درخواست جوان از مسئولان فقط کار مرتبط با رشته تحصیلی است
متاسفانه جوانی با مدرک دکترای آب بدلیل نبود کار به نظافت در یک انبار می پردازد . «فکری به حال من بکنند. امسال، سال حمایت از کالای ایرانی است و من هم یک کالای ایرانی به حساب می آیم. پدر و مادرم ایرانی هستند. سابقه کیفری ندارم، از نظر شهروندی هم مشکلی ندارم. من فرزند همین کشورم. حرفهایم همه ی مستند است.
مقالاتم به پارسی و انگلیسی در اینترنت وجوددارد. اخیرا هم در مجله «واتر ریسرچ» مقالهام منتشر شده. می خواستم این فیلم را مسئولان ببینند و از من دعوت بکار کنند. گفتم این فیلم منتشر شود تا شاید مسئولان از سر دلسوزی با من تماس بگیرند.»
کلیپی که این جوان در اینترنت منتشر کرد و از مسئولان درخواست کمک میکند
روزنامه شهروند نوشت:
«از لحظهاي که «صلاحالدین» جارویش رابه کناری گذاشت، دستها را پشت کمر قفل کرد و جلوی دوربینِ موبایل با مردم درددل کرد، دو روز بیشتر نمیگذرد و سیل تلفنها برای کمک به او ادامه دارد.
صلاحالدین کامرانی، جوان ٣٠سالهاي است که مدرک کارشناسی را در رشته زمینشناسی در دانشگاه خوارزمی گرفته، کارشناسی ارشد منابع آب زیرزمینی را در دانشگاه شیراز گذرانده و دکترای همین رشته را در دانشگاه خوارزمی تمام کرده اما آخرین باری که سر کار رفت در انبار مواد شیمیایی شرکت نفت اهواز بود که به عنوان یک کارگر ساده برای جاروکشی و سیمانکشی و جابهجایی بتنها، روزمزد، بکار گرفته شد. سه روز تحمل کرد، سیمان رویش ریخت، هوای آلوده اذیتش کرد، او هم بساطش را جمع کرد و به شهرش برگشت، به مریوان.
او بعدازظهر دوشنبه، کلافه از بیکاری چندینساله، با شلوار خاکی و پیراهن سرمهاي و دستمال سفیدی که به سر بسته بود، جلوی دوربین ایستاد و از وضعش گفت. عدد تلفنش را هم اعلام کرد:
«منتظر تماس دوستان و مسئولان هستم.» چند ساعت بیشتر نگذشته بود که سیل تلفنها شروع شد. صبح دیروز اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری با او تماس گرفت و صلاحالدین شگفتزده شد: «باورم نمیشد که آقای جهانگیری با من تماس گرفته. منی که یک مسئول را از فاصله ٥٠٠متری ندیده بودم.»
چه اتفاقی افتاد که بعد از این همه ی سال تحمل بیکاری، جلوی دوربین بایستید و از وضعتان بگویید؟
من اهل مریوانم. متأهلم، کارت پایان خدمت دارم، یک نیروی آماده به کارم و تنها دکترای بومی آبهاي زیرزمینی را در استانم دارم. هر کس تلویزیون نگاه کند، می داند که کشور با چه خشکسالی و بیآبی مواجه است و چقدر این رشته من می تواند کاربردی باشد، خیلی جاها تقاضای کار دادم اما شانسی نداشتم و استخدامم نکردند.
سالها دنبال کار گشتم و غیر از کارگری، کار دیگری پیدا نمی کردم. اخیرا از طریق یکی از دوستانم به این انبار مواد شیمیایی شرکت نفت معرفی شدم و قرار بود به صورت روزمزد آنجا کارگری کنم. شیفتهاي این انبار، ٤٠روزه است اما سه روز بیشتر نتوانستم بمانم.
سیمان رویم ریخت و هوایش به شدت آلوده بود. موقع جاروزدن نمیتوانستم نفس بکشم. دیگر صبرم به پایان رسید و تصمیم گرفتم از این طریق خودم را معرفی کنم، شاید کاری برایم پیدا شود. ٣٠سال دارم اما احساس میکنم آدم بیثمری هستم. باور کنید به بچههاي فامیل رویم نمیشود بگویم درس بخوانید به درد آیندهتان می خورد.
حقوقتان در همان انبار چقدر بود؟
دیگر به حقوق نرسید، من چند روز کار کردم اما هنوز با من تسویه نکردند.
فیلمی که گرفتید، چطور منتشر شد؟
من برای چند نفر از دوستانم فرستادم، انها هم برای دوستانشان فرستادند و یکدفعه به صورت وسیع منتشر شد. اصلا فکرش را نمیکردم که همه ی جا دست به دست شود.
دقیقا برای چه کسانی این فیلم را گرفتید؟
برای مسئولان. خواهشم این است که فکری به حال من بکنند. امسال، سال حمایت از کالای ایرانی است و من هم یک کالای ایرانی به حساب می آیم. پدر و مادرم ایرانی هستند. سابقه کیفری ندارم، از نظر شهروندی هم مشکلی ندارم. من فرزند همین کشورم. حرفهایم همه ی مستند است. مقالاتم به پارسی و انگلیسی در اینترنت وجوددارد. اخیرا هم در مجله «واتر ریسرچ» مقالهام منتشر شده. میخواستم این فیلم را مسئولان ببینند و از من دعوت بکار کنند. گفتم این فیلم منتشر شود تا شاید مسئولان از سر دلسوزی با من تماس بگیرند.
تماس هم گرفتند؟
بله. از وقتی فیلم منتشر شد، از وزارت نیرو، از وزارت جهاد کشاورزی و حتی آقای جهانگیری، معاون اول رئیسجمهوری هم با من تماس گرفتند. صدایش راکه شنیدم، یخ کردم. اصلا باورم نمیشد. من از ٥٠٠متری هم یک مسئول ندیده بودم و حالا با من تماس می گرفتند.
آقای جهانگیری بشما چه گفت؟
قول داد به من کمک کند. گفت مشکلی نیست، نگران نباشید.
نگفتند چه کمکی؟
به هرحال ایشان معاون اول رئیسجمهوریاند و هر کاری از دستش برمیآید.
بقیه کسانی که از وزارتخانهها تماس گرفتند، چه گفتند؟
انها هم گفتند که کمکم میکنند. از سپاه هم با من تماس گرفتند، گفتند من می توانم با آن ها همکاری کنم.
خودتان چه میخواهید؟
یک شغل مرتبط با رشته تحصیلیام درکنار خانواده.
خودتان از اتفاقاتیکه افتاده، راضی هستید؟
فکر نمی کردم این قدر بازتاب داشته باشد اما به هرحال من یکنفرم. افراد زیادی هستند که مثل من تخصص دارند اما بیکارند و مثل من فیلمی از خودشان نگرفتهاند. بنظر من مشکل در نبود هماهنگی است، وگرنه کار هست. بازتابهایش هم مثبت بود هم منفی.
چرا منفی؟
بعضی به من گفتند که از این فیلم سوءاستفاده میشود اما من بخود مردم کشورم و مسئولانش پناه آوردم.
تخصص شما به چه کار می آید؟
من مدیریت منابع آب دارم، میتوانم به عنوان کارشناس منابع آب کار کنم، خودم خیلی به این رشته دلبستگی دارم.
چه شد که دراین رشته درس خواندید؟
معلم دبیرستانم من را تشویق کرد. خودم خیلی دوست داشتم.
هم اکنون از این که دراین رشته و تا این مقطع درس خواندهاید، پشیمان نیستید؟
نمی دانم واقعا. سوال سختی است. از یک طرف اگر این رشته را نمیخواندم، به این میزان آگاهی نمیرسیدم و طرز تفکر همین حالا را نداشتم. واقعا نمی دانم باید به درآمد این رشته فکر میکردم یا به علاقهام.
همسرتان شاغل نیست؟
نه دانشجوست.
مستأجر هستید؟
بله.
چند وقت است که دنبال کار هستید؟
از دوران دانشجویی.
چرا بعد از این همه ی مدت نتواستید جایی استخدام شوید؟
خیلی جاها تقاضای دادم اما هیچجا من را نخواستند. همیشه کارگری کردهام. از همان دوره دانشجویی، مشغول به این کارها بودم. یک مدت درس خواندم، پساندازم که به پایان رسید، دوباره دنبال کار گشتم که بازهم موفق نشدم.
کجاها تقاضای کار دادید؟
هر جاییکه فکرش را بکنید، در فرمانداری، اداره آب، یک نامهاي برای اداره کار فرستادند اما بازهم بینتیجه بود.
نمیتوانستید دربخشهاي دیگر فعال شوید، کارهایی غیر مرتبط با رشتهتان؟
می خواستم اما کاری پیدا نمی کردم. دریک آزمون استخدامی هم شرکت کردم اما قبول نشدم.
بنظر خودتان مشکل کجا بود؟
واقعا نمی دانم، شاید عرضه با تقاضا تناسب نداشتند.
حتماً می خواستید در مریوان کار کنید؟
نه، اما برایم بهتر است کنار خانوادهام باشم.
جوانی که متاسفانه با داشتن مدرک دکترای آب هنوز بیکار است. امیدواریم از این جوان جهت مشکلات کم آبی ایده گرفته و در یک شغل مرتبط با رشته اش استخدام شود.