زندگی پر از متنهایی است که میخوانی و دلت را میبَرند. بعضی نوشتهها فقط کلمه نیستند؛ روح دارند، حرف دل میزنند و جادوی خاصی در خودشان پنهان کردهاند. این مطالب باعث میشوند بخندی، اشک بریزی یا عمیقاً فکر کنی. انگار با خواندنشان وارد دنیای دیگری میشوی، دنیایی که دوست نداری بیرون بیایی!
اینجا ۱۳ موضوع فوقالعاده را برایت آوردهام که هرکدامشان نمونهای از همان متنهایی هستند که نمیشود خواند و عاشقشان نشد!
نامهای بنویسیم برای چند سال بعد، با آرزوها، ترسها و حرفهای دلمان. یک مکالمه صادقانه با خودی که هنوز نیامده…
داستان آدمهایی که شاید هیچوقت اسمشان را نشنیدهایم اما زندگیشان پر از لحظههای قشنگ است.
متنی که شروع یک صبح آرام را با عطر قهوه، نور آفتاب و حس امید به تصویر میکشد، دلت را گرم میکند.
تجربههایی از آدمها دربارهی روزی که بالاخره یکی از آرزوهای قدیمیشان رنگ حقیقت گرفت.
کتابهایی که بویشان قصه میگویند و لمسشان تو را به دنیای خیال میبرد.
یادآوری بازیهای بچگی، بوی خاک باران خورده و بستنیهای یخی تابستانی که دل هر کسی را نرم میکند.
متنهایی دربارهی دوستداشتنهایی که تمام شدند، اما هنوز ته دل یک جایی زندهاند.
بدون فلسفهبافی، یک تعریف قشنگ از خوشبختی؛ شاید فقط یک چای داغ و یک دل آرام!
متنهایی که حس دلتنگی و گفتوگوهای ناتمام با عزیزان سفرکرده را بازگو میکنند.
نوشتن از لحظههایی که خستهای اما باز هم ادامه میدهی، چون امید یک جایی توی دلت روشن است.
چطور آدمها وسط همهی هیاهوها یک روز بالاخره خودشان را پیدا میکنند و راهشان را میروند.
آرزوهای کوچکی مثل دیدن یک غروب، شنیدن یک آهنگ قدیمی یا لمس کردن برگهای خیس پاییز.
نوشتن دربارهی چیزهای کوچکی که حالمان را خوب میکند: لبخند یک دوست، یک پیام ساده یا حتی یک چای داغ توی روزهای سرد.
گاهی یک متن کوتاه میتواند معجزه کند. بعضی نوشتهها یادمان میاندازند هنوز هم دلی برای دوست داشتن، اشکی برای ریختن و امیدی برای زندگی کردن داریم. این متنها، ما را با خودمان آشتی میدهند، زخمیهای قدیمی را نوازش میکنند و لبخندی بیدلیل روی لب میآورند.
خواندن این دست نوشتهها مثل این است که دستی مهربان بیاید روی شانهات و بیصدا بگوید: “تو تنها نیستی.”پس گاهی بگذار نوشتهها دلت را ببرند، ذهنت را ببوسند و روحت را آرام کنند. چون بعضی متنها فقط نوشته نیستند؛ یک تکه عشقاند.