تن فروشی یکی از مشکلات اجتماعی تمامی کشورهای جهان از جمله ایران میباشد. زنانی که برای کسب درآمد حاضر به انجام تن فروشی میشوند و یک جامعه را با خطرات جدی و مشکلات فراوان روبرو میکنند.
در ایران برای مقابله با این معظل اجتماعی دولت و سازمان های مختلف با گذاشتن کلاس های آموزشی سعی در کاهش آمار دختران و زنان تن فروش را دارند.
بیشتر انتقال بیماری ایدز از همین رابطه خطرناک با زنان تن فروش رخ میدهد. اعتیاد به مواد مخدر در بین این زنان بسیار رواج دارد.
مصاحبه با زن روسپی که با کار روسپی گری به درآمد های میلیونی مشغول است ! او با این که مدرک تحصیلی دانشگاهی دارد به تن فروشی مشغول است.
امروز گفت و گویی را مرور می کنیم با دختری که مجبور به تن دادن به روسپی گری شده است، او که خود را آمیتیس معرفی کرده، با نشان دادن مدرکی از تحصیلات عالی آکادمیک خود میگوید ماهیانه بین 30 تا 40 میلیون تومان از این راه تاریک درآمد دارد و میخواهد تا 30 سالگی این کار را ادامه دهد. او کنار خیابان نمی ایستد و کار خود را مدرن تر و پیشرفته تر انجام میدهد، با سایت تالاب همراه باشید.
من که نمیکشم و نگاهی هم به او میاندازم و احتمال می دهم که برخلاف من سیگاری باشد. تصوراتم اشتباه از آب در میآید و او دست رد به کافهچی میزند نه لازم نیست، ممنون.» ازش اجازه می خواهم که رکوردر را روشن کنم و این بار حدسی که در ذهنم ایجاد میشود، درست است و او بهم اجازه نمیدهد. حتی به قلم و کاغذم هم نگاه بدی میکند.
متوجه میشوم که باید گفتگو محور جلو برویم و همه ی يچیز را به خاطر بسپرم و نه به رد کلمات روی کاغذ. بعد از کلی مکافات قبول کرده که با من مصاحبه کند و به او گفتم در بازگو کردن زندگیاش، از اسامی جعلی استفاده میکنم تا هویتش فاش نشود. این دختر 27 ساله، با چشمهایی آبی حالا 5 سال است که روسپیگری میکند و قصد دارد این کار را تا 30 سالگی ادامه دهد.
نامش را آمیتیس میگوید ولی در خلال صحبتهایش گهگاهی از دستش در میرود و اسم واقعی خود را میگوید، بعد گفتگو که این سوتی را به رویش میآورم، می خندد و میگوید تو همان آمیتیس بنویس، همینکار را میکنم. آمیتیس فارغالتحصیل داروسازی از یک دانشگاه دولتی معتبر است و برای اثبات حرفش عکس فارغ التحصیلی اش را بهم نشان میدهد و عکسهایی هم از دوران دانشجویی خود در گوشیاش دارد.
البته به او می گویم نیازی نیست که این اثبات را انجام دهد و با پوزخندی میگوید: «مشتریانم ولی فکر میکنند برای قیمت بیشتر این حرف را از خودم در آوردم که بگم من خانوم دکترم.
برایم روشن میکند که کلاس و اخلاق هر روسپی روی نرخ سرویسهایش تاثیر میگذارد و این را واسطهها تشخیص میدهند، واسطه او نامش بابک است. او را کم و بیش میشناسم، از داخل اینترنت پیدایش کردم.
قرار شد که چند نفری را برای گفتگو با من جور کند و آمیتیس اولین آنهاست و به قول خود بابک: بهترین ان ها آمیتیس وقتی تماس گرفت تصور کرد که من برای بابک خالی بستم و اما وقتی به جای آدرس منزل، آدرس یک کافه را دادم متوجه شد قضیه گفتگوی مان جدی است. به او دیالوگی که از پیش تعیین شده بود را گفتم:مبلغ رو پرداخت میکنم و مدت صحبتمون هم یک ساعت هست.
اما آمیتیس نه هزینه ای گرفت و هم این که بیشتر از سه ساعت صحبت کرد: «خانواده من خانواده فقیری نیست، خونمون توی سعادت آباده و پدرم هم کارمند یک شرکت دولتی که البته یکی دو سالی هست بازنشسته شده و حالا سمت مشاور را بر عهده داره. مادرم هم فرهنگی بوده و دو تا برادر دارم که یکیشون از من کوچیکتره و یکی هم بزرگتر و عیالوار.
من توی همین خانواده بزرگ شدم و درسام هم خیلی خوب بود، ولی خب همیشه دلم میخواست که بیشتر از OK زندگی کنم و تبدیل به یک مرفه بیدرد بشم. او استقلال مالی میخواست و تاکید میکند که با خانوادهاش مشکل خاصی نداشته ولی همیشه دلش میخواسته که جدا زندگی کند و دستش در جیب خودش برود: «دانشگاه قبول شدم و 3 ساله هم درسم را تمام کردم چون عجله داشتم که زودتر از ایران بروم.
دوست پسری از یکی از شرکتهای خوب داشتم که هم عاشقانه یکدیگر را دوست داشتیم و هم این که متاهل بود! من زمانی فهمیدم علی متاهل هست که شش ماهی از رابطهمان گذشته بود و از این که این موضوع را با من در بین نگذاشته بود، کلافه شدم. من خط قرمزی برای خودم داشتم و به هیچ عنوان با افراد متاهل ارتباط برقرار نمیکردم.» میخندد و ناخنکی به نوشیدنی پیش رویش میزند.
بازهم سعی میکنم حدس بزنم چرا از حرف خودش خندهاش گرفت و این بار که کلمات را روی میز پرتاب میکند، حدسم را بار دیگر تبدیل به یقین میکند این خط قرمزها بعد از این که وارد این کار شدم برایم کمرنگ و کمرنگتر شد.
راستش مجبور شدم، اوایل مشتریان متاهل را قبول نمیکردم و بعدتر با خودم کلنجار رفتم و در نهایت به خاطر این که خیلی بیشتر از نصف مشتریان ما متاهل هستند مجبور شدم قبول کنم.
این خط قرمز ان قدر کمرنگ شد که حتی با شوهر زنی به اصرار همان زن و در حضور خودش هم برنامه داشتم. لغت برنامه مودبانهترین واژهای است که برای کارش بکار میبرد و از این که سعی میکند ادب را در حین گفتگو رعایت کند، شگفت زده میشوم. پیشتر که تلفنی با یکی دو نفر از همکاران «به نظرتان میتوان واژه همکاران را به کار برد؟» آمیتیس صحبت کرده بودم، با افراد بد دهنی همکلام شده بودم.
حس میکردم این خصلت در همه ی ي این افراد وجود دارد. آمیتیس که متوجه میشود ناگهان به جلو پریده، باز به عقب برمیگردد تا روایتش را به قول خودش «با خط زمانی مستقیمی تعریف کند دوست پسرم علی به من توضیح داد که دو ماهیست قصد جدایی با همسرش را دارد و در حال حاضر هم طلاق عاطفی گرفتند و چون بچهای هم در کار نیست، جداییشان راحت صورت میگیرد.
میگوید از این که زندگی یک زوج را با حضورش به هم ریخته بود ناراحت بوده ولی علی بدو اطمینان داده که زمزمههای جدایی قبل از حضور آمیتیس در زندگی او زده شده و در نهایت بعد از طلاق علی، ان ها به پاریس میروند: در هتلی بودیم که پنجرهاش رو به ایفل بود و هرجای مهمی که در پاریس باشد را دیده بودیم، موزهها و دیزنی لند و… خریدهای متعددی هم از برندهای معتبر انجام میدادیم.
زندگیام از این رو به ان رو شده بود و من تازه ترم دو دانشگاه بودم. والدینم را دور زده بودم و با علی به پاریس رفته بودم. در نهایت اما خانواده به قول آمیتیس مند بالای علی با ازدواج ان دو مخالفت میکنند و علی هم تلاش چندانی برای راضی کردن ان ها نکرد: پدرش برایش کار را جور کرده بود و علی هم بنده آنها بود. همینکه گفتند نه، او هم در جبهه ان ها ایستاد و من را با وجود این که دو سال تمام به پایش نشسته بودم پس زدم.
از او میپرسم به پای علی نشسته بودی یا پولهایش؟
مکثی طولانی میکند و آماده میشوم که با یک سیلی در صورتم، جلسه گفتگویمان را ترک کند. حس میکنم تند رفتم و نباید انقدر صریح سوالم را مطرح میکردم. بعد از مکثی طولانی زیر لب میگوید پول هایش هم بیتاثیر نبود ولی در ان موقع که با مخالفت خانوادهاش روبرو شده بودم، حاضر بودم که علی بیکار شود و از نو شروع کنیم.
ما عشق و حال هایمان و جهانگردی مان را کرده بودیم و حس میکردم که دیگر وقت شروعی دوباره است.» بعد از دست رد خانواده و البته خود علی به او، آمیتیس که دو سالی دستهایش در جیب پرپول خودش بوده، ناگاه از هم فرو میریزد و جیبهایش خالی خالی میشود؛ نهایتا تصمیم میگیرد که سرکار برود. در یک شرکت داروسازی مشغول بکار میشود و خودش میگوید که:
در زمان دوستیاش با علی یکی دو عمل زیبایی انجام داده بوده که نقصهای چهرهاش را برطرف کند و او را دو چندان زیبا کند. اگر چه عکسهای قبل از عملش هم دلالت بر زیبایی او میداد ولی عملهایی که انجام داده بود زیبایی طبیعی او را شبیه به یک خوشگلی عروسکی کرده است: طبیعیست که در محیطهای دانشجویی و کاری دختران و پسران بخواهند با یکدیگر آشنا شوند.
و من هم اوایل کار یکی دو تن از همکارانم سعی به ایجاد دوستی با من کردند و یکیشان حتی دم از ازدواج میزد. اما من اولا که سرم توی لاک خودم بود و ثانیا دلم یک شوهر پولدار میخواست، نه کسی که مثل خودم کارمند ان خراب شده باشد. از محل کاری که در سن 22 سالگی در ان کار میکرده با بدی و کینه زیادی یاد میکند و دائما لفظ خراب شده و شرکت گند و…را به ان حواله میکند.
دلیل این کینه اش را دقایقی بعد برایم روشن میکند:
«رییس که یک آقای پزشک با شخصیت و متاهلی بود درخواست رابطه داد، نه دوستی و نه چیزی شبیه به ان؛ بلکه فقط درخواست یک رابطه جنسی را پیش کشید و حرفش، بیشتر از درخواست، شبیه دستور بود. برایم مهلت دو هفتهای تعیین کرد و من هم سعی در پیچاندن ماجرا داشتم و نمیدانستم به کی چه بگویم. نهایتا با پاسخ رد من، هفته بعدش به بهانهای مزخرف اخراج شدم.
آمیتیس میگوید بعد از این واقعه در دو سه داروخانه و شرکت دیگر هم مشغول بکار شده که یا حقوقهایشان خیلی کم بوده و خودش بیخیال کار شده و یک مورد هم شبیه درخواست یا همان دستور رییس قبلیاش برایش پیش آمده که این بار توسط یکی از همکاران همردهاش مطرح شده و وقتی به او نه گفته، همکار مذکور بدجوری زیرآبش را میزند و باعث بیرون شدنش میشود:
«رزومهای داشتم که از چندین جا اخراج شده بودم و پارتی هم در این حوزه نداشتم. عملا بیکار شده بودم تا یکی از دوستانم گفت میتواند شغلی پردرآمد برایم جور کند که هم ساعت کاریش دست خودم هست و هم مرخصیهام. به دوستم نمیآمد که منظورش روسپیگری باشد ولی بعد از چند روز فهمیدم همین کار را میکند و یک تیمی دارند که زیرنظر بابک کار میکنند.»
ملاقات آمیتیس با بابک در یکی از کافههای شهر کرج رخ میدهد و برایم تشریح میکند که این دیدار برای آشنایی اولیه هست و بابک از آغاز همکاریشان تا امروز هیچگاه پیشنهاد بیشرمانهای را به او نداده است: «یک قانون نانوشته در کار ما هست که میگوید نباید با واسطهها خودت را درگیر رابطه کنی چرا که رویتان به هم باز میشود و سر حساب کتاب به مشکل می خورید.
ملاقات من هم یکبار صورت گرفت و بابک صرفا از من خواست تا تستهای لازم سلامتی بدهم و کمی هم برایم چند و چوند کار را شفافسازی کرد. این که 50 هزار تومان از مبلغ دریافتی مال اوست و مشتریان غرب برای من هستند چونکه خودم ساکن سعادت آباد هستم. از من پرسید سرویسهایی به اسم شب تا صبح را میتوانم بروم یا خیر و به خاطر قیمت 10 برابری ان گونه سرویسها قبول کردم.
او توضیح داد که مشتریان او همه ی ي آدم حسابی هستند و افرادی که مرا اذیت کنند و به من توهین کنند در کار نیستند. از من خط قرمزهای کاریام را پرسید و به او گفتم خط قرمزی ندارم جز این که با متاهل نباشم؛ آنهم که موضوعش را برایت قبلتر گرفتم در نهایت چه شد. آمیتیس به قول خودش فول سرویس است و با مشتریانش دوست میشود؛ به جای این که رابطه ای صرفا بر محوریت عرضه تقاضایی بینشان رخ بدهد.
او با آنها چندین بار به مسافرت داخل و خارج کشور رفته و البته به ضربالمثل حساب حساب است و کاکا برادر هم پایبند است: «نرخ ثابتی برای کارهایمان داریم که بابک تعیین میکند و گاهی وقتی به دوستی آشنایی تخفیفی میدهد، آن را از سهم خودش کم میکند و یا اگر یک مشتری او را دور بزند و با خودم تماس بگیرد تا برنامه را فیکس کند، من بازهم سهم ۵۰ هزار تومانی بابک را کنار میگذارم.
درآمد آمیتیس ماهی 30 تا 40 میلیون هست و دو هفته در ماه کار میکند. هر بار که پیش کسی میرود از 250 تا 500 هزار تومان طلب میکند. به او میگویم کمتر پزشک یا جراحی را میشناسم که با دو هفته کار انقدر در بیاورد و جواب میدهد من هم دکترم و هم روسپی. باید درآمدم بیشتر باشد. آمیتیس حس و حال تجریباتش را با من در جریان میگذارد.
با این که هر آنی فکر میکنم همین حالا گریه میکند، سرش را تمام مدت بالا گرفته و با من صحبت میکند، او غمی از کاری که میکند ندارد و آن را یک شغل میداند که به رویاهایش نزدیکش کرده است: «اولین بار را که رد کنی، باقی را هم رد کردهای. سرویس اولم پسری ۱۸ ساله و بیتجربه بود که پیش من حتی گریهاش هم گرفت. نمیدانست دقیقا باید چگونه رفتار کند و از این که اولین مشتریام چنین موردی از آب در آمده، حس عجیبی داشتم.
با اولین گناه او، من هم اولین گناهم را انجام دادم و هر دو گناهکارانی شدیم که هیچوقت همدیگر را فراموش نمی کنیم.» نه والدین و نه دوستان آمیتیس از کاری که او میکند خبر ندارند و اوایل کار به همه ی ي گفته که مشغول دیدن یک دوره آموزشی فن آرایشگری است و بعد از چند وقت برای این که دروغش برملا نشود، اعلام کرده که در یک مجموعه مشغول بکار است.
مجموعه که چند پلاک با خانه استیجاری او فاصله دارد و برای همین میتواند این دروغ را سرهم کند و به راحتی آن را جمع کند. او میگوید بعد از ۵ سال کار،اندوختهای جمع کرده که با حساب سرانگشتی با کار کردن تا ۵ سال دیگر، میتواند خانه خودش را در یک محله دیگر داشته باشد و قصد دارد که کار و بار را در سی سالگی تعطیل کند: «ما حق آشنایی با دیگر نیروهای بابک را نداریم ولی به هر حال از اینور آنور درباره بچهها میشنویم.
خیلی از آنها تا ۵۰ سالگی هم کار میکنند و خیلیها هم بعد از یک ماه پشیمان میشوند و کار را ول میکنند. ما نه این که ستاره داشته باشیم و این چیزها، ولی مشتریانی که از هرکداممان بیشتر راضی باشند، طبیعتا پوئن مثبتی برای ما حساب میآید. بابک مثل پشتیبانی سایتها بعد از انجام ماموریت ما، به مشتری تماس میگیرد و اوضاع و احوال را میپرسد.
گاهی پیش میآید که اگر چند مشتری ناراضی باشند، ان نیرو را از تیم بیرون میکند و ان شخص هم دیده شده که مشتریان بابک را دور میزند. افرادی هم بودند که دستگیر شدند و برخی مواقع بابک با آشنا هایش میتواند کاری کند و برخی مواقع هم کاری از پسش بر نمیآید. مورد هایی داریم که مشتری ازشان دزدی کرده و یا حتی آنها را گروگان گرفته و از آن بدتر کیس هایی را میشناسم که از زیر ۱۸ سالگی وارد این بازار کار شدند.»
او قول میدهد که با تک تک اشخاصی که برایم تشریح کرد صحبت کند و ان ها را راضی به گفتمان با من کند، قولی که بعدها به ان وفا کرد و من با تک تک افراد با شرایط خاصی که برایم گفت توانستم همکلام شوم. از آمیتیس میپرسم اگر عقب برگردد همین روش را پیش میگیرد؟ و بعد از گفتن این که قرار نبود سوالهای ژورنالیستی از او پرسیده شود و صرفا قصد داشت تا شرح حالی از زندگی عجیبش را با من در بین بگذارد، میگوید:
«اگر برگردم عقب و زندگی همین بازی را با من کند، چرا که نه؟» او به خاطر رشته و تحصیلاتی که کرده مراقب است تا دچار بیماری مقاربتی نشود و میگوید برخی مشتریان هستند که اصرار ایجاد ارتباط بدون پوشش را دارند: «تنها و تنها در این حالت است که دست رد به سینه مشتری میزنم و بیرون میآیم. شغل ما پرخطرترین شغل دنیاست و هرآن با بیماریهای مختلف مبارزه میکنیم.»
از او میپرسم معتقد است که روسپیگری شغل است؟ میگوید جامعه شناسی و روانشناسیام انقدر خوب نیست که بتوانم جواب این سوالت را اصولی بدهم ولی برای من و هزاران مثل من دیگر نه تنها شغل است، بلکه بخشی از زندگیمان شده. گاهی روزها و هفتهها با یک مشتری سر میکنیم تا بتوانیم پول بیشتری در آخر کار بگیریم و به اصطلاح خودمان، یک ماه کار را تعطیل کنیم.
آمیتیس در ماه با بیش از 30 نفر ملاقات میکند که در کمال تعجب یکی دوتا از ان ها زوجینی هستند که جزو مشتریان ثابت او شدهاند. با تمام این تفاسیر او در حال حاضر با مردی آشنا شده و میگوید که اوایل کار بعد از بازنشستگی اش قصد ازدواج با او را داشت ولی بعد از این که کارش بیشتر شده، حس و حال ازدواج و عشق و عاشقی از سرش پریده همین حالا فقط دلم میخواهد خانه ای بالای یک مجتمع مسکونی داشته باشم و با هیچکس حرف نزنم.
دختر 27ساله این روزها کمتر سعی میکند با خانوادهاش چشم تو چشم شود و در دو هفته تعطیلی که برای خود انتخاب کرده، در سفر به سر میبرد و تمام این سفرها را تنهایی میرود. میگوید دلش تنهایی میخواهد و از دو نفره بودن خسته شده است، دو نفرههایی که فقط با آتش شهوت روشن هستند و هیچ رنگی از انسانیت ندارند. صحبتهایمان تمام میشود.
آمیتیس با حساب کردن صورتحساب در حالیکه منتظر ماشینی که کرایه کرده است ایستاده، چهرهاش عوض میشود. او حالا خرامان راه میرود و با قدمهای آرامش سعی در پخش کردن عطر خودش در فضا را دارد، اگر چه آمیتیس به قول خودش هیچ گاه کنار خیابان نایستاده تا مشتری به تورش بخورد و کلاسش بالاتر از این حرفهاست، ولی حالا که به سمت خودرو کرایهای میرود، فرق چندانی بین او و آن ها حس نمیکنم.
شب های تهران با وجود زنان خیابانی
او تبدیل به روباتی شده که نوع سرویسی خاص را ارائه میدهد و هیچ حسی دیگر نمیتواند او را برگرداند، روح آمیتیسهای زیادی مرده است و فقط تنشان اینور و آنور میرود، آنها در دو راهی زندگی تبدیل به دو نفر شدند و یکیشان جاده تباهی را پیش گرفته و دیگری دخترکی گریان لب جاده شده که هرچه خود دومیاش را صدا میزند، برنمیگردد.
اگر چه همه ی ي می دانند تن فروشی و روسپی گری ممنوع است اما در مورد وجود چنین مکانهایی سخنی به میان نمیآورند زیرا به دنبال دردسر نیستند. بنابراین تن فروشی تا کنون به رشد خود ادامه داده است. تخمین زده میشود که در حال حاضر چیزی حدود 40 میلیون روسپی در سراسر دنیا وجود دارد.
در حالیکه دختران ۹ ساله نیز برای تن فروشی بکار گرفته شدهاند. اکثر این دختران مجبور به انجام این کار شدهاند. افراد دیگر، « همسران سنتی» بیکاری بودند که از منزل فرار کرده و یا همسران بدرفتارشان انها را ترک کرده بودند و انها برای حمایت خود و فرزندانشان به تن فروشی روی آورده بودند.
انجمن راهکارهایی برای تن فروشی، در گزارش سالانه پورتلند اورگان در 1991 چنین بیان کرد که: 85 درصد تن فروشان مراجعان سابقه آزار جنسی در کودکی داشتهاند و 70 درصد انها زنای با محارم بوده است. درصدهای بالاتر «90-80 درصد» گزارش زنای با محارم و تجاوز جنسی در دوران کودکی زنان تن فروش از نقل قولها و پزشکان بالینی که با تن فروشان کار میکردند، آمده است.
۸۰٪ افرادی که از تن فروشی رهایی یافته بودند در پروژه « whisper oral history » گزارش کردند که مشتریانشان به انها فیلمهای پورن نشان میدادند تا فعالیت جنسی مورد نظر خود را توضیح دهند. 52درصد از زنان توضیح دادند که پورنوگرافی نقش مهمی در آموزش این که چه انتظاری از آنها به عنوان یک تن فروش میرود، داشته است.
صحبت کردن درمورد این مسئله بسیار سخت است زیرا تجربه تن فروشی درست مانند تجاوز است. تن فروشان، به طور متوسط، هشت تا 10 بار در سال مورد تجاوز قرار میگیرند. اینها زنانی هستند که در تاریخ سیاره زمین، بیشتر از هر کسی مورد تجاوز قرار گرفته اند. مطالعات دیگر گزارش میدهند که 68 تا 70 درصد زنان تن فروش مورد تجاوز قرار میگیرند.
78 درصد از زنانی که از انجمن راهکارهایی برای تن فروشان در 1991 درخواست کمک کردند، به طور متوسط 16 بار در سال توسط رابطان و 33 بار در سال توسط مشتریان مورد تجاوز قرار گرفته اند. 85درصد تن فروشان توسط رابطان مورد تجاوز قرار میگیرند.
در مطالعهای که بر 475 فرد مشغول به تن فروشی « زنان، مردان و تراجنسیها» از پنج کشور « آفریقای جنوبی، تایلند، ترکیه، ایالات متحده و زامبیا» انجام شد، 62 درصد گزارش کردند که در زمان تن فروشی، مورد تجا.وز قرار گرفتهاند.
73 درصد انها تجاوز فیزیکی را در دوران تن فروشی تجربه کردهاند. 72 درصد انها در ان زمان یا قبلا بیخانمان بودند. 92 درصد اعلام کردند که میخواستند فورا از تن فروشی فرار کنند.
یک گزارش کانادایی در مورد تن فروشی و پورنوگرافی به این نتیجه دست یافت که نرخ مرگ و میر در دختران و زنانی که به تن فروشی مشغولند، 40 برابر متوسط کشوری است. در یک مطالعه، 75 درصد زنانی که تجربه تن فروشی اسکورت «زنان زیبایی که با مشتریان به مکانهای خاص میروند» داشتهاند، دست به خودکشی زدهاند. به گزارش بیمارستانها 15 درصد خودکشیها مربوط به زنان تن فروش است.
اگر چه تن فروشی در تایلند غیرقانونی است «البته نه کاملا غیرقانونی» اما تا جایی که قانون اجازه میدهد مجاز است و کارگران جنسی آزمایش سلامت جنسی میدهند. ماموران دولتی به دلیل سودآور بودن، از روسپیگری در تایلند حمایت میکنند.
با گسترش بازار سواستفاده جنسی از کودکان 5 کشور با بیشترین آمار تن فروشی کودکان شامل سریلانکا ،تایلند ؛برزیل ،کانادا و ایالات امریکا هستند.براساس بررسیهای صورت گرفته توسط اسکای نیوز کودکانی با سن 12سال در ازای مبلغی بسیار ناچیز در این کشورها شروع به تن فروشی میکنند.
در این پست آماری از تن فروشی زنان شوهردار و گاها بچه دار ارائه می کنیم که برای جامعه یک معضل بسیار جدی است. معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی گفت: سالیانه 950 زن ویژه در مراکز بهزیستی که تعداد ان 24 مرکز است، پذیرش میشوند که عمدتا از طبقات فوق العاده پایین هستند و فقر و مشکلات شدید از جمله اعتیاد دارند.
حبیبالله فرید «معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی» در گفتگو با ایلنا، در رابطه با سکس ورکرها گفت: به این افراد در کل دنیا سکس ورکر گفته میشود که ما معادل فارسی آن را بکار میبریم، پژوهش خاصی در رابطه با تعداد کارگران جنسی در کشور انجام نشده است و اگر هم آماری باشد؛ اعلام ان مربوط به قوه قضائیه و نیروی انتظامی است، چراکه این کار جرم محسوب میشود و در صورت بازداشت تعداد این زنان یا مردان مشخص میشود.
وی افزود: آخرین آمار در دهه 80 اعلام شد که برآورد بوده است و برای این کار باید شیوعشناسی انجام شود. پدیدههایی که قبح دارد و مخفی است در بسیاری از مواقع بسیاری از افراد آن را اعلام نمیکنند و مطالعه و شیوعشناسی نمی شود به همین خاطر آماری که اعلام میشود، ادلهای ندارد، اما موضوع مهم این است که باید در رابطه با پیشگیري از آن و مداخله به هنگام و بازتوانی افرادی که دچار این مشکل میشوند، فعالیتهایی انجام شود تا این افراد به روند طبیعی زندگی بازگردند. این اصلی است که باید پذیرفته و در رابطه با ان فعالیت انجام شود.
فرید در ادامه گفت: عوامل خطر نیز در این بین وجود دارد که شامل عواملی میشود که منجر به فرار افراد از خانه، اعتیاد و خشونت میشود مثلا اعتیاد در بین خانمها میتواند موجب فرار از خانه و بیخانمانی شود که ارتباط زیادی با آسیب و توسعه ان دارد. در رابطه با این مسائل نیز میتوان کار کرد و نظامهای حمایتی مثل کمیته امداد و بهزیستی باید حمایت را از زنانی داشته باشد که به هر دلیلی از خانه بیرون میآیند
و شب به خانه باز نمی گردند. اصلا به درست یا غلط بودن این کاری نداریم، اما در هر صورت باید فضایی آماده شود که زنان به مراکز مراجعه کرده و قبل از اینکه دچار آسیب شوند با سیستمهای حمایتی ارتباط داده شوند تا مشکل انها منجر به آسیبهای بیشتر نشود. در چند سال اخیر روی این موضوعات تمرکز کردهایم که نمود ان توسعه اورژانس اجتماعی در شهر های بالای ۵۰ هزار نفر جمعیت بوده است.
وی افزود: رویکرد توانمندسازی همه ی يجانبه با اولویت اولیه جسمی، روانی و معنوی و سپس توانمندسازی اقتصادی مدنظر بوده است، یعنی کاری کردهایم که سلامت روان و سلامت جسمی و عزت نفس انسانها افزایش پیدا کند و بعد از اینکه ثبات جسمی روانی حاصل شد به بحث اشتغال انها و همچنین بازگشت این افراد به خانههای خود کمک کنیم.
او در ادامه با اشاره به اینکه بازگشت به خانواده یکی از مراحل سخت حمایتی از این افراد است، بیان داشت: افرادی که از خانواده بیرون میآیند بازگشت سختی دارند و مددکاران اجتماعی با سختی این کار را انجام میدهند.
کارگران جنسی لوازم جلوگیري دریافت نمیکنند
فرید بیان داشت: در حوزه اعتیاد مراکزی وجود دارد که افراد به مراکز گذری مراجعه میکنند و در آنجا خدمات کاهش آسیب دریافت میکنند که شامل سرنگ و وسیله پیشگیري میشود و حتی آموزشهایی به افراد داده میشود تا مراقب باشند دچار HIV یا هپاتیت نشوند و یا اگر مبتلا هستند ان را به افراد دیگری منتقل نکنند، اما برای اینکه این اقدامات را برای کارگران جنسی انجام دهیم با توجه به اینکه این موضوع جرم است باید یکسری رویکردهای فرهنگی هم در این خصوص داشته باشیم.
فرید در رابطه با زنان و مردانی که جزو طبقه متوسط هستند و به دلیل اعتیاد به این کار دست به تنفروشی میزنند، گفت: برخی کارها برای دستیابی به وضعیت اقتصادی بهتر پذیرفته نیست و بسیاری از مواقع افرادی خیلی جدی به عاقبت این موضوع فکر نکردهاند و بعد که وارد شدند؛
عوارض مختلف جسمی، جنسی و خشونت را تجربه کردند یا حتی درگیر اعتیاد شدند و به نوعی دچار آسیبهای جسمی شدهاند و فکر میکردند که راه برگشتی وجود ندارد.این افراد با تماس با خط ۱۴۸۰ از مددکاران ما کمک گرفتند و همچنین با تماس با خط ۱۲۳ نیز کمکهایی دریافت کردند. البته اغلب افرادی که در بهزیستی پذیرش میشوند وضعیت مالی بدی دارند و به همین خاطر به این راه کشیده شده اند.
او در ادامه گفت: سالیانه در مراکز بهزیستی که تعداد ان ۲۴ مرکز است ۹۵۰ زن پذیرش میشوند که عمدتا از طبقات فوق العاده پایین هستند و فقر و مشکلات شدید از جمله اعتیاد دارند. باید با رویکردهای پیشگیرانه و همچنین آموزش مهارتهای زندگی نگاه انسانها را به زندگی عوض کنیم و همچنین برای همه ی ي افراد فرصتهایی برابر به وجود بیاوریم تا بتوانند دسترسی به تسهیلات بانکی و اشتغال برابر داشته باشند
تا عامه مردم نسبت به آینده خود امیدوار شوند شاید این مساله بتواند در این حوزه کمک کند؛ از طرفی عده ای از اختلالات روانی میتواند به عنوان عامل خطر برای اقدام به رفتارهای جنسی پرخطر باشد. اختلالات دوقطبی و مانیا و اختلالات شخصیتی میتواند همراه با ریسک بالا در این زمینه باشد که باید دقیق بررسی شود.
5 درصد زنان ویژه مراجعه کننده به بهزیستی متاهل بودند
فرید گفت: در سال 1390 آماری توسط بهزیستی منتشر شد مبنی بر اینکه ۵۰ درصد زنان متاهل تنفروشی میکنند که این آماری کاملا اشتباه بود، چراکه در کشوری مانند کشور کشور آمریکا این رقم یک درصد است و این عدد برای این دسته بسیار دور از ذهن اعلام شد و این اشتباه رسانه بود. مشخص نیست که در حال حاضر در این رابطه مطالعه صورت گرفته است یا خیر. اما در بین افرادی که در ان زمان به بهزیستی مراجعه کرده بودند، پنج درصد متاهل بودند.
وی در واکنش به فعالیت مراکزی با عنوان ماساژ که در ان خدمات جنسی ارائه میشود، بیان داشت: دادستان به وضوح اعلام کرده است؛ وجود مراکزی به اسم ماساژ و خدمات زنان را صیغه میکنند؛ اما در حقیقت خدمات جنسی ارائه میدهند که غیرقانونی است و فتا این مراکز را در فضای مجازی رصد میکند تا از فعالیت انها پیش گیری کند.
فرید ادامه داد: هم دادستانی و هم ناجا به همراه پلیس فتا پیگیر این مسائل هستند، اما کاری که باید انجام دهیم این است که باید پسران و دختران را با مهارت زندگی بزرگ کنیم چراکه افراد از ابتدا دچار آسیب نمیشوند.
افراد در معرض خطر قرار میگیرند مثلا یکبار مواد مصرف میکنند و چون نظارت خود را از دست میدهند؛ ممکن است اقدام به کارهای دیگری کنند. بنابراین تاکید میکنم که در بحث آموزش و اطلاعرسانی باید به مردم اقدامات جدی انجام شود و در کلاسهای مدارس که در ان دختران و پسران جدا هستند راجع به مهارت و مشکلاتی که منجر به آسیبهای اجتماعی میشود صحبت شود.
وی تاکید کرد که باید با زنان و مردانی که درخواست این کار را دارند برخورد شود؛ یعنی باید برخورد با این افراد محکمتر باشد.فرید گفت: در بسیاری از نقاط دنیا با افرادی که مطالبه جنسی دارند؛ برخورد شدید میشود؛ اما در حال حاضر یک خانم اگر در خیابان منتظر تاکسی باشد پنج ماشین برای او بوق میزند،
باید با این افراد هم به دلیل برهم زدن امنیت روانی مردم و خانواده انها و هم برای زنان آسیبدیده که منجر به شکسته شدن حلقه ارتباطی میشود، اقدام کنند. البته سیستمهای حمایتی مثل بهزیستی باید از این افراد حمایت کند و البته باید اعتبار حوزههای حمایتی افزایش پیدا کند تا بتوانند عوامل خطر و پس از آن آسیب را کاهش دهند.
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی گفت: باید اقدامات قضائی برای افرادی که با اسمی جعلی اقدامی سودجویانه دارند نیز باید انجام شود. این افراد نیاز به مداخله قضائی دارند و البته در رابطه با گردانندگان مراکزی که اقدام به این کار میکنند نیز باید اقدامات جدیتری صورت گیرد البته قوه قضائیه و وزارت اطلاعات حساسیت ویژهای بر روی این مساله دارد. از طرفی باید مشکلات روانشناختی افراد تنفروش بررسی شود. در حال حاضر دسترسی به این گروهها سخت است و نمیتوان به راحتی پژوهش خاصی را در خصوص این افراد انجام داد.
مصطفی هادیزاده در همایش مبارزه با مواد مخدر اظهار کرد:
در 10 سال گذشته تا همین حالا در حوزه اعتیاد شاهد اتفاقات خاصی هستیم که یکی این موضوعات کاهش سن اعتیاد است.وی با بیان اینکه تن فروشی حلقه اجبار اعتیاد زنان و دختران است، بیان کرد: زنان و دختران معتاد حتی برای 2 هزار تومان مجبور به تن فروشی میشوند؛ ممکن است بعضی فکر کنند این سخنان مربوط به خارج از کشور است اما یک حقیقت است.
دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان اصفهان با بیان اینکه ما پزشک کارتن خواب داریم چرا که همه ی ي هستی خود را از دست داده بود، عنوان کرد: با دانشجویی صحبت میکردم و این قدر گریه میکرد که نمیتوانست صحبت کند اما در گریههایش مدام میگفت مراقب خوابگاههای دانشجویی باشید.
وی تصریح کرد: در خصوص اعتیاد همه ی ي باید مراقب باشیم چرا که رئیس دبیرستان دخترانهای را دیدم که در نمایشگاه وقتی پایپ را دید غش کرد و بعد که به هوش آمد گفت این ابزار در خانه ما بوده و پسرم میگفته ابزار آزمایشگاهی است در حالی که اکنون فهمیدم با ان شیشه مصرف میکرده است.
هادیزاده 64 درصد معتادان را شاغل دارای شغل مناسب دانست و تأکید کرد: 21 درصد کارگران واحدهای تولید اعتیاد دارند و باید بگوییم نرخ رشد اعتیاد در ایراناز نرخ رشد جمعیت پیشی گرفته است به طوریکه روزی 3 جوان ما بر اثر مصرف مواد مخدر از بین میروند.
وی با اشاره به جمعیت غالب بانوان در کشور، یادآوری کرد:
ورودی بانوان و دختران به چرخه اعتیاد 2 برابر است من خانوادهای 12 نفره که همگی معتاد بودند میشناختم و پدر خانواده که فوت کرد این 11 نفر نمیتوانستند جسد پدر خود را جمع کنند.دبیر شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان اصفهان خاطرنشان کرد: سال گذشته 720 تن کشف مواد مخدر کشور بوده است
که 40 تن انها در اصفهان کشف شده است و در هر دقیقه به طور متوسط یک نفر وارد زندان میشود به طوری که اکنون زندان هزار نفری، 4 هزار نفر زندانی را در خود جای داده است.
وی با اشاره به جمعیت 4 درصدی معتاد در کشور، گفت: از هر 100 زندانی 54 نفر مستقیماً محکومیت مواد مخدر دارند و باید گفت معتادان در سال بالغ بر 30 هزار میلیارد تومان پول برای مصرف میدهند و 10 هزار میلیارد تومان هم سیگاریها برای مصرف سیگار پرداخت میکنند و در این رابطه کشور خیلی خسارت پرداخت میشود.
هادیزاده ادامه داد: از دیدگاه خداوند متعال اگر یک نفر را بتوانیم نجات دهیم در محاسبات خدا گویی که بشریت را نجات دادهایم، پیامبر زمانی که علی را به یمن میفرستادند فرمودند علی جان اگر یک نفر به دست تو هدایت شود بالاتر از آن چیزی است که خورشید به ان میتابد.
وی در پایان گفت: اعتیاد یعنی راه بیبازگشت و در دنیا تنها 3 درصد در درمان کامل اعتیاد موفق است، ارتزاق از اعتیاد بالاست و از معتادان بهرهکشی میشود، اگر در آموزش و پرورش کاری کردیم موفق هستیم؛ حدود 80 درصد واردات قاچاق از پاکستان و 90 درصد تولید ان در افغانستان است و پلیس 4 ماه یک محموله را در پاکستان رهگیری میکند تا آن را بتواند در نائین بزند.