چو هشتم مه ربیع عیان شد
بهار عمر عسکری خزان شد
به سم کینه ای به بستر افتاد
کشیده رنج وزار وناتوان شد
امام ما که بوده در جوانی
قدش مثال پیرها کمان شد
به مدت امامتش مکرر
اسیر حصر وحبس ظالمان شد
غریب سامرا میان غربت
شهید سم کین حاکمان شد
در آخرین دم حیات نیکش
ز تشنگی غمین ونیمه جان شد
بخورد جرعه ای زدست مهدی
ومرغ روح او به آسمان شد
تمام سامرا سیه بپوشید
به سوگ او زمانه نوحه خوان شد
پسر نماز میتتش ادا کرد
ز دیده ها دوباره او نهان شد
شعر:اسماعیل تقوایی
چشم پدر به راه بود ای پسر بيا
تا جان نرفته از تن او زودتر بيا
از پشت ابراي قمر فاطمي درآي
تا شب به در رود چون فروغ سحر بيا
هم صاحب الزماني و هم صاحب عزا
بهر نماز بر تن پاک پدر بيا
افتاد جام آب ز بس دست لرزه داشت
در پيکرش نمانده تواني ديگر بيا
حتما بخوانید: متن تسلیت شهادت امام حسن عسکری | عکس تسلیت شهادت امام حسن عسکری
در احتضار باشد و چشم انتظار تست
بازست اين دو پنجره بر ره ز در بيا
بياشک مردم از پي تشييع آمدند
خاکي نمانده شيعه چه ريزي در به سر بيا
صاحب عزا به ختم حضورش مسلم است
مردم تمام منتظر ای منتظر بيا
با ره جگر شده ست و جگر پاره
جز تو نيست ای پاره جگر بر پاره جگر بيا
شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از سم بیداد و ظلم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
در عزای عسگری آید زنای اهل دل
صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زاتش سم ظلم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن
این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن
گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان ان نور هدی یابن الحسن
دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من
با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن
غربت شهر سامرا، غصه ي هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه
گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات
خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟
شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم
کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم
آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم
آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم
سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه
این سینه ي خسته باید، یه روز برا تو بشکنه
تو حلقه ي سینه زنی، وقتی برات شور میگیرم
پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور میگیرم
این گریه ها روز حساب، توشه ي کوله بارمه
این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه
بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت
معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت
معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم
یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم
سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است
بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است
سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند…
سالیانی در غل و زنجیر زندان مشکل است
تشنگی از سویی و زخم زبان سویی دگر
روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است
سخت گیری ها که نه اما تحمل کردن
بد دهانی هاي هرروز نگهبان مشکل است
سالیانی بوده قلبم داغدار کربلا
آب دیدن آب خوردن کام عطشان مشکل است
معتمد با بی حیایی قصد جانم کرده است
جان سپردن گوشه ي زندان ویران مشکل است
ما به تو حق می دهیم آقای عالم گریه کن
حجت الله ای ولی الله اعظم گریه کن
سومین ابن الرضای خانواده اندکی
باغم و اندوه و سوز و اه ماتم گریه کن
گریه کن شاید که آرامت نماید گریه ها
فتح بابی گردد و راهی گشاید گریه ها
دیده واکن نوگل ات پشت وپناهت می رسد
غمگسارت ،دستگیرت ،تکیه گاهت می رسد
دیده وا کن داغ تو آتش به جان ما زده
دیده وا کن مهدی ات آقا سراغت آمده
دیده واکن مهدی ات دارد گریبان میدرد
دیده واکن مهدی ات دارد به سینه می زند
دیده واکن بامصیبت ها کلیمش می کني
دیده واکن ورنه یکباره یتیمش می کني
شکرلله ناله هایت را جوابی هم رسید
تاکه گفتی تشنه هستم ظرف آبی هم رسید
شکرالله حجره ي تو دامن پیکار نیست
تیغ وتیر وسنگ وچوب ونیزه ای در کار نیست
کربلا اما عطش ها را دو چندان کرده اند
کربلا جد شما را تیر باران کرده اند
کربلا جد شما را کام تشنه….یاحسن
با دوازده ضربه و با زور دشنه…یاحسن
کربلا حق حسین بن علی را خورده اند
روسری عمه جان ات رابه یغما برده اند
شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن
عسگری مسموم شد از سم بیداد و ظلم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن
در عزای عسگری آید زنای اهل دل
صد فغان همراه با شور و نوا یابن الحسن
آب شد شمع وجودش زاتش سم ظلم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن
در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن
این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن
گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان ان نور هدی یابن الحسن
دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من
با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن
بازهم میشود حسینیه
وسعت قلب درد پرورتان
سامرایی شدیم و میگوییم
تسلیت، تسلیت امام زمان
تسلیت ای به درد ها مأنوس
تسلیت ای بَقیَّتُ الزَّهرا
بیت الاحزان سینه ات این بار
پُر شده از مصیبت بابا
این حسن ها چقدر مظلومند
این غریبی ز قبرشان حاکیست
این حسن ها عجیب مادری اند
از همین رو قبورشان خاکی است
دشمنان خبیث این دو حسن
قلب شان رابه سم آغشتند
آتش افکنده اند در دلشان
هردو را آه، خون جگر کشتند
یابن زهرا ببین ز سوزش سم
پدرت مثل بید می لرزد
دم آخر درون کاسه ي آب
جان مولا! چه دید می لرزد
دید دور از حضور یک سقّا
در حرم حرف قحطی آب است
دید در قتلگاه، بین دو نهر
لب جدش حسین بی تاب است
پدرت، لحظه هاي آخر عمر
آب از دست پاکتان نوشید
دم آخر پسر نداشت حسین
تشنگی از گلوش می جوشید
قاتلش با لگد به پهلویش
صورتش رابه خاک ها چسباند
روی جسمش نشست ان ناپاک
خنجرش رابه گردنش که نشاند…
با یکی نه، دوازده ضربه
ناله ي مادری به گوش رسید
خواهری از فراز تل نالان
سمت گودی قتلگاه دوید
شاعر: امیر عظیمی
شهادت امام حسن عسکری را به همه عاشقان این امام بزرگوار تسلیت عرض میکنیم. سایت تالاب