گناهکاران و مجرمان در روز قیامت در چه وضعیتی هستند ؟

مجموعه : مذهبی و دینی
گناهکاران و مجرمان در روز قیامت در چه وضعیتی هستند ؟

مجرمان در قیامت 

 

اگر بخواهیم حساب کنیم مجرمان دراین جهان هم زندگی درستی ندارند چه برسد که بخواهند در قیامت درست باشد در ادامه بیشتر می خوانیم . 

 

روز قیامت , ظالمان ظلم‌پیشه، هنگامى که از مرحله حساب گذشته ودر برابر عذاب الهى قرار گرفتند، گاهى تقاضاى تخفیف و گاهى تقاضاى فرصت مى‌کنند، اما «هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به انها تخفیف عذاب داده مى‌شود و نه فرصت».

 

4 خصوصیت مجرمان در قیامت
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 84 تا 89 سوره مبارکه «نحل» به زمانی که تمام درها به روی بدکاران بسته میشود، اشاره کرده است که متن آن در ادامه می آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّة شَهِیداً ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ * وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلایُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ * وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ * وَ أَلْقَوْا إِلَى اللّهِ يَوْمَئِذ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا يَفْتَرُونَ * الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا يُفْسِدُونَ * وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَيْء وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ؛

 

«به خاطر بیاورید» روزى راکه از هر امتى گواهى «بر آنان» بر مى‌انگیزیم، سپس به آنان که کفر ورزیدند، اجازه «حرف زدن» داده نمى‌شود و «نیز» اجازه عذرخواهى و تقاضاى عفو به آنان نمى‌دهند.

 

و هنگامى که ظالمان عذاب را ببینند، نه به انها تخفیف داده مى‌شود، و نه فرصت. و هنگامى که مشرکان معبودهایى راکه همتاى خدا قرار دادند مى‌بینند، مى‌گویند:

 

«پروردگارا! این‌ها همتایانى هستند که ما به جاى تو، انها را مى‌خواندیم»! دراین هنگام، معبودان به انها مى‌گویند: «شما دروغگو هستید «شما هواى نفس خودرا عبادت مى‌کردید»»!. ودر آن روز، همگى «ناگزیر» در پیشگاه خدا تسلیم مى‌شوند، و تمام انچه را «نسبت به خدا» دروغ مى‌بستند، گم و نابود مى‌شود. کسانى که کافر شدند و «مردم را» از راه خدا باز داشتند، به خاطر فسادى که مى‌کردند، عذابى بر عذابشان مى‌افزاییم.

 

«به یاد آورید» روزى راکه از هر امتى، گواهى از خودشان بر انها بر مى‌انگیزیم، و تو را گواه بر آنان قرار مى‌دهیم، و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه ی چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است». «نحل/ 84 تا 89»

 

آنجا که تمام درها به روى بدکاران بسته مى‌شود
در تعقیب آیات گذشته، که واکنش غلط منکران حق را در مقابل نعمتهاى گوناگون پروردگار، بیان مى‌کرد، دراین آیات به گوشه‌اى از مجازات‌هاى دردآور انها در جهان دیگر، اشاره مى‌کند تا سرنوشت شوم خودرا دریابند و تا دیر نشده، به تجدید نظر برخیزند.

 

نخست، مى‌گوید: «به خاطر بیاورید روزى راکه ما از هر امتى گواهى بر انها مبعوث مى‌کنیم» «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّة شَهِیداً».

 

آیا باوجود علم بى‌پایان خدا، نیازى به وجود شهید و گواه دیگرى نیز هست؟ این سؤالى است که: فوراً در این جا به ذهن مى‌رسد، اما با دقت به یک مضمون جواب آن روشن مى‌شود، و آن این‌که: این امور، اغلب جنبه روانى دارد یعنى انسان هر قدر مراقبین و گواهان بیشترى در مقابل خود ببیند، بیشتر حساب کار خودرا مى‌رسد، حداقل از شرمسارى و رسوایى در بین افراد فزونترى نگران مى‌شود.

 

سپس اضافه مى‌کند که در آن دادگاه، «اجازه حرف زدن به کافران داده نمى‌شود» «ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا».

 

آیا ممکن است خداوند اجازه دفاع به مجرمى ندهد؟ آرى، در آنجا نیاز به حرف زدن با زبان نیست، دست و پا و گوش و چشم و پوست بدن و حتى زمینى که انسان بر آن گناه یا ثواب کرده است، گواهى مى‌دهند.

 

بنابر این، نوبت به زبان نمى‌رسد، این حقیقتى است که، از آیات دیگر قرآن نیز استفاده مى‌شود.

 

نه تنها به آن ها اجازه حرف زدن داده نمى‌شود «بلکه توانایى بر جبران و اصلاح و تقاضاى عفو نیز ندارند» «وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ».

 

چرا که آنجا سراى برخورد با نتیجه‌ها و بازتاب‌هاى عمل است، نه جاى انجام عمل و یا جبران و اصلاح، درست مشابه میوه‌اى که از شاخه جدا مى‌شود که زمان رشد و نمو آن پایان گرفته است.

 

آیه بعد اضافه مى‌کند: این ظالمان ظلم پیشه، هنگامى که از مرحله حساب گذشته، ودر برابر عذاب الهى قرار گرفتند، گاهى تقاضاى تخفیف و گاهى تقاضاى فرصت مى‌کنند، اما «هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به انها تخفیف عذاب داده مى‌شود و نه فرصت» «وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلایُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ».

 

مضمون جالب دقت این‌که: دراین دو آیه به چهار مرحله از اوضاع مجرمان اشاره شده که نظیر آنرا دراین جهان نیز با چشم خود مى‌بینیم:

 

گناهکاران و مجرمان در روز قیامت در چه وضعیتی هستند ؟

هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به انها تخفیف عذاب داده مى‌شود و نه فرصت

 

 اولین مرحله این‌که: مجرم مى‌کوشد با پشت هم‌اندازى خودرا تبرئه کند.

 

هنگامى که به این هدف نائل نشد، در مرحله دوم تلاش مى‌کند: طرف را بر سر مهر آورد، سرزنش‌هاى وی را به جان بخرد و رضایت وی را حاصل کند.

 

اگر این مرحله نیز کارگر نشد، در مرحله سوم تقاضاى تخفیف عذاب مى‌کند، مى‌گوید مجازات بکن! اما کمتر؟

 

اگر آن هم به خاطر عظمت گناهش مؤثر نیفتاد تقاضاى فرصت مى‌کند، و این آخرین تلاش براى نجات از مجازات است.

 

ولى قرآن مى‌گوید: اعمال این ستمکاران آنقدر زشت و بار گناهانشان سنگین است که نه اجازه دفاع مى‌یابند، نه پیروز به جلب رضایت مى‌شوند، نه تخفیفى در کارشان است، و نه مهلتى!.

 

در آیه بعد، همان‌ گونه، سخن از آینده شوم مشرکان، به خاطر پرستیدن بتها است، مى‌فرماید: در صحنه قیامت معبودهاى ساختگى و انسانهایى که هم چون بت عبادت مى‌شدند، درکنار عبادت کنندگان قرار مى‌گیرند، «هنگامى که این عابدان، معبودان خودرا مى‌بینند مى‌گویند: پروردگارا! این‌ها همان، شریکانى هستند که ما براى تو ساختیم و به جاى خواندن تو آن ها را مى خواندیم» «وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ».

 

این معبودان نیز، ما را در اینکار وسوسه کردند، ودر حقایق شریک جرم ما بودند، بنابر این، سهمى از عذاب و مجازات ما را براى انها قرار ده.

 

دراین هنگام به فرمان خدا، «بتها به سخن در مى آیند و به عابدان خود مى‌گویند: شما یقیناً دروغگو هستید»! «فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ».

 

ما نه شریک خدا بودیم و نه شما را وسوسه کردیم و نه محکوم به پذیرش بخشى از مجازاتتان هستیم.

 

در آیه بعد، اضافه مى‌کند: بعد از این سخن و شنیدن جواب «همگى در پیشگاه خدا اظهار تسلیم مى‌کنند» و غرور و نخوت و تعصب‌هاى کورکورانه این عابدان نادان با دیدن چهره حق کنار مى‌رود، و سر تعظیم در پیشگاهش فرود مى‌آورند «وَ أَلْقَوْا إِلَى اللّهِ يَوْمَئِذ السَّلَمَ».

 

ودر این هنگام که، همه ی چیز هم چون آفتاب روشن مى‌گردد «تمام دروغ‌ها و افتراهاى این گروه بى‌خرد، گم و نابود مى‌شود» «وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا يَفْتَرُونَ».

 

هم نسبت دروغین شریک خدا بودن، محو و بى رنگ مى‌شود، و هم پندار شفاعت بتها در پیشگاه خدا، چرا که به خوبى مى‌بینند، نه تنها کارى از بتها ساخته نیست، بلکه همانها آتش گیره‌هاى جهنم مى‌شوند و به جان عبادت کنندگانشان مى‌افتند!

 

تا این جا بیان حال مشرکان گمراهى بود، که در شرک و انحراف خود غوطه‌ور بودند، بى آن که دیگرى رابه این راه بخوانند، سپس حال کسانى را بیان مى‌کند که: در عین گمراهى به گمراه ساختن دیگران نیز پافشاري دارند، و مى‌فرماید: «کسانى که کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، مجازاتى ما فوق مجازات کفرشان بر آن ها مى‌افزائیم در مقابل انچه فساد مى‌کردند» «الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا يُفْسِدُونَ».

 

انها هم بار مسئولیت خویش را بر دوش مى‌کشند و هم شریک جرم دیگران هستند، چرا که، عامل فساد در روى زمین و گمراهى خلق خدا، و مانع از پیمودن راه حق، شدند.

 

تا کنون کراراً یادآور شده ایم که، از نظر منطق اجتماعى اسلام، هر کس سنت نیک و بدى بگذارد در تمام عمل عاملان به آن سنت شریک است، در حدیث مشهورى مى خوانیم: «هر کس سنت نیکى بگذارد، پاداش کسانى که به آن عمل کنند، براى او هست، بى آن که از پاداش انها کاسته شود، و هر کس سنت بدى بگذارد، گناه همه ی کسانى که به آن عمل مى‌کنند، بر او نوشته مى‌شود، بى آن که از گناه آن ها چیزى کاسته شود».

 

به هرحال این تعبیرهاى تکان دهنده قرآن و احادیث، مسئولیت رهبران را در مقابل خدا و خلق خدا محرز مى سازد.

 

سپس به دنبال سخنى که از وجود گواه در امتى در چند آیه قبل به میان آمد مجدداً به سراغ آن بحث با توضیح بیشترى مى رود، و مى‌گوید: «به خاطر بیاورید آن روز راکه ما از میان هر امتى گواهى از خود انها بر انها مبعوث مى‌کنیم» «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ».

 

با این‌که: علم خدا به همه ی چیز احاطه دارد، اما وجود این گواهان ویژه از کسانى که از میان خود امتها برخاسته اند تأکید بیشترى بر کنترل دائمى بر اعمال انسانها است، و هشدارى است بر این مراقبت قطعى و همیشگى.

 

اگرچه این حکم عام، حاوی مسلمانان و پیامبر اسلام«صلى الله علیه وآله» نیز مى‌شود، ولى براى تأکید بیشتر، خصوصاً آنرا مطرح کرده مى‌فرماید: «و ما تو را شاهد و گواه بر این گروه مسلمانان قرار مى‌دهیم» «وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ».

 

بنا بر آنچه گفته شد منظور از «هؤُلاءِ» مسلمانانى است که در عصر پیامبر«صلى الله علیه وآله» مى‌زیستند، و پیامبر«صلى الله علیه وآله» ناظر و شاهد و گواه اعمال آن ها بود، و طبعاً بعد از پیامبر«صلى الله علیه وآله» باید کسى در بین امت باشد که، شاهد و گواه اعمال انها گردد.

 

شاهدى باشد پاک، از هرگونه گناه و خطا، تا حق شهادت رابه خوبى بتواند ادا کند.

 

و از همین رو، بعضى از مفسران «اعم از علماى تشیع و تسنن» خواسته‌اند این آیه را دلیلى بر وجود گواه و حجت عادلى در هر عصر و زمان بدانند.

 

البته تفسیر آن طبق عقیده شیعه دائر به وجود امام معصوم در هر زمان، کاملاً روشن است، ولى براى علماى مذهب تسنن، توجیه آن چندان راحت نیست.

 

و شاید به خاطر همین مشکل، «فخر رازى» در تفسیرش گرفتار توجیهى شده که خالى از اشکال نیست، او مى گوید:

 

«از این آیه، نتیجه مى‌گیریم که هیچ عصرى از اعصار خالى از شاهد و گواهى بر مردم نیست، شاهد و گواه باید جائز الخطا نباشد و گرنه او هم نیاز به شاهد و گواه دیگرى دارد، و این امر به صورت تسلسل تا بى انتها ادامه خواهد یافت، نتیجه این‌که: در هر عصرى باید جمعیتى باشند که گفتارشان حجت باشد و این راهى ندارد جز این‌که: بگوئیم اجماع امت، حجت است» «یعنى مجموع مردم هر زمان بطور دسته جمعى هرگز راه خطا نمى پویند».

 

اگر «فخر رازى» کمى از محدوده عقائد خویش گام بیرون مى نهاد، مسلماً گرفتار چنین سخن تعصب آمیزى نمى‌شد، زیرا قرآن مى‌گوید: براى هر امتى یک گواه از جنس آن ها قرار دادیم، نه این‌که: مجموع امت، براى فرد فرد امت، حجت و گواه است.

 

البته همان گونه که در سوره «نساء» ذیل آیه 41 مشروحاً بیان کردیم دو احتمال دیگر در تفسیر«هؤُلاء» داده شده: نخست این‌که: «هؤُلاء» اشاره به شهداء امتهاى پیشین یعنى انبیاء و اوصیاى آن ها بوده باشد و به این ترتیب، پیامبر اسلام«صلى الله علیه وآله» هم گواه بر این امت است، و هم بر پیامبران گذشته، دیگر این‌که: منظور از شاهد و گواه شاهد عملى بودن است، یعنى کسى که وجودش، الگو و میزان سنجش حق و باطل است.

 

و از آنجا که قرار دادن شهید و گواه، فرع بر این است که: قبلاً برنامه کامل و جامعى در اختیار افراد قرار داده شده باشد، به طورى که حجت بر همگى تمام شود، تا به دنبال آن، مسأله کنترل و مراقبت مفهوم صحیحى پیدا کند، بي درنگ مى‌گوید: «و ما این کتاب آسمانى «قرآن» را بر تو نازل کردیم که بیان همه ی چیز در آن است» «وَ نَزَّلْنا عَلَيْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَيْء».

 

«هم هدایت است و هم رحمت، و هم مایه بشارت براى همه ی مسلمانان جهان» «وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ».

 

جدیدترین مطالب سایت