زن جوان تبریزی که توسط خواستگارش مورد اسیدپاشی قرار گرفت تحت مدوا قرار گرفته است . اسیدپاشی غیر انسانی و ترسناک به دختری در تبریز خشم کاربران به ویژه مردم تبریز را برانگیخت. در ادامه اینبخش خبری از سایت نازوب علت این اسیدپاشی به دختر زیبا و یتیم تبریزی را دنبال نمایید.
اسیدپاشی در تبریز: معصومه جلیل پور » که خواستگارش شب سال نو رویش اسید پاشید و با قمه دو انگشتش را قطع کرد پرده از سرنوشت تلخ و تهدیدهای عجیب مرد اسیدپاش از زندان برداشت.
بینایی چشمهاي معصومه دراین حادثه کم شده و به انها قرنیه پیوند زدهاند صورت، قسمتی از گردن، گوش، سینه و کمر معصومه در اسیدپاشی از بین رفته است .
برادر معصومه: بیمارستان برای هرشب بستری، یکمیلیون تومان می خواهد و ما این پول را نداریم که پرداخت کنیم.
٣٠ ساعت دیگر اگر میگذشت، سال، نو میشد. سال ٩٦ اما در ٢٨ اسفند برای «معصومه» کهنه ماند و سال جدید و سالهاي بعد را برای او از بین برد. «معصومه جلیلپور»، زن ٢٦ساله تبریزی، ازآن روز تا بهحال در بیخبری کامل رسانه ها و مسئولان در بیمارستان سینای تبریز بستری است.
اسید، مثل تعدادی دیگر از زنان ایرانی درسالهاي قبل، حالا صورت و نیمی ازبدن «معصومه» را سوزانده است. «محمد- ن» مرد جوانی که خواستگار او بود، بعد ازآنکه شنید معصومه نمیخواهد با او ازدواج کند، اول با قمه دو انگشت وی را برید و بعد نشست روی سینهاش و از فاصله نزدیک روی او اسید ریخت.
بعد از اسیدپاشی روی چند زن توسط افراد ناشناس در اصفهان، حالا دوباره یک زن گرفتار اسیدپاشی شده و روزهای سختی را در پیش دارد.
او یکماه گذشته را روی تخت بیمارستان گذرانده، صورتش را هنوز ندیده، شبها مدام کابوس آن روز را می بیند و از بقیه می خواهد که صورتش رابه او برگردانند. «معصومه» با حال روحی بسیار بد اما با حوصله پاسخ سوالها را داد و گفت که دلش نمی آید انسانی را مجازات کند اما هیچگاه «محمد» را نخواهد بخشید.
او از روزهایی گفت که وقتی جلوی آینه خودش را میدیده، خدا را شکر میکرده که چقدر زیبا وی را آفریده است. «معصومه» و خانوادهاش ساکن منطقه «منبع» در تبریزند که جزو مناطق فقیرنشین و تقریباً حاشیهاي تبریز است.
برادر «معصومه» هم که یک کارگر ساختمانی است، در مصاحبه يي ماجرا را کامل تعریف می کند و می گوید خانواده او توان پرداخت هزینههاي درمان وی را ندارند.
انها ٦ بچه دریک خانوادهاند که وضع مالی هیچکدامشان خوب نیست و چهارنفرشان ازدواج کرده و از خانه رفتهاند: « دو روز به سال تحویل مانده بود که این اتفاق افتاد.
ما فهمیده بودیم که آن آقا خلافکار است و معصومه ردش کرده بود. صورت و سینههاي معصومه، یک طرف گردن، گوش و پشتش کاملا سوخته است. دکترها میگویند ١٢درصد سوختگی درجه چهارم دارد.
چشمهایش را در بیمارستان نیکوکاری تبریز عمل کرده و به انها پیوند قرنیه زدهاند. چشمهایش حالا بسته است و بخیه خورده. دکترها گفتهاند تا وقتی دستهایش را باز نکنیم، معلوم نمیشود که بینایی دارد یا نه. البته این را هم گفتند که اگر بیناییاش از دست رفته بود، چشمهایش را تخلیه میکردند.» او میگوید:
«مخارج درمان را ما نداریم که بدهیم. بیمه هزینه را نمیپردازد؛ من یک مادر پیر دارم و خودم هم کارگر ساختمانیام. برای هر چشمش ٢میلیون تومان هزینه عملش شده، یعنی روی هم ٤میلیون تومان شده است.
گفتهاند بریزید تا عمل کنیم، ما هم پولی نداشتیم و شناسنامه و کارت ملی مادرم را گرو گذاشتیم و چشمهایش را عمل کردیم. بیمارستان سینا هم میگوید برای هر شب بستری در بیمارستان سینا، ٨٠٠هزار تا یکمیلیون تومان باید بپردازیم. دکترها می گویند باید ٤ تا ٥ماه در بیمارستان بستری باشد.
اگر خَیرهایی هستند که میخواهند به معصومه کمک کنند، ما از انها می خواهیم برای درمان معصومه به او کمک کنند.» او می گوید، «محمد» هرروز از زندان تبریز به او زنگ می زند و انها را تهدید می کند:
«او میگوید من کارهای بزرگتر از این کردهام و کسی نتوانسته کاری بکند. می گوید زنی را برده به بیابان و با چاقو سینههایش را بریده است. من تمام مکالمات و تهدیدهای وی را ضبط کردهام و قرار است تحویل پلیس دهم.»
ماجرای وحشتناک اسیدپاشی به زن جوان و زیبای تبریزی
چند سالتان است و تحصیلاتتان چیست؟
٢٦سالم است، متولد سال ٧١ و دیپلم دارم.
با محمد از چه زمانی و کجا آشنا شدید؟
ما در اینستاگرام باهم آشنا شدیم. ارتباط خیلی زیادی نیز باهم نداشتیم، چون من سالن آرایشگاه داشتم و از صبح تا شب کار میکردم. قبل از این هم یک ازدواج ناموفق داشتم و چون همسرم خلافکار بود از او جدا شدم و دیگر هم قصد ازدواج نداشتم.
محمد از اینستاگرام به من گیر داده بودو دست برنمیداشت، بعدش چندباری یک دیگر را دیدیم. در دو ماه آخر او ولکن نبود، آدرس سالنم را در اینستاگرام گذاشته بودم، او دیده بودو هرروز میآمد دم در آرایشگاه.
چه حرفهایي میزد؟
می گفت من خیلی دوستت دارم، خودم میآورم و میبرمت، میخواهم با تو ازدواج کنم و این حرفها. بعدش بین حرفهایش گفت که پدرش آشپزخانه تهیه موادمخدر دارد و… من هم قبلش به خانوادهام گفته بودم که او من را میـــخواهد و دست از سرم برنمیدارد.
مدت آشناییتان چندماه شد؟
ششماه بود که به من پیام میداد و دو ماه بود که بیشتر هم دیگر را میدیدیم، آن هم به این دلیل که او ولکن نبود. همه ی از من سوال می کردند که او کیست و من هم میگفتم خواستگار است و داریم باهم آشنا میشویم.
بعد او گفت پدرم خلافکار است، ولی من با او کاری ندارم و من هم باور کردم، تا اینکه یکماه پیش به برادرم گفتم این پسر ولکن من نیست و میـــخواهد با من ازدواج کند و از او خواستم دربارهاش تحقیق کنند، اما بعد متوجه شدم که هممحلهايهاي او گفتهاند محمد از پدرش بدتر است، از همسرش جدا شده و قبل ازآن به او خیانت کرده است. گفتند او زورگیر و خفتگیر است. یکروز قبل از این اتفاق او آمد دنبالم تا باهم حرف بزنیم.
ماجرای وحشتناک اسیدپاشی به زن جوان و زیبای تبریزی
یعنی دقیقا چه روزی؟
این اتفاق روز ٢٨ اسفند برای من افتاد و روز قبلش یعنی ٢٧ اسفند آمد به دیدنم. من همینطوری با چادر پایین رفتم، چون نمی خواستم با او بیرون بروم. بهش گفتم محمد من نمیخواهم و نمیتوانم با تو ازدواج کنم، چون یکبار در زندگیام شکست خوردهام و نمی توانم اینطوری ادامه دهم، دست از سرم بردار.
همانجا به دو زن که فاحشه بودند، زنگ زد و بعدش به من گفت تو فکر کردی زن برای من کم است؟ دوروبرم پر است، اما من تو را دوست دارم و میخواهم با تو باشم.
من هم گفتم اصلا از این به بعد به رویت هم نگاه نمی کنم، تو که همین حالا جلوی من به زنهاي دیگر زنگ میزنی، بعد از ازدواج میخواهی چه کار کنی. البته این را بهانه آوردم، چون بدلیل خلافکار بودنش وی را نمی خواستم. بعدش من را برگرداند خانه.
و بیستو هشتم اسفند ماجرا از کجا شروع شد؟
آن روز قرار بود با مادرم به بازار برویم. به مادرم گفتم من میروم پایین، بعد شما بیا. وقتی رفتم پایین دیدم دم در ایستاده، گفت یک لحظه بیا کارت دارم. من هم گفتم چه کارم داری؟ مگر من نگفتم که دوروبرم نیا و ولم کن، ولی خواهش کرد که بروم و جوابش را بدهم.
من رفتم نزدیکتر ولی سوار خودرو نشدم، او در اتومبیل را باز کرد و از موهایم من را کشید داخل. خانه ما نزدیک بزرگراه پاسداران است، او من رابه بزرگراه برد، یک دور هم زد و هی میگفت تو هرچی بخوای من همان می شوم و تو رابه خدا من را ول نکن. من گفتم نه و دست از سرم بردار.
بعد کنار بزرگراه اتومبیل را نگه داشت و یک قمه درآورد، موهایم را گرفت و گفت سرت را می برم. من تقلا کردم که قمه رابه من نزند ودر آخر قمه را زد به دستم و دو انگشتم را برید. من التماس می کردم که کاری با من نداشته باش و بعد قمه را انداخت و از زیر صندلی من یک بطری یک لیتری برداشت، صندلیام را خواباند و روی سینهام نشست.
من اول فکر کردم آب است و فکر نمیکردم اسید باشد. او همه ی اسید را روی صورت و بدنم ریخت و با پایش من را بیرون اتومبیل پرت و فرار کرد. من حدود ٢٠دقیقه کنار اتوبان افتاده بودم و میسوختم. همه ی جایم میسوخت تا اینکه مردم کمکم جمع شدند و آب رویم ریختند. بعد هم به اورژانس زنگ زدند و من رابه بیمارستان بردند.
چشمهایم خیلی تار میدید و بدنم میسوخت. همین حالا هم قیافهام را کلا از دست دادهام. «گریه» مدام یاد این میافتم که اسید لباسهایم را سوزانده بودو من عریان کنار خیابان افتاده بودم، آبرویم رفت. همه ی جمع شده بودند و از من فیلم می گرفتند.
آن موقع که با او آشنا شده بودید، حس خودتان چطور بود؟ دوستش داشتید؟
او من را خیلی دوست داشت، ولی چون یکبار در زندگیام شکست خورده بودم، نمیتوانستم به هرکسی اعتماد کنم. چون او خیلی بهم محبت میکرد، بهش عادت کرده بودم، اما نه اینطور که اگر نباشد بمیرم یا خیلی دوستش داشته باشم.
او ولکن من نبود و مدام هم تهدیدم می کرد؛ مثلاً من به شوخی به او می گفتم یکروز با تو نباشم چه کار می کني و او هم می گفت بلایی سرت میآورم که هیچکس به رویت نگاه هم نکند. من فکر می کردم شوخی می کند.
حتما بخوانید: اسیدپاشی روی آلت جنسی پسر برای انتقام گیری (عکس 18+)
اصلا فکرش را هم نمی کردید که منظورش اسید باشد؟
اصلا فکرم هم به آن سمت نمیرفت، چون بعدش مدام میگفت من حاضرم بمیرم، ولی به پای تو سنگ هم نخورد. با این حرفهایي که میزد انتظارش را نداشتم که اینکار را بکند.
از ماجرای دستگیری محمد خبری دارید؟
آنطور که اطلاع دارم همین حالا در زندان تبریز است.
بله. آن روز که آمده بود بیمارستان و داد زده بود که میخواهم معصومه را بکشم و نمیخواهم زنده بماند، فرار کرده بود. قبلش هم زنگ زده بود به مادرم و گفته بود دخترت را کشتم، بروید پیدایش کنید. مادر من فشارخون و دیابت دارد و کم مانده بود سکته کند. بعدش آن ها من را پیدا کردند. تا یکی دو روز بعدش او به برادرم زنگ میزد و تهدید می کرد، می گفت همه یتان را میکشم تا اینکه خطش را ردیابی و دستگیرش کردند.
حستان هم اکنون نسبت به محمد چطور است؟ دلتان می خواهد مجازاتش کنید یا وی را ببخشید؟
من آدمم، هیچوقت آزارم به یک مورچه هم نرسیده است، هیچوقت دلم نمی آید کسی را اذیت کنم. نمی توانم کسی راکه سالم است و جان در بدن دارد، مجازات کنم. من فقط می خواهم با او قانونی برخورد شود، می خواهم عدالت اجرا شود.
خب قانون میگوید که او باید قصاص شود، یعنی کاری راکه او با شما کرده، شما هم با او بکنید. اینکار را انجام می دهید؟
نمی دانم، من هم اکنون به این فکر نمیکنم. هرشب کابوس و آن صحنه را در خواب میبینم و بیدار میشوم. چشمهایم را عمل کردهاند و فعلاً نمیبینم. صورت، بدن و دستهایم نابود شده است. هنوز به این فکر نکردهام که می توانم مثلاً به صورت او اسید بپاشم یا نه.
همین حالا چه حسی به او دارید؟ از او خشمگین یا متنفر هستید یا هنوز این را هم نمی دانید؟
خب این مسلم است که نمی توانم وی را ببخشم، قطعا نمیبخشم. بخشیدن من چه فایدهاي دارد؟ چی رابه من برمیگرداند؟ شما بیایید من را ببینید، هرروز من را می برند پوست از سروصورتم میکَنند و کلی درد میکشم. چی را می خواهد به من برگرداند؟
خواهرتان میگفتند قبل از اینکه این اتفاق برایتان بیفتد از صورتتان خیلی راضی بودید و حس خوبی به قیافهتان داشتید.
بله. عکسهاي قبل از اسیدپاشی را ببینید، من از صورتم راضی بودم، هم اکنون نه از مو هاي بلندم و نه پوست سروصورتم چیزی نمانده. قبل از این اتفاق خودم را در آینه نگاه می کردم و به خدا میگفتم شکرت که من آنقدر صورت قشنگی دارم.
تابهحال درباره وضع زنان دیگری که تابهحال به صورتشان اسیدپاشی شده، شنیدهاید یا عکسهایشان را دیدهاید؟
بله شنیده بودم که به چند زن در اصفهان اسیدپاشی شده ولی انتظار نداشتم که این بلا سر من بیاید. اگر از همه ی درباره من بپرسید بشما می گویند، من در لاک خودم بودم؛ صبح به سالن آرایشگاه میرفتم و شب برمیگشتم. با خانوادهام بودم. اصلا نه دوستباز بودم که با انها بیرون بروم و نه چیز دیگری. من گناهی نکرده بودم که این بلا سرم بیاید، نمی دانم دارم تاوان چه چیزی را پس می دهم.
از وقتی که این اتفاق افتاده از مسئولان محلی یا از تهران کسی به دیدنتان آمده است؟
نه فقط یک بار از نیروی انتظامی بهخاطر پروندهام آمدند، دیگر نه برای احوالپرسی و نه هیچچیز دیگری کسی به دیدنم نیامده است.
از مسئولان دولتی یا قضائی درخواستی دارید؟
من فقط می خواهم عدالت اجرا شود. من صورتم را می خواهم، میخواهم که صورتم رابه من برگردانند. من نمیتوانم اینطوری زندگی کنم. اگر من را ببینید میفهمید چه میگویم. می خواهم به وضعیتم رسیدگی کنند. این آقا هنوز زنگ میزند و تهدید می کند، می گوید من پول دارم و خانوادهام آشنا و پول دارند و فلان و بهمان میکنیم؛ ولی ما آنطوری نیستیم، ما یک خانواده ساده و معمولی هستیم.
برادرم کارگر ساده است و من هم سالن آرایشگاه دارم که خرجمان را ازآن درمیآوردیم. خانهمان کوچک و اجارهاي است. اگر عدالتی است باید برای من اجرا شود. هرروز گریه میکنم و دکترها آرام بخش می زنند. می گویند افسرده شدهام. هردو روز یکبار من رابه اتاق عمل می برند و پوستم را میسابند. پدرم درآمده است، هرروز میمیرم و زنده میشوم. مادرم هرروز آب میشود.
پدرتان فوت کرده است؟
بله ٩سال پیش فوت کرد.
موقع ازدواج اولت چندسالت بود؟
١٦ساله بودم.
چرا آنقدر زود ازدواج کردید؟
اجباری بود. او دوست سربازی برادرم بود، بعد از اینکه پدرم فوت کرد به خانهمان رفتوآمد داشت و خواستگاری کرد. من رد کردم ولی چون برادرم اصرار کرد ازدواج کردیم. آن ها نگذاشتند نامزد بمانیم، بعد از عقدمان رفته بودم خانه خواهرش که نگذاشتند به خانه برگردم. دیگر چندماه با او زندگی کردم تا اینکه فهمیدم خلافکار است و از او جدا شدم. وی را هم دستگیر کردند و ١٢سال زندانی به او دادند.
تغییر در قوانین مجازاتانگاری و برخورد با اسیدفروشان بهترین شیوه مقابله با اسیدپاشی
مینا جعفری، وکیل دادگستری
جرم و مجازات از مباحثی است که از ابتدای تاریخ بشر وجود داشته و همیشه به شکل کامل یا ناقص اجرایی شده است. اما یکی از نکاتی که در حوزه زنان و کودکان بهویژه زنان قابلتأمل است این است که ما مجازاتها را صفر و صد ببینیم. پروندههاي اسیدپاشی و تجاوز بیشتر مختص زنان است؛
جرایمی که مجازات آن ها را نمیشود به شکل صفروصد دید؛ نگاهی که در قوانین هم ما انها را شاهدیم؛ قوانینی که با بازنگری می توان شیوههاي مجازاتی جای گزین را برای آن ها در نظر گرفت، بهعنوان مجازاتانگار آن هم حبس ابد است یا حبسهاي طولانیمدت.
واقعیت امر این است که حبسهاي طولانیمدت و ابد در قانونگذاری کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است بهویژه در جرایمی که بهطور جدید اتفاق میوفتد یا به شکل جدید جرمانگاری می شود و بیشتر در سطح ملی دیده میشود، بنابر این بنظر می رسد در اعمال مجازات و مجازاتانگاریها باید تجدیدنظری صورت بگیرد؛ کلا در حوزه زنان.
چون دراین حوزه ما مجازات رابه شکل صفروصد داریم به این شکل که بزهکار یا بخشیده می شود یا محکوم به قصاص است، شیوهاي که جوابگو نیست.
هدف ما از تنظیم و تدوین قوانین بهویژه قوانین کیفری پیشگیری از ارتکاب مجدد این جرایم است در حالیکه شاهدیم باوجود قوانین موجود هیچ پیشگیري صورت نمیگیرد و برعکس افزایش جرایم را شاهدیم. واقعیت امر این است که ما نیازمند تغییر دید به ماجراها و مسائل مربوط به زنان و کودکان هستیم. بهترین شیوه شاید تغییر در قوانین مجازاتانگاری است تا از این وضعیت صفروصد خارج شویم و نگاهی به طیف وسط داشته باشیم.
در بین مجازاتهایي که می توانند اعمال شوند و از عهده نقش بازدارندگی خود بربیایند حبس ابد است چون زجرآورترین وضعیت ممکن است و فرد به شکل مداوم در زندان بهسر می برد ودر عین محرومیتهایي که دارد زنده هم است. مجازاتی که میتواند بازدارندگی موردنظر را تأمین کند. امیدوارم قوانین تغییر را تجربه کنند تا مانعی بر طیف گستردهاي که افزایش را تجربه میکند و سبب گسترش خشونت در جامعه است را ایجاد کند.
یکی از مواردی که به آن اشاره می شود ایجاد محدودیتهایي برای اسیدفروشان است و این در حالی است که اسید چیزی است که به شکل صنعتی و خانگی در جامعه وجوددارد و مورد استفاده قرار می گیرد. بهمین دلیل نمیتوان مانع تولید یا مصرف این ماده شد.
بنظر می رسد بیشترین فشار باید به بخشی که به استفاده انحصاری از این مواد می پردازد، بیاید افرادی که در حوزه خاصی و برای اعمال جرم از این ماده بهره میبرند. چرا ما باید برای افراد معمولی یک سری بازدارندگیها و محدودیتها را در نظر بگیریم ودر عینحال اعمال کنیم؟!
اگر بهواقع هدف ما برقراری نظم در جامعه است باید مجازات را تغییر بدهیم؛ تغییراتی که تشدید رابه خود ببیند برای افرادی که در حوزه خاص اعمال جرم دارند. درواقع برهم زننده نظم در جامعه هستند. به اعتقاد من اعمال محدودیت و فشار برای فروشندگان اسید نمیتواند بازدارندگی موردنیاز را تامین کند. محدودیتها بیشک باید شامل حال کسانی شود که اعمال جرم می کنند.
در تعداد زیادی از جرایم که در نهایت محکوم به قصاص میشوند، شاهدیم به بخشش منتهی می شود شاید یکی از راهکارها این باشد که باوجود بخشش بزهدیده قانون از ظرفیت خود بهره برده و مجازاتی برای آن در نظر بگیرد.
یکی از موارد مهمی که وجوددارد این است که دوطرفی که آسیبدیدهاند در جرمی درواقع بزهدیده و بزهکار در هر صورت خانواده بزهدیده دراین میان- به قتل رسیده، تجاوز شده یا مورد اسیدپاشی قرار گرفته است- هردو طرف احساسی برخورد میکنند چون در مسائلی از این دست احساسات انها جریحهدار شده است برای همین نمی توانیم اعمال مجازات رابه انها بسپاریم.
درواقع این شیوهاي نیست که درحال حاضر جوابگو باشد. دریک دورهاي از تاریخ به این دلیل که بشر به شکل قبیلهاي زندگی میکرده افراد از مجازاتی از این دست بهره میبردند اما باید این نکته را در نظر گرفت که زندگی بشر ازآن شکل قبیلهاي خارج شده و به دولتها رسیدهایم.
جوامع دولتها را تشکیل می دهند تا متصدی اجرا و اعمال مجازاتها باشند. بنابر این بهترین شیوه این است که تصمیمگیری از دست دوطرف خارج شود بهویژه از دست بزهدیده و خانوادهاش.
نماینده مردم تبریز در مصاحبه با «شهروند»:
پرونده «معصومه» را برای حمایت مالی و معنوی پیگیری میکنیم
منتظر ارایه طرح تشدید مجازات اسیدپاشی در صحن مجلس هستیم
خانواده «معصومه جلیلپور» میگویند از اول سال تا کنون هیچ مسئولی سراغ آن ها را نگرفته و هیچکس قول حمایت به آن ها نداده است. حالا «زهرا ساعی»، نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی که به تازگی از ماجرا باخبر شده، در مصاحبه با «شهروند» از پیگیری پرونده «معصومه جلیلپور» میگوید:
«یکی از برنامههاي من عیادت از این قربانی اسیدپاشی است تا با توجه به مشکل فیزیکی و مالی که دارد، از او حمایت معنوی و مالی شود.» این عضو فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی می گوید، از مقامات استانی تقاضای کردهاند تا شرایط مالی این قربانی اسیدپاشی را در نظر بگیرند:
«کار جدیتری که ما می توانیم انجام دهیم، به سرانجامرساندن طرح تشدید مجازات اسیدپاشی است، این موضوع درحال پیگیری است، این طرح در فراکسیون زنان مجلس مطرح شد، برای آن هم امضا جمعآوری شده و تقدیم هیأترئیسه مجلس شده، حالا ما منتظر هستیم تا در صحن علنی مجلس هم مطرح شود.»
به اعتقاد ساعی، با توجه به تکرار این موارد، باید اقدامی جدی برای بازدارندگی از جرم صورت گیرد: «طرح مطرحشده، از سوی کارشناسان حقوقی مورد بررسی قرار گرفته، ما دراین طرح، مجازات را بالا بردهایم که با توجه به مشکلبودن قصاص، می تواند مانعی برای ارتکاب جرم ایجاد کند، امیدواریم این طرح هرچه زودتر وارد صحن و تبدیل به قانون شود.»
او ادامه می دهد: «ما واقعا میتوانیم با یک قانون، بازدارندگی لازم را از وقوع تخلف و آسیب ایجاد کنیم، درکنار آن هم باید به شهروندان آموزش داد، چراکه بخش مهمی از پیشگیری از وقوع جرم به موضوع فرهنگسازی برمیگردد:
«باید مراکزی در نظر گرفته شوند تا قربانیان اسیدپاشی در انها نگهداری و درمان شوند. باید از آن ها حمایتهاي مالی شود. به هر حال قوانین مفید هستند و می توانند نظم و آرامش اجتماعی را ایجاد کنند. از سوی دیگر، شهروندان هم باید به موارد حقوق شهروندی خودشان توجه کرده و آن ها را رعایت کنند.»
اسیدپاشی به زن جوان در تبریز صورت زن جوان را به این روز انداخت.
حتما بخوانید: مدل شدن دختر قربانی اسید پاشی (+عکس)
گروه حوادث تالاب