اگر یادتان باشد همیشه در مهمانی ها یا در اول سال مدارس نخستین سوالی کـه از ما می شد این بود کـه می خواهي در آینده چکاره شوی؟ بـه یقین همه ی ي ما بـه این فکر کرده ایم کـه در آینده چه شغلی را انتخاب کنیم و برایمان جذابتر بود. ما دراین قسمت از مجله تالاب برای شـما همراهان عزیز 15 موضوع انشا در مورد شغل آینده مان منتشر کرده ایم.
انتخاب شغل آینده یکی از مهم ترین انتخاب ها در زندگی ما بوده اسـت ؛ این اسـت کـه معلمین مدارس تلاش میکنند گاهی توجه دانش آموزان را نسبت بـه آینده شغلی ؛ تحصیلی و زندگی شان جلب کرده و با کارهایی مثل کاردستی در مورد انتخاب شغل ؛ نقاشی شغل مورد علاقه و انشا شغل متوجه علایق و طرز فکر کودکان نسبت بـه آینده شوند تا بتوانند آنها را بـه سمت و سومی درستی در راستای علایق و استعداد هایشان سوق دهند.
اگر این سوال را مدتی قبل از من می پرسیدند میگفتم دوست دارم دکتر شوم و سعی کنم با علم و تحقیق درمان بسیاری از بیماری هاي سخت مانند سرطان را کشف کنم از سوی دیگر یک دکتر درآمد عالی دارد اما بعد ها متوجه شدم روحیه من بـه درد دکتری نمیخورد، یک دکتر با خون، بریدن گوشت بدن و هزاران چیزی سروکار دارد کـه من حتی با فکر کردن بـه انها حال بدی پیدا میکنم.
بـه همین دلیل وادار شدم کشف درمان بیماری هاي سخت را بـه دوستانم محول کنم و البته قید آن همه ی پول و درآمد عالی را هم بزنم!
مادرم از زمان کودکی من دوست داشت من آموزگار شوم. او همیشه میگفت معلمی شغل خوبی اسـت زیرا علاوه بر خدمت بـه مردم از نظر بسیاری چیزها ایده آل اسـت، شرایط خوبی دارد، تعطیلات تابستان دارد و کارمند دولت میشوم. بـه قول مادرم معلمی شغلی اسـت کـه میتوانی دنیا و آخرتت را یک جا بخری!
با صحبت هاي مادرم موافقم، شغل معلمی یکی از بهترین شغل هاي دنیاست اما برخلاف ظاهر آن کـه مادرم برداشت کرده اسـت بـه نظر من یکی از سخت ترین شغل هاي دنیا هم می باشد.
اگر بخواهی معلم واقعی باشی و با عشق و علاقه درس بدهی باید صبر و از خودگذشتگی زیادی داشته باشی تا بتوانی دانش آموزان را بـه سوی جهانی روشن هدایت کنی اما من این خصوصیت فوق العاده را در خودم نمیبینم و فکر نمیکنم بتوانم معلم خوبی شوم.
بـه تازگی در ذهنم جرقه هایي دیگر زده شده، دوست دارم طراح لباس شوم. دلم می خواهد زیباترین طرح ها را بـه تن آدم ها بزنم و بـه نظرم کار جالب و هیجان انگیزی اسـت اینکه نمایی تازه تر بـه ظاهر آدم ها ببخشم.
طراحی لباس کاری خلاقانه اسـت کـه نیاز بـه ذوق و سلیقه فراوانی دارد، فکرش را بکنید اندام انسانها تقریباً یکسان اسـت و فرمول واضحی دارد، اگر چه مثلاً سایز انها باهم متفاوت اسـت اما شکل همه ی آنها یکی اسـت، همه ی دست و پا و سر و تنه و … دارند و یک طراح لباس میتوان بـه این فرم ثابت هزاران ظاهر متفاوت ببخشد.
من احساس میکنم عاشق اینکار هستم و دلم می خواهد نماهای تازه تر و متفاوت تری بـه انسانها ببخشم، هزاران مدل زیبا با هزاران رنگ زیبا. این خیلی جذاب اسـت و من میخواهم یک دنیا طرح زیبا بـه مردمم هدیه کنم.
مطالب مشابه: انشا در مورد پایان پاییز برای دانش آموزان
مقدمه :
قلم را در دست می گیرم ودر مورد شغل مقدس و خطر ناک پلیسی انشا مینویسم .
من میخواهم در آینده پلیس شوم
یادتان هست وقتی بچه بودیم شعری در مورد پلیس ها میخواندیم ؟ میگفتیم ” شبا کـه ما می خوابیم آقا پلیسه بیداره … “ شغل پلیس ها و زندگی واقعی نیروی انتظامی در دنیای واقعی مثل این شعر سخت اسـت. واقعا هر وقت مردم در خواب هستند یا روزهای تعطیل کـه مشغول استراحت هستند یا موقع سرما و گرما در خطر ناک ترین جا ها حضور دارند و با خطر ناک ترین افراد جامعه در حال مبارزه هستند.
برای فهمیدن اهمیت کار پلیس کافی اسـت تصور کنیم یک روز پلیس نبود. می توانید تصور کنید چه اتفاقی می افتاد؟ شهر ها و روستا ها و کل کشور دچار نا امنی می شد و دزد ها ؛ قاتل ها و تبهکاران همه ی چیز را از بین می بردند. بـه همین خاطر من میخواهم وقتی بزرگ شدم پلیس بشوم و با دزد ها و تبهکاران و قاتلان مبارزه کنم . آنها را زندانی کنم تا مردم عادی بتوانند بـه خوبی و خوشی و بدون ترس زندگی کنند .
نتیجه گیری :
امنیت نعمت بزرگی اسـت کـه تا وقتی وجوددارد کسی بـه آن توجه نمیکند و وقتی از بین رفت تازه مردم متوجه می شوند کـه چقدر خوب اسـت. بـه همین خاطر من میخواهم در آینده پلیس شوم.
مقدمه:
همه ی ما رویاهایی برای آینده داریم و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. از وقتی کـه بچه بودم ؛ همیشه دوست داشتم فکر کنم کـه در آینده چه کاره خواهم شد. این رویاها گاهی تغییر می کنند ؛ اما یکی ازآن ها همیشه در دلم جای داشته اسـت.”
بدنه:
از وقتی کـه یادم می آید، همیشه دوست داشتم یک دانشمند شوم. دنیای علم و کشف رازهای طبیعت همیشه برایم جذاب بوده اسـت. دوست دارم در زمینه هایي مثل فضا ؛ روباتیک یا حتی داروسازی کار کنم. تصور اینکه بتوانم در زمینه هاي نوآوری و فناوری کار کنم و بـه پیشرفت دانش بشری کمک کنم، برایم هیجان انگیز اسـت.
درکنار علاقه ام بـه علم ؛ من همچنین بـه فعالیت هاي اجتماعی و کمک بـه دیگران علاقه دارم. شاید بتوانم بـه عنوان یک دانشمند، در پروژه هایي کـه بـه حل مشکلات جهانی مانند تغییرات اقلیمی یا بیماری ها کمک می کنند ؛ شرکت کنم. می خواهم کاری کنم کـه نه تنها برای من جالب و هیجان انگیز باشد ؛ بلکه بـه التیام زندگی دیگران نیز کمک کند.
نتیجه گیری:
در نهایت ؛ من می دانم کـه برای رسیدن بـه رویایم نیاز بـه تلاش، پشتکار و یادگیری دائمی دارم. من بـه این فکر می کنم کـه هر قدم کوچکی کـه بـه سمت این هدف بر می دارم، مرا بـه رویای بزرگم نزدیک تر می کند. من آماده ام تا برای تحقق این رویا تلاش کنم و امیدوارم روزی بتوانم بـه عنوان یک دانشمند بـه جامعه و جهان کمک کنم.
من دلم می خواهد وقتی بزرگ شدم معلم شوم. معلمی بهترین شغل دنیاست و البته زحمت و سختی زیادی هم دارد چون من میخواهم یک معلم نمونه باشم.
معلم مانند یک پیامبر اسـت، علمی دارد کـه با آن چشم آدم ها را بینا می کند و کسی کـه بی سواد اسـت مثل آدم کوری اسـت کـه جایی را نمیبیند بنابر این من میخواهم چشم هاي کور آدم ها را درمان کنم و جهانی زیباتر را بـه انها نشان دهم، کارهای خوب یادشان بدهم و کمک شان کنم از کارهای بد دست بکشند.
یک معلم نمونه فقط خواندن و نوشتن یاد نمیدهد، او راه و رسم درست زندگی کردن را یاد می دهد. من دوست دارم بـه دانش آموزان طوری درس بدهم کـه از درس خواندن لذت ببرند و عاشق درس و مدرسه باشند. معلمی شغلی اسـت کـه میتوانیم با آن بـه کشورمان بزرگترین خدمت را بکنیم. معلم میتواند انسان هاي بزرگی تربیت کند.
بعضی وقت ها فکر میکنم معلم میتواند دنیا را تغییر دهد و میتواند جامعه خوبی بسازد. اگر معلم شوم میخواهم یک معلم واقعی باشم، ازآن معلم هایي کـه انسان می سازند. بعد از پدر و مادر مهم ترین شخص در زندگی همه ی ما معلم اسـت و تاثیر زیادی در آینده ما دارد. من میخواهم یک معلم باشم تا دنیا را تغییر دهم.
مقدمه :
قلم را در دست میگیرم ودر مورد شغل مقدس و خطر ناک پلیسی انشا می نویسم .
من میخواهم در اینده پلیس شوم
یادتان هست وقتی بچه بودیم شعری در مورد پلیس ها مخواندیم ؟ میگفتمی ” شبا کـه ما می خوابیم آقا پلیسه بیداره … ” شغل پلیس ها و زندگی واقعی نیروی انتظامی در دنیای واقعی مثل این شعر سخت اسـت . واقعا هر وقت مردم در خواب هستند یا روزهای تعطیل کـه مشغلول استراحت هستند یا موقع سرما و گرما در خطر ناک ترین جا ها حضور دارند و با خطر ناک ترین افراد جامعه در حا مبارزه هستند.
برای فهمین اهمیت کار پلیس کافی اسـت تصور کنیم یک روز پلیس نبود. می توانید تصور کنید چه اتفاقی می افتاد ؟ شهر ها و روستان ها و کل کشور دچار نا امنی می شد و دزد ها ؛ قاتل ها و تبهکاران همه ی چیز را از بین می بردند. بـه همین خاطر من میخواهم وقتی بزرگ شدم پلیس بشوم و با دزد ها و تبهکاران و قاتلان مبارزه کنم . آنها را زندانی کنم تا مردم عادی بتوانند بـه خوبی و خوشی بدون ترس زندگی کنند .
نتیجه گیری :
امنیت نعمت بزرگی اسـت کـه تا وقتی وجوددارد کسی بـه آن توجه نمی کند و وقتی از بین رفت تازه مردم متوجه می شوند کـه چقدر خوب اسـت. بـه همین خاطر من میخواهم در آینده پلیس شوم
مقدمه:
فکر کردن بـه شغل آینده ممکن اسـت در کودکی با رویا پردازی و تخیلات همراه باشد، اما زمانی کـه قرار اسـت انتخاب رشته کنیم و بعد شغلمان را انتخاب کنیم، با مسئله اي بسیار سخت و جدی روبهرو هستیم و باید در مورد آن تحقیق و تفکر زیادی داشته باشیم.
بدنه:
بعضی افراد هنگام تصمیمگیری در مورد شغل آینده خود، فکر میکنند شغلی کـه انتخاب خواهند کرد چه سودهایی برای آنها دارد و چه چیزهایی بـه آنها می دهد؛ مثلاً ثروت، مقام، هیجان، لذت، آرامش و امنیت و … ممکن اسـت کسی بـه دنبال درآمد بالا باشد و بـه همین دلیل شغلهایي کـه چنین آینده اي در پیش دارند را در فهرست انتخابهایش قرار دهد. مثلاً دکتری یا ساخت و ساز خانه. یا کسی بـه دنبال هیجان باشد و بـه همین خاطر شغل خلبانی، باستان شناسی یا حتی پلیس بودن را انتخاب کند.
بعضی دیگر از افراد وقتی بـه شغل آینده خود میاندیشند و میخواهند دراین مورد تصمیم بگیرند، معیار آنها این اسـت کـه از طریق شغلشان چه کارهای مفیدی میتوانند بکنند و بـه عبارتی چه خدماتی می خواهند بـه جامعه بدهند.
مثلاً کسی می خواهد بیماران را شفا دهد و از این رو دکتری را انتخاب می کند، یا میـــخواهد بـه کودکان علم بیاموزد و بـه سراغ شغل معلمی می رود. کسی میـــخواهد افرادی کـه بـه خطر افتاده اند را نجات دهد و روحیه فداکاریاش را بالا ببرد، بنابر این آتشنشانی را انتخاب میکند یا اینکه می خواهد با افراد شرور و خطرناک در جامعه مبارزه کند و پلیس شغل مورد علاقهاش اسـت…
عاقلانهترین روش تصمیم گیری در مورد شغل آینده، فکر کردن بـه هردو موضوع اسـت؛ یعنی چیزهایی کـه ما قرار اسـت با شغلمان بـه دیگران بدهیم و چیزهایی کـه قرار اسـت شغلمان بـه ما بدهد.
نتیجه:
برای تصمیمگیری درست ابتدا باید شناخت دقیقی نسبت بـه خود پیدا کنیم؛ بدانیم روحیه ما چگونه اسـت، چه استعدادهایی داریم و از انجام چه کارهایی لذت بیشتری می بریم. آنگاه بیندیشیم کـه خواسته ها و توقعاتمان از دنیای بیرون و از خودمان چیست و بـه دنبال چه اهدافی هستیم؟
ممکن اسـت اطرافیان از جمله خانواده، اقوام یا دوستان، نظرات و خواسته هاي متفاوتی نسبت بـه ما داشته باشند. اما این ما هستیم کـه باید با شناخت عمیقی کـه نسبت بـه خودمان داریم تصمیم نهایی را برای انتخاب هاي مهم زندگی مثل رشته تحصیلی و شغل آینده بگیریم.
پلیس بودن یکی از شغل هاي سخت اما هیجان انگیز اسـت و من دوست دارم در آینده پلیس شوم چون کسانی کـه دراین شغل فعالیت می کنند آدم هاي بسیار شجاعی هستند کـه مسئولیت مهمی را قبول کرده اند و آن این اسـت کـه باید مراقب جان، مال و زندگی مردم باشند.
البته میدانم کار پلیس ها باهم تفاوت دارند، مثلاً بعضی از انها در نیروی انتظامی کار می کنند و بعضی از آنها در اداره مبارزه با مواد مخدر فعال هستند اما وظیفه همه ی آنها این اسـت امنیت را در جامعه برقرار کنند و اجازه دزدی، اعمال شرورانه و گسترش کارهای زشت را در کشور ندهند.
بسیاری از ما حواس مان نیست کـه نقش پلیس در امن نگه داشتن زندگی ما چقدر مهم اسـت و ممکن اسـت فکر کنیم انها کار ساده اي انجام میدهند اما اگر یکبار بـه این موضوع فکر کنیم کـه اگر دریک شبانه روز هیچ پلیسی در شهر و کشور کار نکند چه اتفاقی میوفتد، متوجه میشویم کـه این شغل یکی از پر مسئولیت ترین شغل هاي دنیا اسـت.
من میخواهم پلیس شوم تا بتوانم از همه ی آدم هاي بی گناه در برابر خلاف کاران دفاع کنم و اجازه ندهم بعضی از افراد با کارهای زشت خود برای دیگران مزاحمت ایجاد کنند.
مطالب مشابه: انشا درباره مادر | انشا درباره روز مادر
مقدمه:
من میخواهم در آینده قبل از اینکه شغل مورد علاقه خودم را داشته باشم انسان شریف و مهربانی باشم. در هر شغل و جایگاهی کـه هستم کمک بـه دیگران اولیت اول من باشد.
متن انشا:
اگر از من بپرسند در آینده می خواهي چه کاره شوی؟ میگویم دوست دارم معلم شوم زیرا معلم بودن یکی از بهترین شغل هایي اسـت کـه انسان میتواند در تمام دانش و درس هایي کـه بلد اسـت را بـه دیگران آموزش بدهد. البته انتخاب شغل معلمی باید همراه با عشق و علاقه باشد.
زیرا اگر با علاقه آنرا انتخاب نکنید هیچوقت نمیتوانید حس و حال مثبتی را بـه دانش آموزان منتقل کنید و همین باعث میشود دانش آموز نیز بـه شـما حس خوبی نداشته باشد. من با تمام وجودم میخواهم در آینده معلم شوم و برای رسیدن بـه این هدفم از هیچ تلاشی دریغ نخواهم کرد.
نتیجه گیری:
برای اینکه در آینده همین شغلی را کـه آرزویش داریم داشته باشیم باید از همین همین حالا برنامه ریزی کنیم و برای رسیدن بـه آن هیچوقت از تلاش کردن دست برنداریم.
مقدمه :
قلم را در دست میگیرم ودر مورد شغل مقدس و خطر ناک پلیسی انشا می نویسم .
من میخواهم در اینده پلیس شوم
یادتان هست وقتی بچه بودیم شعری در مورد پلیس ها مخواندیم ؟ میگفتمی ” شبا کـه ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره … “ شغل پلیس ها و زندگی واقعی نیروی انتظامی در دنیای واقعی مثل این شعر سخت اسـت . واقعا هر وقت مردم در خواب هستند یا روزهای تعطیل کـه مشغلول استراحت هستند یا موقع سرما و گرما در خطر ناک ترین جا ها حضور دارند و با خطر ناک ترین افراد جامعه در حا مبارزه هستند.
برای فهمین اهمیت کار پلیس کافی اسـت تصور کنیم یک روز پلیس نبود. می توانید تصور کنید چه اتفاقی می افتاد ؟ شهر ها و روستان ها و کل کشور دچار نا امنی میشد و دزد ها ؛ قاتل ها و تبهکاران همه ی چیز را از بین می بردند. بـه همین خاطر من میخواهم وقتی بزرگ شدم پلیس بشوم و با دزد ها و تبهکاران و قاتلان مبارزه کنم . آنها را زندانی کنم تا مردم عادی بتوانند بـه خوبی و خوشی بدون ترس زندگی کنند .
نتیجه گیری :
امنیت نعمت بزرگی اسـت کـه تا وقتی وجوددارد کسی بـه آن توجه نمی کند و وقتی از بین رفت تازه مردم متوجه می شوند کـه چقدر خوب اسـت. بـه همین خاطر من میخواهم در آینده پلیس شوم
مقدمه :
قلم را در دست می گیرم ودر مورد شغل فوتبالیست بودن انشا مینویسم .
من آرزو دارم در آینده فوتبالیست شوم البته میدانم خیلی از پسرها و دختر ها دوست دارند در آینده فوتبالیست شوند چون فوتبالیست هاي بزرگ خیلی معروف و پولدار و محبوب هستند . همه ی فوتبالیست هاي خوب را دوست دارند و انها را تشویق میکنند و دوست دارند با آنها عکس بگیرند حتی مادرها وقتی فوتبالیست ها ي ایرانی دارند بازی میکنند برای آنها دعا میکنند
اما من فوتبال را بـه خاطر هیجان و لذتی کـه دارد دوست دارم . چون بهترین تفریحی کـه تا حالا تجربه کرده ام فوتبال اسـت. من هیچوقت از فوتبال بازی کردن خسته نمی شوم و بـه نظر دوستان و مربی ام من خیلی در فوتبال با استعداد هستم. البته استعداد در فوتبال کافی نیست و باید سعی و تلاش زیادی کرد و هیچوقت خسته نشد
با تلاش زیاد و پشتکار میتوان فوتبالیست خوب و مطرحی شد و حتی بـه تیم ملی رفت. من آرزوی میکنم روزی انقدر فوتبالیست قوی باشم کـه وارد تیم ملی شوم و با گل زنی برای کشورم افتخار کسب کنم و همه ی مردم و پدر و مادرم را خوشحال کنم .
نتیجه گیری :
انسان در هر کاری میتواند برای خانواده و کشور خود مفید باشد اما من دوست دارم تلاش کنم کـه فوتبالیست خوب و مطرحی در ایران باشم و بـه موفقیت هاي زیادی برسم ودر تیم هاي خوب بازی کنم.
مقدمه :
قلم را در دست می گیرم ودر مورد شغل خلبانی انشا مینویسم .
من عاشق پرواز هستم و فکر میکنم دوست دارم در اینده خلبان شوم تا بتوانم در آسمان پرواز کنم. بـه نظرم پرواز کردن با هواپیما شغل بسیار هیجان انگیز و جالبی اسـت و انسان هیچوقت از اینکار خسته نمی شود. خلبان ها اگر جنگ شود باید با هواپیما هاي جنگی بـه کمک ارتش و سپاه با دشمنان بجنگند مثل شهید بابایی و شهید دوران کـه خلبان بودند ودر جنگ شهید شدند
من هم دوست دارم خلبان هواپیمای مسافر بری یا هواپیمای جنگی شوم و برای کشورم مفید تر باشم. می خواهید در آینده چکاره شویم ؟ خلبان یکی از چیزهایی کـه من در خلبانی دوست دارم این اسـت کـه بـه کشور هاي مختلف سفر میکنم و با مردم کشور هاي مختلف آشنا میشوم و جاهای قشنگی کـه در کره زمین وجوددارد میبینم.
البته من میدانم خلبانی شغل خطرناکی اسـت و ممکن اسـت هواپیما سقوط کند بخصوص خلبان هواپیمای جنگی کار خطرناکی دارد . اما باوجود این من بازهم خلبانی را دوست دارم. امیدوارم بتوانم خوب درس بخوانم و تلاش زیادی کنم تا موفق شوم یک خلبان خوب و شجاع برای کشورم باشم.
قلم را در دست میگیرم ودر مورد شغل دکتری انشا مینویسم .
من دوست دارم در آینده دکتر شوم. چرا کـه دوست دارم بـه مردم کمک کنم و سلامتی ببخشم. ولی من شاید بزرگ شدم بـه هرحال چیزهای بیش تری می فهمم و شاید نظرم عوض شود. دوست دارم دکتر شوم چون علاوه بر داشتن علم بـه دکتر بودن بـه درد مردم میخورم چون متاسفانه همه ی جای دنیا مریضی و آدم هاي بیمار وجوددارد پس وقتی آدم دکتر باشد میتواند همه ی جای دنیا بـه درد آدم هاي مریض بخورد .
دوست دارم دکتر باشم تا دراین دنیا بـه یک دردی بخورم و جلوی زخم یا مریضی را بگیرم. من اگر دکتر بشوم از آدمهای فقیر پول نمی گیرم اما آنها را درمان میکنم. من اگر دکتر شوم سعی میکنم با علم و تحقیق درمان بیماری هاي سخت را پیدا کنم تا دیگر کسی از مریضی درد نکشد و نمیرد.
دکتری انقدر شغل مهمی اسـت کـه اگر در کشور ما یا شهر ما دکتر ها نباشند زندگی آدم ها بـه خطر میوفتد و شاید نابود شود. درست اسـت کـه بعضی از پچه ها از دکتر ها میترسند ولی من سعی میکنم دکتر مهربان و خوش اخلاقی بشوم تا بچه ها از من نترسند. دکتری بودن کار ساده اي نیست.اما من سعی میکنم با درس خواندن و سعی تلاش بـه هدفم برسم و دکتر شوم .
اما اگر دکتر نشدم دوست دارم تلاش کنم همیشه انسان فداکاری برای میهن خود و مردم باشم. مردم بـه خیلی از شغل ها احتیاج دارند یکی از آنها دکتر اسـت اگر دکتر نشدم سعی میکنم یه کار مفید دیگر پیدا کنم کـه بـه مردم کمک کنم .
نتیجه گیری:
در کشور ما یکی از مهم ترین شغل ها دکتری اسـت.من دوست دارم دکتر شوم تا بـه مردم کشور خود کمک کنم ؛ بخصوص بـه بیماران فقیر و کسانی کـه مریضی سختی دارند کمک کنم . آن شاالله. پایان
در آینده میخواهم پرستار شوم. پرستار کسی اسـت کـه بـه مراقبت از افراد در زمانی کـه احساس خوبی ندارند یا بیمار هستند کمک می کند. لباس هاي خاصی میپوشند و همیشه مهربان و ملایم هستند.
بـه عنوان یک پرستار، در بیمارستان یا مطب دکتر کار خواهم کرد. من بـه پزشکان کمک خواهم کرد و مطمئن خواهم شد کـه بیماران حال خوبی دارند ؛ ممکن اسـت دمای بدن آنها را چک کنم ؛ بـه آنها دارو بدهم یا فقط با آنها بنشینم و صحبت کنم تا احساس بهتری داشته باشند.
این شغل بسیار شریف و ارزشمند اسـت ؛ .پرستاران مانند قهرمان هاي واقعی هستند زیرا بـه مردم کمک می کنند تا بهتر شوند. من میخواهم پرستار شوم زیرا عاشق کمک بـه دیگران و لبخند زدن آنها هستم. این یک کار خاص اسـت و من نمیتوانم صبر کنم تا وقتی بزرگ شدم لباس پرستارم را بپوشم و از مردم مراقبت کنم.
مقدمه :
معلمی یعنی ازخود گذشتگی،برباری،صداقت، محبت کردن. معلم یعنی حضرت محمد «ص» وامامان معصوم علیهم السلام. پیامبران بهترین وبزرگترین معلهای بشریت اند ایشان با ازخود گذشتگی وبه خطر انداختن جانشان دین خدا را بـه مردم جهان آموختند وبه آنها یاد دادند کـه چگونه زندگی کند و من امروز قلم را در دست میگیرم ودر مورد شغل معلمی انشا مینویسم .
معلمی یکی از بهترین وسخترین شغل ها بـه شمار می رود ؛ معلمان ارجمند با عشق وعلاقه درس میدهند . اگر معلمی وجود نداشت ویا اگر کسی حاضر نمی شد علم خود را بـه دیکران بیاموزد مسلما هم اکنون این همه ی پیشرفت وتکنولوژی درزمینه هاي مختلف وجود نداشت واین همه ی آسایش،رفاه وسلامتی نبود .
من دوست دارم در آینده معلم بشوم تا بازحمت وصبر وازخودگذشتگی،دانش آموزان را بـه سوی جهان روشن، وعلم ودانش راهنمایی کنم ودرهای دانش وآداب درست زندگی کردن راه باز نمایم ازجهالت ونادانی نجاتش دهم وبسوی کارهای خوب راهنمایی کنم وازکارهای بد باز دارم. همانند پیامبران الهی کـه راه زندگی وراه راست را بـه ما آموختند آموزش بدهم.
من میخواهم در آینده معلم شوم تا بـه بچه هاي وطنم و همشهریهای خودم درس بدهم وذره از نیاز هاي آنرا برطرف سازم. بـه بچه هاي درس بدهم کـه آرزوی معلمی دارند. بـه آنها طوری درس دهم کـه ازدرس خواندن لذت ببرند وهیچ وقت ازیاد گرفتن ودرس خواندن دل سرد وخسته نشوند وباتمام وجودشان درس بخوانند.
من برای همه ی معلمان وشاگردان،آرزوی موفقیت میکنم وامید وارم کـه همیشه درحال پیشرفت وترقی درهمه زمینه ها باشند وبه امید آن روز کـه همه ی ما کشورمان را آباد وسربلند سازیم.
نتیجه گیری :
معلمی شغل انبیاست و با همه ی سختی هایش میتواند بهترین شغل باشد من همه ی تلاشم را میکنم تا با درس خواندن و سعی و تلاش در آینده یک معلم خوب برای بچه هاي سرزمینم باشم .
مطالب مشابه: انشا در مورد فصل پاییز | انشای زیبا و ادبی درباره زیبایی های پاییز
در پایان
همهی ما و دوستانمان میگفتیم میخواهیم در آینده کاره اي شویم. برخی از آنان بـه آرزوهایشان رسیدند چون بـه حرفی کـه زدند باور داشتند و تلاش کرده اند اما بعضی از آنها کـه هیچ باوری بـه خودشان و توانایی هایشان نداشتند نتوانستند بـه چیزی کـه می خواهند برسند. ما دراین قسمت از مجله تالاب مقاله اي در مورد در آینده میخواهم چکاره شوم منتشر کرده ایم. امیدواریم کـه لذت برده باشید.