چرا در جامعه ایران به ترنس ها نگاه خوبی وجود ندارد ؟ با خواندن این مقاله قصد داریم ترنس ها را بیشتر بشناسید . اختلال جنسیتی یا ترنس یا تراجنسی یکی از بیماری هاي جنسی می باشد که عده اي از افراد دچار این بیماری در ایران می باشند در ادامه عکسهای و جزئیات بیشتر ترنس هاي ایرانی پس از تغییر جنسیت را در سایت تالاب خواهید دید با ما همراه باشید.
به گزارش تالاب تغییر جنسیت برای افراد ترنس «دوجنسه» امری است که بتازگی در جامعه ما از حالت تابو در حال خارج شدن است. بیایید بیشتر افراد ترنس را درک کنیم و با زندگی آنان آشنا شویم.
مانند عمل تغییر جنسیت و احساس هاي مربوط به حنسیت دراین قشر از جامعه. نگار لطفعلی؛ مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران ملال جنسیتی ایران میگوید: «ترنسکشوال» یعنی گذر از جنسیت.
ترنس های ایرانی
افرادی که این بیماری را دارند دچار اختلال شخصیت شده اند و باید به جنسیتی که در تمایل دارند به ان جنسیت برسند چون خیلی از این افراد دوست دارند به ثبات شخصیتی برسند در ایران بتازگی به ترنس ها اهمیت داده و آن ها را مورد معالجعه قرار می دهند.
افراد ترنس طبق سلیقه خودشان لباس میپوشند که شاید برای اجتماع غیرعادی بنظر بیاید.
نیک شو، فکر می کردم شاید گفتگو برایشان آسان نباشد، شاید نخواهند از چیزی بگویند که آن قدر تابو است که هنوز هم خیلیها حتی نامش رابه سختی می گویند. فکر میکردم شاید نخواهند از «ترنس» بودن بگویند و روزهایی را مرور کنند که انچه داشتهاند ملال بوده و ملال و ملال.
اما آن قدر دل پردردی داشتند که با خوشرویی دعوت به گفتگو را پذیرفتند، به کافهخبر آمدند و به سوالهایي جواب دادند که هر کدامشان یادآور لحظهلحظه زندگیشان بود. آمدند و از خودشان و دوستانشان گفتند. هرچه بیشتر میگفتند بیشتر میفهمیدیم آن قدر حرفهاي نگفته دربارهشان وجوددارد که هرچه بگوییم بازهم حرف نزدهاي باقی می ماند.
گفتگو اي که در ادامه میخوانید، با دو ترنسکشوال است. دو ترنسکشوال که چندین سال از عمل جراحی هر کدامشان میگذرد. یکیشان از مرد بودن اذيت میدیده و دیگری از زن بودن.
حالا به خواستهشان رسیدهاند. حالا از ملال و سختی روزهایی رها شدهاند که روحشان با جسمشان تطابق نداشته ودر پاسخ به سوال چندبارهام درباره اینکه از عمل تغییر جنسیت راضی هستید، تاکید میکنند راضی هستیم، با همه ی سختیهایش راضی هستیم.
نگار لطفعلی حالا مدیرعامل انجمن ملال جنسیتی ایران است و آرش هم کار و کاسبی خودش را دارد، می خواهد ازدواج کند و زندگی را آن طور که دنبالش بوده ادامه بدهد.
البته آرش اسم واقعیاش نیست، اسم مستعاری است که دراین مصاحبه به او دادهایم چون نخواست مشخصاتش را بگوییم، عکسش را هم نخواست منتشر شود «در و همسایه می بینند و دردسر می شود؛ خودتان که میدانید، جامعه ما هنوز ترنسها را نمیپذیرد.»
خانم لطفعلی؛ اجازه بدهید مصاحبه رابا شما شروع کنیم؛ از زندگی شخصیتان. و بعد برسیم به انجمن.
من سال ۸۴ مجوز تغییر جنسیت گرفتم و تا سال ۸۷ صبر کردم که خانواده راضی شوند. حالا حدود ۹ سال است که عمل تغییر جنسیت را انجام دادهام. خدا را شکر میکنم که خانوادهام این موضوع را درک کردند ودر طول عملهاي جراحی همراهیام کردند چون همراهی و حمایت خانواده برای یک فرد ترنسکشوال از هر چیزی مهمتر است.
اگر به ان روزها برگردید، بازهم همین کار را میکنید؟
کاملا، از تصمیمی که گرفتهام راضیام.
اینکه یک نفر احساس کند روحش با جسمش تطابق ندارد، مادرزادی و ذاتی است یا اکتسابی؟ عوامل اجتماعی هم باعثش میشوند؟
فرضیههاي زیادی درباره ترنسکشوالها مطرح شده که هیچکدام از انها ثابت نشده اما تقریباً همه ی با این موافقند که این موضوع مادرزادی است با این حال ممکن است اجتماع بعضی از این موارد را تشدید کند.
می بینیم که بعضی خانوادهها در بچگی این رفتار را در فرد میبینند ولی به چشم بازی به ان نگاه می کنند و ان را تشدید میکنند، مثلاً وقتی پسرشان رفتارهای دخترانه از خودش نشان می دهد یا برعکس، در حالیکه وقتی بزرگ شد ان را انکار میکنند. اینطور نیست که اگر خانواده اینکار را نمی کرد، ان فرد ترنس نمیشد اما شاید در شدت آزردگی فرد نقش داشته باشد.
تصویری از ترنس هاي ایرانی
شما بعنوان فردی که خودتان این تجربه را پشت سر گذاشتهاید، حالا مدیرعامل انجمن حمایت از ترنسکشوالها هستید. درباره این انجمن بگویید. چطور چنین انجمنی تاسیس شد؟
سال ۱۳۶۴ که خانم ملکآرا از امام خمینی «ره» فتوای تغییر جنسیت را گرفت و شرعی و مجاز بودن ان ثابت شد، ایشان شروع کرد به تاسیس یک انجمن که از این افراد حمایت شود. بعد از سالها دوندگی درسال ۱۳۸۶ ایشان موفق شد این انجمن را در وزارت کشور ثبت کند. البته ایشان عرق مادرانه داشت و هزینهها را خودش متقبل میشد اما فعالیتها خیلی رسمی و سازماندهی شده نبود، تا سال ۱۳۹۱ که ایشان فوت کرد و سایر اعضای هیات مدیره تصمیم گرفتند انجمن را منحل کنند، در ان زمان ما جمع شدیم و توانستیم وزارت بهداشت و وزارت کشور را قانع کنیم که از انحلال انجمن پیش گیری شود، بعد انتخابات انجمن برگزار شد و شروع به فعالیت کردیم.
چرا این همه ی تلاش کردید انجمن حفظ شود؟ تاثیری در وضعیت ترنسها داشته؟
انجمن میتواند به این موضوع هویت بدهد، اینکه افراد بدانند یک سازمان شبه دولتی وجوددارد ودر مواقع لازم میتواند اعلام وجود کند بسیار ضروری است چون واقعیت این است که ترنس در ایران هم هست و هم نیست.
هم هست و هم نیست؟
بله، به ما پروانه فعالیت میدهند اما میگویند چراغخاموش فعالیت کنید. زمان یک رییسجمهور کمک مالی میکنند اما ما را انکار میکنند، زمان یک رییسجمهور دیگر از ما حرف میزنند اما کمک مالی را قطع می کنند! بهمین دلیل باید سازمانی وجود داشته باشد که از حقوق این افراد دفاع کند و البته نیاز به افراد دلسوز دارد که از سختیها خسته نشوند.
سوالی که درباره این انجمن مطرح میشود نام ان است؛ چرا «ملال جنسیتی»؟
کتابی هست در حیطه کاری روانپزشکان که در کشور آمریکا هر ۱۰ سال یکبار منتشر میشود. قبلا دراین کتاب، ترنس در طبقهبندی اختلال جنسیتی وجود داشت که در انتشار بعدی، ان را از حالت بیماری روانی صرف درآوردهاند و ان رابه بیماری جنسی – روانی تغییر دادهاند. همان گونه بیماری بودن این موضوع سر جای خودش است اما ان رابه آزردگی، ملال و ناراحتی بیش از حد تبدیل کردهاند.
تصویری مربوط به افراد ترنس که در شبکه هاي اجتماعی منتشر شده تا روشنگری باشد برای مردم
چه می شود که یک نفر این ملال را احساس می کند؟
اختلال هویت جنسیتی، ملال جنسیتی، یا هر اسم دیگری که روی ان بگذاریم، از سه چهار سالگی که هویت جنسی افراد نقش میبندد قابل تشخیص است. حتی اگر تعاریف کلاسیک را کنار بگذاریم، امروزه گفته می شود این اختلال در هر سنی می تواند بروز کند؛ نوجوانی، جوانی، میانسالی و حتی کهنسالی. این مساله بیشتر روحی و روانی است، از نظر جسمی، یک فرد ترنسکشوال باید کاملا مرد یا کاملا زن باشد و حتی هورمونها هم درست عمل میکند، اما از نظر روحی و روانی این افراد خودشان را کاملا متعلق به جنس مقابل می بینند، معتقدند در جسم اشتباهی قرار گرفتهاند و باید این روند را درست کنند. در قدیم می گفتند اگر این فرد ازدواج کند خوب میشود، بچهدار شود خوب می شود در حالیکه این مشکل با این کارها حل نمی شود.
وقتی چنین ملالی را احساس کردند، باید چه کار کنند؟
قدم اول این است که به یک روانپزشک که با سکسولوژی و مسائل جنسی هم آشناست و تخصص این موضوع را دارد مراجعه کنند. در این جا لازم است یک دوره یک ساله طی کنند که قطعی بودن خواستهشان تایید شود و برای دکتر مسلم شود که این خواسته مستمر و قطعی و اضطراری است و فرد بعد از عمل پشیمان نمی شود. چون چیزی که میبینیم این است که افرادی هستند که یا تصور یا وانمود می کنند ترنس هستند در حالیکه نیستند. این فیلترهای روانپزشکی و دکتری قانونی باعث میشود افرادی که واقعا به عمل جراحی نیاز دارند اینکار را انجام بدهند.
بعد از اینکه یکسال تحت نظر روانپزشک بودند چه می شود؟
در شهر های مختلف به دادگاه خانواده ودر تهران به مجتمع امور حسبی مراجعه میکنند، تقاضای تغییر جنسیت میدهند، در نوبت قرار میگیرند و به دکتری قانونی معرفی میشوند. آنجا کمیسیونی تشکیل میشود که افراد متخصص، پرونده فرد را بررسی می کنند ودر صورت تایید نهایی، برگهاي می دهند که او به دادگاه برگردد. دادگاه بر اساس نامه روانپزشک و نامه دکتری قانونی ودر نظر گرفتن اینکه اینکار از نظر فردی، خانوادگی و اجتماعی چقدر به مصلحت فرد متقاضی است، تصمیم میگیرد و رای صادر میکند. درصورت رای موافق، ان شخص به جراحان مراجعه می کند و تازه پروسه جراحی و درمان شروع می شود.
هزینههاي عمل تغییر جنسیت تقریباً چقدر است؟ این هزینهها را جایی تقبل می کند؟
قبلا این هزینهها را جایی عهدهدار نمیشد اما همین حالا بعضی بیمارستانهاي دولتی با همان کیفیت بیمارستان خصوصی جراحی را انجام میدهند اما با مبالغ پایین. دربخش خصوصی قیمتها پانزده تا بیست میلیون است اما دربخش دولتی تا دو میلیون تومان این جراحیها انجام میشود.
اعضای انجمن شما فقط افراد ترنسکشوال هستند؟
همان طور که از اسم این انجمن پیداست، یک سازمان مردمنهاد است که از خود افراد دردکشیده و اشخاص مرتبط با این موضوع تشکیل شده است. هم اکنون در انجمن سه دسته عضویت داریم، یک دسته اعضای پیوسته که اعضای ترنسکشوال هستند، گروه دوم اعضای وابسته هستند که متخصصان مرتبط با این موضوع هستند مثل جراح و دکتر و روانپزشک، گروه سوم هم اعضای افتخاری هستند که با عضویت می خواهند انجمن را حمایت کنند.
درواقع همه ی جامعه می توانند عضو افتخاری انجمن ما باشند و مخصوصا از هنرمندان و چهرههاي سرشناس دعوت می کنیم صدای اعضای این انجمن باشند. متاسفانه این مساله اینقدر تابو است که حتی هنرمندان که میبینیم وارد فعالیتهاي مردمی شدهاند، از ورود به این مساله اجتناب می کنند در حالیکه ما وجود داریم، کم هم نیستیم.
سایه افضلی ترنس ایرانی
تعداد افراد ترنسکشوال در ایران مشخص است؟
آماری از این موضوع وجود ندارد، شاید بتوانیم یک آمار شبه رسمی بگوییم که دکتری قانونی دارد و معتبر است اما ان هم فقط شامل افرادی میشود که رفتهاند اعلام وجود کردهاند وگرنه خیلی افرادی هستند که به دلایل مختلف مراجعه نمیکنند، دلایلی مانند اینکه می دانند مشکلی دارند اما نمیدانند چیست.
چطور؟
گاهی تلفن دفتر انجمن زنگ می خورد و بارها خودم تلفن را جواب دادهام که افرادی حتی از نقاط دورافتاده تماس می گیرند و می گویند من مشکلی دارم که فقط خودم می دانم و به خدای خودم میتوانم بگویم. اما بعد که حرف می زنیم و درباره خودش توضیح میدهد میگویم نه اینطور نیست، افراد دیگری هم مثل تو هستند و به دیگران هم میتوانی حرفت را بگویی. تازه آنوقت میفهمد که باید به کجا مراجعه کند، و اینکه اصلا باید مراجعه کند یا نه.
گفتید دکتری قانونی آماری دارد، این آمار را اعلام کرده؟
نه این آمار هیچوقت اعلام نمی شود. یکبار هم یکی از کارشناسان بهزیستی استان تهران بطور شفاهی گفته بود تا چند سال پیش دوازده هزار پرونده ترنس داشتیم ولی وقتی قرار شد رسما اعلام کنند گفتند دو هزار پرونده ترنس داریم!
و انجمن شما چه تعداد عضو دارد؟
ورودی و خروجی به انجمن ما هم زیاد است. تعدادی از افراد روزانه مشاوره تلفنی میگیرند، تعدادی مراجعه حضوری دارند که نامه بگیرند و درباره مسیری که باید طی کنند مشاوره بگیرند و خیلی موارد دیگر. بطور کلی در دو سه سال دو سه هزار ورودی و خروجی داشتهایم اما تعداد اعضای فعلی انجمن برای ما هم جزو آماری است که اعلامشدنی نیست.
چرا؟
گفتهاند نباید اعلام کنیم.
سوال دیگری که مطرح میشود درباره واکنشهاي اجتماعی به ترنسهاست. فکر می کنید چرا این موضوع اینقدر تابو است؟ چرا در اغلب افراد نگرش خوبی نسبت به این افراد وجود ندارد و گاهی برخوردهای نامناسبی انجام می شود؟
این موضوع به عوامل مختلفی برمیگردد. یکی از این عوامل این است که گاهی افراد ترنسکشوال، ناخواسته رفتارهایی را از خودشان نشان میدهند که با عرف و فرهنگ جامعه سازگار نیست ودر این صورت جامعه واکنش نشان می دهد. تا جاییکه ممکن است باید از ایجاد حساسیت برای جامعه پرهیز کرد، درست است که فرد ترنسکشوال احساس می کند رفتارش با جسمش منطبق نیست اما باید هنجارهای جامعه را هم درنظر بگیرد.
توصیهاي که من به این افراد دارم این است که صبور باشند، مراحل درمانی را طی کنند و برای رسیدن به خواستهشان همدلی خانواده و جامعه رابه دست بیاورند نه اینکه آن ها را مقابل خودشان قرار بدهند.
مساله اینجاست که جامعه افرادی مثل ما را نمیبیند که صبورانه مراحل درمان را طی کردهایم، جامعه افرادی را می بیند که با ظاهر غیرمتعارف در خیابان قدم می زنند، با پوشش و ظاهر مردانه آرایش می کنند و رفتارهایی نشان میدهند که ما هم با انها موافق نیستیم.
جامعه افرادی مثل آرش راکه به دنبال یک زندگی سالم است نمیبیند، چون همین حالا هم او می خواهد عکسش گرفته نشود، چون از واکنش همسایهها می ترسد و می داند که جامعه ممکن است وی را با گذشتهاي که داشته و با شرایط فعلیاش نپذیرد.
جامعه چطور باید با افراد ترنسکشوال چطور آشنا شود؟
موضوعی که خیلی اهمیت دارد این است که درباره ترنسکشوالها فرهنگسازی شود. وقتی در هیچ کجا هیچ نام و نشانی از ما نباشد چطور انتظار داریم که جامعه با ما آشنا باشد، دردها و خواستههاي ما را بفهمد یا در ایجاد شغل و مهارت همکاری کند. ما هیچ سهمی از صداوسیما بعنوان رسانه ملی نداریم در حالیکه مهمترین ابزاری است که می تواند فرهنگسازی کند. خیلی عجیب است که چرا حتی در برنامهاي مانند «ماه عسل» که به انواع موضوعات اجتماعی پرداخته می شود،
دراین همه ی سال یکی از افراد ترنسکشوال را دعوت نکردهاند، در حالیکه این افراد وجود دارند و نیاز است برای برخورد خانوادهها و جامعه فرهنگسازی انجام شود. وقتی خانواده و اجتماع با ترنسها کاملا غریبهاند و آن ها را نمیپذیرند، بجای اینکه یک مشکل قابل حل وجود داشته باشد، هزاران مشکل هم اضافه می شود؛ ما هم اکنون ترنس روسپی داریم، ترنس کارتنخواب داریم، ترنس معتاد داریم، همه ی این ها می شد فقط ترنس باشند و به این موارد کشیده نشوند، اما اگر از آن ها به موقع حمایت می شد.
اگر بخواهید خواستهاي را از نهادهای مرتبط مثل وزارت بهداشت، بهزیستی و … مطرح کنید، مهمترین خواستهها کدام است؟
درکنار لزوم فرهنگسازی از طریق صداوسیما که به ان اشاره کردم، یکی از خواستههاي ما وضع یک سری قوانین است که باعث شود کارها سلیقهاي انجام نشود، در حال حاضر به غیر از فتوایی که دراین زمینه وجوددارد، تنها قانونی که داریم این است که مجلس صلاحیت تغییر جنسیت را در حیطه دادگاه خانواده گذاشته، ولی اینکه این مسیر چطور طی شود بطور دقیق مشخص نیست، قاضیها می توانند سلیقهاي با این موضوع برخورد کنند
و رویه واحدی دراین زمینه وجود ندارد. در حال حاضر یک مراجعهکننده دارم که قاضی بدون اینکه وی را به متخصص ارجاع دهد خودش حکم داده که اینکار برای شما مجاز نیست. یا حتی برای شناسنامه گرفتن و تعویض مدارک، نحوه همکاری قاضیها متفاوت است.
استانداردسازی و کنترل روی جراحیها هم یکی از مهمترین مطالباتی است که داریم. عمل تغییر جنسیت بسیار حساس است و خیلی مهم است که از چه کیفیتی برخوردار باشد تا آینده و زندگی شخص به خطر نیفتد. باید بازرسی کنند که هر جراحی دست به انجام اینکار نزند، بلکه یک تیم متشکل از جراحان با تخصصهاي مختلف، عمل تغییر جنسیت را انجام دهند.
یک ترنسکشوال حتماً باید جراحی کند؟
اگر به معنی لغوی این کلمه دقت کنیم، می بینیم که «ترنسکشوال» یعنی گذر از جنسیت. بنابر این بنظر من افراد تازه بعد از اینکه جراحی کنند می شوند ترنسکشوال و قبل از ان همان اختلال یا ملال هویت جنسیتی را میشود درباره آن ها گفت. با این حال، شاید هشتاد درصد افراد زندگیشان را هرطور شده ادامه می دهند و فقط ۲۰ درصد هستند که وارد پروسه جراحی میشوند. این ۲۰ درصد حتماً باید عمل جراحی انجام دهند چون آزردگیشان از کالبدی که در ان هستند آن قدر زیاد است که اصلا برایشان قابل تحمل نیست.
آقای آرش، شما بگویید. چطور شد که احساس کردید باید تمام سختیهایي که عمل تغییر جنسیت دارد را بپذیرید و اینکار را انجام دهید؟
من سال ۱۳۷۸ مجوز تغییر جنسیت گرفتم ولی به دلایل خانوادگی و اجتماعی مانند اینکه شاغل بودم و باید کار میکردم، نتوانستم این عمل را انجام بدهم، تا سال ۱۳۹۳ که دیگر دیدم شرایط طوری است که امکان این جراحی مهیاست و اینکار را انجام دادم.
در طول این سالها، ان ملال جنسیتی را احساس می کردید؟
من خودم نام این احساس را ملال نمیگذارم، نه ملال و نه اختلال، من به این موضوع اسم «اختلاف فیزیکی» میدهم. در طول این سالها همیشه معتقد بودم اختلافی با مردان دیگر دارم که جراحی میکنم و این اختلافها برطرف میشود و مثل انها میشوم. هرچه برایتان توضیح بدهم بازهم فهمیدنش سخت است، تا جای ما نباشید متوجه نمیشوید از چه سختیاي حرف میزنیم.
از طرف جامعه با چه واکنشهایي مواجه بودید؟
بارها پیش آمده بود که دوستان و همکارانم به من بگویند چرا اینطور راه می روي، چرا اینطور حرف میزنی و لباس میپوشی، در حالیکه این ها دست خودم نبود، هرچه تلاش میکردم مثل بقیه باشم بازهم ناموفق بودم.
برخورد خانواده چطور بود؟
خانواده من برخورد خوبی با این موضوع داشتند. البته من از ترس اینکه آن ها با این موضوع مخالفت کنند، در جراحیهاي اول اصلا خانواده را در جریان قرار نداده بودم و به انها نگفتم. اما وقتی کمکم تغییرات ایجاد می شد، موضوع رابا انها مطرح کردم. جالب بود که انها برخورد خیلی خوبی با این موضوع داشتند و گفتند چرا به ما نگفتی که در طول مراحل سخت جراحی کنارت باشیم. گفتند چرا زندگیات را تباه کردی و گذاشتی این همه ی سال عذاب بکشی. اگر میدانستم برخورد خانواده با این موضوع اینطور است، از اول مشکلم رابه انها می گفتم.
بعد از عمل، پیش آمده که احساس کنید پشیمانید؟
اصلا.
اصلا؟
پشیمان هستم اما نه از اینکه چرا عمل تغییر جنسیت را انجام دادم بلکه پشیمانم که چرا دیر اینکار را انجام دادم. من اینکار را باید بیست سال پیش انجام میدادم، پشیمانم که چرا دیر اقدام کردم.
حالا بیشتر از چهل سال دارم و تازه میخواهم زندگی تشکیل بدهم و ازدواج کنم. سالهاي زیادی را از دست دادهام و بابت ان سالها ناراحتم.