت.

 

دلیل دوم بر تداوم شب قدر، بـه کار رفتن فعل مضارع در مقام معرفى آن اسـت، همانند: «فیها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» در سوره دخان، و «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ» در سوره قدر، و فعل مضارع هم براى استمرار اسـت. صاحب «المیزان» دراین باره مى‏فرماید:

 

اخبار اهل بیت اتفاق نظر دارند کـه شب قدر در هر سال تکرار مى‏شود و تداوم آن، تا روز قیامت استمرار خواهد یافت.

 

اعمال شب قدر

عظمت شب قدر بـه قدر ضرورت و ظرفیت بیان شد و حال سخن از تکلیف و برنامه‏هاى عملى در شب قدر اسـت؛ شبى کـه نفحات معنوى بـه صورت استثنایى پدید آمده و باید آنرا غنیمت شمرد و بـه توان قدر سود جست. پیامبر اکرم «ص» فرمودند:

 

«إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا

خدا را در امتداد ایام، نسیم‏هاى خاص معنوى اسـت بـه هوش باشید و خودرا در دسترس آن‌ها قرار دهید».

وظایف ما دراین ایام باید در ابعاد فردى و اجتماعى صورت پذیرد و عمدتاً باید در سه محور مهم انجام وظیفه کنیم: خودسازى، رذیلت‌زدایى و اصلاحات اجتماعى.

 

1. خودسازى

در خودسازى نخستین گام موفق شدن بـه مقام «شرح صدر» اسـت.

 

جان آدمى چون جهان طبیعت اسـت؛ مواد این جهان، تا شکافته و منشرح نگردد، برکت آن، ظاهر نمى‏شود، هسته خرما تا بـه هم بسته اسـت، شاخه و برگ و ساقه و میوه‏اى ندارد، ولى همین کـه شکفته شد، بـه درخت پرگل و با شاخ و برگ و میوه بسیار تبدیل مى‏شود.

 

زمین بر اثر سرماى زمستان، افسرده و خشک و بى‏روح و بى‏فروغ گشته اسـت، اما پس از بارش باران و تابش آفتاب و نسیم بهارى، سینه‏اش شکافته مى‏شود و از خاک و چمنزارش و حتى از سنگ و صخره‌هایش چشمه‏ها و جویبارها جارى مى‏شود و از هر توده خاکش مرغزار مى‏دمد و در هر قدمش نعمتى جلوه مى‏کند.

 

روح آدمى نیز تا گرفته و در هم اسـت نه مى‏تواند خیرى بگیرد و نه مطلع خیرى شود. نه توان دارد حقیقتى را بیان کند و نه حقیقتى را دریابد. ولى از زمانى کـه بـه شرح صدر توفیق یابد، مى‏تواند هم خوب بیندیشد و بفهمد، هم خوب بیان کند و هم خوب عمل کند و هم دیگران را بـه خوبى هدایت نماید.

 

روح ملکوتى انسان چون پرنده بوستان، تا بال و پر نگشاید توان پرواز نمى‏یابد. پس قدم نخست در اقدام بـه خودسازى، نیل بـه شرح صدر و موفقیت در انبساط و جنبش درونى و روحى اسـت.

 

بدین جهت خداوند در مقام امتنان و شمارش نعمت‌هاي‌ خویش در خصوص رسول خدا «ص»؛ نخست نعمت مهم «شرح صدر» را یادآور مى‏گردد و در قالب استفهام تقریرى بیان مى‏دارد کـه:

 

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»؟

 

صعود بـه این قله عظیم الهى، شرایطى مى‏طلبد کـه ما تنها بـه برخى ازآن‌ها اشاره مى‏کنیم:

الف. مشارطه و پیمان با خویشتن بر بندگى خالصانه خدا و رهایى از بندگى شیطان؛

 

«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ یا بَنی‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ

آیا با شـما عهد نکردم اى فرزندان آدم کـه شیطان را نپرستید کـه براى شـما دشمن آشکار اسـت»؟

 

ب. برنامه‏ریزى بـه تناسب استعداد، وقت و توانایى فکرى و جسمى؛ چرا کـه ایام مبارک و شب‌هاي‌ قدر براى تقدیر و تنظیم برنامه‌ریزى نوین اسـت.

 

ج. دعا و نیایش؛ انس و الفت با دعا و بـه دست آوردن روح نیایش و زمزمه و راز و نیاز با خدا از راه خواندن دعاهاى مأثور همانند ابوحمزه ثمالى و مانند آن.

 

دعا اعلان نیاز اسـت و التماس از رب بى‏نیاز و متوجه ساختن مدعو بـه سوى نیایشگر. اعلان نیاز، خود، نهایت تواضع و ذلت و بندگى نسبت بـه خداوند اسـت؛ و این عمل، رضایت خدا را جلب مى‏کند و سبب نزول خیرات و برکات و سرانجام موجب نیل بـه مقام رضوان الهى مى‏گردد. این حقیقت را از زبان وحى بشنویم کـه فرمود:

 

«قُلْ ما يَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُکُم‏

بگو اگر دعا و راز و نیاز شـما نباشد، پروردگار من بـه شـما اعتنایى نمى‏کند».

 

تا نگرید ابر، کى خندد چمن؟

تا نگرید طفل، کى جوشد لبن؟

بـه ویژه در شب‌هاي‌ احتمالى قدر، باید بیشتر از هر زمان دست بـه دعا برداشت و در خلوت دل، با خدا آشتى نمود؛ و این سیره ثابت عالمان بزرگ شیعه بوده اسـت آن‌ها کـه از مکتب اهل‌بیت «ع» الهام گرفته‏اند، شب‌هاي‌ قدر را بهترین بستر براى دعا و پرستش مى‏دانستند.

 


حتما بخوانید: متن زیبا درباره شب قدر + عکس پروفایل شب قدر (98)


 

دعاى مقبول

استجابت دعا دو شرط عمده دارد کـه با تحقق آن‌ها، دعا در پیش خدا مقبول مى‏افتد:

«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّي فَإِنِّي قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ

 

و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند. «بگو» من نزدیکم و دعاى دعا کننده را بـه هنگامى کـه مرا بخواند اجابت مى‏کنم».

 

دراین آیه دو شرط اصلى اجابت دعا آمده اسـت:

اول: دعاکننده: حقیقتاً دعا کند و بـه صورت جدى از خدا بخواهد و نه صورتى از دعا باشد و لقلقه زبان: «دعوة الداع»

دوم: فقط خدا را بخواند و از او تقاضای کند نه از غیر او. یعنى از علایق غیر خدا قطع کند و خیال نکند کـه مستقلاً از وسایط، کارى ساخته اسـت و اگر بـه اسباب خارجى اعتماد کند، از خدا نخواسته اسـت. «اذا دعان» = دعانى

 

اگر این دو شرط کـه از «دعا» و «نى» استفاده مى‏شود تحقق یافت، دعا بـه هدف رسیده و مردود نخواهد شد، مانند دعاى بیمارى کـه دستش از دکتر و دارو کوتاه شده و قلبش از علل مادى و طبیعى مأیوس گشته و مضطرّ شود، اما باید توجه بـه وسایط نداشته باشد وگرنه مضطرّ نخواهد بودو دعا از او محقق نخواهد شد.

 

اسوه‏هاى فقهى و عرفانى شیعه و مسلمانان اهل سلوک و عرفان، در همه ی حال دست بـه دعا برمى‏داشتند بـه ویژه در ایام قدر بـه دعا و نیایش سفارش مؤکّد داشتند. سالک صادق، امام العرفا آیت‌الله‏ میرزا جواد مَلِکى تبریزى مى‏گوید:

 

اوقاتى کـه در آن ساعت دعا مقبول مى‏افتد سه شب قدر از ماه رمضان اسـت و افضل آن‌ها، شب «جهنى» «شب بیست و سوم» آن ماه اسـت.

 

د. قرائت قرآن: قرائت قرآن اگرچه همواره و در همه ی حال عملى ممدوح و محبوب و تجدید عهد با پیمان‌نامه الهى اسـت، ولى ماه رمضان بـه ویژه روزها و شب‌هاي‌ قدر، بسیار توصیه شده اسـت. چرا کـه بهار قرآن اسـت.

 

تلاوت آیات وحیانى، هنگامى ارزش مضاعف مى‏یابد کـه خواننده بـه مفاهیم آن توجه کند و در معانى کلمات دقیق شود؛ و در پیام آیات تدبر نماید. نیز هم زمان با قرائت، معانى آنرا در ذهن بـه تصویر کشد و تجسم بخشد و روح خودرا بـه آن عرضه کند؛ خودرا مخاطب مستقیم خداى رحمان بداند و در برابر آن تسلیم شود و بـه قصد تعبد و محض بندگى آنرا بخواند و در دریافت روح معانى قرآن کوتاهى نکند.

شب های قدر از منظر قرآن کریم | ویژگی‌ هاى شب قدر

2. رذیلت‌زدایى

در شب‌هاي‌ قدر بـه دو چیز باید توجه بیشتر نمود: یکى: سعادتمندى و قرار گرفتن در ردیف سعادتمندان و انسان‌هاي‌ خوش‌فرجام، و دوم: دورى از شقاوت و بدبختى و ترک صفات زشت و ناپسند. از این رو اسـت کـه پیوسته در دعاهاى مخصوص شب‌هاي‌ احیاء مى‏خوانیم:

 

«وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ فِي السُّعَدَاءِ وَ رُوحِي مَعَ الشُّهَدَاءِ

خدایا امشب نام مرا در بین سعادتمندان و روحم رابا شهداى راه حق قرا ده».

 

با شرح صدر و گشادن دل و جان درون، درب سعادت بـه روى انسان گشوده مى‏شود؛ و با بستن درب‏هاى عجب و غرور و صفات زشت دیگر درِ شقاوت را مى‏توان بـه روى خود بست.

 

دراین مسیر، بهترین راه، رجوع بـه ضمیر و عقل بیدار و وجدان سلیم اسـت، باید پیوسته نفس را نکوهش کرد و از عملکرد غلط گذشته اظهار ندامت نمود و تصمیم بر ترک بدى‏ها در آینده گرفت، بـه خصوص بدی‌هایي کـه بـه ما روحانیان و مبلغان بیشتر روى مى‏آورد، همانند عجب و غرور، کـه بیمارى روانى بسیار خطرناکى بوده و عمدتاً گریبان‌گیر عالمان و خطیبان برجسته و داعیان دینى مى‏گردد.

 

«عُجب» خطرناک‏تر از تکبر و خودپسندى اسـت. عجب، احساس خودکفایى در معنویات و احساس غنا و بى‏نیازى در عرصه خودسازى اسـت؛ با این توضیح کـه عُجب یعنى این‌که انسان کار نیک خودرا بزرگ بشمارد و چون کار نیکى انجام داده، خودش را آدم نیکى بداند و ازآن‌جا کـه در انجام وظیفه کوتاهى نکرده در دل خود مباهات کند و خودرا سرافراز و از دیگران کـه کوتاهى کرده‏اند بهتر بداند و قلباً آن‌ها را تحقیر نماید.

 

این بیمارى روحى آثار و پیامدهاى ناگوارى در پى دارد و اگر انسان متوجه نفوذ چنین بیمارى در روح خود نشود، رفع و دفع آن بسیار مشکل خواهد شد.

 

مرحوم شیخ عباس قمى مى‏نویسد: از احادیث چنین بر مى‏آید کـه عجب از گناهان ظاهرى سخت‏تر اسـت، براى این‌که عجب گناه دل اسـت. گناهان ظاهرى با توبه از بین مى‏رود و عبادات کفّاره آن‌ها مى‏گردند، اما عجب کـه صفتى اسـت نفسانى، هم زایل کردنش مشکل اسـت و هم عبادات را فاسد مى‏کند و مضرات بسیار دارد از جمله آنکه: آدمى را متکبر مى‏سازد و گناهانش را از یادش مى‏برد و در اثر غرور، خودرا از مکر و عذاب خدا ایمن میداند و مى‏پندارد کـه او در پیشگاه خدا مقام و منزلتى دارد.

 

افزون بر آن، شخص مبتلا بـه عجب از بس کـه بـه رأى و عقل خود، معتقد اسـت از سؤال و استفاده و استشاره دیگران محروم مى‏ماند، و چه‏بسا بـه رأى غلط خود، اصرار مى‏ورزد.

 

با نظر بـه این خطرات و آسیب‌هاي‌ روحى عُجب اسـت کـه امیرمؤمنان على‌بن‌ابى‏طالب «ع» مى‏فرماید:

«سَيِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَيْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک‏

 

کار نادرستى کـه تو را ناگواراست و همراه با کينه انجام مى‏دهى، بهتر از کار خوبى اسـت کـه تو را بـه عجب و غرور وامى‏دارد».

 

و امام جعفر صادق «ع» نیز دراین باره مى‏فرماید:

عُجب؛ گناهى اسـت کـه بذرش کفر اسـت و زمینش نفاق، آبش ظلم، شاخه‌هایش جهل، برگش گمراهى و میوه‏اش نفرین و خلود در دوزخ اسـت. هر کـه داراى صفت عجب شود بداند کـه بذر کفر افشانده و زراعت نفاق کرده و ناچار زراعتش ثمر خواهد داد.

 

3. اصلاحات اجتماعی

اصلاح دادن میان مردم، از توصیه‏هاى جدى و مؤکد قرآن کریم اسـت کـه وساطت را دراین مسیر عمل شایسته مى‏داند؛ و مستقیماً بـه آن امر مى‏کند در حدى کـه نجوا و تبادل سخنان سرى و صحبت‌هاي‌ درگوشى را تنها در موارد خاصى چون صدقه و اصلاح بین ذات جایز مى‏داند.

 

اهمیت دراین عمل همین قدر کافى اسـت کـه دروغ‌گویى دراین مقوله جایز اسـت. اصلاح میان چند نفر کـه باهم فاصله گرفته‏اند، پاداش بى‏حساب دارد و در زبان پیامبر از انجام نماز و روزه مستحبى ارزشمندتر اسـت؛بـه ویژه اگر این عمل شایسته و انسانى در ایام رمضان مخصوصاً در ایام قدر صورت پذیرد، ارزش و اجر و پاداش مضاعفى مى‏یابد.

 

آخرین وصیت امیرمؤمنان بر شیعیان در شب‌هاي‌ قدر، شاهد عادل و دلیل زنده بر آن اسـت. اصولاً پنج خصلت پسندیده را باید در ایام قدر زنده کرد.

 

آن‌ها سرآمد صفات ممدوح آدمى‏اند و داشتن این صفات، مستلزم داشتن تمام صفات نیک و ملازم با حقیقت ایمان اسـت. داشتن آن‌ها، نفس را براى کسب تقوا و اصلاح ذات‌البین و اطاعت خدا و رسول آماده مى‏کنند. این پنج خصلت بـه قرار زیر هستند:

 

تأثیر قلبى از یاد خدا؛ یعنى دل از درون بترسد و تکان بخورد؛

فزونى ایمان با گوش‌سپارى بـه قرآن؛

توکل راستین بـه خدا؛

اقامه نماز؛

انفاق مالى بـه دیگران و مستمندان.

سه صفت اول، صفت قلبى و از اعمال درون ذاتى اسـت؛ و دو صفت اخیر، از اعمال جوارح و برون قلبى اسـت.

 

قرآن کریم در بیان این صفات ترتیب منطقى را در بین آن‌ها رعایت کرده اسـت:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ الَّذینَ يُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ

 

مؤمنان تنها کسانى هستند کـه چون یاد خدا شود، دل‌هایشان ترسان شود، و چون آیات او بر آن‌ها تلاوت شود، ایمانشان را بیفزاید و بر خداى خویش توکل کنند؛ همانان کـه نماز را بر پا دارند و از انچه روزیشان داده‏ایم انفاق کنند».

 

سیره صالحان در شب‌های قدر

سیره رسول خدا «ص» سرمشق همه ی خلایق و حتى اسوه امامان معصوم «ع» بود. آن حضرت در شب‌هاي‌ قدر، حال و هواى دیگرى داشت. امیرمؤمنان على‌بن‌ابى‌طالب «ع» دراین باره مى‏فرماید:

پیامبر اسلام خود و خاندانش در دهه آخر ماه مبارک رمضان، شب را احیا مى‏کردند «و بـه خواب نمى‏رفتند».

 

امام صادق «ع» سیره ایشان را چنین ترسیم مى‏کند:

 

«کَآنَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ شَدَّ الْمِئْزَرَ وَ اجْتَنَبَ النِّسَاءَ وَ أَحْيَا اللَّيْلَ وَ تَفَرَّغَ لِلْعِبَادَة

چون دهه آخر ماه رمضان فرا مى‏رسید، رسول خدا «ص» کمر همت مى‏بست و از زنان خود دورى مى‏جست، شب‌ها را احیا مى‏داشت و تمام وقت بـه پرستش مى‏پرداخت».

 

حضرت فاطمة‌الزهرا «س» نیز چون پدر معصومش، شب‌هاي‌ قدر را احیا مى‏داشت نه تنها خودش، شب‌زنده‌دار بود بلکه کودکان و نوجوانان خانه را نیز با این سنت آشنا مى‏ساخت و شب‌هاي‌ قدر کـه فرامى‏رسید بـه فرزندان خود، توصیه مى‏کرد غذاى کمترى بخورند تا بر اثر پرخورى زودتر بـه خواب نروند و براى شب‌زنده‌دارى حال و نشاط بیشترى بیابند.

 

همه ی ائمه «ع» از این سیره شایسته نبوى و فاطمى، تبعیت مى‏کردند و عالمان و عارفان صادق نیز این سنت را تداوم مى‏بخشیدند؛ براى نمونه حضرت علامه طباطبائى سیره استادش، سیدعلى قاضى طباطبایى را در شب‏هاى قدر چنین توصیف مى‏کند:

 

روش قاضى طباطبایى این بود کـه در ماه مبارک رمضان، ساعت چهارِ شب در منزل خود، رفقاى خودرا مى‏پذیرفتند و مجلس اخلاق و موعظه ایشان تا ساعت شش از شب، گذشته، طول مى‏کشیده در دهه اول و دوم چنین بود، ولى در دهه سوم، ایشان مجلس را تعطیل مى‏کرد و تا آخر ماه رمضان هیچکس ایشان را نمى‏دید. چه بسا بـه مشاهد مقدس مشرف مى‏شدند و بـه دور از دید مردم، همان‌ گونه بـه مجاهدت و تزکیه نفس و خودسازى ادامه مى‏دادند.

 

امام خمینى «ره» نیز بـه محض طلوع ماه رمضان دیدار رسمى و عمومى با مردم و برخى از کارهاى خودرا تعطیل مى‏کردند و بـه تفکرات تنهایى و بـه دعا و نیایش و پرستش و خودسازى مى‏پرداختند و جان تازه‏اى مى‏گرفتند و پس از پایان ماه رمضان، با قدرت و توان و تأییدات مضاعف الهى و معنوى، در صحنه سیاست و کرسى قیادت حضور مى‏یافتند.

 

این روش عالمان شیعى و فقیهان و عارفانِ سرآمد، ریشه در سیره پیامبر دارد؛ ایشان حتى پیش از بعثت، راهى کوه حرا مى‏شدند و بـه دور از محیط جهل‌آلود مردم مکه عزلت مى‏گزیدند؛ چونان حضرت موسى کـه بـه کوه سینا بـه مناجات با خدا مى‏رفت.

 

آرى حضور فعال و مثبت و موفقیت‏آمیز، در صحنه‏هاى سیاسى و اجتماعى و جهاد و انقلاب، حضور عرفانى در محضر معبود را مى‏طلبد تا بدینسان در میدان عمل، قدرت روحى بیابند و بر شیاطین بیرونى ظفر یابند و این وعده صادقانه خداست کـه:

 

«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ

و آنان کـه در راه ما «با خلوص نیت» جهاد کنند، یقیناً بـه راه‌هاي‌ خود، هدایتشان خواهیم کرد، و خداوند با نیکوکاران اسـت».

 

منبع: hablolmatin.dmsonnat.ir

جدیدترین مطالب سایت