خداوند متعال فرشته به نام مادر برای تربیت و پرورش بندگانش فرستاده است که مقام و منزلت بسیار بالایی دارند. چرا که نقش انکار ناشدنی مادر برای تمام انسان ها اثبات شده است و به نوعی می توان مادر را کانون اصلی خانواده به شمار برد. ما در این قسمت از مجله تالاب برای شما همراهان عزیز گلچینی از اشعار زیبا در وصف مادر را منتشر کرده ایم.
مادر جایگاه و مقامی رفیع و والا دارد و باید از منزلت مادر همیشه حفظ شود و همانطور که در آیات قرآن و آموزه های دینی به کرات به آن اشاره شده است. وظیفه فرزند در مقابل زحمات والدین، نیکی و احترام و به پدر و مادر است و در واقع تکریم پدر و به خصوص مادر جزو واجبات است.
صبحدم را گفتم
میتوانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو
لحظه حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زر گردی
گفت نی نی هرگز
گل لبخند که روید ز لبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت
در بهشت دگری نتوان جست
من از آن آب حیات
من از آن لذت جان
که بود خنده او چشمه آن
من از آن محرومم
خنده من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده او
خنده او روح است
خنده او جان است
جان روزم من اگر، لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر، روح و روان کم دارم
******
شب آرامی بود
میروم در ایوان
تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید
هدیهاش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد
آمد آنجا، لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد
تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند
و مرا برد به آرامش زیبای یقین
با خود میگفتم
زندگی راز بزرگی است که در ما جاری است
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاری است
زندگی آبتنی در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمدهایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه میگردد؟
******
تو چون ماهی
تو مهتابی
تو روشن میکنی
شبهای تارم را
نمیخواهم بدون تو
جهانم را سکوتم را و فردا را
اگر حتی گلستانی شود روزی
نگینی یا که انگشتر
ولی انگشترم رونق ندارد
گر نباشد دست تا زیبا کند آن را
******
بیا مادر
بیا شمع دل تاریک و تنهایم
بیا حوض دلم عریان و بی ماهی است
لبانم تشنه عشق است
بیا با من بیا مادر
بیا بر من ببخش آن خاک پایت را
که خواهم من کنم سرمه
بیارایم دو چشمانم
مطالب مشابه: اس ام اس های روز مادر ( ولادت حضرت فاطمه )
******
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمتها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه «مادر» داشتن
******
اگر فلاطن و سقراط، بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
به گاهواره مادر، به کودکی بس خفت
سپس به مکتب حکمت، حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان
حدیث مهر، کجا خواند طفل بی مادر
نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان…
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر، بزرگی پسران…
******
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئی سرم هنوز به بالین نرم تست
پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
در خواب و خیال همه با توام هنوز
تنهائیم مباد که تیره است بیتو روز
دائم حریم قدس تو احساس میکنم
احساس قدس آن دم انفاس میکنم
موسیقی بهشت همانا صدای تست
گوش دلم به زمزمه لای لای تست
مادر به قصههای تو میخفت غصهها
میرفت چشم و گوش به دنبال قصهها
با شادیت نبود غمی را مجال ایست
امّا به گریه تو هم آفاق میگریست
صد قصه عشق بودی و میخواندمت مدام
رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام
ای سینه داشته سپر هر بلای من
اکنون بکن شفاعت من با خدای من
امروز هستیم به امید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است
جنت نهاده زیر قدمهای مادر است
******
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
******
بوی بهشت می دهد دست دعای مادرم
سجده پس از خدا برم بر کف پای مادرم
آتش پاک عشق را دامن شوق می زند
در دل خام-سوز من حمد و نثای مادرم
******
مادر، بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئی سرم هنوز به بالین نرم تست
پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
هر لحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
******
هر بار گریه می کنم
و انگار
جمله ای را گم کرده ام
دلتنگی ها هیچ وقت راه دوری نمی روند
مثل شانه های مادر
که هر بار گریه کردم
لرزید …
هر بار گریه کردم
که قرار بود
چیزی نگویم
******
فرزند، ز مادر است خرسند
بیگانه کجا و مهر مادر
******
جوانی سر از رأی مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
تو آنی کزان یک مگس رنجه ای
که امروز سالار و سرپنجه ای…
چه پوشیده چشمی ببینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه
تو گر شکر کردی که با دیده ای
وگرنه تو هم چشم پوشیده ای
******
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئی سرم هنوز به بالین نرم تست
پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
در خواب و خیال همه با توام هنوز
تنهائیم مباد که تیره است بیتو روز
دائم حریم قدس تو احساس میکنم
احساس قدس آن دم انفاس میکنم
موسیقی بهشت همانا صدای تست
گوش دلم به زمزمه لای لای تست
مادر به قصههای تو میخفت غصهها
میرفت چشم و گوش به دنبال قصهها
با شادیت نبود غمی را مجال ایست
امّا به گریه تو هم آفاق میگریست
صد قصه عشق بودی و میخواندمت مدام
رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام
ای سینه داشته سپر هر بلای من
اکنون بکن شفاعت من با خدای من
امروز هستیم به امید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است
جنت نهاده زیر قدمهای مادر است
******
آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم…
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه «مادر» داشتن
******
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
برتو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه “مادر” داشتن !
******
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گویی سرم هنوز به بالین نرم تست
پیوسته در هوای تو چشمم به جستجوست
هرلحظه با خیال تو جانم به گفتگوست
در خواب و خیال همه با توام هنوز
تنهائیم مباد که تیره است بی تو روز
دائم حریم قدس تو احساس می کنم
احساس قدس آن دم انفاس می کنم
موسیقی بهشت همانا صدای تست
گوش دلم به زمزمه لای لای تست
مادر به قصه های تو می خفت غصه ها
می رفت چشم و گوش به دنبال قصه ها
با شادیت نبود غمی را مجال ایست
امّا به گریه تو هم آفاق می گریست
صد قصه عشق بودی و می خواندمت مدام
رفتیّ و ماند قصه صد عشق ناتمام
ای سینه داشته سپر هر بلای من
اکنون بکن شفاعت من با خدای من
امروز هستیم به امید دعای توست
فردا کلید باغ بهشتم رضای توست
این راز آن حدیث که نقل از پیمبر است
جنت نهاده زیر قدم های مادر است
******
مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوشتر ز عطر رازقی
مادرم ای مایه آرامشم
مادرم ای واژه آسایشم
مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
مادرم می خواهمت تا فصل دور
مادرم پاینده باشی پر غرور
مادرم روزت مبارک ناز من
******
من زاده شدم به عشق مادر
پرورده شدم به عشق مادر
در دامن او شدم چنین نور
پیوسته شدم به عشق مادر
بوی تن او بهار هر فصل
بشکفته شدم به عشق مادر
تعلیم نمودیم بیاموز
وارسته شدم به عشق مادر
از رنج زمان عبور دادی
نی خسته شدم به عشق مادر
آموخت مرا صبور باشم
دل بسته شدم به عشق مادر…
******
آتشی افروخته در قلب من،
بوسه های ناز و بی همتای تو
نیست آهنگی،
به زیبائی لالائی مهر انگیز تو
پس بمان ای مادرم،
ای هدهد صهبای من
تا اوج فرداها،
تا فتح شهر عشق
تا انتهای فصل
تا بارش باران
******
مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوشتر ز عطر رازقی
مادرم ای مایه ی آرامشم
مادرم ای واژه ی آسایشم
مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
شعر با متن تبریک روز مادر
******
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم از سر خط ای معنی بودن
منیویسم تا همیشه توی لایق ستودن
******
مادر منشین چشم به ره برگذر امشب
بر خانه پر مهر تو زین بعد نیایم
آسوده بیارام و مکن فکر پسر را
بر حلقه این خانه دگر پنجه نسایم
******
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
******
جوانى سر از رأى مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که اى سست مهر فراموش عهد
نه در مهد نیروى حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
تو آنى کزان یک مگس رنجهاى
که امروز سالار و سرپنجهاى…
چه پوشیده چشمى ببینى که راه
نداند همى وقت رفتن ز چاه
تو گر شکر کردى که با دیدهاى
وگرنه تو هم چشم پوشیدهاى
******
ز گیتی همی پند مادر نیوش
به بد تیز مشتاب و چندین مکوش
ستمگر چرا گشتی ای ماهروی
همه رازها پیش مادر بگوی
گر از تور دارد ز مادر نژاد
هم از تخم شاهی نپیچد ز داد
******
نگر به موسی عمران که از بر مادر
به مدین آمد و زان راه گشت او مولا
******
اگر خورشید خواهی سایه بگذار
چو مادر هست شیر دایه بگذار
مطالب مشابه: گلچینی از متن تبریک روز مادر (100 متن)
******
مادر ای والاترین رویای عشق
مادر ای دلواپس فردای عشق
مادر ای غمخوار بیهمتای من
اولین و آخرین معنای عشق
زندگی بی تو سراسر محنت است
زیر پای توست تنها جای عشق
مادر ای چشم و چراغ زندگی
قلب رنجور تو شد دریای زندگی
تکیهگاه خستگیهایم توئی
مادر ای تنهاترین ماوای عشق
یاد تو آرام میسازد مرا
از تو آهنگی گرفته نای عشق
صوت لالائی تو اعجاز کرد
مادر ای پیغمبر زیبای عشق
ماه من پشت و پناه من توئی
جان من ای گوهر یکتای عشق
دوستت دارم تو را دیوانهوار
******
مامان جون من چه مهربونه
دوسش دارم خیلی زیاد خودش می دونه
یه شاخه گل هدیه ی ماست برای مادر
اونکه به فکر بچه هاست از همه بیشتر
******
ای دل نگران که چشمهایت بر در
شرمنده که امروز به یادت کمتر
جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق
مظلومترین عاشق دنیا! مادر!
******
دامن مادر، نخست آموزگار کودک است
طفل دانشور، کجا پرورده نادان مادری
******
یک زنی با طفل آورد آن جهود
پیش آن بت و آتش اندر شعله بود
طفل ازو بستد در آتش در فکند
زن بترسید و دل از ایمان بکند
خواست تا او سجده آرد پیش بت
بانگ زد آن طفل انی لم امت
اندر آ ای مادر اینجا من خوشم
گر چه در صورت میان آتشم
چشمبندست آتش از بهر حجیب
رحمتست این سر برآورده ز جیب
اندر آ مادر ببین برهان حق
******
گفت نااهلان نکردندت بساز
پر فزود از حد و ناخن شد دراز
دست هر نااهل بیمارت کند
سوی مادر آ که تیمارت کند
******
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
******
ننگرم در تو، در آن دل بنگرم
تحفه او را آر ای جان بردرم
با تو او چون است هستم من چنان
زیر پای مادران باشد جنان
******
ای آن که تویی صبور خانه ، مادر
ای شمع تویی فروغ خانه ، مادر
ای عطر تو عطر هر بهار است ، مادر
وای (وی) مهر تو در حد کمال است ، مادر
ای نام تو ملک ،چه بی ریایی ، مادر
هم شاه غم و ملک وفایی ، مادر
ای آن که بهشت بود تو را ، ای مادر
كآن وعده ی اوست ، خدا ، تورا ای مادر
ای افضل و ای سرور و ای شاه کلیدم ، مادر
زآن لحظه ی کودکی تویی امیدم ، مادر
ای خواب تو بی خواب شده ، هر شب و روز
زآن لحظه خدا تو را صدا زد ، مادر
این نام تو ، نام توست زآن روز نخست
زآن دم همه مبهوت ثنایت ، مادر
******
مادر زشیره ی دادی تــــــو شیـــر مــــــــادر
در پـــای نــو جوانت گشتی تـــو پیـر مــــادر
کانون زندگـــانی گـــــرم از محبت تـــــوست
آغوش گــــرم خـــود، از مـــا مگیـر مـــــادر
******
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
******
دستت را هيزم و طناب بريده و زخمي کرده است
قدت را نشاء و خرمن کوبي خم نموده است
حتي يک لحظه در دنيا نياسودي
عمرت در گشتن و دويدن در جنگل و صحرا تمام شده است
لالالالا، به قربان تن خسته ات
فداي بوي پيراهن مادرم بشوم
به فدايت که مرا در گهواره تاب مي دادي
به فدايت که شب ها برايم نمي خوابيدي
برايم تا صبح لالايي مي خواندي
به فدايت که برايم آرزوها داشتي
لالا، به فدايت که دلم پر از حسرت و آرزوست
بدون تو دنيا برايم زندان است
به فدايت که کوله باري از هيزم بر پشتت نهادي
به فدايت که دستانت پينه بسته است
يا مشغول نشاء و يا به دنبال دام ها روانه بودي
لالا، چشمم پر از اشک است، به فدايت
تو خوشي دنياي من بودي
خورشيد، حتي گوشه دل تو نمي شود
بهار، نيز بنفشه دستانت نخواهد شد
اگر تمام خوشي هاي دنيا برای من باشد
هرگز ارزش خوابيدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت
لالا، به فداي غمخوار خودم
به فدايش که اکنون تنش بيمار و رنجور است.
******
کاشکی میشد بهت بگم؛ چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مث بچگیهام؛ لالاییهاتو دوست دارمسادگیهاتو دوست دارم، خستگیهاتو دوست دارم
چادر نماز و زیر لب، خدا خداتو دوست دارمکاشکی رو تاقچه دلت آینه و شمعدون میشدم
تو دشت ابری چشات، یه قطره بارون میشدمکاشکی میشد یه دشت گل برات لالایی بخونم
یه آسمون نرگس و یاس تو باغ دستات بشونملالایی لا لا لا لا…
******
بخواب که میخوام تو چشات ستارههامو بشمارم
پیشم بمون که تا ابد دنیا رو با تو دوست دارم
دنیا اگه خوب، اگه بد، با تو برام دیدنیه
باغ گلهای اطلسی، با تو برام چیدنیه
مادر …
کاشکی میشد بهت بگم؛ چقدر صداتو دوست دارم
لالاییهاتو دوست دارم، بغض صداتو دوست دارم
مادر…
******
جوانى سر از رأى مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافتچو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که اى سست مهر فراموش عهدنه در مهد نیروى حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟تو آنى کزان یک مگس رنجهاى
که امروز سالار و سرپنجهاى…چه پوشیده چشمى ببینى که راه
نداند همى وقت رفتن ز چاه
******
تو گر شکر کردى که با دیدهاى
وگرنه تو هم چشم پوشیدهاى
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفتهای
کت خون ما حلالتر از شیر مادر است
******
جوانى سر از رأى مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که اى سست مهر فراموش عهد
نه در مهد نیروى حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
تو آنى کزان یک مگس رنجهاى
که امروز سالار و سرپنجهاى…
چه پوشیده چشمى ببینى که راه
نداند همى وقت رفتن ز چاه
تو گر شکر کردى که با دیدهاى
وگرنه تو هم چشم پوشیدهاى
******
تو ای مادر تو ای معنای ایثار
وفا را در رخت تفسیر کردم
برای جستن عشق و صداقت
تو را تنها تو را تصویر کردم
چه شبها چشم تو بیدار میماند
که شاید خواب در چشمم ببیند
دلت غمهای خود از یاد میبرد
مگر شادی به لبهایم نشیند
چه زحمتها برای من کشیدی
که من آسوده باشم در کنارت
بهارت با خزان غم به سر شد
به امیدی که باشم نو بهارت
تو چون شمعی به شبهای سیاهم
به تسکین غم من گریه کردی
تو زن بودی و من در دامن تو
گرفتم درس عشق و راد مردی
تو ای مفهوم عشق ای راز هستی
فداکاری، صبوری، بی ریایی
تو ای مصداق لطف و مهربانی
ز تو جویم نشان روشنایی
******
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمتها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن
شامگه چون ماه رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن
چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن
حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن
تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه «مادر» داشتن
******
ننگرم در تو، در آن دل بنگرم
تحفه او را آر ای جان بردرم
با تو او چون است هستم من چنان
زیر پای مادران باشد جنان
******
گفت چون طفلی به پیش والده
وقت قهرش دست هم در وی زده
خود نداند که جز او دیار هست
هم از مخمور هم از اوست مست
مادرش گر سیلیی بر وی زند
هم به مادر آید و بر وی تند
از کسی یاری نخواهد غیر او
اوست جمله ی شر او و خیر او
خاطر تو هم زما در خیر و شر
التفاتش نیست جاهای دگر
******
رحمت مادر اگر چه از خداست
خدمت او هم فریضه است و سزاست
******
مادر عشق طفل عاشق را
پیش سلطان بیامان نبرد
تا نشد بالغ و ز جان فارغ
پیش آن جان جان جان نبرد
******
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
******
جوانی سر از رأی مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد
نه در مهد نیروی حالت نبود
مگس راندن از خود مجالت نبود؟
تو آنی کزان یک مگس رنجه ای
که امروز سالار و سرپنجه ای…
چه پوشیده چشمی ببینی که راه
نداند همی وقت رفتن ز چاه
تو گر شکر کردی که با دیده ای
وگرنه تو هم چشم پوشیده ای
******
بوی ترانه ای گمشده می دهد
بوی لالایی که روی چهره مادرم نوسان می کند
از پنجره
غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم
******
این جا مادران از کویر می آیند
اما دریا می زایند
******
بیا دستی بزن بر قلب تار من
بهشتی ساز از من ای بهارانم
نمی خواهم دو چشمانم
بدون روی زیبای تو ای مادر
که تاریک است دنیایم
تمام روشنی مادر
تمام هستی ام مادر
خداوندا بگیر از من
همه زیبایی دنیا
ولی روح مرا
بی من مبر هرگز
******
سر در گم سرّ سحرم مادر گلها
دل مرده اسرار درم مادر گلها
ای محور اصل همه عالم و آدم
ای هاله احساس و کرم مادر گلها
هم اسوه مهر و مدد و گوهر علمی
هم سوره طاهای حرم مادر گلها
علامه دهری و سراسر همه عدلی
ای حامی و امدادگرم مادر گلها
در معرکه گل کرده همی آه کلامی
گاهی سر و گاهی کمرم مادر گلها
ای ماه دل آرای علی در دم مرگم
دل گرم طلوعی دگرم مادر گلها
******
دست هر نا اهل بیمارت کند
سوی مادر آ که تیمارت کند
******
ببخش بر من اگر کردم خطایی باز
ببخش بر من اگر نامهربان بودم
که تو دریای احساسی
تو نوری کعبه عشقی
بیا با من بیا مادر
بیا با من بمان مادر
******
بوی ترانه ای گم شده می دهد
بوی لالایی کـه روی چهره مادرم نوسان می کند
از پنجره
غروب را بـه دیوار کودکی ام تماشا می کنم
******
ای مادر مقدس و ای مهربان من
ای روشنی قلب من و دیدگان من
عشق و صفا و مهر و محبت نشان تست
ای پرتو امید به دل ناتوان من
******
اى مـادر عـــزیــز کـــه جـان داده اى مــرا
سـهـل است اگر که جان دهم اکنون براى تو
گـر جـان خــویـش هــم ز بــرایـت فـدا کـنم
کـارى بزرگ نیست، کـه بـاشـد سـزاى تـو
******
مادر نمــای قــدرت دنیـــای خلقـــت است
مادر به مـا ز ایــزد یکتــا فضیـــلت است
فـردوس را بــــه زیر قدم هـــاش مانده رب
کـو را مقــام، بعــد خـــدا در عبـادت است
مطالب مشابه: اشعار تبریک روز مادر ( شعر دو بینی روز مادر + پروفایل تبریک روز مادر)
در پایان
شعر مادر در وصف جایگاه با ارزش مادر در قلب فرزند است. شعران زیادی به احترام مادر، شعر سروده اند و ا زحمات مادر تشکر کرده اند. مادر کانون خانواده است و نقش انکار نشدنی در پرورش جسم و جان فرزند، حمایت عاطفی و جسمانی از آنها دارد.