گاهی بیآنکه خودمان بدانیم، وابستگی به چای و قهوه مثل نخی نازک دور زندگیمان تنیده میشود. صبحمان بدون آنها آغاز نمیشود و عصرهایمان بدونشان کمرمق است. اما آیا وقت آن نرسیده که کمی از این وابستگی فاصله بگیریم و مزهی آزادی را بچشیم؟ اینجا برایت راههایی دارم؛ ساده، کاربردی و صمیمی.
اولین گام، باور قلبی است. باید به خودت بگویی که بدون چای یا قهوه هم روزت جریان دارد. کمی سخت است، اما ممکن است.
دمنوشهای گیاهی، آب طعمدار شده با میوهها یا حتی یک لیوان آب خنک با چند قطره لیمو، میتوانند هم لذتبخش باشند و هم بدنت را شادابتر نگه دارند.
قطع یکباره چای و قهوه، مثل بریدن یک طناب ضخیم است. آرامآرام مقدار مصرف را کم کن تا بدنت شوکه نشود.
آهنگ شاد، دوش آب ولرم، حرکات کششی یا حتی چند دقیقه نشستن کنار پنجره میتواند به بدنت فرمان بیداری بدهد، بدون نیاز به کافئین.
گاهی بدنت فقط خسته است یا آب میخواهد، نه چای و قهوه. هر وقت وسوسه شدی، یک لیوان آب بخور و چند دقیقه صبر کن.
وقتی خوب نمیخوابی، بدنت دنبال محرک میگردد. با تنظیم خواب، نیازت به چای و قهوه کمتر میشود.
گاهی پشت پردهی میل به قهوه، استرس یا بیحوصلگی پنهان شده. وقتی دلیل را بفهمی، راحتتر با آن کنار میآیی.
به جای اینکه به نبود چای و قهوه فکر کنی، به چیزهای مثبتی که به دست میآوری فکر کن: آرامش بیشتر، خواب بهتر و دلِ شادتر.
هر چند روزی که بدون چای یا قهوه گذراندی، برای خودت یک جایزه کوچک بخر یا کار دلخواهت را انجام بده.
اگر یک روز دوباره چای یا قهوه نوشیدی، خودت را سرزنش نکن. مسیر تغییر پر از افت و خیز است، تو فقط باید ادامه بدهی.
رهایی از چای و قهوه، یک سفر کوچک به سوی خودآگاهی است. سفری که در آن یاد میگیری به بدن و دل خود بیشتر احترام بگذاری. این سفر سخت نیست، فقط کمی صبر و عشق میخواهد.
بدن ما، مثل باغی است که به مراقبت نیاز دارد. هر چه مهربانتر با آن رفتار کنیم، میوههای بهتری خواهیم چید. رها شدن از چای و قهوه، شاید آغاز دوبارهای باشد برای دوست داشتن خودمان…
پس بیایید بیهراس، قدم اول را برداریم.