تقریباً هر روز صبح در مدارس ایران می شود. علاوه بر مراسم صبحگاهی در تاریخ های خاص نیز مدارس مراسم هایی اجرا می کنند. این مراسمات برای کارهای مختلفی اجرا و برگزار می شود. در این مراسمات کارهای خاصی انجام می دهند. به عنوان نمونه یک نفر قرآن می خواند. یک نفر دیگر سرود ملی را همراه با جمع اجرا می کند. گاهی نیز بازی ها و نمایش هایی درون این برنامه ها گنجانده می شود.
برای نظم دادن به این برنامه ها و اجرای به ترتیب آن ها اغلب یک نفر به عنوان مجری برگزیده می شود. مجری آغاز کننده مراسم است و بقیه افراد را به ترتیب برای اجرای برنامه هایی که تدارک دیده اند فرا می خواند.
مجری مرتب کننده برنامه است و به سایر افراد نظم می دهد و توجه تماشاگران را جلب می کند. متن مجری گری باید جذاب باشد به طوری که توجه سایرین به برنامه جذب شود. علاوه بر این باید دارای نظم خاصی باشد تا بتوانند تمام برنامه های خود را در یک زمان خاص انجام دهند.
این متن ها باید با یک قلم بسیار زیبا نوشته شوند. در آن ها شعرها و متن های زیبایی به کار برده شود. همچنین لازم است که متن ها کوتاه خلاصه و تاثیرگذار باشند. متن های بلند مخاطب را خسته می کنند. در ادامه چند نمونه متن مجریگری برای بچه ها و دانش آموزان دبستانی آورده شده است که می توانند از آن برای مراسمات درون مدرسه ای و مراسمات صبحگاهی خود از آن ها استفاده کنند.
به نام خداوند بزرگ
خداوند لوح و قلم
حقیقت نگار وجود و عدم
خدایی که داننده رازهاست
نخستین سرآغاز سرآغاز هاست
به نام خداوند بزرگ و مهربان خدمت شما عزیزان عرض سلام و خوش آمد دارم. امیدوارم که امروز بتوانم برنامه جذابی را در کنار شما به بهترین شکل ممکن به پایان برسانم. در آغاز برنامه از دوست خوبم دعوت می نمایم که بیاید و چند آیه از قرآن شریف را برای نورانی شدن مجلس و برکت آن برایمان تلاوت کند.
……
درویشی که بسیار فقیر بود از کنار یک باغ عبور می کرد و آن باغ بسیار سرسبز و بزرگ بود. همچنین به کریم خان زند متعلق بود. درویش شاه را در میان باغ دید و به او اشاره کرد. کریم خان به اطرافیان خود دستور داد که آن مرد درویش را دعوت کرده در باغ و نزد او بیاورند.
زمانی که مرد درویش را آوردند کریم خان از او پرسید که به چه دلیل به من اشاره کردی. درویش در جواب او گفت من نامم کریم است. خدا هم کریم است و تو هم نامت کریم است. اما آیا بین یک کریم به کریم دیگر چه داده و یک کریم دیگر را چگونه بینوا کرده است. کریم خان از او پرسید که چه چیزی می خواهد تا به او عطا کند. مرد درویش از او یک قلیان خواست.
کریم خان زند کمی متعجب شد اما به او قلیان با ارزشی داد. او قلیان را برد تا در بازار بفروشد یک مرد دیگر در بازار قلیان را دید. آن را برای کریم خان به عنوان هدیه خرید و سکه های فراوانی به مرد داد. مرد درویش روز بعد دوباره به سمت باغ رفت. کریم خان را دید و از او اجازه ورود گرفت. وقتی به باغ وارد شد گفت ببین که تنها کریم خدا است. نه من کریم هستم و نه تو کریم هستی. خداوند کاری کرد که هم من به پول برسم و هم تو قلیانت را پس بگیری.
اکنون دوستان عزیزم دستانتان را رو به آسمان بگیرید و به دعاهایی که می خوانیم از ته دل آمین بگویید. امیدوارم که خداوند هر چه را که می خواهید به شما ببخشد. از شما بزرگواران تقاضا دارم که بلند شوید و در مقابل سن بایستید و سرود ملی را تلاوت نمایید.
……..
چارلی چاپلین می گوید که در این دنیا برای زندگی کردن همه ما جا و مکان خاص خود را داریم. پس سعی نکنید که جایگاه دیگران را بگیرید. به دنبال جایگاهی والا برای خودتان باشید. اما به دیگران آسیب نرسانید. همراهان گرامی اینک برنامه ما به اواخر خود نزدیک شده است. از شما دوستانی که ما را همراهی کرده اید بسیار ممنونیم امیدواریم توانسته باشیم این برنامه را به خوبی برای شما اجرا کنیم. شما از اینکه در کنار ما بودید لذت کافی را برده باشید. روز خوش.
شکرگزار خداوند بی همتا و یگانه هستم و برای پیامبر و خاندان مبارک ایشان درود می فرستم. از شما خواهش می کنم که با صدای بلند صلوات بفرستید اللهم صل علی محمد و آل محمد.
عرض سلام و صبح بخیر دارم خدمت شما دانش آموزان و همکلاسی های عزیزم. امیدوارم صبح شنبه تان بخیر و نیکی باشد. درود ویژه ای دارم برای آموزگاران و معلمان محترمم. امیدوارم صبح این بزرگواران نیز بخیر باشد صبح زیبای شنبه تان را با گوش دادن به چند آیه دلنشین از کلام الله مجید آغاز کنید. از دوست خوبم خواهش می کنم که بیاید و با صدای گرم و لذت بخش خود چند آیه زیبا از قرآن را برای ما تلاوت نماید.
……
با تقدیر و تشکر از قاری محترم همکلاسی عزیزم که مراسم صبحگاهی ما را در اول هفته نور حق و معنویت بخشید. در قسمت بعدی برنامه از دوست عزیزم خواهشمندم که بیاید و چند دعا را برای ما بخواند. از شما عزیزان نیز خواهش می کنم در جواب تک تک این ادعیه ها از ته دل آمین بگویید. باشد که دعاهای همه ما به درگاه الهی مستجاب شود.
……
تشکر می کنم از دوست عزیزمان برای خواندن دعاهای بزرگ و ثمر بخششان. بار دیگر از خداوند استجابت این دعاها را خاص دارم. اکنون از دوست دیگرمان می خواهیم که دعای مختص روز شنبه را برای ما بخواند. به این امید که هفته پر از خیر و برکت و نمرات خوب داشته باشیم.
……
ممنون از دوست عزیزمان برای دعاهایی که خواندند. اینک از شما عزیزان خواهشمندم که در جاهایتان محکم و استوار بایستید تا سرود ملی ارزشمندمان را همراه همدیگر بازخوانی کنیم.
از شما دوستان عزیزی که تا این لحظه ما را همراهی کردید بسیار ممنون و سپاسگزارم. امیدوارم امروزتان پر از خیر و خوبی و اتفاقات خوب باشد. از اینکه در کنار ما بودید بسیار خوشحالم امیدوارم توانسته باشیم برنامه خوبی را برای شما به اجرا درآورده باشیم. روزتان بخیر در پناه حق باشید.
به نام خداوند عزیز و مهربانی که زبان های ما از لطف و محبت او جاری است. گفته می شود که هر کس قرآن برای او دوست باشد هیچ کس دیگر نمی تواند به او آسیبی برساند.
امیدوارم بتوانید دوست قرآن باشید و در زیر سایه آن امورات خود را بگذرانید. برای شروع مراسم از دوست عزیزم خواهش می کنم که بیاید و چند آیه از قرآن را برای ما بخواند. شما نیز در همین ابتدای صبح به این چند آیه گوش کنید تا روزتان پر از معنویات شود.
……..
از دوست عزیزم ممنونم که آمد و چند آیه از قرآن را برای ما خواند و قلب های ما را سرشار از معنویات کرد. اکنون معنای این آیات را برای شما می خوانم. امیدوارم بتوانید این آیات را درک کنید و آن را در زندگی خود به کار ببرید.
در روایات و داستان های کهنه آورده شده است که دو شکارچی گروهی از مرغابی ها را که در حال پرواز و کوچ کردن بودند دیدند. یکی از شکارچی ها آمد و به سمت آن ها شلیک کرد. به دوست خود گفت اکنون یکی از آن ها را با تفنگ خود می زنم. سپس گوشت آن را می پزم تا بخوریم. دوست دیگرش با او مخالفت کرد و گفت گوشت مرغابی اصلاً طعمی ندارد و لازم نیست که آن را بپذیر. تنها کاری که می کنیم این است که مرغابی را بر روی آتش کباب می کنیم. این گونه خوردنش برای ما بهتر است. دو شکارچی بر سر این موضوع با یکدیگر بحث بسیار کردند در نهایت تصمیم گرفتند که یکی از آن ها نصف مرغابی را بپزد و آن دیگری نصف دیگر مرغابی را کباب کند.
زمانی که بحثشان به پایان رسید نگاه کردند و دیدند مرغابی ها پرواز کرده و رفته اند. آن ها فرصت شکار کردن آن را از دست دادند. آری دوستان عزیز و همکلاسی هایم ببینید. گاهی ما برای چیزهای بیهوده به بحث و جدل می پردازیم و اصل مطلب را از دست می دهیم. قدر زندگی خود را در لحظه بدانید و با عزیزانتان سر هیچ چیزی بحث نکنید.
اکنون چند ادعیه دلنشین توسط دوست خوبم خوانده می شود. از شما خواهش می کنم که بعد از پایان هر یک از این دعاها از ته دلتان آمین بگویید. باشد که همه ما رستگار شویم از شما همکلاسی ها و دانش آموزان عزیزی که امروز را همراه ما بودید بسیار ممنونم. امیدوارم توانسته باشیم برنامه را به خوبی خودتان برایتان به اجرا درآورده باشیم. از اینکه وقت گرانبهایتان را به ما اختصاص دادید بسیار سپاسگزارم. روز خوش.
ای نام تو بهترین سرآغاز
بی نام تو نام کی کنم باز
همکلاسی ها و دوستان عزیزم امروز بنده این افتخار را دارم که برنامه صبحگاهی را برای شما عزیزان به اجرا درآورم. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم می فرماید نگاه کردن و گوش دادن به آیات قرآن جز عبادات است. اکنون از شما می خواهم که به آیاتی که توسط همکلاسی عزیزم خوانده می شود گوشت دهید. تا روح و قلب تان سرشار از معنویت گردد و از ین عبادت بی بهره نباشید.
یک روز ملانصرالدین قابلمه ای را از همسایه خود به عنوان امانت طلب کرد. همسایه قابلمه را به او داد. ملا نصرالدین قابلمه را برد و چند روزی در نزد خود نگه داشت. سپس قابلمه را برگرداند و یک قابلمه کوچک نیز همراه آن به همسایه داد. همسایه متعجب شد و گفت من یک قابلمه بزرگ به تو داده بودم.
این قابلمه کوچک دیگر چیست. ملا نصرالدین جواب داد که قابلمه تو در خانه من زایمان کرده و این قابلمه کوچک بچه او است. مرد همسایه بدون اینکه سخن دیگری بگوید قابلمه کوچک و قابلمه خود را برداشت و از ملا تشکر کرد. چند روز دیگر ملا هم برای گرفتن قابلمه به نزد همسایه اش رفت همسایه از اینکه او برای امانت گرفتن قابلمه آمد بسیار خوشحال شد و قابلمه اش را به او داد به امید اینکه بار دیگر باید قابلمه کوچک برگردد.
باز هم بگوید قابلمه اش باز هم فارغ شده اما این بار دیگ را برنگردان همسایه چند روزی گذشت و دیگه توسط ملا برنگشت. به نزد او رفت و گفت قابلمه ام را به من پس بده. ملا گفت که قابلمه شما در خانه ما فوت کرد و ما آن را به خاک سپردیم.
همسایه عصبانی شد و گفت چطور ممکن است که یک قابلمه بمیرد و شما او را خاک کنید. ملا گفت چطور آن زمان ممکن بود که قابلمه زایمان کند و شما بچه آن را نزد خود نگه داری. اما اکنون ممکن نیست که قابلمه مرده باشد و ما آن را خاک کرده باشیم.
دعا خواندن نعمت های زیادی را به ما می بخشد. همچنین باعث ناراحتی و عذاب شیطان می شود. افرادی که بسیار دعا میکنند همیشه از بلا و مصیبت دور هستند افراد با دعا کردن می توانند از خداوند آمرزش بخواهند و علاوه بر راحتی منزلگاه قیامت خود را نیز امر کنند. اکنون به چند دعایی که توسط دوست عزیزم خوانده می شود گوش کنید و از ته دل به آن ها آمین بگویید.
دوستان عزیزم از شما خواهش می کنم که سر پا بایستید و سرود ملی را همراه ما بخوانید. از شما دوستان عزیز و همکلاسی های محبوبم که امروز را لطف کردید و همراه ما بودید بسیار متشکرم. توجهاتتان مایه دلگرمی ما بود. امیدوارم توانسته باشیم برنامه را آنچنان که لایق شماست به اجرا در بیاوریم. روزتان خوش.
به نام خداوند بخشنده مهربان. به نام خدایی که سرآغاز آغازهاست. عرض سلام و صبح بخیر دارم خدمت شما عزیزانی که امروز را همراه ما هستید. امیدوارم امروزتان پر از یادگیری و علم باشد. برای اینکه روز خوبی داشته باشید می خواهم ابتدای برنامه را با خواندن چند خط از قرآن کریم آغاز کنم. از شما خواهشمندم که در آرامش به این آیات گوش دهید.
دوستان عزیز در ادامه برنامه چند تا دعا توسط دوست عزیزم خوانده می شود. از شما خواهش می کنم که دست هایتان رو به آسمان بلند کنید و در جواب دعاهای این دوست عزیزمان بلند آمین بگویید. در ادامه برنامه سرود ملی پر اقتدار کشورمان خوانده می شود.
از شما دوستان خواهش می کنم که استوار در جاهای خود بایستید و این سرود را همراه ما همخوانی کنید. دوستان عزیزم از اینکه امروز را همراه ما بودید سپاسگزارم. خسته تان نمی کنم و برنامه را به سرعت به پایان می رسانم. لطفاً صف هایتان را به هم نزنید و با نظم و ترتیب به کلاس هایتان وارد شوید. آرزوی موفقیت و روز خوبی را برای شما عزیزان دارم.