در اینبخش برای شـما چکیده اي از زندگینما و دعا و سجایای امام صادق را بـه مناسبت شهادت امام جعفر صادق «ع» گرد هم آورده ایم.
حضرت امام جعفر صادق «علیه السلام» در هفدهم ربیع الأول سال ۸۰ و بـه روایتی ۸۳ هجری قمری در مدینه منوره دیده بـه جهان گشود ودر ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجرى در همین شهر، بـه شهادت رسید.
ابو عبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب «۸۳ – ۱۴۸ق»؛ مشهور بـه امام جعفر صادق امام ششم شیعیان اسـت. مدت امامت آن حضرت ۳۴ و طول عمر ایشان ۶۵ سال بوده اسـت. آن حضرت در سن ۳۱ سالگی بـه امامت رسید. امامت ایشان هم زمان با سالهاي پایانی حکومت بنی امیه و سالهاي آغازین حکومت بنی عباس بود.
از آنجا کـه حکومت بنی امیه دراین سال ها رو بـه ضعف و سقوط میرفت و بنی عباس نیز استقرار پیدا ننموده بودند و علاوه بر آن در ابتدای حکومت خود برای جلب نظر بیشتر منش سرکوب را نداشتند، بـه امام صادق علیه السلام فرصتی دست داد کـه نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نماید و پایه هاي علمی مکتب شیعه را محکم کند، تا جایی کـه از مذهب شیعه اثنی عشری با عنوان «مذهب جعفری» و ازآن حضرت با عنوان رئیس این مذهب یاد میشود.
ابو عبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب «علیهم السلام»؛ فرزند امام باقر علیه السلام، بنا بـه نقل برخی منابع، در ۱۷ ربیع الاول سال ۸۰ هجری و بـه نقل منابع دیگر، درسال ۸۳ هجری[۲] ودر مدینه بـه دنیا آمد. مادر آن حضرت، فاطمه «امفروه» دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر مى باشد.
مشهور ترین کنیه آن حضرت، «ابا عبدالله» اسـت کـه در زبان روایات و احادیث منقول از سوی ایشان بدان بسیار بر میخوریم. ابا اسماعیل و ابا موسی دو کنیه دیگر ایشان هستند کـه اباموسی را فقط شیعه بـه کار میبرد، و این کنیهها بـه اعتبار فرزندان امام بوده کـه این اسامی را دارا بودند.
برای آن حضرت القاب متعدد و متنوعی اسـت کـه هر کدام بـه نوعی صفت و حقیقتی را در ایشان نشان می دهد. مشهور ترین لقب ایشان «صادق» اسـت، بـه معنی راستین و راستگو. و از دیگر القاب ایشان میتوان موارد زیر را نام برد:
فاضل: دارای فضیلت و برتری از جهات مختلف».
قائم: بـه معنی ثابت و پایدار، قیام کننده، برپا و استوار.
طاهر: بـه معنی پاک از هر پلیدی
کامل: کسی کـه از عیب ها منزه و دور و برکنار اسـت.
منجی: نجات بخش و رستگار کننده، عامل رستگاری و نجات.
صابر: بردبار، متحمل، مقاوم، در برابر دشواری ها، استوار و پایدار.
لسان الصدق: زبان راست، و راستگوی در سخن.
کلمة الحق: کلمه حق.
پیامبر «ص» فرموده اسـت: بـه هنگامی کـه پسرم جعفر بن محمد به دنیا آمد، او را صادق بخوانید، بدان خاطر کـه در تداوم امامت، فرزندی بـه دنیا میآید کـه بـه همین نام «جعفر» موسوم میشود، بدون حقی دعوی امامت میکند و او را جعفر کذاب می نامند.
در مناقب ابن شهر آشوب آمده اسـت: «امام صادق قدى متوسط داشتند، چهرهاى درخشان و موهاى سیاه و بینى بلند و زیبا، جلو سرشان مو نداشت و موهاى سینه تا شکمش کم بود، روى صورتش خالى سیاه داشت و روى بدنش خالهاى قرمز داشت.»
حسن بن على الوشاء مىگفت: در مسجد کوفه نهصد نفر را دیده کـه حدّثنى جعفر بن محمد مى گفتند. برخى منابع، شمار کسانى را کـه ازآن حضرت تلمذ کرده و حدیث شنیدهاند، حدود چهار هزار نفر یاد کردهاند.
امام صادق علیه السّلام در بین اهل سنت، از نظر روایت حدیث و فقاهت و افتاء، از موقعیت شامخى برخوردار بوده، بـه طورى کـه او را از شیوخ مسلّم ابو حنیفه و مالک بن انس و شمار فراوانى از محدثان بزرگ زمان خود بـه شمار آوردهاند.
مالک بن انس، رئیس مکتب فقهی مالکی از جمله کسانى اسـت کـه مدتى در محضر امام صادق علیه السّلام تلمذ کرده اسـت. ابن حجر هیثمى نیز در مقام تمجید از شخصیت علمى امام اشاره بـه این نکته دارد کـه افرادى چون یحیى بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثورى، ابو حنیفه و شعبه و ایوب فقیه، ازآن حضرت نقل روایت نمودهاند.
امام صادق علیهالسلام مدت ۱۲ تا ۱۵ سال «بنابر اختلاف» با جد بزرگوارش امام زین العابدین علیهالسلام و بعد از شهادت ایشان، مدت ۱۹ سال با پدرش امام باقر علیهالسلام زندگى کرد.
آن حضرت در سال های پایانی حکومت عبدالملک بن مروان «۶۵ – ۸۶» بـه دنیا آمد. و تا پیش از امامت ایشان، پنج نفر دیگر از حاکمان بنی امیه بر سر کار آمدند.
درسال ۱۱۴ قمری امام باقر علیه السلام بـه شهادت رسید و امامت بـه امام صادق منتقل شد. مطابق با ارشاد شیخ مفید، امام باقر علیه السلام آن حضرت را آشکارا و علنی بـه امامت منصوب نمود.
هشام بن سالم ازآن حضرت نقل کرده اسـت کـه چون هنگام وفات پدرم شد، فرمود پسرم جعفر بـه تو سفارش میکنم کـه نسبت بـه اصحاب من خوش رفتار باشى. عرض کردم چنان در پیشرفت و تعلیم و تربیت آن ها می کوشم کـه هر کدام از برجستهترین افراد جامعه شوند و احتیاجى بـه دانش دیگران نداشته باشند.
امامت آن حضرت ۳۴ سال بـه طول انجامید[۱۱] کـه ۱۸ سال در دوره اموى و ۱۶ سال در دوره عباسى بوده اسـت.
در دوران امامت امام صادق علیه السّلام، حوادث سیاسی مهمی رخ داد کـه از جمله آن ها جنبش علویان «قیام زید بن علی درسال ۱۲۲ و قیام محمد بن عبد الله بن حسن و برادرش ابراهیم در سال های ۱۴۵ و ۱۴۶ هجری» و جنبش عباسیان بود کـه بـه دنبال آن حکومت اموی سقوط کرده و عباسیان روی کار آمدند. جدایی عباسیان و علویان نیز کـه زمینههاي آن قبل از بـه حکومت رسیدن آل عباس آماده شده بود، از جمله حوادثی اسـت کـه در زمان آن حضرت بـه وقوع پیوست.
قسمت اول زندگى امام جعفرصادق علیهالسلام از سال ۱۱۴ هجرى تا ۱۴۰ هجرى مىباشد. دراین دوره امام از فرصت مناسبى کـه بـه وجود آمد، استفاده نمود و مکتب جعفرى را بـه تکامل رساند. دراین مدت، ۴۰۰۰ دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را کـه جامعه آن روز تشنه آن بود، بـه جامعه اسلامى ارزانى داشت.
قسمت دوم زندگی امام کـه شامل هشت سال آخر عمر ایشان می باشد. دراین دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسى قرار داشت. دراین دوره امام دائماً تحت نظر بودو مکتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.
هشام بن عبدالملک «۱۰۶-۱۲۵» «امامت امام از سال ۱۱۴ و هم زمان با این خلیفه آغاز شد.»
ولید بن یزید بن عبدالملک«۱۲۶-۱۲۵»
یزید بن ولید بن عبدالملک «۱۲۶»
ابراهیم بن ولید بن عبدالملک «۲ ماه و ۱۰ روز از سال ۱۲۶»
مروان بن محمد مشهور بـه مروان حمار «۱۳۲-۱۲۶».
خلفاى عباسى معاصر امام علیهالسلام عبارتند از:
ابوالعباس سفاح «عبدالله بن محمد» «۱۳۷-۱۳۲»
ابوجعفر منصور دوانیقى «۱۳۷-۱۴۸».
هشام بن عبدالملک پس از سرکوبی قیام زید بن علی بن حسین، دشمنى با آل على را آشکارتر کرد و بـه کارگزارانش دستور داد تا بر علویان سخت بگیرند، و نام آنان را از دیوان حذف کنند و زندانها را از آنان انباشته سازند.
اما همین رفتارهای خصمانه امویان با شیعیان، و پایداری شیعیان بر اعتقاداتشان از سوی دیگر، تودۀ مردم را نسبت بـه بنی امیّه بدبین می کرد و بر احساس و آگاهى مردم نسبت بـه آل محمد می افزود. در پرتو آن جلسات و اجتماعات مخفى، بـه قصد قیام عمومى و بر انداختن امویان و انتقال خلافت بـه آل على، تشکیل گردید. پراکنده شدن مبلغان اندیشه انقلاب و پیدایى اختلافات درونى دولت اموى را آشفته کرد و ناتوانى بـه پیکر آن دولت راه یافت و عوامل ویرانى و نابودى بر آن چیره شد.
اما با این وجود امام بـه علت کمبود یاران واقعی و مخلص، صلاح را دراین میدید کـه بـه صورت مستقیم در قیامهای بر ضد حکومت شرکت نکند ودر عوض در فرصت بـه دست آمده پایه هاي علمی مکتب شیعه را تقویت نماید و هویت فقهی و اعتقادی مذهب امامیه را روشن سازد بـه گونه اي کـه مذهب شیعه بخاطر فعالیت هاي علمی امام صادق علیه السلام با نام مذهب جعفری شناخته شد.
در جلسات درس امام صادق «علیه السلام» گاه تا چهار هزار نفر شرکت مى کردند. کسانى کـه در جلسات درس امام حضور مىیافتند دانش طلبان و راویان حدیث بودند کـه طبق معمول از جاهاى دور بـه درس او حاضر می شدند.
در دوران ضعف بنی امیه، بنی عباس توانستند با وعده انتقام خون زید بن علی و فرزندش یحیی و شعار الرضا من آل محمد، بر ضد امویان دست بـه قیام زدند. کار اصلى دعوت بنى عباس بـه دست دو نفر ابو سلمه خلال کـه بـه عنوان وزیر آل محمد شهرت داشت و ابو مسلم خراسانى انجام شد.
انچه کـه مردم از این شعار در مىیافتند این بود کـه قرار اسـت شخصى از خاندان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله کـه طبعا جز علویان کسى نمىتوانست باشد، باید بـه خلافت برسد. ولى ضعف سیاسى علویان و تلاش بىوقفه بنى عباس، مسائل پشت پرده را بـه نفع دسته دوم تغییر داد.
در عین حال تا آخرین روزها، در عراق کلید کار در دست ابو سلمه خلال بود کـه در کوفه، سفاح و منصور را تحت نظر داشت تا آن کـه بـه محض سقوط امویان از مردم براى سفاح بیعت گرفت. اما چندى بعد بـه اتهام دعوت براى علویان و اینکه تلاش مىکرده علویان را جای گزین عباسیان نماید، کشته شد.
ماجرا از این قرار بود کـه ابو سلمه نامهاى بـه امام صادق علیه السّلام و دو نفر دیگر از علویان نوشت و ابراز تمایل کرد تا درصورت قبول انها، براى ایشان بیعت بگیرد. امام صادق علیه السّلام آگاه بود کـه چنین دعوتى پایهاى ندارد. حتى اگر پایه اى هم مى داشت، امام وضعیت را براى رهبرى یک امام شیعه مناسب نمى دید. از نظر امام صادق علیه السّلام، دعوت ابو سلمه نمى توانست جدى تلقى شود. از این رو در پاسخ نامه او، حضرت بـه فرستاده او فرمود: «ابو سلمه، شیعه شخص دیگرى اسـت.»
نخستین خلیفه عباسی ابوالعباس سفاح بود. روزگار او روزگار انقلاب و شورش بودو مردم بـه سرکوب و تعقیب بازماندههاى اموى سرگرم بودند. همچنین سیاست دولت جوان و جدید چنین اقتضا داشت کـه سفاح با پسر عموهایش نرم و مهربان باشد، و بـه خونخواهى از قاتلان امام حسین «علیه السلام» تظاهر کند. دراین دوران امام صادق علیه السلام آزادی عمل خوبی برای تعلیم و تربیت شاگردان داشت.
درسال ۱۳۶ هجرى منصور دوانیقى دومین خلیفه عباسى، بـه خلافت رسید و تا سال ۱۵۸ هجرى حکومت کرد. دوران منصور یکى از پر اختناق ترین دوران هاى تاریخ اسلام اسـت. بـه طورى کـه حکومت ارعاب و ترور، نفس هاى مردم را در سینه خفه کرده و وحشت، همه ی را فراگرفته بود. او براى استحکام پایه هاى حکومت خود، افراد زیادى را بـه قتل رساند کـه ابومسلم خراسانى را مى توان یکى از این افراد دانست.
مهمترین مسئله اى کـه منصور را بـه رنج و زحمت مى انداخت، وجود علویان کـه در راس آنان شخص امام جعفرصادق علیهالسلام قرار داشت، بود. وى براى اینکه شخصیت و عظمت امام را بکاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى داد تا با آن حضرت بـه مباحثه برخیزند و امام را مغلوب کنند، ولى موفق نگردید.
از روزى کـه منصور بـه حکومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق علیهالسلام کـه ۱۲ سال بـه طول کشید، با وجودى کـه بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجاز بودند و منصور در عراق مى زیست، ولى بـه انواع مختلف، امام را مورد اذيت و اذیت خود قرار مى داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را بـه شهادت برساند ولى موفق بـه انجام نیت شوم خود نشد.-
منصور درباره امام صادق علیهالسلام تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمد مثل یک استخوان در گلوى من اسـت؛ نه مى توانم بیرونش بیاورم و نه مى توانم آنرا فرو برم. نه مى توانم مدرکى از او بدست آورم و کلکش را بکنم و نه مى توانم تحملش کنم.
امام صادق علیه السّلام در بین بنى هاشم بـه عنوان یک شخصیت معنوى منحصر بـه فرد مطرح بود. او در زمان منصور از شهرت علمى برخوردار بوده و مورد توجه بسیارى از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده اسـت. طبیعى بود کـه منصور با توجه بـه کینه شدیدى کـه نسبت بـه علویان داشت،
آن حضرت را بـه شدت زیر نظر گرفته و اجازه زندگى آزاد بـه او نمى داد. فعالیتهاى امام بـه طور عمده در پنهانى انجام مىگرفت و آن حضرت مکرر اصحاب خودرا بـه کتمان و حفظ اسرار اهل بیت علیهم السّلام دستور مى داد.
امام طبق معمول از معاشرت بـه دربار منصور – جز در مواردی- سرباز مى زد و بـه همین سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار مى گرفت. چنانکه روزى بـه آن حضرت گفت: چرا مانند دیگران بـه دیدار او نمى رود؟
امام در جواب فرمود: کارى نکردهایم کـه بـه جهت آن از تو بترسیم؛ و از امر آخرت پیش تو چیزى نیست کـه بـه آن امیدوار باشیم؛ و این مقام تو در واقع نعمتى نیست کـه آنرا بـه تو تبریک بگوییم و تو آنرا مصیبتى براى خود نمىدانى کـه تو را دلدارى بدهیم، پس پیش تو چهکار داریم؟
آن حضرت عالمانى را کـه بـه دربار شاهان معاشرت داشتند، از اینکار بیم داده و مى فرمود: فقیهان امناى پیامبران اند، اگر فقیهى را ببینید کـه پیش سلاطین معاشرت دارد، او را متهم کنید.
زید بن على، برادر امام باقر علیه السّلام بودو با توجه بـه اهمیت زیادى کـه امام باقر از لحاظ علمى در جامعه داشت، موقعیت چشمگیرى براى زید و حرکت انقلابى او بـه وجود نیامد، اگرچه در شمار محدثان بودو بـه سبب علوى بودنش مورد توجه فراوان مردم عراق قرار داشت.
امام باقر علیه السّلام درسال ۱۱۴ یا ۱۱۷ رحلت فرمود و پس ازآن امام صادق علیه السّلام بـه عنوان ششمین امام از امامان شیعه علیهم السّلام، نظرها را بـه سوى خود جلب کرد. اواخر دهه دوم قرن دوم، زید پس از پشت سر گذاشتن یک سلسله اختلافات و مشاجرات لفظى با هشام بن عبد الملک، تصمیم بـه اعتراض علیه قدرت حاکم گرفت ودر صفر «سال ۱۲۲» در کوفه دست بـه یک حرکت انقلابى زده و پس از دو روز درگیرى نظامى بـه شهادت رسید.
در برخى از روایات شیعه آمده اسـت کـه زید از معتقدان بـه امامت امامان شیعه از جمله امام باقر و امام صادق علیهما السّلام بوده اسـت، چنانکه از او نقل شده کـه مى گفت: جعفر، امام ما در حلال و حرام اسـت.
ودر روایتى از امام صادق علیه السّلام دربارۀ زید چنین آمده اسـت: خدا او را رحمت کند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویى بود، کـه اگر پیروز مىشد وفا مى کرد و اگر زمام امور را بـه دست مىگرفت، مى دانست آنرا بـه دست چه کسى بسپارد.
در نقل دیگرى آن حضرت در برابر کسانى از شیعیان کـه از زید تبرى مى جستند، آن ها را تأیید فرموده اسـت. هردو سوگند این روایات در مصادر اهل سنت نقل شده اسـت، اما سر جمع رضایت امام را از اصل قیام نشان نمىدهد.
با این همه ی، مسلم اسـت کـه حضرت بـه قیام زید، بـه عنوان «قیامى بر ضد ستمگرى» مىنگریستند، چنانکه شخصیت اخلاقى زید را نیز تأیید مىفرمودند و حاضر نبودند کسى بـه ایشان جسارت کند.
قیام نفس زکیه ملقب بـه «صریح قریش
ابوعبدالله محمد «نفس زکیه» و ملقب بـه «صریح قریش» درسال ۱۰۰ هـ.ق بـه دنیا آمد. پدرش عبدالله فرزند حسن مثنی و نوه امام حسن مجتبی علیه السلام اسـت. محمد را از جهت کثرت زهد و پرستش و فقه و دانایی و شجاعت و کثرت فضائل “نفس زکیه” میگفتند.
او نامزد جمعی از بنیهاشم برای خلافت پس از امویان بود، ولی با پیشیگرفتن بنیعباس بـه چنین مقامی نرسید. محمد درسال ۱۴۵ هـ. ق خروج کرد و با دویست و پنجاه نفر وارد مدینه شد و مردم بـه فتوای مالک بن انس با وی بیعت کردند.
منصور او را ابتدا دعوت بـه صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدهاي کمی از یارانش کـه هنوز بر بیعت خود پایدار بودند بـه نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و کشته شد. مدفن او در بقیع اسـت. پس از مرگش تعداد زیادی از پیروانش چنین میپنداشتند کـه او بـه غیبت رفته اسـت و زمانی مجدد بازمی گردد. پیروان این فرقه شیعه را محمدیه می نامند.
اختلاف میان فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام از آنجا پدید آمد کـه عبدالله بن حسن بن حسن فرزندش محمد را بـه عنوان قائم آل محمد معرفى کرد.
جریان بیعت علویان و عباسیان با نفس زکیه را، ابو الفرج اصفهانى بـه تفصیل نقل کرده اسـت.
بنا بـه نقل او، از عباسیان داود بن على، ابراهیم امام، صالح بن على، منصور و سفاح دراین بیعت حاضر بودند. زمانى کـه در آن محفل از امام صادق علیه السّلام سخن بـه میان آمد، عبدالله بن حسن پدر نفس زکیه گفت: حضور جعفر در این جا لزومى ندارد؛ زیرا او کار شـما را خراب مى کند.
زمانى هم کـه امام مخالفت خودرا با قیام آن ها اعلام کرد، عبدالله بن حسن این عمل او را حمل بر حسادت کرد. در جریان شورش نفس زکیه در مدینه، امام صادق علیه السّلام از مدینه خارج شده و بـه منطقه فرع در راه مدینه بـه مکه رفتند و پس از پایان ماجرا بـه مدینه بازگشتند. پیش ازآن هم منصور از امام صادق بـه خاطر فتنهانگیزى عبدالله بن حسن و فرزندانش گله کرد. حضرت اختلاف میان خود و انها را بـه وى یادآور شد.
پس از نفس زکیه عده اي از برادرانش راه او را ادامه دادند و اینها بـه تدریج گروهى از شیعیان را نیز بـه دور خویش جمع کردند کـه عنوان زیدیه بر آنان اطلاق گردید. زیدیها، امام صادق علیه السّلام را آماج ایراد اتهاماتى قرار دادند.
در حدیثى آمده اسـت: زیدیان امام صادق را متهم مىکردند کـه ایشان اعتقاد بـه جهاد در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده، فرمود: ولى من نمىخواهم علم خودرا درکنار جهل آنان بگذارم.
از سال ۱۲۹ هجرى تا ۱۳۲ هجرى کـه عباسیان روى کار آمدند؛ چون بنى امیه رو بـه ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت اینکه امام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز کـه شعار طرفدارى از خاندان پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و گرفتن انتقام خون بـه ناحق ریخته آنان را مى دادند، بـه امام فشارى وارد نمى آوردند.
از این رو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بودو فرصت بسیار خوبى براى فعالیت هاى علمى و فرهنگى بـه شمار مى رفت، فرصتى کـه براى هیچ یک از امامان دیگر بـه غیر از امام باقر علیهالسلام کـه اندکى از این فرصت براى ایشان بـه وجود آمد و فعالیت علمى را شروع کرده بود، و هم چنین براى امام رضا علیهالسلام، فراهم نگشت. ولى امام صادق علیهالسلام هم عمر طولانى «حدود ۷۰ سال» داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.
امام با استفاده از این فرصت نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه هاي علمی مکتب شیعه را محکم کردند. حضرت در طول زندگی خود در مدینه زیست و تنها بـه قصد حج یا بنا بـه الزامات سیاسی، سفرهایی کوتاه بـه مکه و عراق داشت. وی در مدینه کـه اصلیترین مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس و بـه عبارتی دانشگاه پررونقی داشت کـه جدا ساختن پیروان مذاهب و فرق مختلف در آن بـه سختی امکانپذیر بود.
گسترۀ دانش حضرت از یک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی دیگر موجب شده بود تا طیف وسیعی از عالمان بـه عنوان طالب دانش جعفری بـه گرد آن حضرت درآیند. شاگردانی از خواص امامیه گرفته تا طیفهای متنوع عامه، از متکلم و فقیه گرفته تا مقری و محدث بر گرد حضرت دیده می شدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. شیخ مفید اشاره دارد کـه بر اساس آنچه اصحاب حدیث احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت بالغ بر ۴ هزار نفر بوده اسـت.
در شمار راویان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت می توان اینان را برشمرد:
از مدینه، مالک بن انس، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعیل حارثی، سلیمان بن بلال تیمی، محمد بن اسحاق بن یسار، اسماعیل بن جعفر، سعید بن سفیان اسلمی، عبدالعزیز بن عمران زهری، عبدالعزیز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛
از مکه، ابن جریج، سفیان بن عیینه، عبدالله بن میمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛
از کوفه، ابوحنیفه، سفیان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غیاث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عیاش، معاویة بن عمار، زید بن حسن انماطی و محمد بن میمون زعفرانی؛
از بصره، عبدالوهاب بن عبدالمجید ثقفی، وهیب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبیل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزیز بن مختار دباغ؛
و از خراسان، ابراهیم بن طهمان و زهیر بن محمد تمیمی.
در منابع امامیه نیز طیف وسیعی از رجال بـه عنوان اصحاب حضرت معرفی شدهاند. امام در رشته هاى مختلف، شاگردان بزرگى هم چون «هشام بن حکم کندى»؛ «محمد بن مسلم»؛ «ابان بن تغلب »؛ «هشام بن سالم»؛ «معلى بن خنیس»؛ «محمد بن على بن نعمان بجلى کوفى» مشهور بـه «مؤمن الطاق»؛ «مفضل بن عمر»؛ «ثابت بن دینار» مشهور بـه «ابو حمزه ثمالى»؛ «زرارة بن اعین»؛ «جابر بن یزید جعفى کوفى»؛ «صفوان بن مهران جمال اسدى کوفى» مشهور بـه «صفوان جمال»؛ «عبدالله بن ابى یعفور»؛ «حمران بن اعین شیبانى»؛ «حمزه طیار»؛ «برید بن معاویه عجلى»؛ و… تربیت نمود.
در بین اصحاب حضرت، ۱۲ تن بـه عنوان فقهای اصحاب وی و بـه اصطلاح رجالیان شیعه، بـه عنوان «اصحاب اجماع» شناخته شدهاند کـه فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکید امامیه بوده، و از دیدگاه امامیه، آنان معتبرترین مروجان تعالیم حضرت محسوب بودهاند.
امام صادق علیهالسلام در عصرى زیست کـه علاوه بر حوادث سیاسى، یک سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فکرى و روحى پیدا شده بود کـه اسلام را تهدید مى کرد.
از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى کلامى بود. متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى هم چون خدا، صفات خدا، آیات مربوط بـه خدا، درباره نبوت و حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر، جبر و اختیار و… بحث مى کردند. جبریه، مشبهه، تناسخیه و… از مکاتب کلامی آن عصر بودند.
از خطرناکترین طبقه هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند. کـه با زبان هاى زنده آن روز یعنی سریانى، فارسى، هندى و… آشنا بودند. در راس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاکر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند.
امام صادق علیه السّلام همانند پدرشان، بشدّت در برابر انحراف غلو ایستادگى کردند. باید گفت در طى سال ها تلاش، از زمان امام على علیه السّلام تا امام باقر علیه السّلام، محبوبیتى براى اهل بیت علیهم السّلام پدید آمد و نفوذ تشیع در عراق و برخى از نقاط دیگر، تعمیق یافته بود. اینک غالیان مى کوشیدند تا با رخنه در درون شیعه، آنرا از داخل متلاشى کرده و چهره خارجى آنرا خراب کنند.
جریان غالى از جهاتى براى تشیع خطرناک بود، زیرا نه تنها از درون سبب ایجاد آشفتگى در عقاید شیعه شده و آنرا منزوى مى کرد، بلکه شیعه را درنظر دیگران، انسانهاى بى قید و بند نسبت بـه فروعات دینى نشان داده و بدبینى همگانى را نسبت بـه شیعیان بـه وجود مى آورد.
از جمله اقدامات امام، دور کردن شیعیان اصیل از غالیان منحرف بود. بدیهى اسـت وجود ارتباط میان شیعه و غالیان با جاذبههاى احتمالى موجود در غلات، مىتوانست کسانى از شیعیان را بـه سوى غلو بکشاند، بـه ویژه کـه غالیان بـه دروغ خودرا مرتبط با امامان علیهم السّلام معرفى کرده ودر برابر تکذیب امامان، اظهار مىکردند کـه این تکذیب صرفا از روى تقیه اسـت. این امر در فریب شیعیان سادهدل مؤثر بود.
در روایتى مسند از قول امام صادق علیه السّلام آمده کـه حضرت با اشاره بـه اصحاب ابو الخطاب و دیگر غالیان، بـه «مفضّل» فرمودند: یا مفضّل! لا تقاعدوهم و لا تؤاکلوهم و لا تشاربوهم و لا تصافحوهم، اى مفضل! با غلات نشست و برخاست نکنید، با آنان هم غذا نباشید و همراهشان چیزى ننوشید و با آنان مصافحه نکنید.
در روایتى دیگر امام بار دیگر همین مسأله را تأکید کرده فرمود: و أما أبو الخطاب محمد أبى زینب الأجدع، ملعون و أصحابه ملعونون، فلا تجالس أهل مقالتهم فإنى منهم برئ و آبائى علیهم السّلام منهم براء، ابو الخطاب و اصحابش ملعونند، با معتقدین بـه مرام او همنشین نشوید، من و پدرانم از او بیزاریم.
امام بـه ویژه نسبت بـه جوانان شیعه حساسیت زیادترى داشته و مىفرمودند: احذروا على شبابکم الغلاة لا یفسدوهم، الغلاة شرّ خلق الله، یصغّرون عظمة الله و یدعون الربوبیة لعباد الله[؛ درباره جوانان خویش از اینکه غلاة آنان را فاسد کنند بترسید. غلاة بدترین دشمنان خدا هستند، عظمت خدا را کوچک کرده و براى بندگان خداوند ادعاى ربوبیت مى کنند.
مدینه، کوفه، بصره و حتى اندلس، هر کدام مرکزى بشمار مى رفتند کـه مالک ابن انس، ابوحنیفه و… رهبرى آنرا بر عهده داشتند.
امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود، بـه عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه بـه راستى اعجاب آور اسـت. بـه عنوان نمونه کتاب «توحید مفضل» در اثر یک مباحثه با یک نفر دهرى مسلک و رجوع مفضل بـه امام صادق علیهالسلام پدید آمده اسـت.
امام صادق علیه السلام همچنین عده اي از شاگردان خودرا چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود بـه بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند.
در باب نحله هاى فقهى هم، مکتبی کـه امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود، قوى ترین و نیرومندترین مکتب هاى فقهى آن زمان بوده، بـه طورى کـه اهل تسنن هم بـه آن اعتراف نمودند. ابوحنیفه[۴۰] و مالک[۴۱] شخصاً از محضر امام استفاده کردند و مالک بارها از مدینه بـه خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.
از امام جعفر صادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند کـه عبارتند از:
اسماعیل مشهور بـه اعرج کـه بزرگ ترین فرزند وی اسـت. اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت. پس از شهادت حضرت صادق علیه السلام، عده اي از کجاندیشان بـه امامت اسماعیل و عده ا ي بـه امامت فرزند اسماعیل محمد پیوستند کـه آنان را اسماعیلیه می گویند.
عبدالله افطح: وی همیشه با خواسته هاي پدر مخالفت میکرد. بعد از پدر مدعی خلافت و امامت شد و جمعی نیز امامت او را پذیرفتند کـه آنان را فطحیه می نامند. بعد ها چون مردم ضعف علمی و عملی او را مشاهده کردند از او برگشته و بـه امامت موسی بن جعفر روی آوردند.
امام موسی کاظم علیه السلام .
اسحاق بن جعفر صادق علیه السلام، شخص جلیلالقدر و اهل فضل و تقوی بودو احادیث بسیاری نقل کرده اسـت و بـه امامت برادرش امام موسی علیه السلام قائل بود.
محمد دیباج بن جعفرصادق علیهالسلام.
این شخص والا از سخیترین و شجاعترین مردمان عصر خود بودو در تمام سال یک روز در بین روزهدار بود. درسال یکصد و نود و نه بـه مأمون عباسی بـه خاطر ستمها و حقکشیهاي وی خروج کرد و مأمون نیز یکی از سرداران سپاه خود بـه نام عیسی جلودی رابا لشکری مجهز بـه جنگ وی فرستاد. دراین جنگ سپاهیانش را فراری دادند و خود ایشان را نیز دستگیر کردند. وقتی کـه بـه مرز خراسان رسیدند در محلی بـه نام «فرقان چاپی» کـه امروزه مشهور بـه لطف آباد اسـت دار فانی را وداع گفت.
عباس بن جعفر صادق علیه السلام اسـت کـه سید جلیل القدر و دانشمند و فاضلی بوده اسـت.
علی بن جعفر علیه السلام، شخصی کثیر الفضل و پرهیزگار و صاحب عقیده صادق بود. این بزرگوار تحت تربیت برادرش حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام بـه مقامات عالی علمی و عملی نایل شد.
ام فروه کـه همنام مادرش بود. این ام فروه عروس زید بن علی بن الحسین بود.
اسماء.
فاطمه.
امام صادق «علیه السلام» درسال ۱۴۸ هجرى بـه دستور منصور عباسى بـه وسیله انگور زهرآلود مسموم و بـه شهادت رسید. مدفن مطهر آن حضرت در آرامستان بقیع ودر جوار ائمه بقیع قرار دارد.
ششمین پیشوای شیعیان، بنیانگذار فقه جعفری و رئیس مذهب شیعه حضرت امام جعفر صادق «علیه السلام» در روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الأول سال ۸۰ هجرى قمری «و بـه روایتی سال ۸۳ هجری قمری» و هم زمان با سال روز ولادت سراسر خیر و برکت حـضرت رسـول اکرم محمد مصطفی «صلی الله علیه و آله و سلم» در مدینه منوره دیده بـه جهان گشود.
روزى شریف و با برکت کـه از قدیم الأیام بزرگ شمرده و حرمت آن مراعات میشد و روزه و صدقه و بـه جا آوردن خیرات و مسرور نمودن اهل ایمان و زیارت مشاهد مشرفه در آن روز، مستحب و دارای فضل و ثواب بسیار اسـت.
پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر «علیه السلام» و مادر ارجمندش ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد.
نام شریف ششمین امام شیعیان، «جعفر» «بـه معنى نهر جارى پرفایده» و لقب معروفشان «صادق» و کنیه شان «ابوعبدالله» اسـت.
صابر، فاضل، طاهر، قائم، کامل، منجی، باقی، فاطر و قاهر از دیگر القاب آن حضرت «ع» می باشد.
ایشان در زمان عبدالملک بن مروان پنجمین خلیفه اموی متولد شدند. روزگارى كه امت اسلامى طعم تلخ حكومت فرمانروايان ستمگرانه را مىچشيد و مبلغان فاسد، انديشههاى فاسد مىپراكندند.
امام صادق «ع» تا سن ۱۲ سالگی از نعمت وجود پدربزرگ گرامیش امام سجاد «ع» بهره مند بودو پس از شهادت ایشان، ۱۹ سال هم زیر سایه پدر بزرگوارش امام محمد باقر «ع» زندگی کرد و با این ترتیب ۳۱ سال از دوران عمر خودرا در خدمت جد و پدر محترم خود کـه هر یک از آنان در زمان خویش حجت خدا بودند و از مبدأ نور كسب فیض مىنمودند، گذرانید و از خرمن دانش و ایمان و کمالاتشان خوشهچينى كرد.
بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش با صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى هر یک از ائمه اطهار و اولیای الهی «ع»؛ موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار، بـه حد كمال علم و ادب برسد ودر عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش شود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ خَازِنِ الْعِلْمِ الدَّاعِي إِلَيْکَ بِالْحَقِّ النُّورِ الْمُبِینِ
اللَّهُمَّ وَ کَمَا جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ کَلامِکَ وَ وَحْيِکَ وَ خَازِنَ عِلْمِکَ وَ لِسَآنَ تَوْحِیدِکَ وَ وَلِيَّ أَمْرِکَ وَ مُسْتَحْفِظَ دِینِکَ
فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِکَ وَ حُجَجِکَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
السَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الإِمَامُ الصَّادِقُ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الوَصِيُّ النَّاطِقُ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الفَاتِقُ الرَّاتِقُ؛
السَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا السَّنَامُ الأَعْظَمُ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الصِّرَاطُ الأَقْوَمُ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا مِفْتَاحَ الخَيْرَاتِ؛
السَّلامُ عَلَيْکَ يَا مَعْدِنَ البَرَکَاتِ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا صَاحِبَ الحُجَجِ وَ الدَّلالاتِ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا صَاحِبَ البَرَاهِینِ الوَاضِحَاتِ؛
السَّلامُ عَلَيْکَ يَا نَاصِرَ دِینِ اللَّهِ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا نَاشِرَ حُکْمِ اللَّهِ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا فَاصِلَ الخِطَابَاتِ؛
السَّلامُ عَلَيْکَ يَا کَاشِفَ الکُرُبَاتِ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا عَمِیدَ الصَّادِقِینَ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا لِسَآنَ النَّاطِقِینَ؛
السَّلامُ عَلَيْکَ يَا خَلَفَ الخَائِفِینَ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا زَعِیمَ الصَّالِحِینَ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا سَيِّدَ المُسْلِمِینَ؛
السَّلامُ عَلَيْکَ يَا کَهْفَ المُؤْمِنِینَ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا هَادِيَ المُضِلِّینَ؛ السَّلامُ عَلَيْکَ يَا سَکَنَ الطَّائِعِینَ …
یا أَباعَبْدِاللّهِ یا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ أَيُّهَا الصّادِقُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلي خَلقِهِ یا سَيِدَنا وَ مَولانا
اِنا تَوَجَّهنا وَ اسـتَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِليَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ يَدَي حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه
*****
الّلهُمَّ ارْزُقْنا زِيارَتَهُ وَ شَفاعَتَهُ وَ اجعَلنَا مِن خَیرِ شِیعَتِهِ وَ مُحِبِّیهِ
امیدوارم این مطالب مفید واقع شده باشند ششمین پیشوای شیعیان، بنیانگذار فقه جعفری و رئیس مذهب شیعه حضرت امام جعفر صادق «علیه السلام» در روز جمعه یا دوشنبه هفدهم ربیع الأول سال ۸۰ هجرى قمری «و بـه روایتی سال ۸۳ هجری قمری» و هم زمان با سال روز ولادت سراسر خیر و برکت حـضرت رسـول اکرم محمد مصطفی «صلی الله علیه و آله و سلم» در مدینه منوره دیده بـه جهان گشود.
در روز 6 خرداد نیز شهادت ایشان در تقویم شمسی ثبت شده اسـت ؛ ما نیز بـه همه ی دوستان عزیز این روز را تسلیت میگوییم…