ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی چه کسی بود؟

ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی چه کسی بود؟

ابونصر محمد فارابی یکی از اولین روشن فکران مسلمان اسـت کـه در انتقال آموزه هاي‌ افلاطون و ارسطو بـه جهان اسلام بسیار تاثیرگذار بود و روی فیلسوفان مسلمان آینده مانند ابن سینا تأثیر زیادی داشت. او یک زبان شناس برجسته بود کـه کارهای یونانی افلاطون و ارسطو را ترجمه کرده و اطلاعات خودرا نیز بـه آن اضافه می نمود. بـه او لقب ” معلم ثانی” را داده اند کـه بـه معنی استاد دوم یا معلم دوم اسـت.

 

زندگینامه ابونصر فارابی

ابونصر محمدبن محمد طرخانی، ملقب بـه فارابی، درحدود سال ۲۵۹ هجری قمری در دهکده ي «وسیج» از ناحیه ي پاراب «فاراب» در فرارود «شهر اُترار کنونی در جنوب قزاقستان» یا پاریاب «فاریاب» خراسان در افغانستان کنونی متولد شد. پدر او «محمد بن اوزلغ» یکی از سردارهای سپاه سامانیان بود. والدین فارابی جزء آن گروه از ایرانی هایي بودند کـه بـه ترکستان مهاجرت کرده بودند.

 

تحصیلات ابونصر فارابی

ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی چه کسی بود؟

در دوران فارابی، دو مرکز علمی شهرت داشتند: یکی حران در جنوب شرقی ترکیه فعلی کـه این مرکز وارث مکتب اسکندریه بودو در عصر متوکل عباسی «232- 247» از انطاکیه بدان جا منتقل شده بودو دیگری بغداد دارالخلافه بود کـه در واقع، ادامه مکتب حران بود؛ چون در همین دوران، استادان و مترجمان بزرگ حرانی بـه بغداد هجرت کرده بودند.

 

فارابی برای تحصیل علوم و معارف بـه بغداد رفته ودر محضر استادان عالی مقام مانند منطقی مشهور ابوبشر متی حاضر شد بعد ازآن بـه حران مسافرت کرد ودر آن جا در نزد یوحنا بن حیلان «جیلان» حکیم و فیلسوف مسیحی بـه تکمیل علم منطق پرداخت. سپس برای تکمیل علوم فلسفی مجددا بـه بغداد برگشته در افکار فلسفی و منطقی «ارسطو» بارها مطالعه و تحقیق کرد. بعضی او را بزرگ ترین مفسر و شارح فلسفه ارسطو دانسته اند و اطلاق لقب معلم ثانی بـه او را از همین جهت دانسته اند.

 

فارابی فلسفه را چنان احیا و تجدید کرد کـه در آب و خاک عالم اسلام ریشه دوانید، رشد کرد ودر همه ی جا سایه گسترد. این فلسفه از زمان فارابی تا عصر ما، در حوزه هاي‌ علمی و دینی تدریس شده و می شود. در شرح حالات او نقل شده کـه از مردم دوری می‌کرد و پارسا و فقیر بودو دیده نمی شد مگر این‌که بـه کتاب می نگریست یا رقعه هایي می‌نوشت.

 

از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد کـه همه ی موضوعاتی را کـه تدریس می ‌شد، بـه خوبی فرا گیرد. بـه زودی نام او بـه عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون بـه بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند کـه یحیی بن عدی فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود.

 

بیشتر بخوانید: معرفی دانشمند ایرانی پیشرو در جهان

 

یادگرفتن زبان عربی در بغداد

گویند کـه فارابی درحدود چهل سالگی بـه بغداد رهسپار شده ودر این زمان از علم صرف و نحو وفقه و حدیث بهره ها داشته ولی در منطق و فلسفه مطالعات چنانی نداشته اسـت . هنگامی کـه بـه بغداد رسید از زبان عربی چیز زیادی نمی دانست پس نزد ابن السراج بـه خواندن علم نحو پرداخت ودر مقابل بـه او منطق آموخت.

 

فارابی مردی زاهد بودو در کسوت درویشان زندگی میکرد و جز بـه تحقیق و تالیف بـه چیز دیگری رغبت و علاقه اي نداشت وی ده سال آخر عمر خویش را در حلب و دمشق سپری کرد ودر سال 329 دفات یافت او را باعزت و احترام در دمشق دفن کردند.

 

کار بزرگی را کـه کندی آغاز کرده بود فارابی با متانت و قدوت ادامه داد او زبان عربی رابا فلسفه آشنا کرد . فلسفه اي کـه از یونانی بـه زبان اي عربی و سریانی نقل شده بود با این زبان ها انس نداشتاگر فارابی جز این‌که بـه زبان عربی فلسفه آموخته کاری نکرده بود قام معلمی او در عالم اسلام محروز بود .

 

شناختن آثار ارسطو

ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی چه کسی بود؟

اهمیت فارابی بیشتر در شرحهای او بر آثار ارسطو خاصه بر منطقیات معلم اول اسـت، چون با کارهای او منطق ارسطو بـه بهترین وجه بـه مسلمین شناسانده شد. او را تالی معلم اول یعنی ارسطو دانسته و “المعلم الثانی” لقب داده اند.

 

اما فعالیت علمی او دراین حد نماند بلکه خود نیز آثار مهمی ابداع کرد کـه بخش بزرگی ازآن در دست و بسیاری تا کنون طبع و بـه زبانهای مختلف ترجمه شده کـه از آنجمله میتوان بـه : ” رسالة فی مبادی آرا اهل المدینة الفاضلة ” حاوی نظریه فارابی در اخلاق اسـت و ” الجمع بین رایی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو ” را نام برد کـه فارابی در آن کوشیده اسـت تا اصول عقاید افلاطون و ارسطو رابا هم وفق دهد، اغراض ما بعد الطبیعة کـه شرح و تحریر روشنی اسـت از کتاب ” الحروف ” ارسطو در ما بعد الطبیعة، ” فصوص الحکم “؛ ” عیون المسائل “؛ ” احصاء العلوم ” و چندین کتاب و رساله دیگر.

 

ایده های سیاسی فارابی

بعد ها فارابی در کارهایش بـه نظریه هاي‌ افلاطونی برای خصوصیات لازم یک حکمران پرداخت. حاکم باید با کیفیت خوب یک شخصیت بومی حکمرانی کرده و رفتار درستی برای هر قانون نشان دهد. در قلب فلسفه ي سیاسی فارابی، مفهوم شادی وجوددارد کـه در آن افراد باید با هم کمک کرده تا بـه رضایت برسند.

 

او با پیروی از آموزه هاي‌ یونانی عنوان کرد کـه بالاترین میزان شادی بـه حاکمیت ایده آلی کـه روحش همانند زمانی کـه با عقل فعال یکی بود یکی باشد، داده می شود. فارابی یک منبع عظیم آرمانی برای روشن فکران قرون وسطی بودو کارهای زیادی برای دانش در زمان خودش انجام داد. او راه را برای دیگر فیلسوفان و اندیشمندان دنیای اسلام هموار کرد.

 

فعالیت فارابی در فلسفه

موضوع فلسفه از نظر فارابی « وجود من حیث هو وجود » یا مطلق وجود اسـت . ارسطو گفته بود کـه موضوع فلسفه اولی مطلق وجود اسـت و فارابی توجه خاصی بـه ارسطو و آثار وی داشته اسـت فلسفه مجموعه نظر ها و آرای موفق و مخالف نیست همچنین از شاگردان ارسطو آموخته بود کـه فلسفه تشبه بالاله اسـت یعنی آگاهی بـه نظام موجودات و ترتیب قوا و چگونگی حدود افعال .

 

درنظر فارابی فیلسوف ریس مدینه اسـت و چنان کـه خداوند عالم را اداره میکند فیلسوف هم امور مدینه را نظم میبخشد از این بیان استنباط میشود کـه فارابی بـه فلسفه سیاسی توجه بیشتری داشته اسـت .

 

فارابی هرگز نمیخواسته سیاست رابا فلسفه توجیه کند او سیاست را از فلسفه بـه نحو منطقی نیز استنتاج نکرده اسـت و فلسفه صورت قوام مدینه اسـت و با آن در آن نیست میان اجزا مدینه و اهل آن نسبت مدینه با عالم طبیعت و یا مبدا عوالم بیان میشود. علاوه بر این فلسفه عین آرای اهل مدینه فاضله اسـت کـه در وجود رئیس مدینه تحقق پیدا کرده اسـت

 

بیشتر بخوانید: سخنرانی حاج آقا دانشمند درباره لزوم شادی در جامعه «فیلم»

 

فلسفه از نظر فارابی

ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی چه کسی بود؟

فارابی شاگرد افلاطون و ارسطو بوده وبا فلسفه یونانی انس پیدا کرده اسـت اما خود اهل آزمون و تعقل بوده و بـه آموختن صرف و الفاظ و عبارات استادان یونانی اکتفا نکرده اسـت . او در فلسفه و با فلسفه ؛ عالمی را درک کرده اسـت کـه اگرچه شباهت هایي با عالم افلاطون و ارسطو دارد ولی نباید با هم اشتباه گرفت

 

فارابی فلسفه را از یونانیان آموخت ؛ یعنی فلسفه از خارج بـه عالم اسلام آمد . اما در تفکر فارابی چنان هیئتی پیدا کرد کـه با عالم اسلام بیگانه نبود. درست اسـت کـه او آرای فارابی ؛ ارسطو و افلاطون را در منطق و طبیعیات و اخلاق و مابعد الطبیعه آموخت اما آنها را چنان دریک نظام فلسفی بـه صورت سازگار و مناسب تالیف کرد کـه او را فیلسوف التقاطی نمی توان دانست

 

اساس فکر فارابی این بود کـه فلسف حقیقی یکی بیش نیست و استادان بزرگ فلسفه نمی‌توانند با هم اختلاف داشته باشند زیرا مقصد آنها واحد اسـت ودر طلب حقیقت واحدند .

 

فارابی اهتمام خاصی بـه مباحث منطق داشته و آثار مهمی دراین باب نوشته و کوشیده کـه مقام و اهمیت منطق را در زمانی کـه کسانی منکر آن بودند معین کند و نشان دهد کـه اهل علم چه نیازی بـه منطق دارند و نشاند دهد ه فوایدی ازآن می توانند ببرند. فارابی منطق را صناعتی می داندکه با آن عقل قوام پیدا میکند ودر مواردی کـه دچار خلط و اشتباه میشویم ما را بـه راه راست هدایت میکند

 

فارابی معقولات را بـه دو دسته « بدیهی » و « نظری » تقسیم میکند مرم در بدیهیات بـه اشتباه دچار نمی‌شوند . چنان کـه همه ی تصدیق می‌کنند کـه کل از جزء بزرگ‌تر اسـت . اما معقولات دیگر را باید با کمک فکر و قیاس درک کرد ودر این امور اسـت کـه بـه منطق نیاز پیدا میشود فارابی علم منطق رابا علم نحو قیاس میکند و می‌گوید منطق با معقولات همان نسبتی را دارد کـه نحو با الفاظ دارد .

 

همچنین فارابی منطق را قابل قیاس با علم عروض می‌داند . این قیاس ها ازآن جهت اهمیت دارد کـه منطق بـه عنوان صورت معانی از زبان جدا میشود ودر حکم صورت کلی عقل نوع بشر قرار می گیرد . ارسطو و افلاطون نیر با همین رویه بـه منطق نگاه می کردند

 

فارابی گفت علم الهی سه بخش است :

بخش اول در ذات موجود من حیث هو موجود اسـت و این عوارضاموری اسـت کـه بی واسطه عارض موجود میشود . مراد از مطلق موجود هم این اسـت کـه موجود بـه هیچ قیدی اعم از الهی ؛ ریاضی و طبیعی مقید نباشد

 

بخش دوم شامل بحث از میادی علوم جزئی مانند منطق و ریاضیات اسـت

 

دربخش سوم از موجوداتای بحث میشود کـه جسم نیستند ودر اجسام هم نیستنددر اینبخش در آغاز سوال میشود موجود غیر جسمانی وجوددارد و اگر وجوددارد این موجود واحد اسـت یا کثیر متناهی اسـت یا نا متناهی ؟ و اگر موجودات غیر جسمانی کثیرند همه ی دریک مرتبه اند یا بعضی قوی تر و بعضی ضعیف تر؟

 

فارابی موجودات ار کثیر میداند و معتقد اسـت این کثرات متناهی اند ودر پاسخ سوال سوم قائل بـه مراتب اسـت . بـه نظر او موجودات از ناقص ترین مرتبه بـه سوی کمال در حرکتند و هیچ چیز در مرتبه کمال بـه او نمی رسد وبه همین جهت ضد ونظیر هم ندارند.

 

فارابی شاید در تاریخ فلسفه اولین کسی بود کـه وجود را بـه « واجب » و « ممکن » تقسیم کرد و گفت کـه وجود بیرون از این دو سوگند نیست واجب الوجود هم بـه واجب الوجود بالذات و واجب الوجود بالغیر تقسیم می شود و البته واجب الوجودبالغیر در حد ذات خود ممکن اسـت و وجوب آن از خارج میاید .

 

ممکن الوجود برای آنکه موجود شود بـه علت نیاز دارد و چون سلسله علت تا بی نهایت نمی رود باید این علل بـه وجودی منتهی شود کـه واجب اسـت یعنی بـه ذات خود موجود اسـت و او موجود اول اسـت و همه ی موجودات از او وجود می‌یابند. گفتیم کـه این موجود واجب الوجود بالذات اسـت و ماهیت هم ندارد یا ماهیتش عین وجود اسـت و ما در فرض و وهم ؛ هم نمی توانیم آنرا ناموجود بنگاریم زیرا از فرض تناقص و محال لازم می‌آید .

 

فعالیت فارابی در موسیقی

ابونصر فارابی معروف به معلم ثانی چه کسی بود؟

فارابی همچنین در نوشتن کتاب برای جامعه ي اولیه ي مسلمانان نیز شرکت داشته اسـت و یک کتاب قابل توجه برای موسیقی با نام کتاب الموسیقی «کتاب موسیقی» نوشته اسـت کـه نظریه اي درباره ي موسیقی ایرانیان در آن زمان اسـت، اگرچه در غرب این کتاب بـه عنوان کتابی برای موسیقی عرب معرفی گشته اسـت. او درکنار مشارکت در دانش نوت هاي‌ موسیقی، چندین ساز نیز اختراع کرد. گفته شده اسـت کـه او بـه خوبی با ابزارهای خود موسیقی می نواخته اسـت و می توانسته دیگران رابا آن بـه خنده یا گریه بیندازد. فارابی درباره موسیقی درمانی هم مطالبی نوشته و درباره ي اثرات درمانی موسیقی بر روح بـه بحث پرداخته اسـت.

 

مهم ترین کتاب های فارابی

فارابی در انواع علوم بی‌همتا بود. چنانکه درباره هر علمی از علوم زمان خویش، کتاب نوشت و از کتاب‌هاي‌ وی، معلوم می شود کـه در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا و هیات و علوم نظامی و موسیقی و طبیعیات و الهیات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسیار بوده اسـت.

 

الجمع بین الرایین

فصول الحکم

احصاءالعلوم

ما ینبغی آن تعلم قبل الفلسفه «انچه شایسته اسـت قبل از فلسفه فرا بگیری»: دراین کتاب، فارابی منطق، هندسه، اخلاق نیکو و کناره گیری از شهوات را پیش نیاز پرداختن بـه فلسفه ذکر میکند و دربارهٔ هر یک مطالبی بیان مي نماید.

السیاسه المدنیه «سیاست شهری»: این کتاب دربارهٔ اقتصاد سیاسی اسـت.

الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس «جمع بین آراء دوحکیم بزرگ، افلاطون الهی و ارسطو»: فارابی دراین کتاب می کوشد بین نظریات افلاطون و ارسطو هماهنگی برقرار سازد.

رساله فی ماهیه العقل «رساله اي دربارهٔ ماهیت و چیستی عقل»: دراین رساله اقسام عقول را تعریف و مراتب آنها را بیان می‌کند.

تحصیل السعاده «بـه دست آوردن سعادت»: در اخلاق و فلسفه نظری.

اجوبه عن مسائل فلسفیه «پاسخ هایي بـه مسائل فلسفی»: پاسخ هایي اسـت بـه برخی پرسش ها و مسائل فلسفی.

رساله فی اثبات المفارقات «رساله اي در اثبات وجود موجودات غیر مادی»: دراین رساله، فارابی دربارهٔ موجودات غیر مادی بحث می‌کند.

اغراض ارسطو طالیس فی کتاب مابعد الطبیعه «اغراض ما بعدالطبیعه ارسطو» «مقاصد ارسطو درکتاب متافیزیک»: این کتاب یکی از مهمترین کتابهای فارابی اسـت کـه مورد استفاده ابن سینا هم قرار گرفت.

رساله فی السیاسه «رساله اي در سیاست»: فارابی دربارهٔ سیاست صحبت می‌کند.

فصوص الحکمه «فصوص جمع فص بـه معنای نگین می باشد: نگین هاي‌ حکمت»: این کتاب در مورد حکمت الهی و شامل 74 بحث دراین زمینه و مباحث نفس می باشد.

کتاب موسیقی کبیر: این اثر جنبه هاي‌ گوناگون موسیقی مانند مقامات را تعیین میکند.

اندیشه هاي‌ اهل مدینه فاضله: فارابی دراین اثر آرمان شهر خودرا بنا میکند.

فی وجوب صناعه الکیمیا «درباره ضرورت کیمیا»

 

وفات ابونصر فارابی

فارابی در طول زندگی خود بـه مناطق مختلفی سفر کرد و تجارب زیادی بـه دست آورد. بـه دلیل کارهای زیادی کـه در آن مشارکت نموده اسـت نام او همان‌ گونه بـه یاد آورده شده و از او تقدیر می شود. باوجود مواجه شدن با مشکلات زیاد، او با فداکاری زیاد کارکرد و نام خودرا در بین دانشمندان بزرگ تاریخ بر جای گذاشت. او درحالی کـه عزب بود درسال 329 هجری شمسی/ 950 میلادی در دمشق در گذشت.

جدیدترین مطالب سایت