گفتگو دردناک با قهرمان المپیکی که ترشی فروشی میکند

مجموعه : اخبار چهره ها
گفتگو دردناک با قهرمان المپیکی که ترشی فروشی میکند

ترشی فروشی زنی که مدل المپیک دارد 

 

هاجر تكتاز اسم یک قهرمان پارا آسیایی و سربلندي آفرینی بعنوان نخستین زن قهرمان مسابقات شد اما امروزه وقتی به زندگی او نگاه می کنیم رنج می‌بریم در ادامه می توانید با گفت و گو دردآور با قهرمان المپیکی که ترشی فروشی می کند تالاب را دنبال نمایید. 

 

شايد بسياري از هواداران، ورزشكاران را افرادي با توان مالي بالا بدانند. همان‌ها كه ميلياردي پول مي‌گيرند و تصاويرشان در فضاي مجازي با خودروها و منزل‌های لوكس دست به دست مي‌شود.

 

به گزارش تالاب به نقل از روزنامه قانون، براي بسياري از ورزشكاران البته وضعیت به همين شكل است. آن‌ها روزگار سختي را پشت سر گذاشته و حال به مرحله‌ای رسيده‌اند كه از شهرت و استعداد خود استفاده مي‌كنند.

 

كسب درآمد از ورزش حرفه‌ای راه آساني نيست، بسياري از ورزشكاران سالها تلاش و هزينه مي‌كنند تا از ورزش درآمدي كسب كنند. بعضي ازآن‌ها پیروز مي‌شوند و بعضي ديگر نمي‌توانند به جايگاه واقعي خود دست پيدا كنند.

 

اين موضوع با عوامل مختلفي در تماس است. بعنوان مثال گاه ورزشكاران دچار مصدوميت‌های سنگين مي‌شوند و گاه مافيا اجازه نمي‌دهد آن‌ها به آنچه استحقاق آن‌ را دارند ،برسند. بعضي ورزشكاران نيز باوجود اينكه به جايگاه خوبي در ورزش مي‌رسند اما به واسطه عدم پول‌ساز بودن رشته‌ ورزشي‌شان توان كسب درآمد را ندارند.

 

هاجر تكتاز يكي از همين ورزشكاران است، بانوي قهرمان پاراآسيايي كه روزگاري در المپيك لندن به مقام پنجم دست پيدا كرد اما سختي‌های زندگي به او فشار آورد و تكتاز رابه جايي رسانده كه وادار به ترشي‌فروشي شده است.

 

انچه در ادامه مي‌خوانيد روايتي است از يك روز زندگي هاجر تكتاز كه از منزل شروع مي‌شود ودر محل تمرين به اتمام مي‌رسد.

گفتگو دردناک با قهرمان المپیکی که ترشی فروشی میکند

 

هاجر تكتاز، قهرمان پاراآسيايي و دارنده رتبه پنجم المپيك لندن. اين‌ها اطلاعاتي است كه ما از شما داريم، خودتان را بيشتر معرفي كنيد.

 

متولد 1355 هستم، بعد از تولد كم‌بينا بودم و بعد از 18 سالگي نابينا شدم,. وارد دانشگاه شدم, و سال 76 به پافشاري يكي از معلم‌های ورزش‌مان وارد محيط‌های ورزشي شدم,.

 

من دختر بازيگوشي بودم اما بعد از نابينايي كمتر هيجان داشتم، بنابراين معلم‌مان يك روز ساعت 11شب با منزل تماس گرفتند و با مادرم صحبت كردند كه مرا به محيط‌های ورزشي ببرند.

 

من تمرينات پرتاب وزنه‌ام را شروع كرده بودم. ما براساس بينايي‌مان كلاس‌بندي مي‌شويم، يكي از دختران كه هم‌كلاس من بود بيمار شده و نتوانست به مسابقات برود.

 

به گزارش تالاب بنابراين من بجاي او به المپياد ورزشي نابينايان و معلولان رفتم. در آن مسابقات دو مقام در پرتاب ديسك و وزنه كسب كردم. از سال 77 تا اين لحظه در پرتاب ديسك نابينايان ركورددار هستم.

 

سال 80 در مسابقات قهرماني كشور، 6 مقام كسب كردم و قهرمان قهرمانان شدم,. درسال 82 مسابقات جهاني در كانادا برگزار مي‌شد ولي مشكل بيماري سارس همه ی‌گير شده بودو با حضور ما موافقت نمي‌شد.

 

در نهايت تصميم به اعزام گرفته شد و يكي دو روز مانده به مسابقات، از من پاسپورت خواستند. سريع براي پاسپورت اقدام كردم و پیروز شدم, به مسابقات اعزام شوم. دراين رقابت‌ها 13 كشور حضور داشتند و نخستين تجربه بانوان ايراني بود.

 

به ما گفته شد جنبه سياسي حضورتان مهم‌تر است. در نهايت حق من را خوردند و با ادغام كلاس‌بندي‌ها نتوانستم مقام مناسبي كسب كنم. پس از حضور در ايران انگيزه‌ام بيشتر شده بودو تمريناتم را ادامه دادم.

 

سال 84 قرار شد به مسابقات پاراآسيايي كوالالامپور اعزام شويم. دراين مسابقات دو مقام نايب قهرماني آسيايي كسب كردم و پس ازآن نيز به تركيه رفتيم و مقام سوم را كسب كردم. اين مقام موجب شد تا سهميه پاراالمپيك را بگيرم.

 

در واقع نخستين بانوي ايراني بودم كه اين سهميه را كسب مي‌كرد. وقتي به تهران رسيدم گفتند ركوردت در مسابقات جهاني مهم نيست و بايد ركوردي را در تهران بزني كه ما قبول داريم.

 

چرا قبول نكردند؟

نمي‌دانم. سياست‌های ناب خودشان بود. من 27 تيرماه پايم شكست و يك ماه در گچ بود. به من فشار آوردند كه بايد ركورد 7 متر و 11 سانتي‌متر را بزنم. اول شهريورماه پايم را از گچ در آوردم و 14شهريورماه در ركوردگيري شركت كردم. آن روز ركورد 7 متر و 90 سانتيمتر را زدم و حضورم در تيم اعزامي به لندن قطعي شد.

 

چطور مي‌شود بدون چند هفته تمرين ركورد خودتان را نيز ارتقا بدهيد؟

نمي‌دانم شايد انگيزه خاصي داشتم و مي‌خواستم در مسابقات شركت كنم. البته در تمريناتم ركوردهاي 7 و 90 سانتيمتر و حتي 8 متر را نيز داشتم. تمرينات المپيك را شروع كردم و به مسابقات لندن اعزام شدم, اما اجازه حضور مربي‌ام را ندادند.

 

نگفتند چرا اجازه نمي‌دهيم مربي‌تان با شما بيايد؟

خير، گفتند انگليس ويزاي وی را صادر نكرده بود.

 

در المپيك نيز رتبه پنجم را كسب كرديد.

بله. البته دراين مسابقات كلاس‌ها دوباره ادغام شد، به دليل اينكه ركوردي نبود و امتياز براي‌شان در اولويت قرار داشت. همان سال يك بانو ايتاليايي كه 6 ماه قبل از مسابقات لندن نابينا شده بود ركورد 17 متر را كسب كرد و قهرمان شد. پس از بازگشت از لندن دعوت‌مان كردند جوايزمان را دريافت كنيم.

 

چه مقدار جوايز دريافت كرديد؟

ما كه سهميه المپيك نيز كسب كرده بوديم 10ميليون هديه نقدي دريافت كرديم و شهرداري نيز حمايت كوچكي از ما كرد.

 

ودر ادامه به مسابقات اينچئون اعزام ونايب قهرمان شديد.

 

بله. چندين سال بود كه ديسك كار نمي‌كردم اما دوهفته تمرين كردم و مدال نقره گرفتم. كلاس‌ها دوباره ادغام شد اما تلاش كردم براي كشورم افتخارآفريني كنم.

 

براي اين دو مدال چه میزان جايزه گرفتيد؟

قرار بود براي هر نقره 70 سكه بگيرم اما براي دو مدال نقره 73 سكه و نيم به من جايزه دادند.

 

براساس گفته‌های‌تان دريافتي‌تان كم نبوده، چرا در حال حاضر با مشكل مالي روبه‌رو هستيد؟

فكر مي‌كنيد با 73 سكه چه كار مي‌توان كرد؟ وقتي شما روي كوه طلا نيز باشيد و مدام ازآن استفاده كنيد به هرحال تمام مي‌شود. تصور كنيد من كه درآمدي ندارم قرار است با 73 سكه تمام امورات زندگي‌ام را بگذرانم. من ريالي از خانواده‌ام دريافت نمي‌كنم زيرا پدرم بازنشسته است و نمي‌تواند به من كمك مالي كند. چند روز پيش حساب كردم و گفتم همين پول را مي‌توانم خرج كاري كنم كه موجب كسب درآمد شود.

 

اما همه ی اين‌ها خرج خودم مي‌شود، در واقع من 6 روز در هفته تمرين مي‌كنم. تصور كنيد هر هفته كه قرار است با آژانس به محل تمرين بروم «اشاره مي‌كند كه مربي‌اش مرد است و او وادار شده با مادرش به تمرينات برود بنابراين بايد با آژانس تردد كند» حدود 90 هزارتومان هزينه رفت و برگشت را پرداخت مي‌كنم. در واقع من 8-7 ميليون تومان در يك‌سال بابت آژانس پرداخت مي‌كنم. در كنار همه ی اين‌ها هزينه درمان پاهايم را نيز بايد پرداخت كنم.

 

فدراسيون در پرداخت اين هزينه‌ها بشما كمكي نكرد؟

خير. هيچ هزينه‌ای پرداخت نشد. نامه زدم و گفتند بعيد مي‌دانيم اين پول رابه شما بدهند. تاكنون دريافتي مناسبي از فدراسيون نابينايان نداشته‌ام. فقط در دوران اعزام به مسابقات لندن 200 هزارتومان پول كتاني و 200 هزارتومان هزينه آژانس پرداخت كردند. پس از كسب مقام پنجم نيز حدود 100 پوند به من جايزه دادند. يعني در تمام اين سالها من حدود يك ميليون تومان دريافتي داشتم.

 

فدراسيون بودجه حمايت از شما را از وزارت ورزش و جوانان دريافت نمي‌كند؟

چه بگويم؟ رييس فدراسيون بايد ما را درك و حمايت‌مان كند اما كار كردن براي ما بانوان بسيار دشوار است. تصور كنيد در مترو بجاي اينكه ما را درك كنند گاهي زير عصاي‌مان مي‌زنند.

 

از ساير هم تيمي‌های‌تان خبري داريد؟ آن‌ها نيز همين مشكلات را دارند؟

حقيقتش را بخواهيد من ازآن‌ها اطلاعي ندارم اما مي‌دانم بسياري از بچه‌های نابينا به خاطر مشكلات مالي سر تمرين نمي‌آيند. بارها به دليل اينكه پول آژانس نداشتم حتي نتوانستم به تمرينات بروم.

 

براي حل مشكلات مالي چه كرده‌ايد؟

در حال حاضر با مادرم شور و ترشي درست مي‌كنم و به آشنايان مي‌فروشم. يك مدت نيز نعناع و شويد خشك مي‌كردم و مي‌فروختم اما اين كار دشوار بودو نتوانستم ادامه بدهم.

 

چه مدت است به ترشي فروشي روي آورده‌ايد؟

حدود چهار سال است اين كار را مي‌كنم. گاهي به قشم مي‌روم و لباس مي‌آورم تا به دوستان و آشنايان بفروشم. اما به هرحال اين كار نيز مشكلاتي دارد. بعنوان مثال جاي ثابتي ندارم كه آن‌ها را بفروشم.

 

در منزل چه میزان مي‌توان به غريبه‌ها جنس فروخت؟ با اين حال چون خودم دوست دارم كه مستقل باشم تمام تلاشم را مي‌كنم مشكلات را حل و براي خودم درآمدزايي كنم.

 

اين رويدادها دلسردتان نمي‌كند؟

بارها مایوس مي‌شوم. در ارديبهشت‌ ركوردگيري دارم براي مسابقات جاكارتا و بعد ازآن ورزش را كنار مي‌گذارم. اگر نخواهم ورزش كنم افسرده مي‌شوم اما مجبورم اين كار را كنم و به زندگي‌ام بچسبم. در حال حاضر سن من بالا رفته و نمي‌توانم كار زيادي انجام بدهم.

 

بعد از اينكه ورزش را كنار گذاشتيد تصميم داريد چه كار كنيد؟

اگر اين كار را كنم مي خواهم يك جايي را اجاره كنم و مزون لباس تاسيس كنم، شايد سوپرماركت بزنم و از آنجا گذران زندگي كنم.

 

وزارت ورزش در جريان اين مشكلات شما هست؟

بدون شك مي‌دانند من چه كار مي‌كنم. جالب است بدانيد يكي از ورزشكاران معلول زعفران‌فروشي مي‌كند و من نيز به او كمك مي‌كنم كه اين كار را انجام بدهد. به ازاي هر زعفران هزارتومان سود كسب مي‌كنم. اين سود را نيز به پافشاري او قبول كردم، ما هم‌درديم و بايد به يكديگر كمك كنيم وگرنه هيچكس به داد ما نمي‌رسد.

 

از زعفران فروشي چه میزان سود مي‌كنيد؟

تا اين لحظه 50 بسته زعفران فروخته‌ام و اين ماه 50 هزارتومان سود كرده‌ام.

 

ساير ورزشكاران نابينا براي كسب درآمد چه مي‌كنند؟

همان‌گونه كه گفتم اطلاعاتي از سايرين ندارم. آن‌ها در تهران نيستند و مي‌دانم كه هيات‌های شهرستان‌ها به ورزشكاران‌شان كمك زيادي مي‌كنند. سالي كه ما از مسابقات مالزي بازگشتيم قرار گذاشتند به افراد عضو بهزيستي ماهيانه 90هزارتومان كمك مالي شود.

 

دو سال پرداخت شد اما در ادامه اين دستمزد ناچيز را نيز قطع كردند. همان روزها به ما مي‌گفتند به هيچكس نگوييد اين پول رابه شما مي‌دهيم. من نيز نامردي نكردم و رفتم به تمام ورزشكاران گفتم. در نهايت اين پول را قطع كردند.

 

هربار كه مادرتان رابه تمرين مي‌بريد نگران نيستيد آزار شود؟

بدون شك اين نگراني را دارم. همواره پافشاري مي‌كنم براي او آژانس بگيرم اما راضي نمي‌شود. خجالت مي‌كشم باوجود بيماري‌اش وادار است اسير من باشد. اما چه كار بايد بكنم؟

 

دنبال چه هدفي هستيد كه پس ازآن ورزش را كنار بگذاريد؟

ابتدا از همه ی خيرين تشكر مي‌كنم كه به بهزيستي كمك مي‌كنند. من خودم پرونده دارم اما مستمري 50 هزارتوماني را نيز نمي‌توانند به من پرداخت كنند. يعني به من گفتند بايد صبر كني يكي از معلولين دور از جانشان بميرند و مستمري وی را به من بدهند.

 

به همين دليل نمي‌توانم از بهزيستي كمكي بگيرم. من مي‌خواهم از يك نفر خيرخواه خواهش كنم مبلغي درحدود 30 ميليون تومان به من كمك مالي كند تا بتوانم با آن كار كنم.

 

پس از مدتي اين پول رابه او باز مي‌گردانم و حتي اعلام مي‌كنم اگر قرار نيست اين پول را پس بگيرند، آنرا نمي‌خواهم. من مي‌خواهم با اين مبلغ جايي را اجاره كنم و با كار كردن و بطور قسطي مبلغ را باز مي‌گردانم.

 

كمي درمورد رفت و آمدتان صحبت كنيد. وقتي تنها هستيد با مترو به محل تمرين مي‌رويد و اين موضوع براي شما مشكلاتي را ايجاد كرده، درست است؟

 

بله، من از متروي ايستگاه نيروي هوايي تردد مي‌كنم.

 

دراين ايستگاه هيچكس به خط ويژه نابينايان توجهي نمي‌كند و وقتي به آن‌ها اعتراض مي‌كنم ناراحت مي‌شوند و به آن‌ها بر مي‌خورد. تردد در مترو براي ما بسيار دشوار است.

 

جدیدترین مطالب سایت