به گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال٢٠١٥میلادی، شیوع مریضی افسردگی در بیش از ۳۰۰میلیون جمعیت انسانی موجب میشود افراد در سطح جهان بیش از ٥٠میلیونسال با معلولیت زندگی کنند.
اغلب مردان، افسردگی را نشانه ضعف، ناتوانی یا شکست می دانند و آن را یک مریضی زنانه تصور میکنند، به همین علت از بازگوکردن این مریضی احساس خجالت میکنند.
به گزارش تالاب: شاید همۀ ما بارها برای درمان مریضیهای جسمانی به دکتر مراجعه کرده باشیم، اما زمانی که حرف از مریضیهای روانی می شود، از بازگوکردن آن واهمه داریم و اغلب از رفتن نزد روانشناس و روانپزشک طفره میرویم.
ترس از انگ و بدنامی درپی مراجعه به مراکز روان درمانی، در بین مردان شیوع بیشتری نسبت به زنان دارد و اغلب مردان به علت موانع فرهنگی از بازگوکردن مشکلات روانی خود نزد مشاور و روانشناس دوری میکنند.
اما مردان نیمی از جامعه و بخش اعظم از نیروی کار کشور را تشکیل میدهند و نسبت به زنان در معرض خطرهای محیطی و شغلی بیشتری قرار می گیرند. دقت به سلامت روانی مردان موجب افزایش و ارتقای سلامت نیروی کار در جامعه می شود.
به علت تاثیر و اهمیت بالای سلامت مردان در ارتقای سلامت جامعه، ١٣ تا ١٩ژوئن مصادف با ٢٣ تا ٢٩خرداد به نام هفته جهانی سلامت مردان نامگذاری شده هست.
زندگی در کلانشهرهای اجتماعی مشکلات فراوانی را به دنبال دارد، آلودگی و شلوغی شهرها گاه موجب می شود شهروندان اضافه بر مشکلات جسمانی، با مشکلات روحی و روانی دستوپنجه نرم کنند.
رشد سریع جمعیت، شهرنشینی و مهاجرت، روزبهروز بر فشارها، مسائل و مشکلات روانی و اجتماعی افراد جامعه میافزاید و جهان شاهد تغییرات زیاد در اپیدمولوژی مریضیهای روانی، در صدر عوامل ایجادکننده ناتوانی و سالهای در معرض مریضی هست.
شیوع بالای این مریضی و ناتوانیها باعث شده تا این مشکلات در تمامی جوامع بهعنوان یک اولویت بهداشتی مورد دقت قرار گیرد. گاهی مشکلات در زندگی، آنقدر روی شانههای فرد سنگینی می کند که مجبور میشود
برای تحمل سختیها از فرد یا افرادی کمک بگیرد. بعضی افراد در حل مشکلات روحی و روانی نزدیکترین افراد در زندگی را گزینش می کنند، اما بعضی با مراجعه به روانپزشک، مشاور یا روانشناس مشکلات خود را حل میکنند.
سلامت اساسیترین بخش از رفاه اجتماعی به شمار می رود و بیش از مداخلات پزشکی به عوامل اجتماعی و اقتصادی وابسته بوده و یکی از مفاهیم محوری توسعه، رفاه و بهزیستی جامعه هست. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارت هست از یک حالت آسودگی کامل جسمی، روانی، اجتماعی و تنها به نبود مریضی یا ناتوانی اطلاق نمی شود.
سلامتی انسانها امری اساسی هست که فقط سلامت فیزیکی را دربرنمیگیرد و سلامت روانی و اجتماعی بخش مهمی از آن را تشکیل می دهد. هر جامعه، برای دستیابی به صلح و امنیت باید در درجه نخست، سلامت مردم و شهروندان آن جامعه را فراهم کند.
با رشد علم، امید به زندگی در همۀ کشورها افزایش یافته هست، اما آن چه در کنار افزایش طول عمر اهمیت دارد، کاهش سالهای توأم با مریضی هست. در حقیقت تعداد زیادی از مریضیهای روانی برخلاف مریضیهای جسمانی کشنده نیستند. بیماران روانی ممکن هست عمری طولانی داشته باشند، اما این سالهای طولانی، همراه با مریضی طی میشود.
در حقیقت کشندهنبودن مریضیهای روانی باعث میشود مبتلایان به این نوع مریضیها احتیاج بیشتری به درمان سرپایی، بستریشدن و تخت بیمارستانی داشته باشند که این امر هزینه هنگفتی برای دولتها به همراه خواهد داشت.
به گزارش تالاب:مریضی افسردگی یکی از شایعترین مریضیهای روانی در بین افراد هست. شیوع و اهمیت این مریضی در بین افراد به قدری بااهمیت هست که در سالجاری، محور و موضوع اصلی روز جهانی بهداشت بر مریضی افسردگی گذاشته و شعار «افسردگی؛ بیایید صحبت کنیم» برای آن گزینش شد.
آخرین گزارش سازمان جهانی بهداشت نشان می دهد ۳۲۲میلیون نفر در جهان از مریضی افسردگی رنج میبرند و تعداد انها از سال٢٠٠٥ تا ٢٠١٥، ١٨درصد افزایش داشته هست. این روند افزایشی، اهمیت دقت به این مریضی را در دهه جدید اکثر کرده هست.
نزدیک به نیمی از این جمعیت افسرده در آسیای جنوبشرقی و غرب اقیانوس آرام زندگی می کنند. بیشترین میزان افسردگی در مناطق مورد بررسی سازمان بهداشت جهانی، در گروه سنی ٥٥ تا ٧٤سال گزارش شده که میزان افسردگی در این گروه ٧,٥درصد برای زنان و ٥.٥درصد برای مردان هست.
در اردیبهشت ماهسال جاری، آمار افسردگی در زنان ایرانی ۱۶درصد و در مردان ۱۰.۵درصد اعلام شد. گرچه بالا بودن میزان افسردگی در زنان به علت امید زندگی و طول عمر اکثر زنان در مقایسه با مردان هست، اما آمار قابل دقت افسردگی در بین مردان نشان میدهد، مردان نیز از این مریضی خاموش در امان نیستند.
بررسیهای اپیدمولوژیک انجام شده در جهان، همواره شیوع اختلالات روانی را در زنان بالاتر از مردان گزارش کرده هست. همینطور تحقیقات نشان میدهد زنان اکثر از مردان تمایل به فاش کردن مشکلات بهداشت روانی خود دارند و از دکتر درخواست کمک می کنند که این امر به بهبود سریعتر انها کمک میکند.
در حقیقت، وقتی صحبت از سلامت روان میشود، زنان به علت ابراز عواطف، احساسات و دغدغههای روانی خود اکثر از مردان مورد دقت قرار می گیرند، غافل از اینکه درصد قابلتوجهی از مردان با مشکلات روانی درگیر میباشند و متاسفانه مردان از ترس متهمشدن به ضعف و ناتوانی، کمتر از زنان به روانپزشک و مشاور مراجعه می کنند و مراجعه به مراکز روان درمانی را به دلایل گوناگون ازجمله باورهای غلط اجتماعی و فرهنگی به تأخیر می اندازند.
درحالیکه سلامت روان در مردان موجب شادی، نشاط و بالارفتن حس اعتمادبهنفس در آنان میشود و فقدان آن اضطراب، استرس، دلهره و ناامیدی از زندگی را به همراه خواهد داشت.
به همین علت دقت به سلامت روانی مردان با تاکید بر جلوگیری از استرسهای شغلی، کاهش افسردگی و اضطراب، ارتقای مهارتهای زندگی و روابط بین فردی در خانواده از مهم ترین اهداف نظام سلامت در هر جامعه هست.
اغلب مردان، افسردگی را نشانه ضعف، ناتوانی یا شکست میدانند و آن را یک مریضی زنانه تصور میکنند، به همین علت از بازگوکردن این مریضی احساس خجالت میکنند.
غافل از اینکه افسردگی یک مریضی قابل درمان هست که میلیونها نفر از مردان در جهان به آن مبتلا میباشند و در صورت دستکم گرفتن و بیتوجهی میتواند علاوهبر روح، بر جسم فرد اثر گذارد و گاه به یک مریضی لاعلاج تبدیل شود.
اغلب مردان تا زمانی که مریضی افسردگی آن ها به شکل مشکلات جسمانی نمود پیدا نکند، به فکر درمان آن نیستند و از ابراز مشکلات روحی و روانی خود طفره میروند. در حقیقت، عدم بازگویی مشکلات روحی و پشت گوش انداختن مریضی افسردگی در مردان سبب می شود این مریضی در بین آن ها تا مراحل بحرانی پیش رود و گاه منجر به خودکشی شود.
آمار و ارقام نشان میدهد، مردان مبتلا به افسردگی چهار برابر اکثر از زنان احتمال دارد که اقدام به خودکشی کنند. نادر رحیمی، روانشناس معتقد هست: «افراد به دلایل مختلفی به افسردگی مبتلا میشوند، این دلایل و علتها در بین زنان و مردان و گروههای سنی گوناگون متفاوت هست.
افسردگی میتواند ناشی از عوامل بیولوژیکی و زیستی باشد یا اجتماعی. سنین مشخص و بحران ناشی از این سنین همانند دوران نوجوانی و ٤٠سالگی، استرس در مدرسه، محل کار یا منزل، شکست در رسیدن به اهداف زندگی، مشکلات اقتصادی، بیکاری، ازدستدادن و تغییر شغل، دچارشدن به مریضیهای گوناگون و احساس ناتوانی، ترک موادمخدر یا الکل، مرگ اعضای خانواده یا دوست، مهاجرت، بازنشستگی، مشکلات زناشویی و طلاق از مهم ترین علل شیوع افسردگی در مردان هست.
در این مواقع که خطر احتمال افسردگی بالا می رود، عدم حمایت خانواده از فرد میتواند به این امر دامن زند. مردان در مواجهه با این مسائل باید با بازگوکردن مشکلات خود با اطرافیان و در برترین شرایط با مشاور، شجاعت به خرج دهند و سعی در تغییر سبک زندگی خود داشته باشند، چراکه مطالعات نشان می دهد افسردگی و استرس با سبک زندگی و نوع شغل افراد ارتباط قوی دارد و انها می توانند با ورزش منظم، رژیم خوراکی سالم حاوی کربوهیدراتها، ویتامینها، سبزیجات، امگا٣ و میوهها به همراه خواب کافی، استرس و افسردگی را به حداقل برسانند.»
مطالعات گسترده در اساس علل اجتماعی افسردگی نشان میدهد نوع شغل یکی از مهم ترین علل ایجادکننده افسردگی هست. مشاغلی که در انها، دستمزد افراد پایین هست مثل کارگری، مشاغلی که فرد در آن امنیت شغلی ندارد مثل بازیگری، مشاغلی که فاقد تنوع هست مثل حسابداری و کارمندی و مشاغلی که با مشکلات افراد جامعه درگیر میشوند مثل پزشکی، مددکاری و پرستاری شیوع افسردگی اکثر هست.
مطالعه نعیما محمدی و خان محمد آسکانی در شهرستان سرباز از توابع استان سیستانوبلوچستان، در سال ٩٤ نشان می دهد سلامت روانی بر مردانی که یک یا دو همسر دارند اکثر از مردانی هست که ٣ یا ٤ همسر دارند. چند زنی با افزایش تنش خانوادگی، رقابت ناسالم و چشم و همچشمی موجب افزایش خشونت، اضطراب و افسردگی مردان میشود
و نمی تواند سلامت روانی را برای مردان خانواده به همراه بیاورد. مطالعه و مقایسه میزان سلامت اجتماعی و روانی مردان در شهرستان سرباز نشان میدهد چندهمسری سلامت روانی مردان را کاهش میدهد.
در شرایط کنونی عرف چندزنی، برخلاف قبل، با افزایش اعتبار اجتماعی مرد، رفاه اقتصادی خانواده، مشارکت همدلانه اعضای خانواده و سلامت روانی مردان همراه نیست و به کلی تغییر کارکرد داده هست.
٤٠ سالگی برای مردان مقطع مهمی در زندگی هست همانطور که ٣٠ سالگی برای زنان. ٤٠سالگی از سنین میانی عمر افراد هست و در این حولوحوش مردان در بحبوحه فعالیتهای شغلی خود میباشند و میتوانند به هماهنگی کامل فکری دست پیدا کنند.
اما بعضی تغییرات بیولوژیکی در آغاز دهه پنجم زندگی مردان ازجمله کاهش تودههای عضلانی، افزایش تحریکپذیری، بیحوصلگی، گرگرفتگی، وجود دردهای استخوانی، تكرر ادرار و ریزش مو میتواند به همراه یکسری از تغییرات در شیوه زندگی انها ازجمله عدم تمرکز، کاهش انرژی، بیقراری، اضطراب، فقدان قدرت تصمیمگیری، احساس بیارزشی و ناامیدی اساسساز بحران ٤٠سالگی و درنهایت افسردگی باشد.
در این سن فرد احساس میكند زمان زيادی برای زندگی ندارد و در سالهای سپری شده عمر، دستاورد مهم و در خور انتظار خود يا اطرافيان و حتی جامعه نداشته هست.
حمید سعیدی، روانپزشک معتقد هست که زنان در مریضیها و مشکلات روحی و روانی قوی تر از مردان میباشند، او می گوید: «مردان با وجود اینکه از نظر جثه و حجم عضلات از زنان قویتر میباشند، اما مقاومت آن ها در برابر فشار روانی کمتر از زنان هست.
مردان اغلب در برابر نشانه و علایم جسمانی مشکلات روانی ازجمله احساس لرزش، سوزش در ناحيه قلب، دردهاي عضلانی، خشكی دهان، سردرد، کمر درد، تعرق زيادو حالت تهوع بیتفاوت میباشند، اما این علایم درنهایت به مشکلات جسمانی از قبیل فشارخون بالا، حمله و مشکلات قلبی، چربی و کلسترول بالا، زخمهای معده و اعتیاد به الکل و موادمخدر تبدیل میشوند. این مشکلات جسمانی ناشی از مریضی روانی در زنان به علت دقت و درمان بهموقع مریضیهای روانی، کمتر بروز میکند.»
براساس آمار اعلامشده از سوی مرکز نظارت و جلوگیري از مریضیها، درواقع رویاهای محققنشده یکی از دلایل ازدیاد خودکشی در سنین بین ۴۵ تا ۵۴سالگی هست. بحران ٤٠ سالگی یا بلوغ دوم در مردان، اگر به شیوه مناسبی حلوفصل شود
تغییرات مناسبی برای فرد ایجاد میکند و موجب رشد و شکوفایی او می شود. اما اگر فرد برخورد درست و مناسبی با بحران ٤٠سالگی نداشته باشد، این بحران به افسردگی بیولوژیکی تبدیل و گاه به خودکشی منجر می شود.
اکثر مردان تصور می کنند دقت به سلامت روانی یک ویژگی زنانه هست و مردان بهطور بیولوژیکی در برابر مریضی قوی و مقاوم میباشند، غافل از اینکه بیتوجهی به علایم نخست فشار روانی بسیار خطرناک هست و می تواند کشنده باشد.
بهتر هست مردان نسبت به بیان احساسات خود موضع درونگرایی نداشته باشند و در صورت دیدن نشانههای افسردگی با صحبت و بیان این مشکلات اولین قدم را برای درمان بردارند.
نامگذاری هفتهاي با نام هفته جهانی سلامت مردان، از آن جهت دارای اهمیت بسیاری هست که مشاهدات شخصیام در کلینیکها و مطب نشان از آن دارد که مردان به نسبت زنان به سلامت خود کمتر اهمیت میدهند.
تعداد زیادی از مردان به اصرار یا حتی تهدید بسیار چندان همسرانشان برای مشاوره مراجعه میکنند که این موضوع خود به تنهایی نشان از عدم اهمیت این مورد در بین مردان هست.
هرچند این مورد در تعداد زیادی از کشور های دیگر جهان هم سابقه دارد. به این ترتیب تعداد زیادی از مردان سایر کشورها هم برای مراجعه به روانپزشک یا روانکاو دچار تعللاند که گرچه این مورد درخصوص مریضی افسردگی به صورت مشخص بیش از پیش خود را نشان میدهد.
مردانی که از مریضی افسردگی رنج می برند به نسبت زنان میزان مراجعه کمتری دارند که در این میزان کم مراجعه عوامل گوناگون اعم از درون گرایی مردان، ناتوانی آن ها در بروز مشکلاتشان، عوامل فرهنگی و همینطور کلیشههایي مثل اینکه مرد نباید شکایت کند، باید استوار باشد و دم نزند هم دخیل هست. همینطور مواردی را داشتیم که فرد مراجعه به روانپزشک را دلیلی برای ضعف خودش میدانست.
ضعفی که مانع بزرگی در ابراز مشکلاتش بود. این درحالی هست که اگر فکر کنیم مردانگی به این هست که فرد می تواند مشکلاتش را حل کند و نباید دم بزند، دچار اشتباه بزرگی شدهایم.
یقینا افسردگی و اضطراب میتواند صلاحیت فرد را تحتتأثیر قرار دهد. فرد مضطرب اعتمادبهنفسش کم می شود و در نتیجه اگر نگران عکس ذهنی خودش در بین دیگران هست، باید هرچه زودتر برای رفع اختلالش دست به کار شود و اطرافیان هم از هیچ کمکی کوتاهی نکنند.
گرچه باید بر این نکته تاکید کنم که آمار مشکلات روانپزشکی در تعداد زیادی از کشور های جهان که از منظر شاخص کیفیت زندگی در جایگاه خوبی قرار دارند هم دیده میشود و در هر کشور هم اختلالات دلایل خودش را دارد. به همین علت هم روز جهانی سلامت مردان از آن دست روزهاست تا دقت جهانی را به این سو جلب کند.
راهاندازی کمپینها و تبلیغات برای چنین روزی هم ازجمله دیگر مواردی هست که بسیار دارای اهمیت هست. چنانچه در سالهای قبل در اساس آگاهیرسانی قدمهای خوبی برداشته شده و با وجود گستردگی شبکههای اجتماعی درحال حاضر اطلاعات به هر شکلی در دسترس هست و فقط باید آموزشهای لازم به مردم داده شود
تا اطلاعات درست را از میان این حجم گسترده اطلاعات جدا کنند که این آموزشها بهتر هست از سنین کودکی آغاز شود و گرچه یادمان باشد آموزش فراگیر هست و باید در تمام سنین برای از بین بردن نگاه نادرست و کلیشههای جنسی تلاش کرد.