تلفن عمومی ما
تلفن عمومی اونا
رفتم دستشويي عمومی، دیدم روی سیفون نوشته:
“خواهی کـه نبیند اَحدی این هنرت را،
برخیز و بکش سیفون بالای سرت را”
من موندم شاعرای این مملکت چرا استعدادها رو اینجور جاها خالی میکنن… تازه برگشتم دیدم یکی نوشته :
“سنجیدم و دیدم سخنت عين صواب اسـت،
صد حيف كه دستگيره سیفون خراب اسـت”
بـه یارو میگن: کجا کار میکنی؟
ميگه: من تو N.M.A مشغول کارم.
ميگن: نيروگاه مرکزی اتمی؟
ميگه: نه, نانوايی ممد افغانی
یارو بـه نامزدش ميگه:
عزيزم
تو زنبور عسلی،
چون
هم زنی
هم بوری
هم عسلی،
حیف نون کـه اونجا بود جو ميگيردش
ميادخونه بـه زنش
ميگه:
هی عشرت تو پنگوئنی،
برای اينکه
هم پهنی
هم گوهی
هم أنی!
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ : ﺳﻮﺳﮏ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻤﻪ
ﺩﺭ ﻋﺮﺽ ﯾﻪ ﺭﺑﻊ 300 ﺗﺎ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩﻩ؛
60 ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﻭ ﺍﻫﻮﺍﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺷﺪﻥ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﭘﺴﺮﻩ ﺩﻩ ﺭﻭﺯﻩ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ ؛
2 ﺗﺎ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩﻩ . ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﻧﻮﺷﺘﻪ آب میوه بخور ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﯽ
شیخی در جمع زنان از حجاب سخنرانی میکرد.زنی گفت: من در منزل هم با چادر هستم. شیخ گفت: آفرین بر شـما، کلید بهشت را بـه این زن بدهید.
زن دیگری گفت: من در منزل با لباس زیر میگردم.
شیخ گفت:کلید منزل ما را هم بـه این خواهر بدهید!
نامم را والدینم
زبانم را کشورم
دینم را اجدادم انتخاب كردن
از دار دنیا یک زنم را خودم انتخاب کردم
کـه ان هم خاک توسرم
مهرشو گذاشته اجرا..
يارو سه تا زن داشته…
١-دكتر ۲-مهندس ۳-معلم
ميگن ازكدوم يكي راضي هستي؟
ميگه معلمه،ميگن چرا؟
ميگه:شبي كه بادكترهستم ميگه مواظب باش ميكروب توش نره’
شبي كه بامهندس هستم ميگه يك سانت اينورواونورنره’
اماشبي كه بامعلمه ميخوابم بعدازاتمام كاربهم ميگه دوباره مرورميكنيم
جعفر میره از سربازی معافی بگیره…
میگن: مشکلت چیه؟؟!
میگه: پوستم کوتاهه!!
میگن این کـه دلیل نمیشه واسه معافی!! برو خدمت
شب اول توی خوابگاه تا صبح هی میگوزه در حدی کـه هیچکی نمیتونه بخوابه…
صبح سربازا شاکی میشن جعفر رو میبرن پیش فرمانده
فرمانده میگه: چِتِه دیوص؟؟ این چه وضعشه پادگانو بو گرفت گوزگوز راه انداختی
چرا خودتو نگه نمیداری؟؟
جعفر میگه: من کـه گفتم پوستم کوتاهه!
پِلکامو کـه میبندم اون در ک.ونم باز میشه
مهریه جدید خانم ها… ۱۳۹۸ کیلوووو پیاز
آیا وکیلم؟؟
عروس رفته گونی بیاره
ﻣﺸﺮﻭﺏ ﺧﺮﯾﺪﻡ
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﻪ ؛ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺷﯿﺸﻪ ﮔﻼﺏ ؛ ﮔﺬﺍﺷﺘﻤﺶ ﺗﻮ ﯾﺨﭽﺎﻝ
ﺩﯾﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺧﺎﻟﯿﻦ…!
ﻣﯿﮕﻢ:ﭘﺲ ﮔﻼﺑﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﮐﻮ ؟
ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭﮔﻢ ﻣﯿﮕﻪ : ﺳﻔﺮﻩ نذری ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﻫﻤﺸﻮ ﺷﺮﺑﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ بـه ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ، خیر ببینی ننه، ﻣﺠﻠﺴﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﺷﻮﺭ ﻭ حال عجیبی ﺩﺍشت، آﺧﺮ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻌﺮﻩ ﻣﯿﺰﺩﻥ:
ﻳﺎ خدا ﻇﻬﻮﺭ ﻛﻦ
پیره زنی فیلم غیر اخلاقی نگاه میکرد و گریه میکرد ازش پرسیدن حالا چرا گریه میکنى؟ گفت : آخه حاجی خدا بیامرز همه ی حرکتاش اشتباه بود
ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺑﺎ ﮐﻤﮏ ﺧﻠﺒﺎﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻠﻨﺪﮔﻮ
ﺭﻭﺷﻨﻪ .
ﮔﻔﺖ :
.
.
.
ﻣﻤﺪ ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻡ ﻣﯿﺸﺎﺷﻢ ﯾﻪ ﻣﺎﭼﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺮﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭﻩ
ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻣﯿﺎﻡ.
ﺳﺮﻣﻬﻤﺎﻧﺪﺍﺭ ﮐﻪ ﺳﺮﺧﻮ ﺳﻔﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺭﻓﺖ ﺳﻤﺖ
ﮐﺎﺑﯿﻦ.
ﻭﺳﻂ ﺭﺍﻩ ﭘﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﻪ ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﮔﯿﺮ ﮐﺮﺩ.
ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﮔﻔﺖ :
ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﮑﻦ ﮔﻔﺖ ﺍﻭﻝ ﻣﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﺎﺷﻪ !!
غضنفر ادعا میکرد چند سال جنگ بودم
بهش میگن :
تو جنگ چی کار می کردی؟
میگه: کمک آر پی جی زن بودم..
میگن :یعنی چی؟
.
.
.
.
.
.
میگه کنارش میشستم هر وقت بـه هدف نمی خورد میگفتم :
ریدي
یارو ميره استاديوم هی بـه بغل دستيش میزنه و ميگه عجيبه ها !!!!!!!!!!! ؟؟؟؟؟؟؟
ميگه چي عجيبه؟؟؟؟
ميگه ١٠٠٠٠٠ تا تماشاگر، ٢٢ تا بازيكن ؛ ١٠٠ تا انتظامات ؛ ١٥ تا نظافتچي ؛ ٣ تا داور ؛ ٣ تا دكتر ؛ ٤ تا برانكاردچي ؛ ٣٨ تا رو نيمكت ؛ ١٦ تا خبرنگار ؛ ٣٢ تا عكاس و…..
ميگه اين كجاش عجيبه؟؟؟؟
.
.
ميگه گنجشكه ريد رو سر من!
تو اتوبوس زنه داشت بـه بچه ش شیر میداد،بچه نمیخورد.
زنه میگه ،اگه نخوری میدم این آقاهه بخورهااا…!!!
خلاصه بچه نمی خورد و زنه هی تکرار میکرد.
تا این کـه مرده قاطی میکنه ،میگه:
خانوم ،من باید 5 ایستگاه قبل تر پیاده می شدم،تکلیف مارو مشخص کن.
مسخره گیر آوردی.
نمیدی بخوریم
پیاده شیم
ايتاليايي بـه ايرانيه میگه: ونیز ﺑﯽﻧﻈﯿﺮﻩ !
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ! یه ﺷﻬﺮ ﮐﻼً ﺭﻭی ﺁﺑﻪ
.
.
.
– ایرانیه میگه: ﺑﺎﯾﺪ ﺍﯾﺮﺍﻧﻮ ﺑﺒﯿﻨﯽ،
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ !
ﯾﻪ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻼً ﺭﻭ ﻫﻮﺍﺳﺖ
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ
ﮐﺪوﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﺪﻥ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﺑﺸﻪ ﺳﺎﯾﺰﺵ ۱۵ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﯿﺸﻪ؟
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺳﺮﺷﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮔﻔﺖ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺑﮕﻢ ﺯﺷﺘﻪ،
یه ﭘﺴﺮﻩ ﺍﺯ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻗﺮﻧﯿﻪ چشم.
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﺻﻔﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ…
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺗﺎ استاد؟
استاد ﮔﻔﺖ ﯾﮑﯿﺶ ﺑﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺩﺭﺳﻮ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﯼ،
ﯾﮑﯿﺸﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﺕ ﻣﻨﺤﺮﻓﻪ،
ﺑﺎﺯ ﭘﺴﺮﻩ ﺍﺯ ﺗﻪ کلاس ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﯾﻪ ﺻﻔﺮ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﯾﻦ،
استاد ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ؟؟؟
پسره ﮔﻔﺖ:ﭼﻮﻥ ﺗﻮقعشم ﺯﯾﺎﺩﻩ،آخه ۱۵ﺑﺮﺍﺑﺮ !!! ؟؟
غضنفر رفته بود مجلس ختم
بشقابش پر گوشت بود!
بـه بغل دستیش میگه:
عباسقلی؛ ختم بـه این میگنا ؛
ریدم تو ختم بابات !!
میگن ننه سرما
وقتی گریه کنه بارون میباره
وقتی پنبه هاي لهاف بریزه بیرون برف میباره
وقتی گردن بندش پاره شه تگرگ میزنه
امسال فکر کنم مشکل مثانه داشته، هر بار دسشویی میره یه سیل میاد
دیشب از بابام پرسیدم :
چرا با شوهر خاله هام اینقد مشکل داری؟
گفت ببین پسرم همريش مثل درخت کنار دستشويي میمونه نه میشه از میوه اش استفاده کرد و نه از سایه اش!
ناموسن تا حالا بـه درخت بغل دستشويي از این زاویه فکر نکرده بودم
در مورد جاری هم کاربرد داره.
یه بار پدره بـه پسره گفت برو کتاب مداحی منو بیار !
پسره نمیدونه کتابش کجاس میره کتاب خیاطی مامانشو میاره
.
.
.
.
هیچی دیگه….
پدره میره تو مسجد میگه من هر جمله اي رو میگم بگید ابوالفضل..
بعد پدره میگه ..
دور کمر اکرم خانوم یه متره.
همه ی میگن ابوالفضل …
ﻣﻦ ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﻲ ﭘﺎﻱ ﻣﻦ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ
ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻳﻲ ﻣﻴﺮﻳﺰﻩ بابام ﻣﻴﮕﻪ ﻣﮕﻪ ﻛﻮﺭﻱ…
ﺍﻣﺎ ﭘﺎﻱ بابام ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ :
ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﻣﻴﮕﻪ
ﻛﺪﻭﻡ ﺧﺮﻱ ﺍﻳﻨﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ…
بادوست دخترم رفته بودم یه رستوران شیک
نمکدونش از این پیچوندنیا بود
هی تکونش میداد
نمک نمی اومد
اروم توگوشش گفتم :
بپیچونش……
اونم اول یه نگاه بـه دور و برش کرد و بعد نمکدونو گذاشت تو کیفش!
يارو صبح ميره مغازه و كركره رو بالا ميكشه و ميگه بسم الله رحمان الرحيم
واردميشه بعدش ميبينه همه ی مغازه رو خالي كردن !!! كركره رو ميكشه پايين و
ميگه صدق الله علي العظيم.
جعفر از هندیه میپرسه:
وقتى یکى ازتون میمیره چکارش میکنین؟
هندیه میگه:
میسوزونیمش، خاکسترش رو میریزیم تو قوطى.
جعفر میگه:
یعنى اگه بخواین بـه هم فحش بدین میگین ریدم تو قوطى بابات؟