صدای یک پرواز
فرود یک فرشته
آغاز یک معراج
و شروع یک زندگی
تولدت مبارک عشق من
امروز بهترین روز زندگیمه
روزیه که خدا یه فرشته ي مهربونشو بهم هدیه داد
کاش زمان وایسه و امروز تموم نشه هیچ وقت
بهترین لحظه هام کنار تو بودن
از خدا میخوام سال هاي دیگه این روزو کنار هم جشن بگیریم
روزت مبارک فرشته ي زندگیم
زیبا ترین تولد ها آنهائیست که
در رویا برای کسی می گیریم که عاشقانه دوستش داریم
بهترین موزیک زندگی من تپش قلب توست
و قشنگترین روزم شکفتنت
سالگرد زمینی شدنت مبارک
اي مهربانترین مهربانان
اي بهترین بهترین ها
دراین خجسته روز
دراین طلوع شاد
روزی که زندگی به لبان تو بوسه داد
در سالگرد بهاران هستی ات
خواهم که تا همیشه بمانی تو سر فراز
خواهم که تا همیشه تو باشی عزیز و شاد
ستاره ها را برای آمدنت گلچین کرده بودم
وقتی آمدی خورشید نگاهت دیگر ستاره اي برایم نگذاشت
اما من از بس دوستت دارم با عشق، قلبم را تقدیمت میکنم
تولدت مبارک
اگر تو نبودی
من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم
تو هستی
و من محکمترین بهانه ي خلقت شدم
تولدت مبارک عزیزم
و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آفرینش
و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن
و چه اندازه شیرین است امروز
روز میلادت روزی که تو آغاز شدي
میلادت مبارک
دیشب برای روز تولدت یک سبد ستاره چیده ام
تکه اي از ماه را و یک شاخه نیلوفر
تو متولد میشوی و من عاشق تر میشوم
تولدت مبارک
دوباره روز تولدت رسید
روزی که غصه سراغم نمیاد
روزی که دستای تنهایی من
بیشتر از همیشه دستاتو میخواد
اي قشنگ ترین بهانه زندگیم
تولدت مبارک
مانده تا سینی ما پرشود از صحبت سنبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری میرسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه ام
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم
من که در لختترین
موسم بی چهچهه سال
تشنه زمزمه ام ؟
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو می دونم هیچکس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتیم تو اسفند ماه
بهار تو بر میگردی چیزی نمنونده بخند
در نیم روز روشن اسفند
وقتی بنفشهها را از سایههاي سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
وطن سیارشان
در جعبههاي کوچک چوبی
در گوشه خیابان میآورند
جوی هزار زمزمه درمن
میجوشد
اما امروز در هجوم اسفند
پنجرهها در محاصره
میخواهم تو رابه نام بخوانم
نمی توانم نامت را در دهانم
وتو را در درونم پنهان کنم
کجا پنهانت کنم ؟
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشههاي مهاجر
زیباست
همیشه که این جور پیچ و تاب نخواهد داشت
بد نیست
گاهی هم دستی به موهایت بکشی
بهار که رفتن اسفند و
آمدن فروردین نیست!
بهار یعنی
جای بوسههاي مردی
که تو باشی
روی گونههاي زنی
که من باشم
شکوفه بدهد!
عید که آمد
فکری برای آسمان تو خواهم کرد
یادم باشد
روزهای آخر اسفند
دستمال خیسی روی ستاره هایت بکشم
و گلدانی
کنار ماهت بگذارم
زندگی
آخر به چه درد میخورد
آفتاب اسفند!؟
اینکه جای پای تو را
آب کرده است!
راحت شدم
مثل آخرین برف اسفند،
در بازوان تو.
اسفند که عاشق شوی
سال رابا بوسه تحویل میکنی
حتی اگر سال نو،
نیمه شب از راه برسد