بیا در غروب آخرین سه شنبه سال
برای گردگیری افکارمان آتشی بیافروزیم
کینه ها را بسوزانیم
زردی خاطرات بد را به آتش
و سرخی عشق را از آتش بگیریم
و آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم
واست آتیش روشن کردم
کـه اخر زمستونه
چهار شنبه آخر سال
قلب مـن آتیش بارونه
غم هات رو آتیش میزنم
سرخی آتیش مال تـو
چشم حسودا کور ش
از عشق میون مـن و تـو
تق تق فش فشه
فاصلمون کم بشه
هیزم ونفت وآتیش دوست دارم خداییش
سیب زمینی بـه سیخه عکس گلت بـه میخه
غماتو بیار فوتش کن کینه داری شوتش کن
هوا بهاری میشه سرما فراری میشه
زردی ازت دوربشه هرچی می خوای جوربشه
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران زمین مرسوم بودهاسـت. در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام سور مرسوم بودهاسـت و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده می شد و از روزهای شوم و نحس بشمار میرفت و بر این باور بودند کـه روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند.
چهارشنبه آخر سال یکی از آیین های نوروزی امروز کـه بایستی آمیزه ای از چند رسم متفاوت باشد مراسم چهارشنبه سوری اسـت کـه در عده ای از شهرها آن را چهارشنبه آخر سال گویند. دربارۀ چهارشنبه سوری، کتاب ها و سندهای تاریخی، مطلبی یا اشاره ای نمی یابیم و تنها در این قرن اخیر یا دقیق تر، در این نیم قرن اخیر اسـت کـه مقاله ها و پژوهشهای متعددی در این باره منتشر شده اند.
زردی در سرخی گم می شود
دلها در آتش سرخ میشود
این چهارشنبه بهانه ایست
تا دلهای آتش گرفته خاکستر شوند
چشم هایت چهارشنبه سوری آخر سالند
تمام دوستت دارم هایم
میان فشفشه ها گم میشود
و تمام بوسه هایم دود
چشمهایت آتشی به پا کرده اسـت
تا واژه واژه برایت خاکستر شوم
با یاد سرخی گونه هات
درخشش چشمات
سوزانندگی لبهات
داغی عشقت
از رو آتیش میپرم
دوستت دارم آتیش پاره
چهارشنبه سوری مبارک
دوست دارم سه شنبۀ آخر اسفند
از زیر کرسی تنهایی ام
نبودنت را بکشم بیرون
بیاندازم کف اتاق
شعر بپاشم روش
کبریت بزنم
و از آتش یکسال انتظار بپرم
بهار بی حضور تـو کابوس این خواب زمستانی ست
دوست دارم شکوفه، بهانۀ تـو باشد
سال خوبی را برای تمامی شما عزیزان آرزومندیم . مجله تالاب