با بررسی فسیل هاي موجود در کل جهان و مشخص شدن نحوه اي شکل گیری این انسان هاي امروزی با ما در سایت تالاب باشید قدرت بدنی نئاندرتال ها سازگاری آنان را در برابر آب و هوای سرد اروپا تقویت میکرد. ما در مقایسه با نئاندرتال ها موجودات بسیار ضعیفی بودیم چرا که فاقد هرگونه برتری فیزیکی نسبت به آنان بودیم.
در ۱۰۰ هزار سال پیش، گونههاي انسان مثل متعددی بر روی زمین می زیستند. قبایلی از نئاندرتال هاي خشن و چهارشانه وجود داشتند که پای به اروپا و شمال غرب آسیا گذاشتند.
دنیسوان هاي غارنشین هم در قاره آسیا پدیدار گشتند. افراد کوتاه قامت هابیت مانندی به نام هومو فلورسینز در اندونزی سکنی گزیدند. سرانجام، انسان هاي مدرن در قاره آفریقا اسکان یافتند.
به گزارش تالاب:در حدود ۶۰ هزار سال پیش، چند هزار نفر از انسان هاي مدرن آفریقا را ترک گفته و به مناطق دیگری مهاجرت کردند. از آنجا که مهاجرت انسان هاي مدرن به سرزمین هاي اخیر در طول نسل ها و به کُندی صورت میگرفت، آنان با نئاندرتال ها، دنیسوان ها و انسان هاي هابیت مثل مواجه گشتند.
همۀ اینگونه ها ریشه در گروه هاي هومینین « نژادهای انسان در قبل» داشتند که در طول موج اولیه مهاجرت از آفریقا خارج شدند.
تحلیل DNA نشان میدهد که انسانهای مدرن با این انسانهای بیگانه رابطه جنسی برقرار کردند، اما سایر جزئیات برخورد انها با یکدیگر نامعلوم باقی مانده هست. بقای انسان تنها چیزی هست که بطور قطع به وقوع پیوست.
گروهی از کارشناسان آخرین تعابیر خود را از شواهد ژنتیکی و فسیلی در پنجمین فستیوال علمی جهانی در نیویورک به بحث گذاشتند. بنا به گفته کارشناسان، موفقیت و بقای انسان را میتوان بعنوان “انتقام آدم هاي عجیب و غریب” تعبیر کرد.
کریس استرینگر، دیرین انسان شناس موزه تاریخ طبیعی لندن گفت: اگرچه اندازه مغز نئاندرتال ها با مغز انسان ها مساوی بود، اما شکل جمجمه هاي فسیل شده آنان اشاره به این واقعیت دارد که انسان ها دارای لب پیشانی نسبتا بزرگتری بودند.
این ناحیه از مغز مسئولیت نظارت قدرت تصمیم گیری، رفتار اجتماعی و تمایل هاي منحصربفرد انسانی از قبیل خلاقیت و تفکر انتزاعی را بر عهده دارد. نئاندرتال ها قویتر از ما بوده و بالاتنه ي بسیار نیرومندی داشتند.
قدرت بدنی نئاندرتال ها سازگاری آنان را در برابر آب و هوای سرد اروپا تقویت میکرد. ما در مقایسه با نئاندرتال ها موجودات بسیار ضعیفی بودیم چرا که فاقد هرگونه برتری فیزیکی نسبت به آنان بودیم. میتوان اینجور استنباط نمود که نیروی مغز بر نیروی عضلانی غلبه کرد.
اجداد ما به جای این که در نبردی حماسی دشمنان شان را قلع و قمع کنند، با اتکا به قدرت بقای زیرکانه خود جان سالم به در بردند و بر تعدادشان افزوده شد. در حالی که برادران قوی هیکل ما تسلیم فرشته مرگ شده و منقرض گردیدند.
برای مثال، مغز ما را در گسترش دادن رژیم هاي خوراکی یاری کرد. دندانهای نئاندرتال ها بسیار بزرگتر از دندانهای ما بود. فلذا ما قسمتی از مهارتهای تفکر انتزاعی خود را در پردازش غذا به کار گرفتیم که یکی از مزایای اصلی برای بقا محسوب می شد.
«هر قدر میزان پردازش غذا قبل گذاشتن آن در دهان اکثر باشد، صرفه جویی بیشتری در انرژی میشود. اگر مایلید فرزندانتان زنده بمانند، میتوانید همین کار را برایشان انجام دهید.»
ابزارهای شکار قدیمی مثل تله و تورهای ماهیگیری نشان از مهارت و کارآمدی انسان به عنوان شکارچی دارند. الیسون بروکس، استاد انسان شناسی در دانشگاه جورج واشنگتن میگوید:« انسان هاي مدرن از ابزارهایی برخوردار بودند که اساس را برای دستیابی به رژیم هاي خوراکی قابل اطمینان، متعادل و متداوم فراهم می ساخت.»
یکی دیگر از مهارت هاي شناختی قابل دقت، منجر به گسترش سریع ابزارهای نوین و به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات مربوط به بقاء شد: ما قابلیت هاي بی بدیلی در برقراری روابط و برهمکنش هاي اجتماعی داشتیم و هنوز هم داریم.
بر طبق گفته بروکس، واکاوی سکونت گاه هاي انسان باستان در آفریقا باعث پیدا شدن پنهان گاه هاي ابزارهای سنگی گردیده هست که صدها کیلومتر با محل استخراج سنگها فاصله دارند.
پس وجود یک شبکه تجاری-ارتباطی چند منظوره و پیچیده به تایید میرسد. بروکس بیان کرد:« ما شاهد یک روش کاملا متفاوت برای سازماندهی اجتماعی در انسان هاي مدرن هستیم که با انچه که در بین نئاندرتال ها مرسوم بود، تفاوت دارد. نئاندرتال ها فاقد چنین قابلیتی بودند.»
احتمالا چنین فعالیت هایي نیازمند برخورداری از توانایی هاي ارتباطی جامع بوده هست که سوال مهمی را در رابطه با مرگ سایر نژادهای انسان بر می انگیزد: آیا نئاندرتال ها، دنیسوان ها و هومو فلورسینزها قدرت کلامی و زبانی داشتند؟ اگر جواب مثبت هست، سیستم ارتباطی آنان تا چه حد پیشرفته بود؟
اگر می توانستند حرف بزنند، پس این علت محکمی برای چیره شدن ما بر انها نیست. اما اگر فاقد توانایی صحبت کردن بودند، علت مبرهن و آشکاری هست. اد گرین، زیست شناس ژنوم در دانشگاه کالیفرنیا، سانتا کروز و عضو تیم تحقیقاتی که ژنوم نئاندرتال ها را در سال ۲۰۱۰ میلادی با کمک DNA بدست آمده از فسیل ها مرتب کردند،
اینجور بیان می کند:« اگر درمورد تمام آن چیزی که میدانید به تامل بپردازید و نتایج خودتان را با هر انچه که به شما گفته شد مورد محاسبه قرار دهید، به اهمیت تکلم، زبان و توانایی برقراری ارتباط پی میبرید.»
احتمالا نئاندرتال ها دارای نوع متفاوتی از زبان بودند. آنان ظاهرا ژنی داشتند که وجودش برای زبان در انسان ها اهمیتی حیاتی دارد. آنان مردگان خود را دفن میکردند. احتمال پیدایش چنین ایدۀ پیچیده اي در بین قبیله اي از لال ها بسیار بعید بنظر میرسد.
اما بروکس میگوید که شاید آنان فاقد تار هاي صوتی لازم برای برقراری ارتباطات پیچیده بودند. احتمالا صداهایی که آنان ساخت میکردند، چندان واضح نبوده هست، مثل صداهایی که بچه دو ساله ساخت می کند.
به همین منظور، ارتباط آنان به گروه هاي کوچک محدود می شد، نه با دیگران در قالب یک شبکه ارتباطی وسیع. سر در آوردن از خواسته هاي افرادی که لهجه متفاوتی داشتند، برای آنان غیر ممکن بود.
ترکیب مهارتهای رفتاری و شناختی باعث شد تا انسان ها بر سایر نژادها چیره شوند و انسان ها به حاکمان زمین تبدیل شوند. انسان ها این برتری را مدیون مغز هایشان میباشند. هفت میلیارد انسان وجود دارد و شاید صد هزار میمون وجود داشته باشد. ما نه تنها تمامی نژادهای انسانی را کنار زده ایم، بلکه در حال غلبه بر سایر میمون هاي بزرگ نیز هستیم.
به گفته گرین، بزرگ ترین خطری که انسان را تهدید می کند، موفقیت اوست. ما به گونهاي از زمین بهره برداری میکنیم که در قبل سابقه نداشته هست. اما خوشبختانه، انسان ها آن قدر با هوش میباشند که بتوانند راه حلی برای این مسئله پیدا کنند.