قصد ما از نوشته انشا پاییزی کمک به نوشتن یک انشا زیبا در مورد فصل زیبای پاییز است. نوشتن انشاء کمک فراوانی به ما در اندیشیدن، مطالعه و درست نویسی میکند.
با یکبار خواندن کامل این مطلب میتوانید به فرزند خود کمک کنید تا یک انشا زیبا در مورد پاییز بنویسد.
بنام خدا
پاییز فصل زیبایی است که سه ماه مهر، آبان و آذر دارد ؛ در پاییز ما به مدرسه میرویم و مدرسه ها باز میشود، همه ی بچه ها شاد و خوشحال هستند ودر حیاط مدرسه بازی میکنند.
در پاییز برگ درختان می ریزد و باد و باران زیاد است. من فصل پاییز را خیلی دوست دارم چون با شروع مدرسه دوباره دوستانم رو میبینم و خیلی خوشحال میشوم.
در پاییز رنگ برگ های درختان قرمز، زرد و نارنجی است که کم کم باد آن ها را از شاخه ها میکند. در پاییز دوباره کتاب و لباس های نو میپوشیم و این خیلی خوب است اما من امسال کیف نخریدم چون کیفم نو بود، بجای ان پولش رابه جشن عاطفه ها دادم تا دانش اموزانی که کیف ندارند بتوانند برای خودشان کیف بخرند و خوشحال شوند.
بیشتر میوه های پاییزی سیب و انار است که من خیلی انار دوست دارم مامانم میگوید این میوه ها میوه های بهشتی هستند و خواص زیادی دارند. پدرم هم میگوید پاییز زیبا ترین فصل هاست ودر پاییز درختان آماده خواب زمستانی میشوند تا برای بهار قدرتمند شوند و دوباره گل و میوه بدهند.
روزهای پاییز کمی سرد است که باید مواظب خودمان باشیم تا سرما نخوریم. معلممان میگوید که در پاییز پرنده ها به جاهای گرم تر مهاجرت میکنند تا برای بهار دوباره برگردند
امسال مدرسه ما نو شده بودو دیوارهای ان رارنگ کرده بودند و تخته سیاه و نیمکت ها تازه بودند و ما خیلی خوشحال شدیم.
بنام خدا
وقتی دست نوازش باد بر لابه لای گیسوان دشت و شاخه های درختان جاریست، یعنی پاییز در راه است
وقتی صدای خش خش برگ های رنگارنگ زیر پای عابران به گوش میرسد. یعنی پاییز در راه است
وقتی چک چک باران پاییزی به شیشه های پنجره مینوازد. یعنی پاییز در راه است، فصل آغاز مهر و مهربانی که با حال و هوای درس و کتاب شروع میشود
این فصل، اعجاز رنگ ها و جادوی باد و بارانی دلنواز میباشد. ما دانش آموزان با شنیدن نام پاییز نخستین چیزی که به ذهنمان خطور میکند مدرسه و بوی مهر، کتاب و درس خواهد بودو این موجب میشود که از زیبایی های دیگر پاییز غافل شوییم
اما انچه مسلم است این است که پاییز فصل اصلی ما دانش آموزان است که با مهر آغاز و با 13 آبان به اوج میرسد و با آذر ختم میگردد. آری آبان ماه روز دانش آموز و روز غرش کوچک مردان بزرگی چون فهمیده. و فهمیده هایي است که با نثار جان خویش عشق آفریدند
پاییز فصل به اوج رسیدن و فصل غروب ذلت است فصل با امید، روییدنی دوباره …گاه پاییز را فصل عشاق میدانند و از غروبش شعرها مینویسند و گاه به نادرست پاییز را فصلی دلتنگی میدانند، در حالیکه واقعیت به اینگونه نیست حتی غروب پاییز هم بسیار زیبا است
غروبی دیدنی که پهنه آسمان نیلی، زیبایی خورشیدش رابه تماشا مینشیند و با رنگ های خود رنگ های موزون خورشید را درهم می آمیزد و زیبایی بی مانندی رابه نمایش میگذارد.
اوج زیبایی فصلی هزار رنگ که باران با صدای باد ترانه ای شکیل سمفونی را برپا میکند وبا یاقوت های انار سرخش قصه رابه شور وا می دارد ودر جامی بلورین دان میکند تا پذیرای تک تک مهمانهایش باشد.
ودر پایان باید گفت پاییز شاهکار خداوندی است که هنرمندی زیبا آفرین است و توانایی اش بی حریف است و بی مثال.
انشای خودرا شروع می کنم بانام خدای زیباییها
فصل پاییز یعنی مهر، آبان و آذر، فصلی رنگارنگ و زیبا، فصلی باحال و هوای درس و مدرسه همراه است.
در پاییز هوا کمکم سرد و با تغییر ساعت روزها کوتاه تر میشود. در پاییز برگ درختان کم کم میریزند و مدارس باز میشود. در پاییز کار رفتگرها سخت میشود باید برگ هایي که روی زمین ریخته است را جمع کنند. در پاییز هیچکس منتظر آمدن فصل زمستان نیست و وقتی که فصل زمستان میآید همه ی منتظر هستند که زود تر عید نوروز شود.
در پاییز جهت تابش آفتاب تغییر میکند و نور وارد خانه میشود. در فصل پاییز، هوای سوزان تابستان کول و بار سفر را بسته و جای خود رابه نسیم خنک پاییزی میدهد.
فصل زیبا پاییز یک حال و هوای تازه ای دارد از طرفی بادی های خنک پاییزی دسته دسته برگ های رنگارنگ را حرکت داده و از طرف دیگر صدای ریزش برگها یک حس و حال تازه ای به ما میدهد. دراین فصل سال میوه های پاییزی خوشمزه؛ انار و پرتقال و خرمالو و سیب سرخ طعم جدید به زندگی ما میدهد.
فصل پاییز همانند دیگر فصل های سال از خلقت زیبایی های پروردگار ماست. پس بکوشیم دراین فصل زیبا و دل انگیز برای رسیدن به اهداف خود تلاش و همت کنیم و با کمک کردن به یک دیگر سریع به اهداف خود برسیم.
عاشق فصل پاییزم. از میوه های فصل پاییز، انار و پرتقال و نارنگی گرفته تا ریزش برگهای زرد و راه رفتن روی آن ها و گوش كردن به سمفونی خرش خرش كردن برگها زیر پاهایم. چه لذتی میبرم.
همیشه از اول مهر خوشم می آمد. بوی كتاب نو، روپوش جدید و كلاس جدید، حس رشد و شكوفایی را برایم زنده می كند. بیشتر ذوق و شوق شروع سال تحصیلی جدید و خرید لوازم التحریر و كیف و كتاب مدرسه را دارم .
وقتی بوی پاییز را از اواخر شهریورماه حس می كنم شروع می كنم به تغییر دكوراسیون خانه و آماده شدن برای پذیرایی از یک فصل پرفعالیت. فصلی كه باید قدر روزهای كوتاهش را دانست .
آخ چه حالی میدهد در شب های بلندش كناری بخاری یا کرسی بنشینی ودر حالیكه به صدای شرشر باران گوش می دهي یه كاسه پر از دانه های انار رابا نمك میل کنی.
برگ های زرین و رقصان درخت، کم کم خودرا بر دامن دنباله دار بادهای پاییزی می سپارند. گاهی هم زیر باران عاشقانه ي این فصل، خیس میشوند. پاییز، رنگ و بوی دیگری دارد؛ رنگ و بویی از جنس قدم زدن با صمیمی ترین دوستت، خوردن چای داغ در سرمای تازه از راه رسیده و خیس شدن زیر باران.
فصل پاییز برای هر شخصی شکل خاص خودش را دارد؛عده ای بوی ماه مدرسه را استشمام میکنند و آماده ي رفتن به مدرسه میشوند، عده ای هم سرشار از ذوق تدریس و علم آموزی، عده ای هم دلتنگ میشوند و عده ای دلشاد ؛ و عده ای دیگر هم مشغول تسبیح آفریدگار هنرمند و توانا.
برگ های ریزان پاییز برای عده ای درس زندگی میشود و برای عده ای هم اسباب شادی و فرح. پاییز درس های بزرگی به انسان میدهد؛ درس هایي از گذر زمان و ایام گرانبهای عمر . گویی یادآور بهار سبزی میشود که زمستانی سپید در پیش دارد.
از پاییز باید درس گرفت؛ از تک تک لحظاتش. از صدای رعد و برقی که انگار میخواهد از خواب غفلت بیدارت کند، تا صدای شرشر قطره هایي که از دلِ تنگِ آسمان بر زمین می ریزد، تا بدانی زندگی جریان دارد…
صدای خش خش برگی که از درخت افتاده و جانش را زیر قدم هایمان تسلیم کرده، صدای بی رمَقیست که با زبان بی زبانی میـــخواهد بگوید که روزی بهترین جایگاه را داشته است.
پاییز را حس کنیم نه این که از ان عبور کنیم …
وقتی پاییز میشود مدرسه ها باز میشوند و ما به مدرسه میرویم٬ و دوستان قدیمی را میبینیم شاید دوستان جدید هم پیدا کنیم٬ما هنوز در حال و هوای تابستان هستیم وقتی معلم نخستین درس را میدهد و نخستین تکلیف رابه ما میدهد کم کم باور میکنیم سال تحصیلی شروع شده.
در پاییز هوا کم کم سرد میشود و با تغییر ساعت ناگهان روزها یک ساعت کوتاه میشوند و شب ها یک ساعت بلند تر میشوند.
در پاییز صدای غار غار کلاغها بیشتر به گوش میرسد و فکر کنم به این دلیل باشد که روزها کوتاه تر شده اند و ما در حالی به خانه برمیگردیم که نزدیک غروب است و کلاغها دوست دارند دراین موقع روز غار غار کنند.
هیچکس فصل پاییز را جدی نمیگیرد٬وقتی پاییز میشود هیچکس انتظار زمستان را نمیکشد ٬ اما وقتی زمستان میآید همه ی منتظر اند که سرما تمام شود و عید نوروز از راه برسد.
فصل پاییز فصلی است که برگهای درختان زرد میشود و اگر یکی یکی نریزند٬مناظر زیبایی به وجود میآید. پاییز فصل کار و تلاش رفتگرهای پارک است که برگهای خشک را جارو میکنند.
با شروع پاییز زاویه تابش آفتاب کم کم تغییر میکند و وارد خانه میشود و خیلی خوب است که در روزهای تعطیل نزدیک ظهر توی خانه در زیر آفتاب استراحت کنیم.
پاییز فصل آمپول و شلغم است ٬ فصل لیمو شیرین و نارنگی٬ وقتی در پاییز به هندوانه نگاه میکنیم سردمان میشود. سیب قرمز و هلو پاییزه به ما یاد آوری میکنند که لباس های زمستانی را از گوشه گنجه بیرون بیاوریم و یک تکانی بدهیم.
پاییز فصل برف پاک کن و بخاری است٬توی خیابان خیلی ها را می بینیم که لوله بخاری خریده اند و بطرف خانه در حال حرکت اند.
من دوست ندارم در فصل پاییز زیاد از خانه بیرون بروم٬دوست دارم درکنار خانواده تلویزیون تماشا کنم و تخمه گل آفتابگردان بشکنم ٬ و باهم صحبت کنیم و لبووی داغ بخوریم تا از دلگیر بودن پاییز کم کنیم.
شبهای پاییز برای شبنشینی خیلی خوب است ٬ اما باید زود به خانه برگردیم تا فردایش بتوانیم آسان از خواب بیدار شویم.
در شبهای پاییز ستاره ها کمتر در آسمان دیده میشوند چون هوا طبق معمول ابری است و آلودگی تابستان هنوز در هوا است٬که بارانهای پاییزی ان را تمیز میکند.
پاییز فصل انار است ٬ فصل گردو و شیره انگور نیز هست در پاییز میتوانیم برای صبحانه ارده شیره بخوریم چون خیلی مقوی است و ما را گرم میکند.
دراین فصل گندم ها جوانه می زنند و زمین های کشاورزی که در ان گندم کاشته اند سبز هستند.
وقتی که باران پاییزی و برف زمستانی روی گندم زار ها میبارد٬آدم فکر میکند انها از سرما یخ میزنند٬ولی این اتفاق نمی افتد و آن ها سالم میمانند ودر سال بعد خوشه های گندم می دهند.
در پاییز گنجشک ها با پر های پف کرده ودر دسته های سه تا پنج تایی روی شاخه های بید مینشینند و همراه باد پاییزی تکان می خورند و سرشان توی لاک خودشان است.
ما باید دراین فصل و مخصوصا فصل زمستان برای پرندگان دانه بریزیم تا انها آسان تر بتوانند فصل سرما را سپري کنند و با فرا رسیدن بهار جوجه های زیادی بیاورند.
در پاییز باید مواظب باشیم که سرما نخوریم و از لباس های گرم استفاده کنیم و اگر بیمار شدیم در خانه بمانیم و استراحت کنیم تا زودتر خوب بشویم.
آرزو میکنم در چهار فصل سال زندگی شما بهاری باشد و همیشه آفتاب گرم امید در وجودتان تابستانی باشد. در این جا انشایم را به اتمام می رسانم ودر آخر نتیجه انشاء را می نویسم٬ فصل پاییز زمین را برای بهاری دیگر آماده میکند.
پاییز فصلی است که در ان برگ های درختان به زردی می گرایند ؛ اما بعضی از برگ ها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوه ای میشوند. پاییز همان فصلی است که در ان برگ درختان می ریزند ودر زیر پای رهگذران بی تفاوت خش خش میکنند.
پاییز شاید همان فصل غفلت است و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر است؛ چه فرقی میکند که در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم ان است که پاییز کار خودش را میکند. به دقت و حوصله دست بکار آراستن میشود؛ آراستن درخت ها ؛ شهر ها ؛ باغ ها و زمین به زرد و سرخ و قهوه ای برگ ها ؛ به قطرات گاه نم نم و گاه شر شر باران و به باد که می وزد.
پاییز همان فصل دل انگیزی است که گاه رویایی اش میخوانند همان فصلی که میتوانی در ان ساعت ها از پنجره ي اتاق به درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی. پاییز همان دل انگیزانه ایست که گاه هوس میکنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند.
پاییز همان مادر رقص خرامان برگ هاست که به ناز و عشوه ي تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت می بارند، و تو سریعتر میروی تا زیر برگ هایش برسی و با خودت بگویی این یکی به افتخار من افتاد.
پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ هاست _همان برگ های خرامان_ که اینبار هوس میکنی کفشهایت را در آوری تا موسیقی هبوط برگ ها پاهایت را قلقلک کند.
پاییز همان فصل درختان لخت خرمالو است که سرخی خرمالوهایش ر ا به همه ی عرضه می دارد. همان فصل قاصدک های شیطون که برایت خبر می آورند ؛ خبر های خوش ؛ خبر هایي که هیچوقت نمیرسند وتو بازهم انها را بر می داری و فوت میکنی و با نگاهت تعقیبشان می کني تا در آبی ابری آسمان پاییز گم شوند.
آه عجب این پاییز برگ زیر هزار رنگ خوش مینشیند در چشم و خیال من … ومن از ورای سفیدی دیوار های اتاقم همه ی را ؛ همه ی را خوب خوب میدانم؛ دیگر جاده های پاییز را از حفظ شده ام .
پاییزی دیگر از راه رسید پاییزی با همه ی ابرهای تیره اش که کشیده میشود روی آبی آسمان در بیشتر روزها شاید پاییزی پر از باران هایي که یادت می آورند هزاران خاطره ایی راکه نباید یا شاید هم می بارند که یادت بیاورند تمامشان را …
من اما نمیدانم چرا این فصل بی نظیر دلم رابا خودش نمیبرد ؛ چرا انتظارش را نمیکشم هیچوقت ؛ چرا آمدنش دلم را تیره میکند؛ چرا این فصل پر از تحول حتی با تمام رنگ های برگ هایش هم نمیتواند دلم رابا خودش ببرد ؛ نمیدانم چرا دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم
نمیدانم …
نمیدانم چرا صدای خش خش برگ ها زیباترین موسیقی این روزهای من نمیشود ؛ آری پاییز که میآید خورشید از من رو برمی گرداند ؛ گرمایش دیگر نوازشگر صورتم نیست ؛ چشم هایم سبزی برگ های درختان را هرروز بهانه میگیرند ؛ آغوشم درختان خفته را نمیخواهد ؛ پاییز انگار میآید تا بسراید دلتنگی را ؛ پاییز انگار میآید تا تمام شادمانی ها و آرزوهای لحظه سال تحویلت رابا باران هایش بشوید و تحویل بادهای پاییزیش دهد
پاییز انگار میآید تا …پاییز که می آمد اما یک چیز مسلم بود ؛ و من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …
پاییز خود انبوهی است از حرف ها، حس ها و …پاییز که بر زبانت جاری میشود دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش ؛ اصلا بدون ان که حرفی زده باشی او زیر باران های پاییزی خیس خواهد شد و غم غریبی بر دلش خواهد نشست ؛ برگ های ریخته بر زمین زیر پاهایش خرد خواهد شد جوری که تو میتوانی صدای خش خش برگ ها رابه وضوح بشنوی ؛ شاید نام پاییز راکه بیاوری او دیگر هیچ، هیچ چیز نشنود جز صدای نم نم باران که بوسه میزند بر بی رنگی شیشه، بر چتر هایي که دو عاشق زیر ان ها پناه گرفته اند
بر مو های شاعری که میـــخواهد زیر باران بدون چتر قدم بردارد ؛ نام پاییز راکه بیاوری نا خود آگاه کیف های رنگارنگ مدرسه که بر دوش دانش آموزان سوار شده اند، مقابل دیدگانت صف میکشند ؛ نام پاییز راکه بیاوری چشم های پر از اشتیاق دانش آموزانی را تصور خواهی کرد که سالها به انتظار چنین روزی روز شماری کرده بودند ؛ فصلی دل انگیز که با آغازش درخت یادگیری جوانه میزند و عطر کتاب های جلد شده، مداد و پاک کن های نو فضا را پر خواهد کرد.
آری پاییز خود انبوهی است از واژه ها و من همیشه می ترسیدم به او بر بخورد که توصیفش میکنیم که ان چه راکه باید با گوشت و پوست و احساس خود حس کنیم دیگر گفتنی نخواهد بود اصلا رسمش نیست که تو بگویی و دیگران بشنوند
پاییز را باید نفس کشید؛ پاییز را باید لمس کرد
پاییز …
آه
پاییز که می آمد یک چیز مسلم بودو من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهم تر بود تا کلمات …
گر تو بيني پاييز زيبا سرسري غم بخور،زيرا كه خيري نبري آيينه جمال است اين فصل خزان بي تامل از فصل ثالث مگذري فصل خزان در نزد كائنات مظهر غم و اندوه بوده و حتي شاعران نيز براي نمايش دادن اندوه در اشعار خود از نام پاييز ياد مي نمايند.ليكن اين فصل،فصل زيبايي است.
فصل ريزش نعمت های آسماني مي باشد و همان قطرات ريز باران است كه به تهذيب زمين مي پردازد.
نمايان شدن قوس قزح پس از باران نيز جلوه ای از جمال اين فصل مي باشد. كلمه برگ ريزان تنها مختص پاييز است.
بدين معنا كه دراين سه ماه درختان خودرا مي تكانند و برگ های زرد و سرخ خودرا رها كرده و بر دامان زمين به امانت مي گذارند وشاخه های خشك شان نيز لخت وار منتظر مي مانند تا در فصل ديگر الماس های آسماني در ماتم كمبود مكان نمانند و بر شاخه های آنان قرار گيرند.
اين فصل را بانام خش خش نيز مي شناسيم. همان گونه كه پا بر روي خاك های ترك برداشته قدم مي گذارد و موزیک زيبا مي سازد صداي خش خش برگ ها نيز همين احساس را در دل ما مي نهد.اين صدا پس از شنيدن به ماوراي درون ما مي رود و روح ما را تا آسمان ها به بالا مي كشاند.
پاييز را مي توان فصل مهاجرت قلم داد كرد .بدين معنا كه پرندگان دراين فصل از كاشانه خود رهايي جسته ودر كرانه های آسمان به جست و خيز مي پردازند تا لانه مناسب پيدا كنند.
نظاره بر حركات پرندگان در آسمان پاييز احساسي وصف ناشدني در دل ايجاد مي نمايد.نكته اصلي اين است كه پاييز در مقابل اين همه ی زيبايي كه در اختيار ما مي گذارد از ما چيزي نمي خواهد جز اين كه به تفكر بنشينيم و به خدا نزديك شويم