بهار چیست؟
تو لبخند زدی و بذر عشق در دلم جوانه زد!
تو لبخند زدی و آسمان دلِ زمستانی ام را بهاری کردی
ساده بگویم تو لبخند زدی و بهار شد
عیدِ نوروز کدام اسـت؟
تو عیدِ منی،
تو کـه باشی هر روز را کـه نه
هر ثانیه را عشق اسـت
باتو هر روز بهار اسـت
هر روز نوروز اسـت،
هر روز عیدِ من اسـت…
بهاری زیبا پر از عطر شکوفه ها برای شـما عزیزان آرزومندیم… وارد فصل بهار شدیم، فصل باروری زمین و فصل شکوفه هاي رنگارنگ، فصل بهار خاطرات شیرین ما را بـه یادمان می آورد.
پیام و اشعار بهاری همراه با عکس هاي بهاری تقدیم شـما
بهار جاویدان تنها درعالم آرز وخیال وجود دارد
یک لبخند تو، بیابانی را دشت مجنون می کند مهربان من
دوستت دارم
بهار در کویر هم زیباست ولی در گلستان زیباتر است
برای من نقش لبخند و خورشیدی مهربان من، دوستت دارم
اگر در هر بهارکامل تر از بهار گذشته نباشی عمرت را تلف کرده ای
قبل از آنکه خزان از راه برسد, از هر بهار استفاده کن
با شکفتن اولین شکوفه در بهار بود که عشق به خانه من آمد
اینک در بهاری دیگر سرشار از حس زیستنم کنار تو همسر دوست داشتنی من
بهار بهار یه مهمون قدیمی
یه آشنای ساده و صمیمی
یه آشنا کـه مثل قصه ها بود
خواب و خیال همه ی بچه ها بود
یادش بخیر بچگیا چه خوب بود
حیف کـه هنوز صبح نشده غروب بود
آخ کـه چه زود قلک عیدی هامون
وقتی شکست باهاش شکست دلامون
بهار اومد برفها رو نقطه چین کرد
خنده بـه دل مردگی زمین کرد
به بهار زیاد امید نبند که خزانی نیز بدنبال آن است
برای دل خوش همه فصل ها بهار است
با هم به تماشای رقص گیسوان رها در بادِ بید مجنون نشستیم،
دل های مان بی قرار بود،
بهار بود،
کنار تو همیشه بهار بود محبوب من
بهار را ببین
چگونه از خود می تکاند
برگ هاي فرسوده را
تو هم جوانه اي بزن
سبز شو، مثل بهار
فصل بهار
ادامه لبخند هاي تو خواهد بود
زیبایی بهار, بیشتر به خاطر رنجی است که در زمستان تحمل کرده ایم
فریب بهار را نخور, تابستان و پاییز و زمستانی هم است
از بهار فقط توقع بهار بودن را داشته باش نه توقع فصل دیگر را
هرکس بهار را باور نکند زندگی را باور نکرده است
اگر همه فصل ها مانند بهار بود ,بهار لطف و صفای خود را از دست می داد
بهار
گردش احوال در دل اسـت
حضور آهوی یاغی
در دشت انتظار
صیاد عاشق صید و رام و بیدل اسـت
سویی نگاه تو و سویی خیال من
عشقی نهفته و شوری چنین پدید
انگار در تفاوت و تغییر
نوعی تعادل اسـت
لابد کـه انتظار نگاهت
هم چون خیال صید
دامی برای صید
نگاه صیاد بیدل اسـت
تو را که می بینم عطر بهار نارنج در تمام شهر می پیچید
قدم که بر می داری هر درخت شکوفه می زند و نسیم بهاری با شوخ طبعی میان گیسوانت می دود
دوستت دارم عشقم
دل و روح اگر بهاری باشد نه تابستان گرما خواهد داشت و نه زمستان سرما
هرکس لطف بهار را می خواهد باید سختی زمستان را هم تحمل کند
بی زمستان، بهار لطفی نداشت
بهار طبیعت از بهار جوانی زیباتر است
عطر یک شکوفه ی بهار نارنج ات برای من کافیست بهار، تا آمدنت را به انتظار بنشینم
شکوفه های بهاری آواز قلب من است
به بهار اعتماد نکنید که هر لحظه به صورتی دیگر است
بهار، زندگی جدید و زیبایی را بر زمین ارزانی داشته است
تا گرمای تابستان و سرمایه زمستان را نخورده باشی قدر بهار را نخواهی دانست
در پایان هر روز بهار، باید خاک را بوئید.
بهار جشن طبیعت است
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش بـه حال روزگار
خوش بـه حال چشمه ها و دشت ها
خوش بـه حال دانه ها و سبزه ها
خوش بـه حال غنچه هاي نیمه باز
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه هاي شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ هاي سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستو هاي شاد
خلوت گرم کبوتر هاي مست
شکوفه در شکوفه پیچیده ست، و این آغاز فصل بهار است
♣ ♥ ♦ ♣ ♥ ♦ ♣
هیچ بهاری بی خزان نیست جز بهار هنر و ادب
♣ ♥ ♦ ♣ ♥ ♦ ♣
بهار برای همه است نه مرز می شناسد ونه قانون
♣ ♥ ♦ ♣ ♥ ♦ ♣
با من به دشت بیا و زیر باران، کنار درختان بهاری قدم بر دار، این هدیه ی ابدی خداوند برای ماست
♣ ♥ ♦ ♣ ♥ ♦ ♣
همه از رسیدن بهار خوشحال می شوند و باغبان خوشحالتر چون گلهای بیشتری خواهند شکفت
زندگی را باید زندگی کرد
ان طور کـه دلت میگوید
بهارتان پر از عشق
لحظه هاتان ماندگار
و مملو از شادی
دلهای تان سبز
و پر از عشق و امید
دوباره فصل بهار است و انگار زمین در حال شعر گفتن است
♣ ♥ ♦ ♣ ♥ ♦ ♣
از قافله بهار عقب نمانیم و درس دگرگونی برای بهتر شدن و شکوفایی و طراوت بیاموزیم.
♣ ♥ ♦ ♣ ♥ ♦ ♣
دستانت بهار است
زنده می کند مرا
هر کلام تو
شعر است که بر من می بارد
و نگاهت قشنگ ترین آواز جهان است
که مرا به خود می خواند عِشـ∞ـق من
♣ ♥ ♦ ♣ ♥ ♦ ♣
نمی دانم چرا نوید بهار از خود آن دلنشین تر است
باران چه دلبری میکند برای بهار!
پاییز کم بود، بهار هم عاشق شد…
این باران حکایت بی قراری من اسـت
آنگونه کـه تو را دوست می دارم
بهار من تویی
باور کن میتوان بـه شانه ات
تکیه داد و سبز شد…
صدا همون صدا بود
صدای شاخه ها و ریشه ها بود
بهار بهار چه اسم آشنایی
صدات میاد اما خودت کجایی
وا بکنیم پنجره ها رو یا نه؟
تازه کنیم خاطره ها رو یا نه؟