سرود ای ایران , در شهریور 1323زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد.
به گزارش تالاب او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی (موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.
غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟ او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:
کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:
اي ایران اي مرز پر گهر
اي خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
اي … دشمن ارتو سنگ خاره اي من آهنم
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
سنگ كوهت دُر و گوهر است
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
ایران اي خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
اي ایران اي سرزمین گرانقدر و ارزشمند
اي کشوری که خاک تو محل پیدایش و رویش هنر و هنرمندان است
فکر و اندیشه انسان هاي بدکار از تو دور باشد
و همیشه پاینده و جاودان باقی بمانی
اي دشمن اگر تو از سنگ سخت و محکم
هستی من همانند آهنی هستمی که از تو سخت تر و مقاوم ترم
من برای خاک پاک سرزمینم جان خودم را فدا میکنم
عشق و علاقه به تو ، شعار و کار من شده است
همیشه به تو فکر میکنم و ذهنم از تو دور نیست
در راه تو جان ما ارزشی ندارد و فدای تو میکنم
سرزمین ما ایران پاینده و جاویدان باشد
سنگ هاي کوه تو مانند مروارید و جواهر است
خاک دشت هاي تو از طلا و جواهر ارزشمند تر است
کی میتوانم مهر تو از دلم بیرون کنم یعنی
هرگز عشق و محبت تو را از دلم بیرون نمیکنم
به من بگو بدون عشق و مهر تو چگونه زندگی کنم و زنده بمانم
تا زمانی که دنیا پابرجاست و شب و روز در گردش است
نور خدایی همیشه ما را هدایت و راهنمایی می کند
عشق و علاقه به تو ، شعار و کار من شده است
همیشه به تو فکر میکنم و ذهنم از تو دور نیست
در راه تو جان ما ارزشی ندارد و فدای تو میکنم
سرزمین ما ایران پاینده و جاویدان باشد
اي ایران تو بهشت خرم و خوب من هستی
سرنوشت و عاقبت باوجود تو روشن و درخشان و پراز امید است
اگر بر جشم من آتش ببارد و گرفتار رنج سختی بشوم
بازم به جز عشق و علاقه به تو در دلم چیزی را
نگه نمیدارم و عشق تو را پرورش میدهم
وجود من با آب و خاک و عشق تو ترکیب شده و پرورش یافته
اگر عشق تو از دلم بیرون رود چه بر سر دلم
میآید یعنی بدون عشق تو برایم عذاب آور است
عشق و علاقه به تو ، شعار و کار من شده است
همیشه به تو فکر میکنم و ذهنم از تو دور نیست
در راه تو جان ما ارزشی ندارد و فدای تو میکنم
سرزمین ما ایران پاینده و جاویدان باشد
معنی شعر اي ایران پارسی پنجم ابتدایی رابه صورت کامل مشاهده کردید و برای این که خوانش متن به اسانی صورت گیرد متن اصلی شعر اي ایران ازآن حذف شده است ولی شما می توانید به اسانی این شعر رابه صورت متنی روان مشاهده کنید.
ایران در طول تاریخ معاصر خود، پنج سرود ملی داشته که اولین سرود، مربوط به دوره ناصرالدین شاه است. در دوره پهلوی دو سرود داشتهایم که محمدرضا شاه پس از عزل پدرش از حکومت، سرود ملی رابه سرود شاهنشاهی تغییر داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم دو سرود ملی داریم که اولین سرود به سبب طولانی بودن تغییر می کند و سرود ملی کنونی جای گزین آن می شود.
اولین سرود ملی، زمان ناصرالدین شاه به عنوان «درود شاهی» اجرا میشده و ابتدا قطعه موسیقی بدون کلامی بوده که به سفارش سلطان، از سوی ژنرال نظامی، موسیو لومر فرانسوی در مدرسه دارالفنون ساخته شده بود. اولین آهنگ ملی ایران یا همان قطعه بیکلام درود شاهی برای اولین بار تیر ۱۲۵۱ در مهمانی ملکه ویکتوریا با حضور ناصرالدین شاه نواخته شد و همان سال در فرانسه بر صفحه گرامافون ضبط شد.
با الهام گرفتن از این قطعه بیکلام، قطعه «ایران جوان» سال ۱۳۸۳ با پرداخت و آهنگسازی سیاوش بیضایی و شعری از بیژن ترقی با رهبری پیمان سلطانی و خوانندگی سالار عقیلی از سوی ارکستر ملی در تهران به اجرا درآمد که تبدیل به معروفترین کار این خواننده هم شده و او در تمام کنسرتهایش با تشویق مردم این آهنگ را اجرا میکند.
۵۰ سال بعد، زمان حکومت رضاشاه چیزی مشابه همین درود شاهی دوران قاجاریه، به نام سرود ملی شکل گرفت و بعد از او در دوره سلطنت پسرش محمدرضا شاه، آنرا سرود شاهنشاهی نام گذاشتند!
پزشک رضا نیازمند در مطلبی با عنوان انجمن ادبی ایران و ماجرای آفرینش سرود شاهنشاهی منتشر شده در فصلنامه رهآورد که به سردبیری حسن شهباز در ایالات امریکا به چاپ رسید، مینویسد: «… دراین موقع رضاشاه تصمیم گرفت به مسافرت ترکیه برود. به او اطلاع دادند که در آنجا برای او سرود ملی خواهند نواخت. چون ایران سرود ملی نداشت، رضاشاه دستور داد به انجمن ادبی ایران تکلیف کنند سرود ملی تهیه شود.»
موضوع در انجمن مطرح شد ولی اعضا نمی دانستند چگونه سرود ملی تهیه کنند. ابتدا تصمیم گرفتند به سرودهای سایر ممالک گوش دهند تا معلوم شود اصولا سرود ملی چیست و متضمن چه مطالبی است. سپس شعرهایی بسرایند و با آهنگ بیامیزند. قرار شد آقای مینباشیان «غلامرضا خانسالار معزز» در انجمن حضور یابد ودر اینباره راهنمایی کند.
مینباشیان در مدرسه آهنگ که شعبهاي از دارالفنون بود که در بالا به آن اشاره شد تحت نظر موسیو مولر فرانسوی، تحصیل موسیقی کرده بودو سپس معلم موسیقی شد و بعدها ریاست کل آهنگ نظام رابهعهده داشت.
به گزارش تالاب در جلسه انجمن قرار شد شاهزاده محمدهاشم میرزا افسر و مینباشیان باهم سرود را بسازند، به این ترتیب که شعر آنرا شاهزاده افسر بسراید و آهنگ آنرا مینباشیان تهیه کند. خیلی سریع سرود شاهنشاهی آماده و به دربار تقدیم شد که بهنظر رضاشاه برسد. شاه پس از شنیدن شعر و آهنگ، دو جای آنرا اصلاح کرد! یکی این که گفته شده بود، «از اجنبی جان میستانیم» که رضاشاه گفت «از دشمنان جان میستانیم». دیگر کلمه «شهنشه» بود که گفته شده بود «شهنشه ما زنده بادا» که رضاشاه تغییر داد به «شاهنشه ما زنده بادا» و به این صورت سرود ملی ایران تهیه شد.
بعدها زمان محمدرضا پهلوی این سرود تغییر پیدا کرد و با نام رسمی سرود شاهنشاهی بعنوان سرود ملی ایران اجرا میشد.
با پیروزی انقلاب اسلامی درسال ۱۳۵۷ سرود شاهنشاهی بساطش برچیده شد و سرود ملی جمهوری اسلامی ایران جای آنرا گرفت. البته این سرود هم دستخوش تغییراتی شد و سرود ملی فعلی جای گزین سرودی با عنوان پاینده بادا ایران شد. این سرود ملی بر اساس شعری از زندهیاد ابوالقاسم حالت و موسیقی زندهیاد محمد بیگلری سروده و ساخته شده بودو تا سال ۱۳۷۱ به عنوان سرود ملی کشورمان شناخته می شد اما پس ازآن به دلایلی چون طولانی بودن تغییر کرد و «سر زد از افق» که ازآن سال تا کنون سرود ملی کشورمان است، جای گزین شد. آهنگسازی این سرود ۵۹ ثانیهاي را حسن ریاحی انجام داده و شعر آنرا ساعد باقری گفته است.
خواندن شعر «عمو سبزیفروش» بجای سرود ملی!
داستانی که نقل میشود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که در دوران سلطنت احمدشاه قاجار برای تحصیل به کشور آلمان رفته بودند و وقتی به آن ها گفته میشود سرود ملی ایران را اجرا کنند، دچار مشکلاتی میشوند که دراین خاطره بیان شده است. پزشک جلال گنجی فرزند سالار معتمد گنجی نیشابوری آنرا نقل کرده ودر فصلنامه رهآورد عدد ۳۵ هم منتشر شده اما نگاهی دوباره به آن خالی از لطف نیست. دراین خاطره واقعی آمده است:
«ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در کشور آلمان در عهد احمدشاه تحصیل میکردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام کرد همه ی دانشجویان خارجی باید از مقابل امپراتور کشور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوردیم که عدهمان کم است. گفت اهمیت ندارد. از برخی کشورها فقط یک دانشجو در این جا تحصیل میکند و همان یک نفر، پرچم کشور خودرا حمل خواهد کرد و سرود ملی خودرا خواهد خواند.
چارهاي نداشتیم. همه ی ایرانیها دور هم جمع شدیم و گفتیم ما که سرود ملی نداریم و اگرهم داریم، به یاد نداریم. پس چه باید کرد؟ وقت هم نیست که از نیشابور و از پدرمان بپرسیم. به راستی عزا گرفته بودیم که مشکل را چگونه حل کنیم. یکی از دوستان گفت: این ها که پارسی نمی دانند. چطور است شعر و آهنگی را سر هم بکنیم و بخوانیم و بگوییم همین سرود ملی ماست؟ کسی نیست که سرود ملی ما را بداند و اعتراض کند.
اشعار مختلفی راکه از سعدی و حافظ میدانستیم، باهم تبادل کردیم، اما این شعرها آهنگین نبود و نمیشد به صورت سرود خواند. بالاخره من گفتم: بچهها، عمو سبزیفروش را همه ی بلدید؟ گفتند: آری. گفتم: هم آهنگین است و هم ساده و کوتاه. بچهها گفتند: آخر عمو سبزیفروش که سرود نمیشود. گفتم: بچهها گوش کنید! و خودم با صدای بلند و خیلی جدی شروع به خواندن کردم: «عمو سبزیفروش… بله. سبزی کمفروش… بله. سبزی خوب داری؟… بله» فریاد شادی از بچهها برخاست و شروع به تمرین کردیم. بیشتر تکیه شعر روی کلمه «بله» بود که همه ی با صدای بم و زیر میخواندیم. همه ی شعر را نمیدانستیم. با توافق هم دیگر، سرود ملی به اینصورت تدوین شد:
عمو سبزیفروش!… بله/ سبزی کمفروش!… بله/ سبزی خوب داری؟… بله/ خیلی خوب داری؟… بله/ عمو سبزیفروش!… بله/ سیب کالک داری؟… بله/ زالزالک داری؟… بله/ سبزیت باریکه؟… بله/ شبهات تاریکه؟… بله/ عمو سبزیفروش!… بله…
این را چند بار تمرین کردیم. روز رژه با یونیفورم یکشکل و یکرنگ از مقابل امپراتور کشور آلمان، عمو سبزیفروشخوانان رژه رفتیم. پشت سر ما دانشجویان ایرلندی در حرکت بودند. از بله گفتن ما به هیجان آمدند و بله رابا ما همصدا شدند، بهطوریکه صدای بله در استادیوم طنینانداز شد و امپراتور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به خیر گذشت.»
«اي ایران» سرود ملی نیست
برخی به اشتباه قطعه «اي ایران» را سرود ملی می دانند، در حالیکه این قطعه سرود رسمی هیچ یک از دولتهاي ایران نبوده، بلکه یک سرود میهنی است. این سرود در اولین سالهاي پس از انقلاب اسلامی و تا پیش از جمع آوری اولین سرود ملی جمهوری اسلامی ایران، به عنوان سرود ملی استفاده میشد که براساس شعری از حسین گلگلاب، استاد پیشین دانشگاه تهران شکل گرفته ودر جریان اشغال نظامی ایران از سوی متفقین کامل شد. این قطعه همان سالها به رهبری روحالله خالقی، آهنگساز معروف و خوانندگی بنان اجرا شده و از جمله آثار درخشان موسیقی میهنی محسوب میشود.
حتما بخوانید: