اما مردان، كه در زیر آفتاب در پی روزی میكوشند، چنان سوخته و سرخ گونند كه یونانیان آنان (همچنین مردم فنیقیه) را، فوینیكس، یعنی «مردم ارغوانی» یا «سرخ پوستان» مینامند. طول سر انسان كرتی از عرض آن بیشتر است، و اجزای چهرهی او مشخص و ظریفند. به سان ایتالیاییهای كنونی، سیه مو و دارای چشمان سیاه درخشان هستند. كرتیان، بیتردید، شاخهای از «نژاد مدیترانهای» هستند.
مردان، و نیز زنان، بخشی از موی خود را چنبروار در بالای سر یا گردن میآورند؛ بخشی را به شكل طره، روی پیشانی میافشانند، و بخشی را میبافند و روی شانهها یا سینه میریزند. زنان كلالههای گیسو را با روبان میآرایند و مردان، برای آنكه چهره را پاك نگاهدارند، تیغهای متنوع به كار میبرند و حتی در گور هم تیغ را از خود جدا نمیكنند.
جامهها نیز مانند قیافهها غریبند. مردان بیشتر اوقات برهنه سرند، ولی گاهی سر را با دستارها یا كلاههای گرد ته پهن میپوشانند، و زنان كلاههای مجلل به سبك كلاههای اوایل قرن بیستم بر سر میگذارند. پاها معمولاً پوششی ندارند. اما، افراد طبقات بالا، در مواردی، كفشهای چرمین سفید به پا میكنند. زنان لبههای كفشهای خود را از سر ذوق قلاب دوزی میكنند و از تسمههای كفشها، مهرههای رنگین میآویرند.
مردان معمولاً بالاتنه را نمیپوشانند، فقط دامن یا پاچین كوتاهی به كمر میبندند و، از روی حجب، پارچهای روی آن میكشند. دامن مردان كارگر چاكدار است، و دامن بزرگان و مردان و زنانی كه در مجالس تشریفاتی حضور مییابند تقریباً به زمین میرسد. مردان، گاهگاه زیر جامه میپوشند و در زمستان روپوشی از پشم یا پوست در بر میكنند؛ كمر را سخت میبندند، زیرا هم مردان و هم زنان اصرار دارند كه لاغر شوند و به هیئت یك مثلث در آیند، یا چنان بنمایند.
زنان دورههای بعد، برای آنكه در این باره با مردان رقابت كنند، از شكم بندهای توان فرسا سود میجویند و، به این وسیله، دامن خود را با ظرافت در پیرامون كفل چین میدهند و سینهی عریانشان را به سوی آفتاب بالا میآورند.
یكی از رسوم خوش كرتیان این است كه سینههای زنان یا باید برهنه باشد یا فقط با زیرپوشی بدن نما پوشیده شود- این رسم هم بر كسی ناگوار نیست. سینه بند را در زیر سینه تنگ میبندند و بالای آن را به صورت دایرهای باز میگذارند. گاهی، برای آنكه بر جذابیت خود بیفزایند، سینه بند را به گردن میرسانند و یقهای به سبك مدیسی به وجود میآورند.
آستینها كوتاه و گاهی باد كرده است. دامن، چیندار و به رنگهای شادیبخش است و از سرین به پایین به تدریج گشاد میشود و خود را به خوبی نگاه میدارد- تو گویی كه پرههای فلزی یا چنبرهای افقی در زیر آن نهادهاند.
هماهنگی دلپذیر الوان و لطف نگاره و ظرافت سلیقه به خوبی از پوشاكهای زنان كرتی بر میآید، و میرساند كه كرت از تمدنی غنی و فاخر برخوردار بوده و در زمینهی هنر و زیبایی سابقهی بسیار داشته است.
كرتیان از این لحاظ در یونانیان نفوذی نكردند، ولی مدهای ایشان بعداً در پایتختهای اروپای جدید رواج یافت، چنان كه حتی باستانشناس خشك یك زن كرتی را كه پیكرش بر دیواری كهن نقش شده است، پاریسی نام دادند.
این زن، با سینهی درخشان و گردنی خوش حالت و دهان شهوتانگیز و بینی جسارتآمیز و جاذبهی اغواكننده، به حالتی ملیح نشسته و، همانند بزرگانی كه در كنار او قرار دارند، به منظرهای – منظرهای كه ما هیچ گاه نخواهیم دید- چشم دوخته است.
آشكار است كه مردان كرت قدر لطف و شوری را كه زنان به زندگی میدادند در مییافتند و از اینرو، برای افزایش دلربایی ایشان، وسایل گرانمایه برایشان فراهم میكردند.
در میان آثار باقی ماندهی كرت، جواهر فراوان است- سنجاقهای زلف از مفرغ و طلا، سنجاقهای آرایشی مزین به پیكر حیوانات و گلهای زرین یا آراسته به سرهایی از بلور یا در كوهی، چنبرهها یا فنرهایی از طلایی ملیله كه با زلف میآمیزد، سر بندها یا نیم تاجهایی از فلزات گرانبها كه موها را به هم میبندد، حلقهها و آویزههایی كه از گوش آویخته میشود، لوحهها و مهرهها و زنجیرهای سینه، دستبندها و بازوبندها، انگشترهایی از نقره و سنگ طلق و انواع عقیق و یاقوت و طلا.
مردان هم برخی از این گوهرها را به خود میآرایند: آنان كه تهیدستند، گردنبندها و دستبندهایی از سنگهای معمولی به كار میبرند، و آنان كه توانگرند، از حلقههای بزرگ منقش به نقشهای مناظر جنگ و شكار استفاده میكنند. پیكر مشهور «ساقی» بازوبندی پهن از احجار گرانمایه بر بازوی چپ، و دستبندی عقیق نشان بر مچ دارد. در تمام شئون زندگی كرتی، مردان خود بینترین و والاترین هیجانات خود، یعنی شوق به زیباسازی، را بروز دادند.
استفاده از لفظ «مردان» برای مشخص كردن تمام نوع بشر، گویای تعصب دوران پدر سالاری است، و به سختی برازندهی حیات اجتماعی كرت، كه تقریباً بر مدار مادر سالاری میگشت، میباشد. زن مینوسی هیچ نوع انزوای شرقی از قبیل پرده و حرم را نمیپذیرد؛ نشانی از محدود كردن زن در قسمتی از خانه، یا صرفاً كار در منزل، به دست نیامده است.
بیتردید، زن كرتی، مانند بسیاری از زنان كنونی، در خانه كار میكند: پارچه و سبد میبافد، گندم میساید و نان میپزد. اما در خارج خانه، در مزرعه و كوزهگر خانهها نیز كنار مردان تن به كار میدهد، در اجتماعات، آزادانه با مردان معاشرت میكند، در تماشاخانهها و میدانهای مسابقه در صف اول مینشیند و، چنان چون زنی دل زده از ستایش، در جامعهی كرتی حضور مییابد. از اینرو، هنگامی كه مردم كرت به آفریدن خدایان خود آغاز میكنند، بیشتر آنها را به شكل زنان خود میسازند. محققان متین، كه دلهایشان پنهانی و پوزش خواهانه شیفتهی نقش مادر است، در برابر یادگارهای زن كرتی سر فرود میآورند و از تسلط او به شگفت میافتند.
عمارت سازان كنوسوس دستگاه فاضلابی در كاخ ایجاد كردهاند كه از سایر ساختههای عالم عتیق عالیتر است، و گویی این كار آنان محض خشنودی روح عصر حاضر است – عصری كه لولهكشی را گرامیتر از شعر میداند! آبی كه از كوهها یا آسمان فرود میآید، در مجاری سنگی روان میشود و به گرمابهها و آبریزها میرسد؛ فاضلاب نیز با لولههای سفالین آخرین مد به خارج میرود.
این مجاری از قطعاتی به قطر پانزده و طول هفتاد سانتیمتر ساخته شده است. سر باریكتر هر قطعه در قطعهی بعد از آن جای گرفته و از سیمان پوشیده شده است. هر قطعه دارای زانویی است كه موارد رسوبی را نگاه میدارد. احتمالاً، در ایام آبادانی كاخ، وسایلی هم برای رسانیدن آب جاری گرم به حجرات خاندان سلطنتی وجود داشته است.هنرمندان كنوسوس درون اطاقهای تو در توی كاخ را با ظرافت آراستهاند: برخی از اطاقها با گلدان و مجسمه، بعضی را با تصویر و نقش برجسته، پارهای را با كوزهها یا ظرفهای سنگی بزرگ، و عدهای با اشیایی از عاج و بدل چینی و مفرغ.
بر یكی از دیوارها، روی باریكهای از جنس سنگ آهك، لوحههای تزیینی و گل و بوتههای زیبا به وجود آوردهاند. بر دیوار دیگر، كه با رنگ و مرمر نما شده است، لوحهای شامل نقوشی از خطوط مارپیچ و عمودی و افقی دیده میشود، و بر دیوار دیگر، منظرهی مبارزهی انسان و گاو، با نقش برجستهای كه ریزهكاریهای جاندار دارد، به چشم میخورد.
پیكر نگار عصر مینوسی همهی جلال هنر پر نشاط خود را به درون تالارها و حجرهها میكشاند و آنها را با مناظر گوناگون میآراید: بانوانی آراسته با سیماهای رسمی و بازوهای شكیل و سینههای ظریف، مزارع كنار و سوسن و شاخههای گلدار زیتون، بانوان در اپرا، منظرهی ماهیان یونس كه بیپیچ و تاب در دریا شناورند. از اینها بالاتر، تصویر «ساقی» است؛ ساقی، با قامتی راست و نیرومند، مایعی گرانبها را در ظرف آبی رنگ ظریفی حمل میكند؛ چهرهای پاكیزه دارد، و معلوم است كه این پاكیزگی را نه تنها به نژاد كرتی، بلكه به خالق هنرمند خود نیز وامدار است؛ موهایش سخت به هم بافته شده و روی شانهی قهوهای رنگش ریخته است؛ گوشها و گردن و بازوان و كمرش از تلالو جواهر میدرخشد؛ و جامهای فاخر، كه مطابق طرحی چهار پرهای قابدوزی شده است، برتن دارد.
«ساقی» مسلماً برده نیست، جوانی است اشرافی كه به افتخار خدمتگزاری سلطان نایل آمده است.
تنها تمدنی میتواند چنین تجمل و زیوری بخواهد و بیافریند كه با نظم و ثروت الفتی دیرین داشته باشد.