بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت
نوروز بر شما مبارک باد
اعجاز بلند قاضی الحاجاتی
قرآن مصوری پر از آیاتی
دستار تو سبز و احترامت واجب
یعنی که تو ای بهار از ساداتی
نوروز بر شما مبارک باد
از بس خوش و مست و دلربا می آیي
چون باد بهار جانفزا میآیی
دل خانه عشق توست آبادش دار
چون خانه خراب شد کجا می آیي
سال نو پارسی مبارک باد
دل بی تو درون سینه ام میگندد
غم از همه ی ی سو راه مرا میبندد
امسال بهار بی تو یعنی پاییز
تقویم به گور پدرش میخندد
نوروز 99 بر شما مبارک باد
امسالم و پیرارم و پارم رد شد
از شهر جوانیام قطارم رد شد
مانند زنی سبزه بهار عمرم
زنبیل به دست از کنارم رد شد
نوروز 99 بر شما مبارک باد
نامه ات را هنوز میخوانم
گفته بودی بهار می آیي
مینویسم قطار اما تو
با کدامین قطار می آیي؟
هر چلچله بیقرار برمی گردد
خوشبختی روزگار برمی گردد
لبها رز قرمزند و چشمانت برگ
با خندۀ تو بهار برمی گردد
نوروز 1399 مبارک باد
باران زده و هوای فروردین است
موسیقی باغ بانگ بلدرچین است
پلکی بگشا و باز کن پنجره را
هر صبح بهار با تو عطرآگین است
نوروز 1399 مبارک باد
از آتش لاله، پرفروغش کرده
دلخوش همگی را به دروغش کرده
ما بی تو بهارمان کجا بود عزیز؟
تقویم نیامده شلوغش کرده
نوروز مبارک باد
آراست بهار کوی و دروازه خویش
افگند به باغ و راغ آوازه خویش
بنمای بهار را رخ تازه خویش
تا بشناسد بهار اندازه خویش
تا منزل آدمی سرای دنیاست
کارش همه ی ی جرم و کار حق لطف و عطاست
خوش باش که ان سرا چنین خواهد بود
سالی که نکوست از بهارش پیداست
باران زده و هوای فروردین است
موسیقی باغ بانگ بلدرچین است
پلکی بگشا و باز کن پنجره را
هر صبح بهار با تو عطرآگین است
ای ابر بهار خانه پرورده توست
ای خار درون غنچه خون کرده توست
ای غنچه عروس باغ در پرده توست
این باد صبا این همه ی آورده توست
دیدی که نسیم نوبهاری بوزید
ما را زِبهار ما نسیمی نرسید
دردا که چو گل پرده خلوت بدرید
ان گل رخ ما پرده نشینی بگزید
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
عید بر شما مبارک باد
از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همیگردد طی
می خور مخور اندوه که فرمود حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می
عید مبارک
اندر دل من مها دل افروز تویی
یاران هستند و لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
سال نو بر شما مبارک
بنمود بهار تازه رخسار ای دل
بر باد نهاده باده پیش آر ای دل
اکنون که گشاد چهره گلزار ای دل
ما و می گلرنگ و لب یار ای دل
عید را به شما تبریک عرض میکنیم
دیدی که نسیم نوبهاری بوزید
ما را ز بهار ما نسیمی نرسید
دردا که چو گل پرده خلوت بدرید
ان گل رخ ما پرده نشینی بگزید
عید را به شما تبریک عرض می کنیم
از عشق بهار و بلبل و جام طرب
گل جان چمن بود که آمد بر لب
لب کن چو لب چمن کنون لعل سلب
جان چمن و جان چمانه بطلب
عید را به شما تبریک عرض میکنیم
اکنون که زمین شد ز بهاران همه ی ی گل
صحرا همه ی ی سبزه کوهساران همه ی ی گل
از فرقت توست در دل ما همه ی ی خار
وز طلعت تو به چشم یاران همه ی ی گل
سال نو پارسی را به شما تبریگ عرض می کنیم
ای عهد تو عید کامرانی پیوست
افتاد بهار پیش بزم تو ز دست
زیبندهتر از مجلس تو دست بهار
بر گردن عید هیچ پیرایه نبست
فرا رسیدن سال بر شما مبارک
صف زد حشم بهار پیرامن گل
ابر آمد و پر کرد ز در دامن گل
با این همه ی ی جان نماند اندر تن گل
گر تو به چمن درآیی ای خرمن گل
فرا رسیدن سال بر شما مبارک
آراست بهار کوی و دروازه خویش
افگند به باغ و راغ آوازه خویش
بنمای بهار را رخ تازه خویش
تا بشناسد بهار اندازه خویش
عید بر شما مبارک
ای ابر بهار خانه پرورده توست
ای خار درون غنچه خون کرده توست
ای غنچه عروس باغ در پرده توست
این باد صبا این همه ی ی آورده توست
نوروز بر شما مبارک
تا منزل آدمی سرای دنیاست
کارش همه ی ی جرم و کار حق، لطف و عطاست
خوش باش که ان سرا چنین خواهد بود
سالی که نکوست، از بهارش پیداست
فرا رسیدن سال بر شما مبارک
بازم غم عشق یار در کار آورد
غم در دل من، بین، که چه گل بار آورد؟
هر سال بهار ما گل آوردی بار
امسال به جای گل همه ی ی خار آورد
نوروز بر شما مبارک
به نوبهار جهان تازه گشت و خرم گشت
درخت سبز علم گشت و خاک معلم گشت
نسیم نیمشبان جبرئیل گشت مگر
که بیخ و شاخ درختان خشک مریم گشت
سال نو بر شما مبارک باد
ای آنکه ز عشق تو مرا نیست قرار
زین بیش بدست غصه خاطر مسپار
بر هر بد و نیک پرتو انداز چو مهر
بر ناخوش و خوش گذر تو چون باد بهار
فرا رسیدن سال نو بر شما مبارک
خوش وقت بهار و سبزه و دامن کشت
با پسته دهن شکر لب حور سرشت
در باغ مراد ما چنین سرو نرست
بر خاک امید ما کس این دانه کشت
نوروز شد و جهان برآورد نفس
حاصل ز بهار عمر ما را غم و بس
از قافلهی بهار نامد آواز
تا لاله به باغ سر نگون ساخت جرس
نوروز بر شما مبارک
در وقت بهار جز لب جوی مجوی
جز وصف رخ یار سمن روی مگوی
جز باده گلرنگ به شبگیر مگیر
جز زلف بتان عنبرین بوی مبوی
فرا رسیدن سال نو مبارک باد
گلبرگ برد باد بهاران به کجا
سنبل رود از شبنم بستان به کجا
ای عارض یار من شتابان به کجا
وی زلف نگار من پریشان به کجا
نوروز بر شما مبارک باد
شد یار و به غم ساخت گرفتار مرا
نگذاشت به درد دل افکار مرا
چون سوی چمن روم که از باد بهار
دل میترقد چو غنچه، بییار، مرا
نوروز بر شما مبارک باد
بهار آمد زمین فیروزه گون شد
به عزم سیر دلدارم برون شد
به گلچیدن درآمد یار فایز
همه ی ی گلها زِخجلت سرنگون شد
سال نو بر شما مبارک باد
بهار آیو به هر شاخی گلی بی
به هر لاله هزاران بلبلی بی
به هر مرزی نیارم پا نهادن
مبو کز مو بتر سوز دلی بی
عزیزان موسم جوش بهاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیای دنی بی اعتباره
سال مبارک باد