شعر زیبای کودکانه باران و خورشید | شعر کودکانه خروس جنگی

مجموعه : شعر و ترانه
شعر زیبای کودکانه باران و خورشید | شعر کودکانه خروس جنگی

شعر کودکانه در مورد باران و خورشید

اشعار زیبای کودکان باران و خورشید و خروس جنگی و شعر زیبای کودکانه نان تازه را در این جا بخوانید.

باز برای آسمون

از راه رسید یه مهمون

یه ابر چاق سیاه

با خنده هاي‌ قاه قاه

ابر ِسیاه شیطون

دوید توی آسمون

نشست کنار خورشید

دامنشو روش کشید

آسمونو سیاه کرد

خنده ای قاه قاه کرد

خورشید به ابر نیگا کرد

پرنده رو صدا کرد

پرنده زود پر کشید

رفت تا به ابرک رسید

پاهاشو قلقلک کرد

به خنده هاش کمک کرد

ابر سیاه هی خندید

اشک چشاشو ندید

خنده ي ابر بارون شد

خورشید خانوم خندون شد

 

شعر زیبای کودکانه باران و خورشید | شعر کودکانه خروس جنگی

شعر کودکانه خروس جنگی

 

من كه به اين قشنگي ام

با پر و بال رنگي ام

يكه خروس جنگي ام

قوقولي قو قو

 

ببين ببين تاج سرم

ببين ببين بال و پرم

اين قد و بالا را برم

قوقولي قو قو

 

منم خروس خوش صدا

هميشه بانگ من بپا

ببين مرا ببين مرا

قوقولي قو قو

 

دهم هميشه آب و دان

به مرغ و جوجه ها نشان

منم خروس مهربان

قوقولي قو قو

 

شعر زیبای کودکانه باران و خورشید | شعر کودکانه خروس جنگی

شعر کودکانه نان تازه

 

تو که ماه بلند آسمونی

منم ستاره می شم و دورتو می گيرم

تو که ستاره مي شی دورمو می گيری

منم ابر می شم، رو تو می گيرم

تو که ابر مي شی رومو مي گيری

منم بارون می شم، نم نم می بارم

تو که بارون می شی، نم نم می باری

منم سبزه می شم، سر در ميارم

تو که سبزه می شی، سر در مياری

منم گل می شم و پهلوت می شينم.

 

شعر زیبای کودکانه باران و خورشید | شعر کودکانه خروس جنگی

شعر کودکانه نان تازه

 

دانيد من كه هستم؟
من نان تازه هستم

خوش عطرم و برشته

عطرم به جان سرشته

زينت سفره هايم
قوت دست و پايم

حاصل كار ياران

خوراك صد هزاران

حكايتم دراز است
درمن هزار راز است

بشنو تو سرگذشتم

چه بودم و چه گشتم

گندم بودم در آغاز
گندم ناز و طناز

دهقان پير مرا كاشت

زحمت كشيد تا برداشت

هرروز و شب داد آبم
ببين چقدر شادابم

از رنج و كار دهقان

كم كم شدم شكوفان

قدم بلند شد كم كم
بوسيد رويم را شبنم

به به به خوشه هايم

گندم با صفايم

شد ساقه ام طلايي
آي برزگر كجايي؟

پيشم بيا شتابان

با داس تيز و بران

دروم كرد مرد دهقان
برد پيش آسيابان

آردم كرد آسيابان

خمير شدم پس از ان

گذاشت رو پاروش نانوا

چيد تو تنور خمير را

گرفتم از آتش جان

يواش يواش شدم نان

ده ها تن گرم كارند
شب تا سحر بيدارند

تا نان شود مهيا

آيد به سفره ما

ای كه می‌خوری نان را
بدان تو قدر ان را.

 

جدیدترین مطالب سایت