مهرانه مهین ترابی یکی از بازیگران قدیمی و پیشکوست سینمای کشور ایران هست که به تازگی کار نمی کند و مشغول به استراحت هست در ادامه می توانید با بیوگرافی و تصاویر بازیگر مهرانه مهین ترابی ما را دنبال نمایید .
کار هنری خود را تئاتر شروع کرد مهرانه مهین ترابی نخستین سریالی که نقش آفرینی نمود مشخیرالله صندوقچه اسرار به کارگردانی داریوش مؤدبیان در سال 1370 بود که در این سریال به بحبوحه شهرت دست پیدا کرد .
در کارنامه هنری او فیلم ها و سریالهای زیادی وجود دارد که همگی سرشناس می باشند مهرانه مهین ترابی در سال ۱۳۳۶ در متولد شد. او فرزند چهارم یک خانواده هفت نفری هست و جز او کسی در خانواده فعالیت هنری ندارد.
مهرانه مهین ترابی دارای لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می باشد.
او هنوز مجرد هست و در پاسخ به این سوال که چرا ازدواج نکرده هست جواب داد: ازدواج را دوست داشتم اما باید تنها می ماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم برای افراد خانواده ام آشپزی کنم. اما از آنجا که بازیگری وجودم را ساخته بود نمی توانستم به راحتی از حرفه ام بگذرم.
مهرانه مهین ترابی با بازی در تئاتر تله نوشته محسن یلفانی و به کارگردانی خانم دیانا و در سال ۱۳۵۶ وارد عرصه بازیگری شد.
او با فیلم گلبهار به کارگردانی تهمینه اردکانی در سال ۱۳۶۵ به سینما آمد و با آلبوم تلویزیونی مش خیرالله صندوقچه اسرار در سال ۱۳۷۱ عضوی از خانواده آلبوم هاي تلویزیونی شد و با نقش آفرینی در آلبوم همسران و منزل سبز به بحبوحه محبوبیت رسید.
دلش پر هست؛ نگاههاي بی منطق جامعه به زن را میشمارد و به سنگهایي می رسد که جلوی پای بازیگران زن هست. دیروز از شهرت خوشش نمیآمد چون با طرز فکر مردم شهرش آشنا بود و امروز هم از شهرت بیزار هست چون تغییری در دیدگاه مردم ندیده هست.
از مشکلاتی که جلوی راه بازیگران زن وجود دارد می گوید و به نقطهاي خیره می شود، عمق نگاهش حاکی از تجربههاي تلخ و شیرین هست.
صدایش را رساتر میکند و پای زن بودنش را وسط میکشد و باز مقتدرانه به هدفش افتخار میکند و جسورانه ایدههایش را مرور میکند. با مهرانه مهین ترابی از شکست گفتیم چون موفقیتش را باور داشتیم.
بخشهایي از گفتگوی همشهری مثبت با مهین ترابی در ادامه می آید:
• به یاد ندارم در زندگیام تا به امروزطعم حقیقی شکست را چشیده باشم. شکستها و زمین خوردنها نتوانست امیدم را کمرنگ کند. تنها یکبار با تمام وجودم غم را باور کردم و فکر کردم که زمین خوردم.
قضیه بر می گردد به ۱۳ سالگیام؛ زمانی که پدرم را از دست دادم. دوره سختی بود اما حتی همین حس هم خیلی زود به یک امید تبدیل شد.
• مادرم زنی مقتدر و محکم بود. پس از مرگ پدر روی پای خودش ایستاد. همه وقت با مشاهده او محکم بودن را مرور می کردم. حتی اگر به بلوغی که شما می گویید نرسیده باشم اما سعی کردم محکم باشم. خب دیگر فقط یاد و خاطرات پدر بود.
باید این قضیه را باور می کردم. افسردگی را دوست نداشتم و با کسانی که یاد گرفتند زندگیشان را با آه و گریه بگذرانند و یاد نگرفتند امید را ببینند نمیتوانم کنار بیایم. حداقل در آن زمان سعی ام را کردم که شکستها و غمها زمینم نزنند.
مهرانه مهین ترابی
اگر نگاهی به جامعه بیندازیم باورمان میشود که دوست داریم زندگیمان را با گریه و ناله پیش ببریم. اگر اشتباهی می کنیم به جای این که با شجاعت اشتباهمان را بپذیریم و فکرمان را متمرکز کنیم به جای حل کردن اشتباهمان ناله و گلایه را ترجیح می دهیم.
سال ۵۸ وارد دانشکده هنرهاي دراماتیک شدم. شبها در فرودگاه مهرآباد و ارزیابی گمرکی و روزها دانشکده و درس. امروز از خودم راضی هستم چون کم نیاوردم و با تمام سختیها هدفم را دنبال کردم.
من در ظاهر آدم شوخ اما در باطن فوقالعاده جدی هستم. کارم برایم جدی بود؛ مخصوصا تئاتر در زندگیام پر رنگترین مساله بود. از همان روز اول سراغ تلویزیون نرفتم. راستش را بخواهید نمیخواستم وارد تلویزیون شوم و چهرهام شناخته شود. احساس می کردم سینما و تلویزیون به کشورمون وارد شده اما فرهنگش وارد نشده هست. دیدم که به بازیگران به چشم مطرب نگاه می کنند و با بازیگران خانم هم در جامعه برخورد خوبی نمیشد. من جوشش هنر را دوست داشتم و دارم؛ برایم چهره شدن مهم نبود.
نگاه جامعه به حرفه بازیگری نگاه مثبتی نیست. شاید به راحتی نتوانی خودت باشی و زندگی کنی. تنهایی، خودسانسوری و… باعث می شود نتوانی همه وقت خوشحال باشی. انگار زیر ذرهبین هستی. حالا اگر بازیگر زن هم باشی که مشکلات چندبرابر میشود.
چند تن از بازیگران زن ما زندگی مشترک موفقی دارند؟ در اصل در زندگی مجردیشان پیروزترین میباشند. اما وقتی ازدواج میکنند همسرانشان میخواهند که دور بازیگری را خط بکشند یا خواستگارشان از انها می خواهد که کار را کنار بگذارند.
حتی زمانیکه با همکاران خود ازدواج می کنند یا کارشان به جدایی میکشد یا کارشان را کنار میگذارند. یکی از دوستان من با آقای کارگردانی ازدواج کرد وبا این حال که همکار بودند اما گاهی فرهنگ نادرست باعث شد از هم جدا شوند.
این بازیگران خانم میباشند که فقط به خاطر تاهل جلوی پیشرفتشان گرفته می شود. این همان فرهنگی هست که جا نیفتاده هست. انگار به خاطر بازیگری باید بهای زیادی پرداخت.
تصمیم به مجرد ماندن سختترین تصمیم زندگیام بود. ازدواج را دوست داشتم اما باید تنها میماندم. من هم عاشق فرزند هستم و دوست دارم برای افراد خانوادهام آشپزی کنم. اما از آنجا که بازیگری وجودم را ساخته بود نمیتوانستم به راحتی از حرفهام بگذرم.
باید نگاهمان را تغییر دهیم. خیلی راحت درمورد دیگران قضاوت نکنیم. باور داشته باشیم که هر شخصی شخصیت مستقلی دارد و حرف زور نزنیم. اگر به این باور رسیدیم،می توانیم زندگی مشترک داشته باشیم. از انتخابمان نخواهیم انچه شود که ما میخواهیم.
به او و خواستههایش احترام بگذاریم. کسی که قصد ازدواج دارد باید به سطح فکری برسد که پیشرفت همراهش را دوست داشته باشد و برای انتخابش شرط و شروط نگذارد. قبول کنیم ازدواج یعنی همراه بودن، نه محدود کردن یکدیگر. هیچکس با محدود کردن همسرش به موفقیت نرسیده .
سینمایی
آتش بس ۲ «۱۳۹۳»
پاتو زمین نذار «۱۳۸۷»
جنایت و جنحه «۱۳۸۴»
برگ برنده «۱۳۸۲»
نگین «۱۳۸۱»
شور زندگی «۱۳۷۷»
سفر پرماجرا «۱۳۷۴»
فاتح «۱۳۷۴»
دادستان «۱۳۷۱»
مسافران دره انار «۱۳۷۱»
ملک خاتون «۱۳۶۹»
راز کوکب «۱۳۶۸»
دوران سربی «۱۳۶۷»
ردپایی بر شن «۱۳۶۶»
گلبهار «۱۳۶۵»
۱۳۹۳ همه چیز آنجاست
۱۳۹۲ بچه هاي نسبتا بد
۱۳۹۱ زمانه
۱۳۸۹ در مسیر زاینده رود
۱۳۸۸-۱۳۸۹ پرانتز باز
۱۳۸۸ شمس العماره
۱۳۸۷-۱۳۸۸ همه بچه هاي من
۱۳۸۷ مأمور بدرقه
۱۳۸۶ تله فیلم «عشق گمشده»
۱۳۸۵-۱۳۸۶ پنجره
۱۳۸۵ کتابفروشی هدهد
۱۳۸۵ صاحبدلان
۱۳۸۵ نرگس
۱۳۸۳ اگه بابام زنده بود
۱۳۸۳ قهر و آشتی
۱۳۸۲ بانویی دیگر
۱۳۸۲ عروس
۱۳۸۱ نوعروس
۱۳۸۱ در کنار هم
۱۳۸۱ باران عشق
۱۳۷۸-۱۳۸۱ شب چراغ
۱۳۸۱ یادداشت هاي کودکی
۱۳۷۹-۱۳۸۱ نیستان
۱۳۷۸ دلبر آهنی
۱۳۷۸ داستان یک شهر
۱۳۷۸ روز ایپریت
۱۳۷۵-۱۳۷۸ آژانس دوستی
۱۳۷۷ راه سوم
۱۳۷۶ قطار ابدی
۱۳۷۶ سرزمین سبز
۱۳۷۵ منزل سبز
۱۳۷۵ نوعی دیگر
۱۳۷۵ ب مانند بهار
۱۳۷۴ آخرین فرصت
۱۳۷۳ بهاران در بهار
۱۳۷۳ همسران
۱۳۷۲ تله تئاتر «استپان» «گروگان»
۱۳۷۱ مسافران دره انار
۱۳۷۱ مش خیرالله صندوقچه اسرار