انشای زیبا در مورد ماه رمضان از جمله موضوعات انشای آزاد به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان است. برای نوشتن انشای ماه رمضان از فضایل ماه رمضان، فواید روزه گرفتن و… نوشته شود و تشکیل شدن انشا از سه قسمت مقدمه، بدنه اصلی و نتیجه گیری حتما رعایت گردد. 3 نمونه انشای توصیفی، داستانی و ادبی درباره ماه رمضان را در ستاره بخوانید.
حتما بخوانید: انشا زیبا درمورد ماه رمضان | انشا در مورد برکات ماه مبارک رمضان و روزه گرفتن
از خواب که بیدار میشوی کل ماجرای فردایت جلوی چشمانت می آید. ناگاه خودرا بیدار و هشیار می یابي. در ظلمات شبانگاه و در مقابل سفره ي سحری. با چشم هایی سرخ و خواب آلود، و در بین خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان می گذاري. یازده ماه در ناز و نعمت و عشق و حال بوده اي اما از امروز یک ماه باید دلت را روزه سرا کنی. ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده می شود و همه ی ي و همه ی ي و همه ی ي اینبار آماده اند.
اذان را که گفتند تمام روز آینده را اما با اندکی تخلص به یاد آوردم. اما به راستی که به یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن.از خواب که بیدار می شوي کل ماجرای فردایت جلوی چشمانت می آید. ناگاه خودرا بیدار و هشیار می یابي.
در ظلمات شبانگاه و در مقابل سفره ي سحری. با چشم هایی سرخ و خواب آلود، و در بین خواب و بیداری با بی میلی غذا را در دهان می گذاري. یازده ماه در ناز و نعمت و عشق و حال بوده اي اما از امروز یک ماه باید دلت را روزه سرا کنی. ناگاه بانگ اذان در گوش فلک دمیده می شود و همه ی ي و همه ی ي و همه ی ي اینبار آماده اند.
اذان را که گفتند تمام روز آینده را اما با اندکی تخلص به یاد آوردم. اما به راستی که به یاد آوردنش تا کی بود مانند دیدن.صبح گراییده به ظهر ؛ از خواب بر می خیزم. تقریبا ساعت یازده ظهر است و من هیچ از روزه داری نمیدانم.
هنوز گویی زندگی ام زندگی روز هاي عادی است. دقیقه ها و ثانیه ها مثل همیشه به سرعت می دوند و میروند و همه ی ي همانی هستند که بودند و تا ساعت دیگر نخواهند بود. سکوت زیبایی بر همه ی ي جا حاکم است … بقیه انشا در ادامه مطلب
در روز هاي رمضان عشق و حال هاي روزانه مانند خورشیدی تابان در بین تابستانی داغ و سوزان در گرم ترین حالت خود طلوع می کنند و در تاریک ترین و نیمه جان ترین حالتشان در دم دم هاي شب غروب می کنند و بعد از نیم ساعت دوباره جانی دگر میگیرند و اینبار چون ماه میشوند.
حوصله ي آدم ها در ماه رمضان مثل ماه در اول رمضان از مو هم نازک تر است اما تا به وسط هاي رمضان میرسد بدن هم مثل روح عاشق روزه داری می شود و باز هم بعد ازآن شروع به خستگی می کنند تا … به راستی که روزه در ساعات اول بهشت است ولی در ساعات آخر کوه کندن است.
فقط در خانه با بیتابی از این اتاق تا آن اتاق می رفتم و نیرو ي عظیمی را از طرف یخچال و آشپز خانه و مخصوصا شیر آب احساس میکردم. آشپزخانه مانند آهنربایی روحم را دفع و جانم را جذب میکرد و من هم مانده بود در تناقضی عجیب. با چشمانی خسته و به قول بعضی ها صبحانه نخورده مینشینم پشت لپتاپ تا مدتی از ابر آهنربای یخچال دور بمانم . تقریبا ساعت هاي ظهر بود.
هر کجا که صحبتی آغاز می شد، تمام نمی شد مگر اینکه وسطش از غذا و آب حرفی گفته شود. همه ی ي جا حتی در کلاس رشید هم ممکن بود حرف از غذا بیاید و من چون شیری گرسنه فقط صبر میکردم. زمان دیر دیر می گذشت. هر ثانیه گویی دو برابر ثانیه ي قبلش بود.صبح را جوری با لپتاپ و بازی و نرم افزار خودرا سرگرم کردم اما گویی فایده نداشت.
یاد باد دو ماه قبل که بعد از مدرسه تا بازی ها را از روی سیستم اجرا میکردیم میدیدیم نیم ساعت گذشته است و از درسمان هیچ چیز پیش نرفته است اما امروز که درس نیست هیچ انگیزه اي هم مثل قبل برای بازی کردن نیست. خلاصه ي کلام که بالاخره بعد از بازی و خواندن درس هاي زبان در دقیقه ي نود ؛ وقت کلاس زبان و دیدار رشید می رسد. ناگاه دراین زمان بود
که یک چیزی مانند خوره به مغزم و جانم می زند و من در عین خامی و جوانی هوس میکنم که با دوچرخه بزنم تا کلاس زبان. با چشمانی سرخ و بدنی خیس و با سرعتی بین یک و صفر و کاملا غیر عقلانی. همان ده میلی لیتر آبی را هم که در بدنم مانده نصیب پوستم می شود.
هر لحضه سرعتم کمتر می شود. با چهره اي رنگ پریده و فروانسانی و رو به موت میشوم مضحکه ي پیکان هایی که رد میشوند و میروند و گویی فاصله هر لحظه دورتر می شود و در این میان آدم هایی را میتوان دید که معلوم نیست روزه گرفته اند یا روزه آن ها را گرفته است؟
گویی شیطان قبل از هر کسی آفتاب را وسوسه کرده بود. پرتو جان زدای آفتاب مثل هر سال دیگر چشم دیدن نداشت. اما پس از مدتی رسیدم به عمارت الرشید. داخل شدم ؛ شاید اولین نفراتی که مرا در آنجا دیدند یاد روز هاي بارانی بهار افتادند. تنم کاملا خیس بود.
با بدنی گرم و حالی گرسنه و تشنه پس از کمی گپ زدن هاي همیشگی در مورد بازی ها و کلاس هاي تابستانی و اینطور چیز ها باز هم رشید ما را مجنون کرد و در کلاسش را برای ما باز کرد. کلاس رشید جهنمی آتشین و سوزان بود ؛ نه به خاطر گرمایش و بلکه بخاطر رشیدش و بخاطر درس هایش.
در کلاس رشید فقط یک ساعت اول است که زود می گذرد ولی صبر و حوصله ي ما مانند دریایی است دو در دو و از یک سرش میتوانی طرف دیگرش را ببینی و در کلاس رشید گویی این دریای کراندار مجبور است جهانی را سیراب کند و به همین دلیل است که نیم ساعت آخر کلاس رشید مانند یک سال می گذرد.
کلاس رشید با گرما و گرامر و گیر و گور هایش به اتمام رسید. اما حالا که فکر می کنم زنده به کلاس رفتم و با حال موت داشتم از کلاس بیرون میزدم. هنوز هیچ کس باور نکرده بود که واقعا از زندان رشید آزاد شده است و هیچ کس باور نمیکند که تقریبا صد دقیقه در جوار رشید بوده است.
خیلی ها از کلاس فرار می کنند. هر وقت که رشید درباره ي تکالیف جلسه ي بعد می پرسد همه ی ي نفسی به نشان فراغت میکشند. اما امان از زمانی که رشید شاکی باشد.
به هر حال باز هم می رسیم به تکرار مسیر خانه تا کلاس اینبار گویی با انگیزه ي بالاتر و انرژی کمتری این مسیر را طی کنم و به همین دلیل بود که مجبور شدم میانبر بزنم و از یک مسیر راحت تر برسم به خانه. اما به خانه که می رسم مستقیم روی تخت خواب شیرجه می زنم و فقط چشمانم را می بندم. چشمانم سیاهی میرود حالم خراب است و مثل شیپورچی هاي آنجوری
چشمانم را بسته بودم. فقط فکر می کردم و همان ابزار فکر کردنم هم داشت کم کم غزل خداحافظی را می خواند. هر لحظه توانم نصف می شد. و زمان و به خصوص یک ربع مانده به اذان مانند یک سال می گذشت.
تا زمانی که ناگاه بانگ اذان همانگونه که مرا 18 ساعت قبل میراند اینبار مرا زنده کرد. و این پایانی بود ؛ پایانی بود برای ماموریتی سخت ولی آخرش خوشی بود تا سحری دیگر و چرخه اي دیگر ؛ از زندگی تا مرگ… یا به عبارت بهتر دیدن چهرۀ مرگ
چقدر این روز ها بد شده ایم … حال قدری فکر کنیم که چقدر امروز بی دروغ و بی غیبت و بدون دل شکستن زندگی کردیم!! چقدر توانستیم آنی باشیم که خدا خواسته است. چقدر آنی بودیم که امتی کل عمشان را این گونه بودند؟ چقدر ظلم است که یک روز را هم نمی تواني بدون دروغ و غیبت بگذرانی … چقدر! پس چرا روزه ي جسم اینقدر راحت تر از روزه ي روح است؟
و این بود انشای من
انشای ماه رمضان
قيافه بچهها هميشه سر زنگ انشا ديدني است! وقتي آقا معلم به طرف تخته ميرود و روي آن با ماژيك مينويسد: «موضوع انشا»؛ همه ی يي بچهها سرك ميكشند و آنها كه دورتر نشستهاند به تخته خيره ميشوند. وقتي كلاس تمام ميشود و زنگ ميخورد، بچهها غر ميزنند كه آخه چي بنويسيم؟ «ماه رمضان و فوائد روزهداري؟» امير ميگويد: «آخه روزه چه فايده داره؟» و حسن ميگويد: «از كجا مطلب بياريم؟» همين سؤال فكرم را اشغال كرده
اولين جرقهاي كه ذهنم را روشن ميكند تو راه خانه است.نزديك مسجد كه ميرسم ياد آقا جماعت مسجد ميافتم! آقا جماعت مسجد روحاني جواني است كه عباي شكلاتي خوشرنگيميپوشد و هميشه لبخند زيبايي بر لب دارد. ازآن لبخندهايي كه به تو فرصت ميدهد از او بپرسي و از حاج آقا بودنش نترسي! بهترين فرصت بعد از نماز است، وقتي نماز تمام ميشود چند نفر قرآن به دست گرفتهاند، توي صف ايستادهاند.
گويا استخاره ميخواهند. بالاخره نوبت من ميشود. آقا جماعت يا همان لبخند مهربانش از من استقبال ميكند: پسرم اگر بخواهي ميتوانم دهها صفحه دربارهي ماه روزه و پاداش آن برايت بگويم، اما بهتر است از فكر خودت چيزي بنويسي. من چند راهنمايي بهت ميكنم، دربارهي چند موضوع و رابطهي آن با ماه رمضان، خودت فكر كن و نتيجهاش را فرداشب براي من بياور. با راهنمايي حاج آقاتحقيق را شروع ميكنم،
به خانه ميروم و از كتابخانه كوچك پدرم چند كتاب برميدارم، تا چند ساعت پيش دنبال يك مطلب كوچك براي موضوع انشا ميگشتم، اما وقتي موضوعات و راهنمايي حاج آقا را شنيدم ـ با استفاده از كتابخانهي پدرم ـ آنقدر مطلب پيدا كردم كه نميدانستم كدام را بنويسم و سرانجام اينطور نوشتم:«هنگامي كه لب از خوردن و آشاميدن فرو ميبنديم، لحظهها و ساعتها به سختي و كندي ميگذرند،
نگاهمان بر صفحهي ساعت ميماند و ثانيهها و دقيقهها را ميشمارد، بارها در ذهن خود به جمع و تفريق ساعتهاي گذشته و مانده از روز ميپردازيم. تشنگي معناي خودرا در خشكي دهان و گلو به ما ميفهماند و گرسنگي با ضعف و ناتواني اندامها و حالتي ويژه خودنمايي ميكند، اكنون شكيبايي در همه ی يي لحظهها و ساعتها معنا ميشود. از خود ميپرسم يكي از موضوعات انشا من «صبر» و «شكيبايي» در ماه رمضان است،
آيا چگونه در ماه رمضان ميتوان به اين هديهي خدايي يعني «شكيبايي» دست يافت؟ پاسخي كه به ذهنم ميرسد اين است كه: نخست بيش خود يادآور شويم در چه جايگاهي ايستادهايم و نگاه پر مهر و صفاي برترين و پرشكوهترين موجود جهان حضرت حق «جلّ جلاله» رفتار و گفتار و كردار ما را ميبيند و ثبت ميكند و هرگز آن را فراموش نميكند و سپس به ياد آوريم كه همه ی يي ثروتها، خوبيها و نيروها در دست او است، سپس كلام وحي
را دربارهي پاداش «شكيبايان» به خاطر آوريم! او علاوه بر آنكه بارها در كلام وحي آيههايي دارد كه خداوند با صابران است و … . اما در يكي از آيههاي قرآن نويد پاداشي بسيار بزرگ براي صابران داده است كه از همه ی يي پاداشها بزرگتر و برتر است. آن روز آقا جماعت مسجد چند موضوع دربارهي ماه رمضان پيشنهاد كرده. گفت هر يك از بچههاي كلاستان ميتواند دربارهي ماه رمضان و صبر، ماه رمضان و سلامتي روح و جسم،
ماه رمضان و پرستش خدا، ماه رمضان و امتهاي پيشين و چند موضوع ديگر بنويسد، من ماه رمضان و صبر را انتخاب كردم و وقتي پاداش صبر را بررسي كردم، ديدم خداوند رحمان براي پرستشهاي ديگر، پاداشهاي مختلفي در نظر گرفته است و گفته است كه با حساب و كتاب به آنها پاداش خواهد داد «جَزاءً مِنْ رَبِّكَ عَطاءً حِسابًا»۱ اما آنچه به عنوان پاداش صبر در نظر گرفته، چنان سترگ و حيرتانگيز است كه با هيچ يك از كارهاي خوب ديگر برابر نيست.
خداوند رحمان گفته است: «پاداش شكيبايان را بدون حساب پرداخت خواهد كرد»۲ در معجم المفهرس ـ قرآن كريم فهرست واژگان قرآن ـ با واژهي «اجر» به جستوجو ميپردازم و به اين نتيجهي زيبا و شگفتانگيز ميرسم كه يكي از دستآوردهاي پرارزش ماه رمضان و روزههاي آن، رسيدن به صبر است، همان صبري كه خداوند براي آن پاداشي بيحساب در نظر گرفته است. خدايا اگر اين انشا و نتايج تحقيق را پيش آقا جماعت مسجد ببرم
چه خواهد شد و اگر اين انشا را در كلاس بخوانم چه نمرهي خواهم گرفت؟! اما از همه ی ي مهمتر آنكه خودم فهميدم ماه رمضان چه قدر مهم است و چه موضوعاتي دربارهي آن ميتوان نوشت.
من فقرا را از نزدیک ندیده ام اما معلوم است که انها زندگی خیلی سختی دارند و بیچاره ها خیلی زجر میکشند چون مامانم از یک هفته قبل از ماه رمضان همه ی ي اش دارد سبزی خرد میکند و گوشت ومرغ و ماهی هایی را که پدرم خریده است رابه زور در داخل یخچال جا میدهد .
ما هر روز سحر از خواب بیدار میشویم و مامانم کلی غذا و سالاد و میوه و چایی و آب وماشعیر سر سفره میگذارد و تند تند به ما میگوید بخورید بخورید الان اذان میگه .بیچاره فقرا هر روز از صبح تا ظهر حالت تهوع دارند و از ظهر تا عصر غش وضعف دارند ودوباره از افطار تا آخر شب هم از بس که زولبیا وخرما و آب و غذا و سالاد و میوه و نوشابه میخورند حالت تهوع دارند .
خلاصه فقرا خیلی زندگی سخت و دردناکی دارند. داود پسر همسایه مان میگوید آقای معلم دینی کلاس پنجمی ها گفته اگه دو بار به دختر همسایه نگاه کنید روزه تان باطل میشود و ما دیروز که دختر همسایه مان داشت از کوچه رد میشد همین جوری داشتیم یه نظر نگاهش میکردیم تا رد شود که عصبانی شد و گفت چیه مثه سگ نگاه میکنین داود میگوید آقای دینی گفته هر کس فحش بدهد روزه اش باطل میشود .
پدرم بعضی روزها که از اداره می آید خیلی بد اخلاق است و میگوید مرتیکه نگذاشته امروز بخوابیم . من فکر میکنم آقای مرتیکه از سر حسودی نمیگذارد پدرم در اداره بخوابد تا نتواند فقرا را درک کند .
انشای ماه رمضان
به نظر من همه ی ي مردم باید کمک کنند تا فقرا هم مثل ما زندگی کنند آخه دکتر سلام میگه نوشابه و چیزایی که گاز دارن خیلی برای سلامتی ضرر دارند و اگه آدم زیاد میوه و سبزی و گوشت بخوره مریضی هاي بد بد میگیره .من خیلی دوست دارم یک فقیر را از نزدیک ببینم چون آقای دکتر سلام میگه هر کی زیاد شیرینی بخوره دندوناش مثه آبجی خراب میشه وباید دندونش بکشه و من فکر میکنم فقرا حتی یه دونه دندان هم ندارند .
من تصمیم گرفته ام در همین ماه رمضان که من و مامان و بابا اینهمه نماز میخوانیم برای فقرا دعا کنم تا از این زندگی سخت نجات پیدا کنند و بتوانند مثه ما صبحونه و ناهار و شام بخورند و کمتر شیرینی و گوشت بخورند و گرنه حتما مریض میشوند
ماه رمضان امسال مانند ماه رمضان پارسال سفره افطار به ما خیلی خوش گذشت!زیرا همه ی ي خانواده دور هم و دور سفره آش و شعله زرد و حلوا و زولبیا و بامیه و تلویزیون ساعتها جمع بودیم.این ماه به من کمک کرد که نماز مغرب را بلافاصله بعد از اذان و قبل از افطار بخوانم و بعد سر حوصله وبا خیال راحت پای سفره افطار در حالت نیم دراز تا آخر شب سریال هاي بسیار آموزنده تلویزیون را ببینم!
و اما دراین ماه مبارک ما از سریال هاي تلوزیونی خیلی چیزهای آموزنده و معنوی فهمیدیم.مثلا فهمیدیم که هنوزهم می توان امیدواربود یک شبه هم صاحب ثروت شد هم شوهر از نوع جنتلمن وعاشق و خوش تیپ و پولدارش پیدا کرد! مخصوصا خواهرمان که سی سال را رد کرده است و همیشه حسرت چنین بخت هایی را میکشد!
نکته آموزنده دیگر اینکه اگر پیرمردی را زیر درختی دیدیم که دارد گریه میکند بدانیم عاشق شده است وعشقش، ورژن جدید داستان شیخ صنعاست و ربطی به دوتاشدن شلوارش ندارد! و ازآن هم حیاتی تر آنکه دیگر به هیچ بنی بشری حتی قوم و خویش و فک و فامیل خیلی اعتماد نکنیم مخصوصا آنهایی که ظاهر مومن و مذهبی دارند. مگر آنکه آزمایش ژنتیک از او بگیریم یا اگر نمی شود، کاری کنیم که بطور طبیعی فریاد بزند: آخ! در آنصورت معلوم میشود که خودش است یا شیطان در جلدش رفته است!
زیرا انسان در حالت درد کشیدن نمیتواند خود واقعی اش را بروز ندهد! برای اینکه این کار طبیعی جلوه کند چند سوزن ته گرد داخل جایی که محل نشیمن فرد مشکوک است فرو می کنیم.روش دیگر آنکه مرتبا برای تست ارزیابی اخلاقی به سراغ پدرمان برویم و از او بپرسیم: من پسر خوبی هستم؟!
خلاصه آنکه امسال هم بعد از افطار به ما خیلی خوش گذشت. فقط تنها موردی که وقت نشد به آن برسیم ؛ سفارش معلم دینی مان بود یعنی وقت خلوت کردن با خدا و جبران غفلت هاي گذشته که آن شاءا… می ماند برای ماه رمضان سال بعد !
رمضان اسمى از اسماء الهى می باشد و نبايست به تنهائى ذكر كرد مثلا بگوئيم، رمضان آمد يا رفت، بلكه بايد گفت ماه رمضان آمد، يعنى ماه را بايد به اسم اضافه نمود، در اين رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر «عليه السلام» گوش فرا می دهيم.
رمضان از اسماء الله است
هشام بن سالم نقل روايت می نمايد و می گويد: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر «عليهما السلام» بوديم، پس سخن از رمضان به ميان آورديم.فقال عليه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا يجيى و لا يذهب و انما يجيىء و يذهب الزائل و لكن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فيه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عيدا و كقوله تعالى فى عيسى بن مريم «عليهما السلام» و جعلناه مثلا لبنى اسرائيل.
امام عليه السلام فرمود: نگوئيد اين است رمضان، و نگوئيد رمضان رفت و يا آمد، زيرا رمضان نامى از اسماء الله است كه نمی رود و نمی آيد كه شىء زائل و نابود شدنى می رود و می آيد، بلكه بگوئيد ماه رمضان، پس ماه را اضافه كنيد در تلفظ به اسم، كه اسم اسم الله می باشد، و ماه رمضان ماهى است، كه قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عيد قرار داده است همچنانكه پروردگار بزرگ عيسى بن مريم «سلام الله عليهما» را براى بنى اسرائيل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب «عليه السلام» روايت شده كه حضرت فرمود:
«لا تقولوا رمضان و لكن قولوا شهر رمضان فانكم لا تدرون ما رمضان» «2» شما به راستى نمىدانيد كه رمضان چيست «و چه فضائلى در او نهفته است».
واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن
رمضان از مصدر «رمض» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل… معنا شده است، انتخاب چنين واژه اى براستى از دقت نظر و لطافت خاصى برخوردار است. چرا كه سخن از گداخته شدن است، و شايد به تعبيرى دگرگون شدن در زير آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زيرا كه رمضان ماه تحمل شدائد و عطش می باشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان يا گرماى شديد روزهاى طولانى تابستان.
و عطش ديگر حاصل از نفس سركشى كه پيوسته می گدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذير است.در مقايسه اين دو سوزش، دقيقا رابطه عكس برقرار است، بدين مفهوم كه نفس سركش با چشيدن آب تشنه تر مى گردد، وهرگز به يك جرعه بسنده نمی كند، و پيوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذير جهت ارضاى تمايلات خود وا می دارد.
انشای ماه رمضان
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است. واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است.میگویند چون به هنگام نامگذاری ماه هاي عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی است.
این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهاي قدر در آن قرار دارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.ماهه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههاي سال است. دراین ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می شود، و پرستش در یکی از شبهاي آن « شب قدر » بهتر از پرستش هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «اي بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. دراین ماه، نفسهاي شما تسبیح، خواب شما پرستش،؛ عملهایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.پس با نیتی درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسیی است که از آمرزش خدا دراین ماه عظیم محروم گردد.
با گرسنگی و تشنگی دراین ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزهداران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز پرستش و سجده هاي طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام دراین ماه سخن گفت.
هر دفعه که ماه رمضان میشه و خانم معلم رو جو می گیره و به ما میگه درباره فضیلت هاي این ماه انشا بنویسیم یاد دهان هاي بدبویی می افتم که در فشار جمعیت داخل اتوبوس، ته مشام من را نشانه می گیرند و من را هم از ثواب روزه داری محظوظ می کنند «این کلمه محظوظ رو از بابام یاد گرفتم که هر وقت یارانه اش رو واریز می کنن میگوید واقعا محظوظ شدیم».
درست که هنوز میشه بی ترس و لرز روزه خواری کرد چون به هر حال من یک پسربچه ام اما یک جوی ملت رو می گیره که موقعی که بطری آب را رو به آسمان گرفته اي و داری از آب خوردنت لذت میبری یک نگاه کج و اریب از طرف یک پیرزن فسیل شده کافی است تا آن آب خنک برایت زهرمار شود.
اما انشای من:
ماه روزه برای بزرگترها فواید زیادی دارد از جمله اینکه میتوانند صبح ها یک ساعت و خورده اي بیشتر بخوابند«چون برای طاعات و عبادات و سیاحات در شبهای این ماه اداره ها دیرتر شروع به کار می کنند»؛ صبحانه شان را با فراغ خاطر در منزل صرف کنند، هیجان مخفیانه چیز خوردن در مخفی ترین اتاق اداره و دور از چشم پاچه خواران و جاسوسان را تجربه کنند.
ضمن اینکه همه ی ي آحاد ملت بیشتر از قبل قدر فضای مقدسی به اسم دستشویی را می دانند که محل خلوت انها با سیگار و شکلات و هله هوله هاي شکم پرکن می شود. برای آنهایی که روزه میگیرند هم این فایده را دارد که بهانه اي پیدا کنند برای لمباندن هرچه بیشتر انواع خوراکی ها در افطار و سحر و اینکه بی آنکه اهل و عیال غر به جان شان بزنند از عصر تا افطار یک گوشه بیفتند و با لب تشنه خرناس بکشند.
برای آخوندها هم فرصتی می شود که یک جمعی پیدا کنند که هاج و واج به حرفهای بی سر و ته آن ها در مسجد و تلویزیون و نمیدانم کدام خراب شده دیگر گوش دهند و باخبر شوند که مثلا هر قطره از غسل جنابت در ماه رمضان چقدر ثواب بیشتری دارد و یا آیا فلان قدر از فلان کار روزه را باطل می کند یا نه!
تازه آخوندها از یک نظر دیگر هم مهم میشوند و آن اینکه میتوانند ملتی را چند ساعت پای تلویزیون نگه دارند تا بفهمند آیا ماه دیده شده است یا نه. آن هم توسط پیرمردهایی که صد سال را شیرین دارند و نوری در چشمشان نمانده که بخواهند قرص کامل ماه را ببینند تا چه برسد به آن هلالی که از ناخن نازک تر است لامصب.
خلاصه برای همه ی ي ابنای بشر این ماه مبارک است و همین طور خیر و برکت است که ازآن می بارد موقع افطار که می شود مینشینم یک گوشه و به چهره تغییر کرده کسانی که روزه گرفته اند زل می زنم که لحظه شماری می کنند برای خوردن این همه ی ي چیز: آش و حلیم و زولبیا و پنیر و سبزی و برنج و مرغ. چهره ها دراین موقع روز عوض میشوند و یک حرصی در انها می آید که بیا و ببین.
تازه این حرص انها را دو سه ساعت قبل از افطار در صف هاي حلیم و نان و آش سرپا نگه می دارد آن هم در حالی که همه ی ي مغازه ها از مکانیکی گرفته تا سوپرمارکت یک میز جلوی ورودی شان گذاشته اند و روی آن نوشته اند: حلیم تازه با گوشت گوسفندی یا آش رشته خانگی.
اینکه می گویند آدم وقتی روزه میگیرد یاد گرسنه ها و قحطی زده ها می افتد درست می گویند…خلاصه این ماه پر از برکت است فقط باید خم شوید و این برکت ها را از روی زمین جمع کنید…
این بود انشای من
امیدواریم این انشا های زیبا در مورد ماه مبارک رمضان مورد توجه شما عزیزان قرار گرفته باشد.