6 انشا زیبا برای مادر را در این جا بخوانید : «مناسب انشای روز مادر»
مادر چونان باغی است با شکوفه لبخند زیبا میشود؛ او ان پناهگاهیست که مرا از هجوم سیاهی و تاریکی در امان میدارد؛ اما من همیشه با نگاهی کودکانه همه ی چیز رابه بازی می گیرم؛ و او چه صبور و بردباری در برابر کردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم میکند.
زندگی با مادر معنا میشود، دوست دارم ان زمان راکه در پناه دستهاي مهربان مادر آرامش می گیرم؛ مادر خوبم را عاشقانه، صادقانه، بینهایت، تا قیامت دوست دارم.
از موسیقی مهر و محبتش، دنیایی بیدغدغه برای فرزندانش میسازد، راستی مهر و مروتش، هفت آسمان به سجدهاش برآمدهاند و خورشید و ماه از پی هم می روند تا دستبوس وجود پرمهرش شوند.
مادر یعنی دلسوز و بیقرار، مادر یعنی امید در سختیها، مادر یعنی رایحه خوش گلها، مادر یعنی تمام وجود ما. بوی مادر آرامش بخش دلهاست و بهشت بیصبرانه مشتاق اوست.
نمیدانم چگونه ستایش جانسوزیهاي وی را کنم، نمی دانم چگونه شبهایي راکه در خواب ناز بودم و او بیدار ماند را جبران کنم، نمی دانم چگونه بر دردهاي زندگی او دوایی باشم. تا مادرم به بهشت نرود به بهشت نمیروم و پس از گذشت سالهاي سال مهرش در دلم جاری می ماند.
اشکهاي گوشه چشمش را هنگام موفقیتم دوست دارم، نگاه مادرانهاش را هنگام جداییها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانش هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد، محتاج دستانی که موقع تب پارچه خنک بر پیشانیام مینهاد. محتاج ان دستانی هستم که راه بد و راست رابه من نشان داد.
ودر پایان می خواهم بگویم: اي مادر، اي کسیکه هر چه گویم تلافی محبتهایت نمیشود، اي کسیکه آوردن نامت پرافتخارتر از قهرمان شدن در جهان است، به خاط تمام خوبیهایي که بیچشمداشت در حقم کردی دوستت دارم.
ان هنگام که درخشندگی چشمانش را در آسمان زندگیام می بینم؛ ان هنگام که جوشش چشمه چشمش را در سراشیبی صورت زیبایش برانداز میکنم؛ زمانی که به یاد میآورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرش حجم خالی فضا را لمس می کردم و با بیتابی نامش را بر زبان میآوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانهگیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار میکوبد. و اشک در چشمانم حلقه می زند.
عزیز بودن مادر را خدا دانست. او که بهشت را زیر پای مادر نهاد؛ و وی را بزرگ و گرامی داشت. تمام وجودم از مهر مادر لبریز، تصویر زیبایش در پس پرده دیدهام نابترین تصویر است؛ از خدا می خواهم حتی برای لحظهاي ذرهاي غم در دلش نیندازد هرچند می دانم دردهایم را در قلب خودش جای می دهد تا از زخمشان اذيت نبینم. نام مقدس مادر را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشد.
گاه دستهایم روی موج احساس میلرزد و باران اشک در چشمانم به غم مینشیند. چرا که مادر جوانی خود رابه پای من ریخت تا جوانم کند،تا روزی کنارش بنشینم و سرم را بر زانویش بگذارم و نوازش دستهایش را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیهگاه و انیس تنهاییاش شوم.
مادر کسیست که خورشید در مقابل مهربانیاش شرمنده میشود و ماه چهره در نقاب میکشد، هنگامیکه رنج بیخوابی راکه با گریههاي شبانه فرزندش تفسیر میشود، تصویر میکنم و زمانی که به یاد میآورم که نوزاد نمیتواند لحظهاي حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی او بماند، اشک روی چشمانم پرده میاندازد.
مادر این امید زندگانی، هنگامیکه با وجودش گل آرزوهای فرزندان شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوت شکست، به آن ها زبانی آسمانی یاد داد، او آیینه آفتاب است و مثل آب فرزندان را سیراب و سبز کرد.
مادر ان است که وجود مقدسش سراسر عشق و ایمان و دل دریاییاش به وسعت آسمان است، من با واژگانم که لبریز عشق است همه ی جا می نویسم که «مادر دوستت دارم» و وی را در ایمنترین و زیباترین عضو بدنم جای دادهام و قلبم هر لحظه و با هر تپش نام زیبای مادر را زمزمه میکند.
در نتیجه همه ی ما دانشآموزان عشق را بخاطر مادر آموختیم. دوست داشتن را برای او نوشتیم و اوست که همیشه در زندگیمان ترانه امید سرداد. مادر را آن چنان دوست میداریم که گویا خدای روی زمینمان است.
نویسنده : مریم کاتبی
خداوند متعال و ائمه اطهار در احادیث بارها، ما رابه نیکی به پدر و مادر سفارش کردهاند و این موضوع مسئولیت سنگینی بر عهده ما می گذارد تا همیشه تلاش کنیم با کارهای خوب، ذرهاي از محبت انها را جبران کنیم.
اما متاسفانه اگر ما تمام عمرمان را صرف خدمت و محبت به مادرمان کنیم بازهم نمیتوانیم حتی گوشه کوچکی از زحمات مادر را جبران کنیم.
مادر نخستین تجربه عشق، نخستین آغوش و نخستین نوازش است. کسیکه بی منت و بی دریغ نهایت مهرش را تقدیم فرزند میکند حتی اگر انها بی محبت باشند، و هر دفعه که فرزندان اشتباهی مرتکب میشوند انها را میبخشد و دوباره در آغوش میگیرد. لحظههایش رابا دعا برای فرزندانش میگذراند و مدام برایشان نگران است.
شادی او زمانی تکمیل میشود که فرزندانش شاد و خوشحال باشند. حضورش در خانه گرما بخش است و نبودنش فضای خانه رابه مکان بی روح و سوت و کوری تبدیل میکند که نمی توان ان را تحمل کرد و آغوش پر مهرش تمام دلهرهها و نگرانیهاي روز را از بین میبرد.
زمانهایي است که از او دور می شویم و معنی دلتنگی را میفهمیم و با تمام وجود آرزو میکنیم کاش کنارمان بود. شاید بعضی از ما تا زمانی که مادرمان کنار ما است قدرش را ندانیم اما همین که وی را از دست دادیم تازه متوجه می شویم که بخش بزرگی از زندگی مان از دست رفته و دیگر قابل برگشت نیست، و تمام اتفاقات ساده زندگی که هنگام بودنش اتفاق میافتد برایمان شکل رویا و آرزو را پیدا میکند.
مادر و عشق او با هیچ چیز و هیچکس دیگر قابل مقایسه نیست، آرامشی که یک لبخند ساده او به ما می دهد را در هیچ جای دیگری نمی توان پیدا کرد. زمانی که در زندگی دچار مشکلات می شویم و یا در کارهایمان شکست می خوریم اوست که ما را حمایت میکند و به ما انگیزه دوباره میدهد تا تلاش کنیم و موفقیتهایي در زندگی به دست بیاوریم.
مادر مقدسترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیباترین و گرانبهاترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است. و هر لحظه اطاعت وعبادت این موجود پاک و مقدس هر انسان روشنفکر لازم است و هرکس اگر خواهان کسب رضای خداوند متعال باشد با ید به بهترین صورت اطاعت و احترام مادر را داشته باشد.
ودر آخر، واژهها بسیار کوچکتر از ان هستند که وی را ان طور که شایسته است، توصیف کنند. امید است همه ی ما فرزندان خوبی برای مادرانمان باشیم.
مادر من خیلی مهربان است و من سعی می کنم قدر وی را بدانم. او صبح ها مثل خورشید خانم خانه ما را روشن می کند. من فکر می کنم مادرم توی صورتش یک گل زیبا دارد، وقتی برای رفتن به مدرسه من را بیدار می کند گل صورت او به من لبخند می زند.
هر وقت سرم را روی سینه اش می چسبانم بوی خوب ان گل زیبا را می فهمم و شاد میشوم و صورتش را می بوسم. مادرم با من بازی می کند، برایم غذا هاي خوشمزه می پزد، خانه ما هرروز پر از شادی و خنده است چون مادرم خیلی خوب و مهربان است.
من مادرم را خیلی دوست دارم و جای او در قلب من است. سعی می کنم خوب به حرف هایش گوش کنم و به او احترام بگذارم ودر کارها به او کمک کنم. چون خدا در قرآن فرموده است: “به پدر و مادر خود نیکی کنید.”
می دانم که در دنیا هیچکس من رابه اندازه مادرم دوست ندارد. او قلب مهربان و لب هایي همیشه خندان دارد. من فکر می کنم که مادرم همان فرشته نگهبان من است که از بالای آسمان به زمین آمده تا مراقب من باشد.
شبها از او می خواهم کنار تختم بنشیند و دست هایم را بگیرد و برایم قصه بخواند. یک شب از مادرم پرسیدم: “چه کار کنم خواب بد نبینم؟” او گفت: “عزیزم چند تا صلوات بفرست تا آسان بخوابی.”
مادرم میگوید شبها همه ی ما خوابیم اما خدای مهربان بیدار است و مراقب ما است پس نباید نگران باشیم. مادرم همیشه حواسش به من است تا سلامت باشم، درس هایم را خوب یاد بگیرم و برایم دعا می کند.
ما بعضی وقت ها باهم بازی می کنیم و من در کارهای خانه به او کمک می کنم. من می دانم که مادر مهربانم آمده تا یک دنیا شادی به من بدهد، امروز گلبرگ هاي گل رز را روی سرش ریختم تا به او بگویم دوستش دارم و او هم به من شکلاتی خوشمزه و شیرین داد.
ممنونم مادر!
به مادر گفتم: “شرمنده ام که نه ماه بار سنگین مرا تحمل کردی.” او با مهربانی پاسخ داد: “نه ماه انتظار زیبایی بود که با دردی لذت بخش تو رابه من هدیه داد.” دوباره گفتم: ” می دانم از همان موقع از خواب صبحگاهی محرومت کردم.” با لبخندی گفت: ” موزیک گریه ات اجابت دعای چندین سحرگاهم بوده است.”
چقدر از بودن من خوشحال هستی مادر! آیا کسی دراین دنیای بزرگ پیدا می شود که مرا به اندازه تو دوست داشته باشد؟
به محض ورودم به این دنیای رنگارنگ، فرشته اي من رابا دستان گرم و مهربانش در آغوش گرفت، ان فرشته تو بودی مادر زیبای من! و من چقدر خوش شانس بوده ام که مادری مانند تو دارم. وقتی در خانه حضور داری انگار خانه بوی بهشت می دهد و من میترسم نکند روزی مرا از این بهشت محروم کنند.
چه شبها که تا صبح بالای سرم بیدار بودی و از من مراقبت کردی … مادر می خواهم بگویم اگر دور سفره خانه مان نشسته ایم و یک خانواده ایم تنها و تنها از برکت حضور توست!
خانه مان هرشب روشن است، شاید کسی نداند اما من می دانم ستاره اي از آسمان هر شب مهمان سفره خانه ماست که نامش مادر است.
زنده باشی مادر!
روز مادر را مجموعه تالاب به همه مادران سخت کوش و فداکار تبریک عرض میکند. از اینکه انشا درباره مادر را دنبال کردید خرسندیم لطفا جهت خواندن دیگر مطالب درباره روز مادر به پایین مراجعه نمایید.