غافل از این که این مدت کوتاه به 22 سال طولانی تبدیل خواهد شد تا این که بالاخره درسال 2003 و با سقوط رژیم صدام از این گودال خارج شد تا مانند بقیه مردم بدونترس و هراس زندگی کند.
با این که چیزی حدود 9 سال از آزادی الشماری میگذرد اما هنوز هم خیلیها داستان زندگی شگفتانگیز وی را برای هم تعریف میکنند و این مرد عراقی بین هموطنانش چهره شناخته شده و معروفی هست.
به گزارش تالاب پناهگاهی که جواد الشماری 22 سال در آن پنهان شده بود هنوز هم در نزدیکی منزل آن ها دیده میشود؛ حفرهاي با ابعاد یک متر و نیم در دو متر که او در تمام این سالها روزگارش را در داخل این گودال تاریک با فرشی کهنه، اندک وسایلی برای پختن غذا، یک رادیو و یک جلد قرآن گذرانده هست؛ روزهایی که فکر میکرد هیچوقت به اتمام نخواهند رسید.
در این مدت برادر او هم به مرگ محکوم شد و بدون این که دیداری با جواد داشته باشد جانش را از دست داد. با این حال جواد وادار بود که همان گونه در این گودال بماند. مادر او یار و یاور همیشگیاش بود؛ کسیکه هیچوقت پسرش را تنها نگذاشت.
مادر الشماری در این مدت همه ی وقت مخفیانه برای او آب و غذا میآورد تا این که برای مدتی بیمار شد و دیگر توانا به انجام اینکار نبود.
الشماری میدانست که اگر اتفاقی برای مادرش بیفتد این گودال به گور ابدی او تبدیل خواهد شد. با این حال کاری جز انتظار کشیدن از دستش برنمیآمد. شرایط الشماری در گودال بسیار بد بود، محیط آلوده گودال باعث شده بود تا او بیمار شود و بعد از چند سال به خاطر مریضی لثه تمام دندانهایش یکی پس از دیگری افتاد.
با این حال مریضی مادر او باعث شد که بقیه اعضای خانوادهاش هم از راز این دو نفر با خبر شوند. به این ترتیب انها مسوولیت رسیدگی به الشماری را در روزهای مریضی مادرش برعهده گرفتند، اگرچه خانواده الشماری بهندرت به دیدنش میرفتند زیرا میترسیدند از طریق نیروهای عراقی دستگیر شوند.
در این 22 سال، چند باری که الشماری از تنهایی خسته شده بود در نیمههاي شب از پناهگاهش بیرون آمده ودر همان نزدیکی چرخی زده بود اما خیلی زود از ترس این که مبادا دیده شود دوباره به گودال برگشته بود.
خارج شدن از گودال
سال 2003 هم زمان با سقوط رژیم عراق، سرانجام الشماری توانست برای اولین بار از گودالی که 22 سال منزلاش بود خارج شود و رنگ آسمان را درحالیکه خورشید درخشان در آن خودنمایی می کرد ببیند. الشماری هوا را با تمام وجود به داخل ریههایش داد و باور نمیکرد که بار دیگر روی زمین قدم برمیدارد .
به گزارش تالاب وقتی خبر داستان زندگی جواد الشماری در همه ی جا پیچید آژانس خبری آسوشیتدپرس با او به گفتگو پرداخت و او درمورد روزهای سختی که گذرانده بود گفت: «هیچوقت باور نمی کردم که روزی بتوانم از پناهگاه نموری که در آن بودم بیرون بیایم و مانند همه ی، زندگی عادی داشته باشم. برخی وقتها فکر می کردم که مردهام.
همه ی چیز در آنجا سیاه و تاریک بود. تنها چیزی که باعث شادیام می شد عبادت بود. قرآن میخواندم و به اخبار گوش می کردم. برای این که بتوانم در آن حفره نفس بکشم مادرم یک لوله پلاستیکی از جایی که من بودم تا سطح زمین کشیده و سر آن را پنهان کرده بودو همین جریان هوای اندک باعث شد تا در تمام این سالها زنده بمانم.»
در جست و جوی کار
اکنون الشماری در اواسط دهه 50 زندگی هست. از 9 سال پیش که وی از پناهگاه بیرون آمد در تلاش هست تا با پیدا کردن کاری بتواند امرار معاش کند. هرچند بعد از سرنگونی رژیم صدام دولت کنونی عراق همه ی زندانیهاي سیاسی آن زمان را مورد عفو قرار داد و حتی به انها در پیدا کردن شغل مناسب کمک کرد اما الشماری مشمول هیچ یک از این شرایط نشد زیرا زندانی که وی در آن بود با دستان خودش برای خود ساخته بود.