در تقویم ملی ایران روز 13 آبان روز دانش آموز نیز نامگذاری شده است که از به همین مناسبت ما در اینجا اس ام اس و متن زیبا برای تبریک روز دانش آموز قرار دادیم.
آینده هر کشوری رو دانشآموزان میسازن
به امید روزی که دانشآموزای ما «یاد گرفتن» رو یاد بگیرن
روز دانشآموز مبارک
قدر لحظه هاي تو را چه کسی میداند، جز تو که در جست وجوی نردبانی محکم، گستره زمین را کوچک میبینی و پروازی بلند، حتی بی بال و پر را در سر داری؟!
آرزوهای دور و دراز توست که به تکه تکه این دنیای بزرگ، امید و جنبش می بخشد؛ پس تنفس کن هوای زندگی و شور و سازندگی را.
تو، یک الگوی زیبا هم داری؛ نوجوانی که مثل تو بودو دلی داشت که از حسرت پرواز به ارتفاع ها، بی تاب شده بود. وقتی فهمید که با نیروی بی نهایت و زلالش میتواند عزت ایران و ایرانی راکه به غارت می رفت، به اندازه ساقه دوازده ساله اش بازگرداند، دیگر درنگ و تردید نکرد. تن خود رابه نارنجک هاي عصبانی و آتشین سپرد و تانک هاي زوزه کش را ذلیل، به هوا پرتاب کرد، اما با تقدیم جانش، شرف یک ملت را ضمانت کرد. پس ان گاه بود که خمینی بزرگ وی را رهبر خواند.
این تردیدها، نشانه هاي خوبی است که تو رابه ساحل امن آرامش میرساند؛ اگر سرکوبشان نکنی و بهانه بیحالی و بی تحرکی نسازیشان، بلکه قدرشان را بدانی و از آن ها پلی بسازی به سوی بزرگ ترهایی که حالا از مزرعه تجربه و علمشان، خوشه هاي کمال می چینند.
قدر لحظه هاي تو را چه کسی میداند، جز تو که در جست وجوی نردبانی محکم، گستره زمین را کوچک می بیني و پروازی بلند، حتی بی بال و پر را در سر داری؟!
رزوهای دور و دراز توست که به تکه تکه این دنیای بزرگ، امید و جنبش می بخشد؛ پس تنفس کن هوای زندگی و شور و سازندگی را.
حکایت دیگری از تو ورق خورده است که پله پله غرق گل شوی.
امروز، روز توست، روزی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم، جشن رشد رابه زمین تبریک میگویند
تو به جمع گرم ساقه هاي سبز و نوجوان پیوسته اي و این، سرآغاز شاد و شیرین جست وجوگری توست
امروز، هستی پیر و کهن، احساس میکند که به مرز بلوغ خویش دوباره نزدیک میشود؛ هم موزیک با تو!
در مقطعی دیگر، جلوه مقدماتی عشق را می بیني و به سرسبزی ها آراسته میشوی.
بهاری نو خوش دمیده است که تو را از نَفَس هاي خویش برویاند.
قرار است پا به نهالستان آوازهای ماه بگذاری.
وقتِ ان رسیده است که خودرا با آسمانی ترین روزها بسنجی و با توانستن برابر بدانی.
چیزی کم نداری در راه رسیدن به خواسته هاي درست. کنجکاوی، در بساط نوجوانی ات یافت میشود؛ به شرطی که به موقع و به جا از ان بهره بگیری.
چه دلهره هاي دلکش و اضطراب هاي غریبی است این ترانه رویش و این عطش بی امان دانستن!
قدر سرگیجه هایت را قدر پرسش هایت را خوب بدان!
بگذار راحت و بی کاستی، شعله هاي کوچک اندیشه و احساس در تو شکوفا شود!
این تردیدها، نشانه هاي خوبی است که تو رابه ساحل امن آرامش میرساند؛ اگر سرکوبشان نکنی و بهانه بیحالی و بی تحرکی نسازیشان، بلکه قدرشان را بدانی و از آن ها پلی بسازی به سوی بزرگ ترهایی که حالا از مزرعه تجربه و علمشان، خوشه هاي کمال می چینند.
خنده هاي تو، در ذهن این دوران، سپرده میشود تا سالها بعد، به بازخوانی خوش خاطرات بنشینی.
بیا و نگاهت را تا پروانه زارِ شادی ببر. روی پای خود بایست و نشاط آورترین ناحیه روزگار را تماشا کن.
بیا و به اشیای پیرامون خود رنگ معنویت بزن.
کارهایت را مطابق ثانیه هاي زلال آب ها تنظیم کن.
بوی بهشت را روی خلوت دل بگستران.
همراه با قرآن از قصه هاي روشن مهتاب، جرعه جرعه بنوش.
بلوغ تو چقدر به جوانه هاي درخت میماند که رو به پنجره می شکفند!
او به ما فهماند درس انسان شدن و از خود گذشتن و به خدا پیوستن را.
فهمیده خود فهمید و به همه ی جهانیان فهماند که چگونه میتوان در سن ۱۳ سالگی ره صد ساله را طی کرد و نشان و مدال رهبریت را دریافت کرد .
فهمیده به ما فهماند درس پیروی و لبیک به فرامین ولایت را.و چه زیبا لبیک گفت به ندای هل من ناصرا ینصرنی حسین زمان .
فهمیده به ما فهماند درس دفاع و پاسداری از ارزشهای اسلامی را.
امروز، روز حسین فهمیده و همه ی هم سن و سال هاي دلير و با شهامت اوست که قدر نوجوانی خودرا میدانند و هر سال، مثل امروز با همه ی خوبی ها، تلاش ها، مردانگی ها و تازگی ها، دست دوستی میدهند.
نوجوان سبز! روزت مبارک!
حکایت دیگری از تو ورق خورده است که پله پله غرق گل شوی.
در مقطعی دیگر، جلوه مقدماتی عشق را میبینی و به سرسبزی ها آراسته میشوی.
بهاری نو خوش دمیده است که تو را از نَفَس هاي خویش برویاند.
قرار است پا به نهالستان آوازهای ماه بگذاری.
ما اگر پیرانه سرْ در بندگی افتاده ایم هم چو سروْ آزادگی درنوجوانی یافتیم
خواجوی کرمانی
ایام نوجوانی غافل مشو ز فرصت کاین آب برنگردد دیگر به جویباران
صائب تبریزی
امروز، روز حسین فهمیده و همه ی هم سن و سال هاي دلير و با شهامت اوست که قدر نوجوانی خودرا میدانند و هر سال، مثل امروز با همه ی خوبی ها، تلاش ها، مردانگی ها و تازگی ها، دست دوستی میدهند.
نوجوان سبز! روزت مبارک!
در کشور ما نور خدا هادی فضل است
وز نور خدا جان گرفت دانش آموز
با ان که همه ی روز و همه ی مکتب علم است
لیکن که یکی روز بود ثابت وپیروز
روز دانش آموز مبارک
هرکسی در جستجوی دانش است
اجر او تا منزلش در زایش است
او قدم هایش در راه خداست
علم نافع مایه ي آرامش است
روز دانش آموز مبارک
شعار جدید روز دانش آموز !
ما خواهان آزاد شدن تقلب در امتحانات هستیم !
روز به ذلت کشیدن استکبار جهانی
توسط دانش آموزان ایران زمین مبارک
از ظلم جبر به جان آمدم
از غم املا به فغان آمدم
خسته شدم بنده ز جغرافیا
هم ز اروپا و هم از آسیا
من چه کنم آب و هوایش بد است
یا که فلان رود به رویش سد است؟
یا که فلان چشمه فلان جا بود
رقص کنان راهی دریا بود؟
اینکه نشد آب و نشد نان من
نمره بده نمره بده جان من
نمره ي بیست تو بود دلپذیر
بنده فدای تو شوم اي دبیر
وقتِ ان رسیده است که خودرا با آسمانی ترین روزها بسنجی و با توانستن برابر بدانی.
چیزی کم نداری در راه رسیدن به خواسته هاي درست. کنجکاوی، در بساط نوجوانی ات یافت میشود؛ به شرطی که به موقع و به جا از ان بهره بگیری.
خنده هاي تو، در ذهن این دوران، سپرده میشود تا سالها بعد، به بازخوانی خوش خاطرات بنشینی.
بیا و نگاهت را تا پروانه زارِ شادی ببر. روی پای خود بایست و نشاط آورترین ناحیه روزگار را تماشا کن.
بیا و به اشیای پیرامون خود رنگ معنویت بزن.
کارهایت را مطابق ثانیه هاي زلال آب ها تنظیم کن.
بوی بهشت را روی خلوت دل بگستران.
اختر و ماهی فروزانی محصل
تو ان جوایا ي عرفانی محصل
به دنیای که تاریک است ازجهل
همان خــورشید تابانی محصل
در مدرسه از نشاط من کم کردند
از فرصت ارتباط من کم کردند
هر وقت به هم عشق تعارف کردیم
از نمره ي انضباط ما کم کردند
به به شده امروز چه پرشور و دل افروز چون حفظ شده حرمت و وجهه دانش آموز
هر یوم دراین عصر به ازیوم گذشته است وین سیزده آبان به ازسیزده نوروز
این سیزده آبان همان ثابت روز است ؛ کین روز شده ثبت به دیباچه هر روز
هر سال به وماه به و روز به وبه امروز ز دیروز ودگر روز به امروز
سفرهایی از این سال تا تولد لطیف باران، برای تو ترسیم شده است. خنده هاي گلبرگ هاي نو، چقدر شبیه سجاده کوچک توأند که وقت نماز، همه ی جا را خوشبو میکند! بلوغ تو آغازگر مسیر پر از مهر بندگی است.
همراه با قرآن از قصه هاي روشن مهتاب، جرعه جرعه بنوش.
بلوغ تو چقدر به جوانه هاي درخت میماند که رو به پنجره می شکفند!
آری او با اقدام شجاعانه خود در روزهای آغاز جنگ تحمیلی ؛ جهانیان رابه حیرت واداشت و راه رسیدن و عشق به معبود را برای رزمندگان هموار کرد .
او خوب فهمید که چگونه میتوان به وصال یار رسید . و چه زیبا و چه زود این وصال برایش محقق گشت .
تو، یک الگوی زیبا هم داری؛ نوجوانی که مثل تو بودو دلی داشت که از حسرت پرواز به ارتفاع ها، بی تاب شده بود. وقتی فهمید که با نیروی بی نهایت و زلالش میتواند عزت ایران و ایرانی راکه به غارت می رفت، به اندازه ساقه دوازده ساله اش بازگرداند، دیگر درنگ و تردید نکرد.
تن خود رابه نارنجک هاي عصبانی و آتشین سپرد و تانک هاي زوزه کش را ذلیل، به هوا پرتاب کرد، اما با تقدیم جانش، شرف یک ملت را ضمانت کرد. پس ان گاه بود که خمینی بزرگ وی را رهبر خواند.
امروز، روز توست، روزی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم، جشن رشد رابه زمین تبریک میگویند
او درس پرواز رابه همه ی آموخت . پرواز تا اوج قله هاي رفیع کمال و سعادت را .
او به ما فهماند درس انسان شدن و از خود گذشتن و به خدا پیوستن را.
فهمیده خود فهمید و به همه ی جهانیان فهماند که چگونه میتوان در سن ۱۳ سالگی ره صد ساله را طی کرد و نشان و مدال رهبریت را دریافت کرد .
فهمیده به ما فهماند درس پیروی و لبیک به فرامین ولایت را.و چه زیبا لبیک گفت به ندای هل من ناصرا ینصرنی حسین زمان .
فهمیده به ما فهماند درس دفاع و پاسداری از ارزشهای اسلامی را.
او درس پروانه وار سوختن تا به وصال معبود رسیدن رابه ما آموخت .
او چه زیبا تصویرحقیقی رهایی از کالبد جسم خاکی و پرواز و مأوا گرفتن در جوار معبود رابه نمایش گذاشت .
او به ما فهماند که چگونه میتوان غل و زنجیرهای اسارت شیطانی را گسست و به یگانه معبود هستی پیوست .
او به همه ی فهماند که چگونه میتوان تمام وجود را در قربانگاه عشق به معشوق تقدیم کرد .
او به همه ی فهماند که چگونه میتوان از قعر نیستی به اوج هستی رسید .
ایام نوجوانی غافل مشو ز فرصت کاین آب برنگردد دیگر به جویباران
صائب تبریزی
ما اگر پیرانه سرْ در بندگی افتاده ایم هم چو سروْ آزادگی درنوجوانی یافتیم
خواجوی کرمانی
تو به جمع گرم ساقه هاي سبز و نوجوان پیوسته اي و این، سرآغاز شاد و شیرین جست وجوگری توست
امروز، هستی پیر و کهن، احساس میکند که به مرز بلوغ خویش دوباره نزدیک میشود؛ هم موزیک با تو!
چه دلهره هاي دلکش و اضطراب هاي غریبی است این ترانه رویش و این عطش بی امان دانستن!
قدر سرگیجه هایت را قدر پرسش هایت را خوب بدان!
بگذار راحت و بی کاستی، شعله هاي کوچک اندیشه و احساس در تو شکوفا شود!