در اینبخش از تالاب از شروع سرطان تا آرام گرفتن و رفتن بـه خواب ابدی پزشک حمیدرضا صدر می پردازیم ؛ اما قبل از ان بیوگرافی کامل و مختصری را برایتان آورده ایم کـه امیدواریم مسمر ثمر واقع شود.
حمیدرضا صدر متولد 28 اسفند 1334 در مشهد ؛ نویسنده و مفسر فوتبال اسـت.
فارغ التحصیل لیسانس رشته اقتصاد و فوق لیسانس شهرسازی از دانشکاه تهران و دکترای شهرسازی از دانشگاه لیدز انگلستان می باشد، ایشان علاوه بر پژوهش حرفه اي فوتبال ؛ منتقد نام آشنای سینما نیز هست.
مادر خانه دار و پدر ارتشی و مهندس داشت و پنج فرزندش شامل دو پسر و سه دختر در گوشه کنار ایران بـه دنیا آمدند. مثلاً من در مشهد بـه دنیا آمدم ولی شش ماه کـه بودم بـه تهران برگشتیم و کمی بعد بـه سنندج رفتیم و بعد هم راهی کرمانشاه شدیم.
کلاس اول بودم کـه پدرم برایم هم معلم عربی گرفت و هم معلم خط، زبان انگلیسی را هم در دبستان و هم از معلمی کـه پدر گرفت یاد گرفتم پدرم فردی فرهنگی بودو ما را میان کتاب ؛ روزنامه و مجله بزرگ کرد.
درسال هاي دانشجویی دوربین عکاسی بسیار خوبی داشتم و وقتی بـه امجدیه می رفتم از همان جایگاه تماشاچی ها عکس میگرفتم. بعد با دوربین هشت میلی متری فیلمبرداری میکردم و هم اکنون چند تا از بازی هاي جام تخت جمشید را هم دارم.
سوای بازی هاي خیابانی کـه پایم در آن ها شکست در تیم دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و هم در تیم دانشکده هنرهای زیبا بودم.
برادر کوچترم شاهین در تیم هما کنار حمید علیدوستی بازی میکرد و کمی بعد کنار مجید صالح بـه میدان رفت سه برادر بودیم و انها خوره تر از من بودند
شهرت صدر بیشتر بـه خاطر سبک گفتگوی توأم با هیجان و ابراز احساساتش بـه فوتبال در اجراهای تلویزیونی اسـت.
پزشک صدر اشراف کاملی بر فوتبال جهان و فوتبال حرفه اي دارد و حافظه تاریخی او بی نظیر اسـت ؛ ایشان جملات را بـه طرز معجزه آسایی زیبا و با اعجاز بیان می کند.
پزشک صدر علاوه بر نقد فوتبال، کارشناس سینما و منتقد فیلم نیز اسـت ؛ او علاقه بسیازی بـه نویسندگی ؛ مطالعه و خواند کتاب دارد ؛ سالها در دانشگاه تدریس کرد و مدت ها بـه صورت کاملا حرفه اي به عنوان منقتد در عرصه سینما نیز فعالیت داشت.
ایشان نویسنده ثابت «مجله فیلم» اسـت و با نشریاتی چون «زن روز» ؛ «هفت» ؛ «سروش» و «تهران امروز» همکاری داشته و ستون ثابتی در روزنامه ها هم دارد.
حمیدرضا صدر سالها پیش [احتمالا 1359] با خانم «مهرزاد دولتی» ازدواج کرد کـه ثمره این زندگی یک دختر بنام غزاله اسـت.
مهرزاد دولتی در کشور آمریکا داروسازی خواند ولی بعد انقلاب وقتی بـه ایران آمد بـه نقاشی تغییر رشته داد ؛ ایشان مدتی درگیر سرطان بود کـه خوشبختانه درمان شد.
صدر تابحال چندین کتاب نیز منتشر کرده اسـت کـه از جمله انها میتوان بـه کتاب «روزی روزگاری فوتبال» ؛ «تو در قاهره خواهی مرد» ؛ «پسری روی سکوها» ؛ «از حشمت مهاجرانی تا الکس فرگوسن و ژوزه مورینیو» ؛ «یونایتد لعنت شده» ؛ «درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای کشور ایران» ؛ «سيصد و بيست و پنج» و … اشاره کرد
تلاش میکنم از هر چیز کوچکی بهره اي ببرم ؛ نمیدانم شاید دلیلش هم این اسـت کـه درخانواده پدری ام خیلی ها خیلی زود بـه دلیل سرطان جان دادند.
پدرم در 60 سالگی فوت کرد و مادرم خیلی جوان بود کـه بـه با پنج بچه جوان ماند ؛ دخترعمو و پسرعموی من بـه 30 سال نرسیدند کـه جان دادند.
همیشه فکر میکردم تا 35 سالگی بیشتر زنده نخواهم ماند ؛ وقتی ازدواج کردم بـه خانمم همین را گفتم و او هم بـه طنز گفت نگران نباش پس از ان فکری خواهم کرد ؛ جلو کـه آمدیم همسرم در 35 سالگی درگیر سرطان شد ولی خوشبختانه او برخلاف من آدمی قوی اسـت.
از نظر من نقد فیلم در دنیا تمام شده اسـت و مخاطبان خودشان صاحب نظرند، چرا کـه نسل جدید این امکانات را دارند کـه فیلمی را بارها ببینند ودر موردش صحبت کنند
من از جوانی تئاتر باز بوده ام ؛ یک تیره دوست هاي تئاتری بسیار دوست داشتنی هم دارم ؛ من و همسرم دائما راهنمی نمایش هاي تئاتری هستیم.
اعتراف میکنم هیچوقت برای پدرم پسر شایسته اي نبودم ؛ همین طور برای مادرم یک فرزند خوب ؛ بی تردید دو خواهر بیشتر زحمت مادرم را کشیده اند.
هوادار تیمی نیستم ؛ پس از انحلال عقاب همه ی چیز به پایان رسید ؛ درکتاب «پسری روی سکوها» تلاش کرده ام این شیدایی زخم خورده درباره طرفداری را توصیف کنم.
حمیدرضا صدر خود نیز در نهایت 25 تیر 1400 در 65 سالگی بعد از سه سال مبارزه با بیماری ارثی سرطان در کشور آمریکا نزد خواهر و همسرش درگذشت.
اکنون پیکر بی جان حمیدرضا صدر منتقد سینما و فوتبال در آرامگاه خودش آرام گرفته اسـت، او آثار بی نظیری را درکتاب ها و تلویزیون رقم زده و جز یکی از کم نظیر ترین منتقدان حرفه اي فوتبال بـه شمار میرفت.