پاییز هم تمام شد. مانند دیگر فصل ها که می آیند و می روند. اصلا کار پاییز همین اسـت. روزی می آید و کلی خاطره برای مان رقم می زند و می رود. ما دراین قسمت از مجله تالاب برای شـما همراهان عزیز گلچینی از انشاهایی در مورد پایان پاییز را منتشر کرده ایم.
پایان فصل پاییز بـه معنای پایان یافتن باران هاي نم نم و صدای خش خش برگ هاست. پایان پاییز بـه معنای محو شدن منظره هاي زرد و نارنجی درختان و شروع سفید پوش شدن شهر اسـت. خداحافظی با این فصل خاطره انگیز هیچ گاه برایم آسان نبوده اسـت. دلم میـــخواهد هر وقت که دلتنگ حال و هوای پاییز می شوم چشمانم را ببندم و سفر کنم بـه این فصل زیبا و پر از شگفتی! فرقی نمیکند در کدام فصل از سال باشیم. بـه هرحال گاهی اوقات دلمان بدجور هوای باران هاي پاییزی را می کند.
مقدمه :
هر سال چهار فصل دارد و هر فصل ویژگی هاي گوناگون که یکی از آن پاییز اسـت . پاییزی که زیبایی هاي آنرا درختان و رنگ هاي آتشین چند برابر میکند .
بند :
پاییز فصل رنگ هاي آتشین و سومین فصل سال اسـت که درختان رنگ برگ هاي خودرا عوض میکنند . هر درخت در هر فصل سال لباسی دارد که لباس پاییز از خورشید الهام گرفته اسـت . گل ها بـه خواب میروند و برای شروعی دوباره در بهار آماده میشوند , این ویژگی , ویژگی پاییز اسـت . پاییز هوایی خنک دارد و هوای مورد علاقه اکثر مردم اسـت که از نشانه هاي محبوبیت پاییز اسـت .
در پاییز میوه هایي چون انار , پرتقال , نارنگی و … که میوه هاي محبوبی هستند بـه رنگ خود پاییز اند . در پاییز مناسبت هاي زیادی وجوددارد مانند : روز جوان , روز بسیج دانش اموزی , روز دانش اموز , اربعین حسینی , روز کتاب و کتاب خوانی , شب یلدا و فصلی که مدارس در آن شروع میشوند . این فصل هم مناسبت هاي شادی دارد و هم مناسبت هاي ناراحت کننده .
نتیجه:
پاییز سومین فصل سال اسـت . رنگ هاي فصل پاییز رنگ هاي غم , ناراحتی و افسردگی اسـت . پاییز میوه هاي خوش مزه اي دارد .طبق معمول شاعر ها , نویسندگان و … بیشتر در شعر و داستان هاي خود اسم میبرند چون پاییز فصل عشق و عاشقی اسـت .
مطالب مشابه: متن زیبا درباره فصل پاییز | شعر زیبا در مورد پاییز
مقدمه:
بـه نام خدایی که آبرنگ آفرینش را بـه دست گرفت و پاییز هزار رنگ را نقاشی کرد.
بدنه انشا
پاییز یکی از فصلهاي مورد علاقه من اسـت. درست بعد از تابستان می آید و با سردی زمستان بـه پایان میرسد. این فصل برای من خیلی خاص اسـت زیرا زیبایی هاي طبیعت بیشتر میشود. درختان لباس تازهاي میپوشند و همه ی جا بسیار رویایی میشود. در فصل پاییز میتوانیم از دور هم نشینیهاي شبهاي بلند و مهتابی لذت ببریم. قدم زدن در زیر نم نم باران پاییزی هدیه دیگری از این فصل اسـت که همه ی دوستش دارند.
در طول پاییز میتوانیم رنگهاي زیبای برگ درختان مثل زرد، نارنجی، قرمز و قهوهاي را ببینیم که همه ی جا پخش شده اسـت. شاید بتوانم بگویم که زیباترین حالت طبیعت در پاییز اسـت. بسیاری از مردم هم برای سفر دراین فصل برنامه ریزی میکنند زیرا از دلپذیرترین فصلهاي سال که طبیعت زیباترین جلوههایش را بـه نمایش گذاشته اسـت.
پاییز مهربان اسـت و با دست پر می آید، میوههاي ترش و شیرین و آبدار زیادی دراین فصل برداشت میشوند، و بـه همین خاطر اسـت که این فصل برای کشاورزان بسیار مهم اسـت. انواع مختلف میوه موجود اسـت که دهان هر شخصی را آب میاندازد شاید همین بهانهاي باشد تا بـه روستا سفر کرد و از لذت چیدن آنها از شاخه هم بی بهره نماند.
بـه جز اینها، بیشترمان اسم پاییز را که می شنویم ناخودآگاه بـه یاد مدرسه میافتیم، مهرماه که میشود باید روپوش و کیف مدرسه را آماده کنیم و ساعت را کوک کنیم تا دیر بـه کلاس صبح نرسیم. شاید دل کندن از رخت خواب گرم در آن خنکی صبح سخت باشد، اما شوق دیدن همکلاسیها و شیطنتهاي خانه تا مدرسه این سختی را شیرین می کند.
نتیجه گیری
پاییز زیباییهاي زیادی بـه همراه میآورد، رنگهاي زیبای درختان، میوههاي خوش طعم و رنگ و تازه شدن دوستیها و بـه همین خاطر اسـت که همیشه دوست دارم پاییز زودتر از راه برسد. من همیشه خدا را برای آفرینش این همه ی زیبایی شاکرم.
مقدمه :
با نام پروردگار هستی بخش زیبایی آفرین انشایم را در زمینه ي فصل پاییز شروع میکنم .فصل پاییز همان فصلی اسـت که در آن برگ درختان میریزند و در پایین پای رهگذران بی تفاوت خش خش میکنند. فصل پاییز شاید بـه عبارتی فصل غفلت اسـت و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر اسـت ؛ چه فرقی میکند که در پاییز خواب باشی یا اینکه بیدار مهم آن اسـت که پاییز کار خودش را میکند.
بدنه انشا :
چطور میتوان فصل پاییز را دوست نداشت ؟؟ با این این تمامی مهر و زیبایی و زلالی که این فصل مظلوم و مهربان داراست. انگار خود پاییز هم شیدا اسـت ؛ شیدای ما ! مگر نه چه دلیلی داشت در قبال سوز و سرما مقاومت کند و برای ما بهشتی از رنگ هاي شگفت انگیز بسازد.
فصل پاییز فصل قشنگی میباشد. در پاییز برگ درختان زرد رنگ می شود. در روز اولین پاییز كه اول مهرماه میباشد ما بـه مدرسه میرویم و همکلاسی هاي خودرا میبینیم. پاییز فصل کوشش بیشتر دانش آموزان اسـت . در فصل پاییز روز ها کوتاهتر و شبها بلندتر میگردد. از میوههاي فصل پاییز انار و نارنگی میباشد. در پاییز برگ درختان میریزد و هنگامیکه ما بر روی آنها راه می رویم صدای خشخش میدهند.
نتیجه گیری انشاء :
تمامی فصل هاي خداوند قشنگ می باشند و هر یک زیبایی هاي خویش را دارند فصل پاییز هم فصل بسیار زیبایی و دوست داشتنی اسـت.
مقدمه :
بـه نام خداوند مهربانی که این همه ی زیبایی برای آفریده اسـت ؛ انشای خودرا آغاز میکنم .
متن انشا:
من خیلی فصل پاییز را دوست دارم .
همچون مدرسه ها در پاییز شروع میشوند و دوباره دوستانم را میبینم و با آنها بازی میکنم و شروع بـه درس خواندن و تلاش برای ساختن آینده خود میکنم . البته شاید بعضی ها از شروع شدن مدرسه خوشحال نشوند و دلشان بخواند همیشه بازی کنند و در خانه استراحت کنند. ولی بعد از مدتی حوصله شان سر میرود و دوست دارند دوباره بـه مدرسه بیایند و دوستان و معلمان مهربان را ببینند.
یک دلیل دیگر هم که من پاییز را خیلی دوست داریم این اسـت که فصل پاییز خیلی زبیا اسـت . همه ی برگ ها که در بهار و تابستان سبز بوده اند بـه رنگ هاي زرد و نارنجی و قرمز و قهوه اي در میایند و انگار همه ی جا رنگارنگ و زیبا و چشم نواز میشود. وقتی بـه پارک میرویم هر درختی بـه یک رنگ در آمده اسـت و همه ی جا بخصوص جنگل ها و پارک ها خیلی قشنگ شده اسـت .
در پاییز خرمالو ها میرسد و لیمو شیرین و پرتقال و انار بـه بازار می آید . بعضی وقتی ها مادرم انار ها را دان میکند و بـه آنها گلپر و نمک میزند و در کاسه هاي کوچک میریزد و بـه ما میدهد که من خیلی خوشم می آید. در پاییز لبو فروش ها در روی گاری هاي قدیمی لبو هاي شیرین و قرمز میپزند و بـه ما میفروشند من گاهی با دوست هایم از آنها لبو داغ میرخر مو در راه رفتن بـه خانه باهم میخوریم که خیلی کیف دارد .
من بـه خاطر باران هم خیلی پاییز را دوست دارم ؛ چون عاشق باران هستم و روزهای بارانی دوست دارم زیر باران بروم و بازی کنم . البته باید مراقتب باشیم در زیر باران سرما نخوریم . ولی حتی اگر سرما بخوریم ماردمان برای ما سوپ خوشمزه و شلغمی میپزد . ما کنار بخاری میخوابیم تا خوب شویم . تازه پاییز خیلی هوا خوب اسـت نه خیلی گرم اسـت نه خیلی سرد بـه خاطر همین میتوانیم بـه اسانی در خیابان و حیات و پارک بازی کنیم و تا خسته شویم .
نتیجه گیری
پاییز خیلی خوبی ها و قشنگی ها و خوراکی هاي خوشمزه دارد ؛ که من آنها را خیلی دوست دارم و همیشه دوست دارم زودتر پاییز شود . من در فصل پاییز خدا را بـه خاطر این همه ی قشنگ و زیبایی که برای ما آفریده اسـت شکر میکنم . این بود انشای من .
مقدمه:
انشای خودرا بـه جای مقدمه با این شعر زیبا در مورد پاییز زیبا آغاز میکنم.
شاخه هایت پر از کلاغ شدند / اي چنار قشنگ پاییزی
عکس خودرا ببین در آیینه / واقعا که شگفت انگیزی
وقت تاریک و روشنای غروب / از کلاغان خسته سرشاری
توی فصلی که فصل بی برگیست / برگ دادی دوباره انگاری
می نشینم دوباره در ایوان / خسته و سرد و خواب آلودم
خوب میشد کلاغ من هم از / برگهاي کلاغی ات بودم
متن انشا:
پاییز فصل قشنگی اسـت. در پاییز برگ درختان زرد می شود. در روز اول پاییز که اول مهرماه اسـت ما بـه مدرسه می رویم و همکلاسی هاي خودرا می بینیم. پاییز فصل تلاش بیشتر دانشآموزان اسـت. در پاییز روزها کوتاه تر و شبها بلندتر میشود. از میوه هاي پاییز انار و نارنگی اسـت. در پاییز برگ درختان میریزد و هنگامیکه ما بر روی آنها راه می رویم صدای خشخش می دهند.
در پاییز هوا سرد میشود و اگر مراقب نباشیم سرما می خوریم. در پاییز باد می وزد و باران میبارد. ماههاي پاییز مهر، آبان و آذر هستند. پاییز فصلی اسـت که در آن برگ هاي درختان بـه زردی می گرایند، اما بعضی از برگ ها هم در راه زرد شدن گاه قرمز و قهوه اي می شوند. بسیاری از میوه ها در فصل پاییز می رسند. اناره ساوه، خربزه، سیب، پرتقال، بـه، سنجد و… در فصل پاییز بسیاری از پرندگان بـه مناطق گرمسیر مهاجرت می کنند.
در فصل پاییز کشاورزان زمین ها را شخم زده و در آن محصولاتی مانند گندم و جو می کارند. در فصل پاییز روزها کوتاه تر می شود و شب ها طولانی می گردد.
نتیجه گیری:
همه ی فصل هاي خدا زیبا هستند و هر کدام زیبایی هاي خودرا دارند پاییز هم فصل بسیار زیبایی و دوست داشتنی اسـت.
مقدمه :
برگ هاي زرد و نارنجی رنگ خیابان هاي شهر را پوشانده اند و صدای خش خش آنها گوش ها را نوازش می دهد . نسیم سرد پاییزی ؛ ما را بـه سمت خانه هل می دهد ؛ در حالیکه خورشید باید برود و خیلی زود جای خودرا بـه ماه و نور آن می دهد . پاییز برگشته اسـت و انقلابی بـه در طبیعت بـه راه انداخته اسـت .
بدنه :
با آمدن پاییز ؛ زنگ هشدار برای میوه هاي تابستانی بـه صدا درمی آید . حتی هندوانه با آن همه ی عظمت و ابهت ؛ تاب مقاومت در برابر سرمای پاییز را ندارد ؛ چه برسد بـه اینکه انتظار داشته باشیم که هلو و آلوچه در سرمای پاییز ما را یاری کنند .
پاییز میخواهد آدم هاي خودرا وارد بازی کند ؛ سیب زودتر از همه ی وارد می شود و پشت سر او ؛ بِه و انار و لیموشیرین و بعدها پرتغال در صف می شوند و بشقاب هاي مهمان ها را بـه تصرف خود در می آورند . این میوه ها برای آدم ها چاره اي نمی گذارند ؛ جز اینکه بـه انها اجازه تسخیر شکم هایشان را می دهند.
تابستان پادشاهی مهربان و بی خیال بود تا جاییکه حتی برای خود ارتشی نداشت . همین باعث شد که ملتش سوء استفاده کنند و در گوشه و کنار امپراطوریش ؛ هرج و مرج و شورش بشود . کودکان در کوچه ها توپ بازی میکردند، معلم ها در مدرسه نبودند ؛ بچه ها دیر میخوابیدند و دیر از خواب بیدار میشدند .
بازی هاي کامپیوتری در افکار بچه ها جولان می دادند.خلاصه هیچ چیزی سرجایش نبود . خود پادشاه هم مشغول تفریح و خورد و خواب بودو نمیدانست که در همسایگیش پادشاهی بـه نام پاییز بـه قدرت رسیده و در حال پیشروی بـه سمت قلمروی او اسـت .
پاییز ؛ پادشاهی مقتدر ؛ بی رحم و خونریز اسـت . پاییز تابستان را شکست داده و در بند کرده اسـت .اکنون بازی دست پاییز اسـت . دیگر خبری از بی نظمی و هرج و مرج نیست . معلم ها باید ساعت هفت و نیم در مدرسه باشند . بچه ها هم همین طور .
سربازان پاییز تفنگ هاي خودرا برسر پدر و مادر نهاده اند و آنها را وادار کرده اند که نگذارند بچه هایشان در کوچه بازی کنند ؛ نگذارند فوتبال ببینند و نگذارند با گوشی و کامپیوتر بازی کنند . پاییز بـه شدت مخالفان خودرا سرکوب می کند . اگر کسی از پاییز انتقاد کند ؛ سرما خواهد خورد و برای چندین روز ؛ باید در زندان هاي بی شور و سرد پاییز بماند ؛ تا افکار انتقادیش از ذهنش پاک بشود.
نتیجه :
چند وقت پیش ؛ در خیابان هاي شهر جارچیان خبر می دادند که پاییز دعوت بـه همکاری در اداره قلمروش کرده اسـت و هر کس علاقمند باشد ؛ می تواند بـه پاییز ملحق شود . این یک فرصت تکرار نشدنی اسـت . ملحق شدن بـه پاییز یعنی این سختگیری هاي پادشاه برای ما کمتر می شود . همچنین پاداش هاي خوبی داده می شود . بیایید کوتاه بیاییم و با پاییز کنار بیاییم.
مقدمه:
پاییز را میتوان از زیباترین جلوههاي خلقت دانست. پاییز بـه ما یادآوری میکند که پروردگار برایمان سنگ تمام گذاشته و در هر فصل از سال بخشی از زیبایی هاي زمین را بـه ما نشان میدهد. شاید بتوان گفت روستا بهترین جایی اسـت که میتوان پاییز را در آن بـه تماشا نشست.
پاییز با آن آسمان تیره، روزهای ابری و بارانی در شهر میتواند خانه نشین و دلگیرت کند، اما پاییز روستا مزه دیگری دارد. پاییز برگ ریز که بـه روستا می رسد تازه تکاپوی زندگی جان می گیرد، میدانی چرا؟ چون پاییز اسـت که با خود شاخههاي پر بار درختان را آورده اسـت و کشاورز شاد از رزق و روزی پروردگار برای گرد آوری آن بـه این سو و آن سو می رود.
صبح وقتی هنوز خورشید بالا نیامده باید از خواب بیدار شد و بقچهاي بست و راهی شد. قدم در کوچه باغها گذاشت و هوای نم آلود باران دیشب که عطر کاهگل خانههاي روستایی در آن پیچیده اسـت را استشمام کرد. در هر قدمی که برمیداری درختان برگهاي زرد و نارنجی و قرمز خودشان را برای خوشآمد گویی بر سرت میریزند و کلاغها غارغار سر می دهند. این هم خودش یک گوشه از زیبایی پاییز اسـت.
اما چه بگویم از سیب سرخ و انار ترش پاییز، این فصل خوب میداند که چطور دلبری کند. هر طرف بروی شاخهاي سر راهت خمیده و بار سنگین میوهها تو را بـه سمت خودشان میکشد. گاهی برای چیدن و نوبری مزه دار و گاهی برای کمک تا بتوان بـه موقع میوههاي چیده شده را برای فروش آماده کرد. هر چه هست خستگی شیرینی دارد که با یک چای قند پهلو درکنار آتش فراموش می شود.
شیرین زبانیهاي مادربزرگ و پدربزرگ را در شبهاي بلند پاییز از قلم نیندازم. قصه از روزگار جوانی و پرشوری آن روزها که تجسمش برایم زیاد سخت نیست. همیشه ازآن لذت می برم. اینهاست که پاییز روستا ناب و خاص میکند، طوریکه آنرا با هیچ چیز دیگر عوض نمیکنم.
نتیجه:
پاییز فصل پادشاهی رنگهاست. فصل سرازیر شدن برکت خداوند برای بندگان و روستا بهترین جا برای دیدن و لمس آن اسـت. زیباییهاي زندگی چیزی جز این نیست. خوب اسـت که آنرا قدر بدانیم و لحظه لحظه اش را شکر کنیم.
مقدمه انشا :
عشق و علاقه بی برهان اسـت … محتاج دلیل نیست … دل دلیل و استدلال وجود عشق اسـت و من بی هیچ عذر و بهانه اي عاشق پاییزم.
بدنه انشا :
پاییز برای من یک فصل جادویی اسـت . همه ی چیز از آب و هوا گرفته تا رنگ ها برای من قشنگ و تعجب آور هستند . با اینکه کلیه مناظر و زیبایی ها هر سال و هر سال تکرار میشوند اما برای من طراوت دارند و انگار هر سال با دیدن زیبایی ها و رنگارنگی فصل پاییز مجدد جادو می شوم.
فصل پاییز را دوست دارم… بخاطر غریب و بدون صدا آمدنش ؛ بخاطر رنگ زرد قشنگ و دیوانه کننده اش، بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش، بخاطر صدای نم نم باران هاي عاشقانه اش، بخاطر رفتن و رفتن… و خیس شدن زیر باران هاي پاییزی ؛ بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها… پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز.
نتیجه گیری انشا :
بدون هیچ دلیلی دوست داشته باش ؛ عاشق شو و چون پاییز رنگارنگ و رها زیبا زندگی کن.
مقدمه :
با نام خداوند هستی بخش زیبایی آفرین انشایم را در مورد پاییز آغاز میکنم .
متن انشا:
چطور میتوان پاییز را دوست نداشت ؟؟
با این این همه ی مهر و زیبایی و زلالی که این فصل مظلوم و مهربان دارد.
انگار خود پاییز هم عاشق اسـت . ؛ عاشق ما !
مگر نه چه دلیلی داشت در برابر سرما مقاومت کند و برای ما بهشتی از رنگ هاي شگفت انگیز بسازد.
که هر چه نگاه کنی سیر نشوی از دیدن زیبایی هایش !
پاییز فصل سرد و گرمی درکنار هم اسـت ؛
سردی هوا درکنار گرمی رنگ هاي برگ ها « زرد و نارنجی و قرمز.. »
مگر میتوان پاییز را دوست نداشت ؛
فصل قدم زدن روی برگی هاي خشک با آن نغمه دل انگیز خش خش کردن زیر برگ ها .
مگر میتوان پاییز را دوست نداشت ؛ تنها بـه این گناه که سرد اسـت ؟!!
سرما که علاجش یک بسته قرص سرماخورگی اسـت
و سوپ هاي پر مهر مادرم که انگار تک تک اجزایش طعم عشق میدهند.
اصلا من پاییز را دوست دارم که سرما بخورم !!!
بعد مادرم بیاید دست بگذارد روی پیشانی ام
و برایم شلغم درست کند و با غرغر تکه تکه در دهانم بگذارد .
اصلا من پاییز را دوست دارم که برویم زیر بارن بستنی بخورم !!
که شال گردن هاي رنگی ام را از چمدان بیرون بیاورن و آن رو دور گردنم ببندازم
و همه ی پارک هاي شهر را با قدم بزنم ؛ یخ کنم و لي خسته نشوم !
بعد برگردم خانه و دستانم را با چایی که مادرم دم کرده گرم کنم .
پاییز سرد اسـت اما بـه مهربانی هاي ما گرم میشود.
و من عاشق مهربانی پاییزم .
پاییزی دیگر از راه رسید پاییزی با همه ی ي ابرهاي تیره اش که کشیده میشود روی آبی آسمان در بیشتر روزها شاید پاییزی پر از بارانهایي که یادت میآورند هزاران خاطره ایی راکه نباید یا شاید هم میبارند که یادت بیاورند تمامشان را …
من، اما نمیدانم چرا این فصل بی نظیر دلم را با خودش نمی برد؛ چرا انتظارش را نمی کشم هیچ وقت؛ چرا آمدنش دلم را تیره میکند؛ چرا این فصل پر از تحول حتی با تمام رنگ هاي برگ هایش هم نمیتواند دلم را با خودش ببرد؛ نمی دانم چرا دوست ندارم بدون چتر زیر باران راه بروم
نمیدانم …نمی دانم چرا صدای خش خش برگها زیباترین موسیقی این روزهاي من نمی شود؛ آری پاییز که می آید خورشید از من رو برمی گرداند؛ گرمایش دیگر نوازشگر صورتم نیست؛ چشم هایم سبزی برگ هاي درختان را هرروز بهانه میگیرند؛
آغوشم درختان خفته را نمی خواهد؛ پاییز انگار می آید تا بسراید دلتنگی را؛ پاییز انگار می آید تا تمام شادمانیها و آرزوهاي لحظه سال تحویلت را با باران هایش بشوید و تحویل بادهاي پاییزیش دهد. پاییز انگار می آید تا …پاییز که می آمد، اما یک چیز مسلم بود؛ و من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهمتر بود تا کلمات …
پاییز خود انبوهی اسـت از حرف ها، حسها و …پاییز که بر زبانت جاری می شود دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش؛ اصلا بدون آن که حرفی زده باشی او زیر باران هاي پاییزی خیس خواهد شد و غم غریبی بر دلش خواهد نشست؛
برگ هاي ریخته بر زمین زیر پاهایش خرد خواهد شد جوری که تو میتوانی صدای خش خش برگها را بـه وضوح بشنوی؛ شاید نام پاییز را که بیاوری او دیگر هیچ، هیچ چیز نشنود جز صدای نم نم باران که بوسه میزند بر بی رنگی شیشه، بر چترهایي که دو عاشق زیر آنها پناه گرفته اند. بر موهاي شاعری که میـــخواهد زیر باران بدون چتر قدم بردارد؛ نام پاییز را که بیاوری نا خود آگاه کیف هاي رنگارنگ مدرسه که بر دوش دانش آموزان سوار شده اند، مقابل دیدگانت صف میکشند؛
نام پاییز را که بیاوری چشم هاي پر از اشتیاق دانش آموزانی را تصور خواهی کرد که سال ها بـه انتظار چنین روزی روز شماری کرده بودند؛ فصلی دل انگیز که با آغازش درخت یادگیری جوانه می زند و عطر کتاب هاي جلد شده، مداد و پاک کن هاي نو فضا را پر خواهد کرد.
آری پاییز خود انبوهی اسـت از واژهها و من همیشه میترسیدم بـه او بر بخورد که توصیفش می کنیم که آن چه را که باید با گوشت و پوست و احساس خود حس کنیم دیگر گفتنی نخواهد بود اصلا رسمش نیست که تو بگویی و دیگران بشنوند.
پاییز را باید نفس کشید؛ پاییز را باید لمس کرد. پاییز که میآمد یک چیز مسلم بودو من همیشه مبهوت بودم چرا برای دبیران من تعداد صفحات مهمتر بود تا کلمات …
مطالب مشابه: اشعار و متن های احساسی و عاشقانه پاییزی + عکس های پاییزی
یکی از هزاران نعمت خداوند فصل هاست که بـه ترتیب تکرار می شوند اولین آنها بهار و دومین تابستان و سومین پاییز و آخری زمستان اسـت که هر یک از چهار فصل دارای سه ماه می باشند ماه هاي این فصل عبارتند از مهر آبان و آذر .
پاییز که سومین فصل سال اسـت همانند فصلهاي دیگر زیبا و دلنشین اسـت در اولین روز از فصل پاییز یعنی اول مهر مدارس نیز باز می شود که این نیز بـه زیبای فصل پاییز میافزاید دراین فصل هوا کمی سرد و بادی میشود بادهای خنک پاییزی دسته دسته برگ هاي رنگارنگ را حرکت داده و بر زمین میریزد صدای ریزش برگ هاي یک حس و حال تازهاي بـه آدم می دهد و کار رفتگرها سخت میشود هر فصلی چند میوه مخصوص خودش دارد میوه هاي فصل پاییز هم میوه هاي خوشمزه هستند که همه ی از خوردن آنها لذت میبریم و خدا را شکر میگویم مثل انار و پرتقال خرمالو و سیب سرخ…
خلاصه در آخرین روز از روزهای پاییز یعنی 30 آذر بین مردم عزیز ایران و خیلی از کشور های دیگر یک جشن بزرگی وجوددارد که مخصوص شب و نام آن هم شب یلدا اسـت البته خیلی از مردم بـه آن شب چله هم میگویند پاییز هم با آن همه ی شور و نشاط خود بـه پایان می رسد و فقط یک چیز میماند آن هم شکر خداوند بابت نعمت هاي توصیف ناکردنی “خدایا شکرت”
مقدمه ادبی درباره پاییز
روزها، هفته ها و ماهها می آیند و می روند تا بـه پاییز دختر خوشپوش سال برسیم. چقدر این فصل و زیبایی هاي آنرا دوست دارم و بـه انتهای تابستان که می رسیم هرروز بیشتر مشتاق آمدنش میشوم.
بدنه انشا ادبی فصل پاییز
زمان بی اختیار ما میگذرد و فصل پاییز هم می رسد. روزهای بارانی و زمین مرطوب که می آید، گرمای سوزان تابستان را با خود میشوید و میبرد و یک لایه خنکی بـه جا می گذارد. وقتی پاییز کم کم نمایان میشود، بر جذابیتهاي زمین اضافه میکند و مثل این اسـت که بازی رنگها، دنیایی پیچیده با آرامش را برای ما آورده اسـت. باید بلند شد و در خیابان پوشیده از برگهاي پاییزی راه رفت تا از آمدنش قدردانی کرد و با این هوای تازه و خنک قلب و روح را جلا داد.
صدای خش خش برگها در زیر پا موزیک گوشنوازی اسـت که نواختن آن فقط از عهده پاییز برمیآید. این فصل آن قدر دل انگیز اسـت که دوست نداری یک روزش را هم از دست بدهی، گاهی هوس می کني بلند شوی و بی هدف در خیابانها قدم بزنی تا کمی خیس شوی و وای از روزی که بی چتر باشی و باران سر شوخی را باز کرده باشد، باید کودک شوی و تا می توانی بدوی و زود بـه خانه برسی.
همه ی شاعرها حال بهتری در پاییز دارند و این فصل را فصل رویاپردازی و خیالبافی مینامند، چون تنها فصلی اسـت که میشود بدون فکر بـه هیچ چیز ساعتها پشت پنجره نشست و درختی که برگهایش روی زمین میریزد خیره شد و هیچ خسته نشد.
با همه ی اینها، یک روز هم از خواب بیدار می شوی و می بینی یک لایه سفید رنگ از برف همه ی جا را گرفته اسـت، پاییز رفته اسـت و تو آن قدر غرق در زیبایی آن بودی که متوجه نمی شوي که آمد و کی تمام شد!
نتیجه گیری
پاییز رنگ بازی رنگهاست، فصل آواز صبح گاهی گنجشکها و پرواز کلاغ ها دم غروب. این فصل از شاهکارهای خداست و نباید ازآن غافل شد. زیبایی زندگی جز این ها نیست، پس باید آنرا از دست نداد و از هر لحظه لذت برد.
همانگونه که همه یي ما بـه نظافت اهمیت میدهیم، طبیعت نیز خودرا از آلودگی ها می زداید و پاک و تمیز می کند و این پاییز اسـت که وظیفهي انجام اینکار را بـه عهده می گیرد. در پاییز برگ درختان زرد شده و در اثر باد خزان بر روی زمین میوفتد و دل انگیزترین نغمهي پاییز همان صدای خش خش برگ ها و صدای باران پاییزی اسـت.
در پاییز آفتاب تابان و سوزان تابستان، جای خودرا بـه نسیم خنک و دلپذیر پاییزی می دهد. دراین فصل روزها کوتاه می شوند و شبها طولانی تر، بدین سبب نشستن درکنار خانواده و گل گفتن و گل شنیدن مزه اي دو چندان دارد.
علاوه بر این ها پاییز، بهار تعلیم و تربیت دانش آموزانی اسـت که با عشق و ذوق آمادهي کسب علم و دانش از دبیران خویش هستند. دراین فصل دانش آموزان با کار و تلاش و کوشش مستمر بـه درجات علمی خوبی میرسند. پاییز هم یکی از فصل هاي خداست و طبیعتا یکی از بزرگ ترین نعمت ها برای ما بـه شمار می آید، پس بیاید تا همه ی شکر این نعمت بزرگ را بـه جای آوریم و بـه فضیلت و بزرگی خداوند متعال پی ببریم.
برگ درختان سبز درنظر هوشیار
هر ورقش دفتری اسـت معرفت کردگار
مقدمه :
عشق بی دلیل اسـت … محتاج استدلال نیست …
دل دلیل و برهان وجود عشق اسـت و من بی هیچ بهانه اي عاشق پاییزم
متن انشا:
پاییز را دوست دارم…
بخاطر غریب و بی صدا آمدنش
بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش
بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش
بخاطر صدای نم نم باران هاي عاشقانه اش
بخاطر رفتن و رفتن… و خیس شدن زیر باران هاي پاییزی
بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها
بخاطر غروب هاي نارنجی و دلگیرش
بخاطر شب هاي سرد و طولانی اش
بخاطر تنهایی و دلتنگی هاي پاییزی ام
بخاطر بغض هاي سنگین انتظار
بخاطر اشک هاي بی صدایم
بخاطر سال ها خاطرات پاییزی ام
بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش
پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز
نتیجه گیری :
بدون دلیل دوست داشته باش ؛ عاشق شو و چون پاییز رنگارنگ و رها زندگی کن .
مقدمه:
با نام خداوند هستی بخش زیبایی آفرین انشایم را در مورد پاییز آغاز میکنم.
متن انشا:
چطور میتوان پاییز را دوست نداشت؟ با این همه ی مهر و زیبایی و زلالی که این فصل مظلوم و مهربان دارد. انگار خود پاییز هم عاشق اسـت. عاشق ما! مگر نه چه دلیلی داشت در برابر سرما مقاومت کند و برای ما بهشتی از رنگهاي شگفت انگیز بسازد؛ که هر چه نگاه کنی سر نشوی از دیدن زیبایی هایش!
پاییز فصل سرد و گرمی درکنار هم اسـت. سردی هوا درکنار گرمی رنگهاي برگها «زرد و نارنجی و قرمز..» مگر میتوان پاییز را دوست نداشت. فصل قدم زدن روی برگیهاي خشک با آن نغمه دل انگیز خش خش کردن زیر برگها. مگر میتوان پاییز را دوست نداشت، تنها بـه این گناه که سرد اسـت؟ سرما که علاجش یک بسته قرص سرما خورگی اسـت و سوپهاي پر مهر مادرم که انگار تک تک اجزایش طعم عشق می دهند.
اصلا من پاییز را دوست دارک که سرما بخورم! بعد مادرم بیاید دست بگذارد روی پیشانی ام و برایم شلغم درست کند و با غرغر تکه تکه در دهانم بگذارد. اصلا من پایی را دوست دارم که برویم زیر باران بستنی بخورم؟! که شال گردنهاي رنگی ام را از چمدان بیرون بیاورن و آن رو دور گردنم ببندازم و همه ی پارکهاي شهر را با قدم بزنم، یخ کنم ولی خسته نشوم!
بعد برگردم خانه و دستانم را با چای گرمی که مادرم دم کرده گرم کنم. پاییز سرد اسـت، اما بـه مهربانیهاي ما گرم میشود؛ و من عاشق مهربانی پاییزم.
پاییز با باران، برگ هاي رنگارنگ و میوه هاي بی نظیرش می آید. انگار پاییز لباس رنگارنگی بـه روستاها می بخشد که آنرا زیباتر از قبل نشان می دهد. در روزهای پاییزی تک تک برگ ها آرام آرام با وزش هر نسیم پاییزی روی زمین میوفتد و زمین باغ ها و روستاها را بـه فرشی تبدیل می کند که نظیرش را جای دیگر نمیتوان دید، فرشی بافته شده از برگ هاي رنگارنگ پاییزی.
روستائیان روزهای سرد پاییزی را با گرمای لذت بخش پیچیده در خانه هاي شان بـه لحظه هاي دلپذیری تبدیل می کنند، و از پنجره هایشان بـه مناظر بکری خیره می شوند که در شهرها نمیتوان یافت. پاییز فصل استراحتی اسـت برای روستائیان کشاورز، انها شبها دور هم جمع می شوند و برای شبنشینی بـه خانه ي یک دیگر می روند زیرا این فصل فرصتی اسـت برای کارهایی که در بهار و تابستان نمیتوان انجام داد.
روزهای بارانی، جاده هاي خاکی روستاها را بـه جاده هاي گِلي تبدیل می کند که رفت و آمد در آنرا مشکل می کند اما مردمان روستاها بـه آن عادت دارند و باران برکتی اسـت از سوی خداوند برای مزارع شان تا در بهار سرسبزتر و باغ هایشان که پر بارتر باشند.
انار، پرتقال، کیوی، نارنگی، سیب، گلابی و خرمالوی خوش طعم زیبایی پاییز را چند برابر کرده اسـت. انار با دانه هاي سرخش که نشانه ي عشق و میوه ي بهشتی اسـت دراین فصل زیبا می رسد. درخت خرمالو با برگ هاي رنگانگ و خرمالوهای نارنجی رنگش دراین فصل بسیار دیدنی اسـت و درمانی اسـت برای بیماری هاي فصل پاییز.
سبدهای پر از میوه هاي پاییزی که در میوه فروشی هاست بسیار وسوسه انگیز اسـت تا حتی مقدار کمی ازآن را بخریم و بـه خانه ببریم و کنار عزیزانمان لذت خوردن انها را تجربه کنیم.
مقدمه:
دخترک عاشق بهار، چه قدر زیبا تر شده اي و چه قدر خوش بر و رو، بـه بـه عروس هزار رنگ طلایی، نقشت بر چشم انداز جهان تابان اسـت و می درخشد، هرروز نقشی تازه میزنی و رنگ عوض می کنی، کجا این همه ی رنگرز شده اي، چرا این قدر جذابی و خواستنی.
بدنه:
پاییز فصل عاشقی و هر بار که میبینم بـه یک رنگ داری، چه برگ هاي طلایی و چه روزهای نابی از راه میرسند، خورشید کم کم بی رمق می شود و بساط ستاره ها دیده می شود، خدای زیبایی ها و خالق خوشی ها تو را برای عاشقان نقاشی کرده و برایشان همدم گذاشته اسـت.
پاییز جانم تو تا همیشه پر از نقش و نگاری و تابلوهایت دست بـه دست در شهر میچرخد، هرجا از فصل ها حرفی شود، پادشاه تویی و تاج گذاری با توست. روزهایی که درختان صنوبر و سر و سیب در تو ذوب می شوند و بـه اذن تو برگ می ریزند، کم کم بزم کوچ پرنده ها هم برگزار می شودو پرستوها می روند و مرغان دیگر را از تغییر فصل آگاه می کنند.
روزهای ناب غروب سرخ شفق می رسد و کم کم پروین پر ناز در آسمان دیده می شود. کاش می توانستم همه ی این لحظه ها را قاب کنم و برای عاشقان بفرستم. مهر پر مهر از راه می رسد و آبان را با خود می آورد و آذر پر فروغ هم خنده کنان می رسد.
روزهای خوشی و شادی و تاج گزاری از سمت طبیعت می رسد. میوه هاي تابستان جایشان را بـه انار می دهند و سرخی انار همه ی جا رخ مي نماید. ستارگان شمالی و دنباله دار هم در دور دستها سوسوی سردی میزنند و شب و آسمان پاییزی روشن می شود.
نتیجه گیری:
طبیعت هزار رنگ و نقش، خدایی دارد بسیار توانا و مهربان، بر ماست که هر لحظه شکرش بـه جای آوریم و از نعمت هایي که داده اسـت بـه خوبی استفاده کنیم.
مقدمه :
بـه نام خداوند آفریننده زیبایی ها . راستش را بخواهید از زمانی که یادم می آید پاییز فصل مورد علاقه من بوده اسـت شاید یه این خاطر که خودم در فصل پاییز بـه دنیا آمده ام . اما این موضوع دلایل دیگری هم دارد . امروز میخوام دراین انشا بـه شـما بگویم چرا عاشق فصل پاییز هستم.
متن انشا :
فصل پاییز برای من یک فصل جادویی اسـت . همه ی چیز از آب و هوا گرفته تا رنگ ها برای من زیبا و خیره کننده هستند . با اینکه همه ی مناظر و زیبایی ها هر سال و هر سال تکرار میشوند ولی برای من تازگی دارند و انگار هر سال با دیدن زیبایی ها و رنگارنگی فصل پاییز دوباره جادو میشوم .
اما قبل از هر چیز پاییز برای من حسی از بندگی خداوند دارد خداوندی که در بهار همه ی جا را سبز و تازه و درخشان میکند در تابستان پر از گرما و نور و انواع میوه ها مینماید و در پاییز درختان را خشک میکند . اما نه یک خشک شدن وحشتناک و سرد و زشت.
برعکس خداوند زیبایی آفرین حتی فصل خشک شدن و خواب زمستانی زمین را نیز بـه بهترین و قشنگ ترین صورت رنگ آمیزی میکند و در نهایت در زمستان با پوشاندن زمین با برف پاک و سفید هنر نمایی اش را بـه پایان می رساند. بـه این خاطر اسـت که پاییز حس میکنم بـه خدا نزدیک ترم و دیدن برگ هاي رنگارنگ و باران حسی از سپاس گزاری و شکر نعمت را گاهی در هیاهوی زمانه فراموش میکنم درمن زنده میکند.
همه ی چیز فصل پاییز برای من زیبا و دوست داشتنی اسـت .. از جمله میوه هاي خاص و شگفت انگیزش … چه کسی باور میکند وقتی همه ی درخت ها کم کم بـه خواب زمستانی میروند و درختان خشک شده و برگ هایشان را زمین هدیه میکنند . طبیعت بتوانید این میوه هاي درخشان و خوشمزه را بـه ما هدیه کند.
میوه هایي مثل انار، خرمالو ؛ پرتغال ؛ لیمو شیرین و نارنگی هاي آبدار… من عاشق انار و خرمالو هاي رسیده هستم. انقدر که دوست دارم همه ی سال خرمال بخورم و پرتغال ها را با آن رنگ نارنجی زیبایشان در دست بگیرم و از ته دل بو کنم و بـه خودم بگویم چه کسی گفته میوه هاي خوشمزه فقط متعلق بـه بهار و تابستان هستند؟
نتیجه گیری :
همه ی این موارد از زیبایی هاي طبیعت هوای خنک و لطیف ؛ باران دوست داشتنی و میوه هاي خوشمزه باعث میشود من عاشق فصل پاییز باشم و خداوند را بابت این زیبایی شگفت انگیز شکر کنم. خداوند مهربان دوستت دارم.
اي نام تـو بهترین سر آغاز / بی نام تـو نامه کی کنم باز. خداوندا امروز نیز همانند دوران دبستانم پاییزت زیباست، آسمانش صاف و خورشیدش خندان اسـت، هوایش لطیف و شبهایش دلپذیر اسـت. در آن دوران شبهاي پاییز مینشستم و قصه خواندم و با ذهن خیال پرداز خود صحنههاي داستان را در جلو چشم خود مجسم میساختم و دنیای درونم را پر از شیرینی و زیبایی میساختم.
خداوندا خداوندا اي خداوند پیامبران و برگزیدگان و اي خداوند ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب! رویم از خجلت زرد اسـت اما هرگز این زردی رویم را با زردی پاییز تشبیه نمیکنم که پاییز زیباست و آن فصل خداست و زردی آن از فضل خداست.
که زردی پاییز پختگی و کمال اسـت و زردی پاییز جلوه دیگری از جمال اسـت. راستی در پاییز بود غروب سرد یکی از روزهای سرد پاییز که دهقان فداکار همان ریزعلی خواجوی لباسش را کند.
و آتش زد و جان مسافران را نجات داد ریزعلی هنوز زنده اسـت خداوند نگهدارش باشد ریزعلی لباسش را دوست داشت اما کند چون خطر بزرگی در پیش بود راستی وقت آن نرسیده که مـن و تـو نیز لباسها را بکنیم و آتش بزنیم و رها گردیم؟
برجهای دوقلو و سه قلو وچهارقلو و… راستی زاییدن چندقلوها چقدر سخت اسـت پس چگونه می شود از آنها دل کند! تازه گرم نوشتن شده بودم دوستم از راه رسید و نگاهی بـه نوشته ام انداخت.
قاه قاه خندید و گفت دوره قطار و ریزعلی گذشته اسـت و دوره چاق و چلههاست و دوره فضاپیماهاست و آن جنابان را که میگویی هرگز نه وقت این را دارند که این چرندیات را بخوانند و بالفرض هم بخوانند وقعی بـه آن نخواهند گذاشت. گفتم نمی دانم شاید حق با تـو باشد اما ذهن خیالباف مـن میگوید جوجه را آخر پاییز میشمارند و بعدش چله سختی در راه اسـت.
اما تازه گرم نوشتن بودم سردم کردی مـن هم بـه تلافی چای داغی برایت میریزم تا لبت بسوزد تا درگرماگرم نوشتنم لبت را بدوزی و از اسب اندیشه پایینم نکشی. راستی پاییز زیبا فصل قشنگم شاید دوباره با تـو حرف بزنم چون سینه ام هنوز خیلی پر اسـت و تا آن روز بـه صاحبت میسپارم.
پاییز فصل زیبایی اسـت که سه ماه مهر، آبان و آذر دارد ؛ در پاییز ما بـه مدرسه می رویم و مدرسه ها باز می شود، همه ی ي بچه ها شاد و خوشحال هستند و در حیاط مدرسه بازی می کنند. در پاییز برگ درختان می ریزد و باد و باران زیاد اسـت. من فصل پاییز را خیلی دوست دارم چون با شروع مدرسه دوباره دوستانم رو میبینم و خیلی خوشحال میشوم.
در پاییز رنگ برگ هاي درختان قرمز، زرد و نارنجی اسـت که کم کم باد آنها را از شاخه ها می کند. در پاییز دوباره کتاب و لباس هاي نو می پوشیم و این خیلی خوب اسـت اما من امسال کیف نخریدم چون کیفم نو بود، بـه جای آن پولش را بـه جشن عاطفه ها دادم تا دانش آموزانی که کیف ندارند بتوانند برای خودشان کیف بخرند و خوشحال شوند.
بیشتر میوه هاي پاییزی سیب و انار اسـت که من خیلی انار دوست دارم مامانم می گوید این میوه ها میوه هاي بهشتی هستند و خواص زیادی دارند. پدرم هم میگوید پاییز زیباترین فصل هاست و در پاییز درختان آماده خواب زمستانی می شوند تا برای بهار قدرتمند شوند و دوباره گل و میوه بدهند.
روزهای پاییز کمی سرد اسـت که باید مواظب خودمان باشیم تا سرما نخوریم. معلممان می گوید که در پاییز پرنده ها بـه جاهای گرم تر مهاجرت می کنند تا برای بهار دوباره برگردند. امسال مدرسه ما نو شده بودو دیوارهای آنرا رنگ کرده بودند و تخته سیاه و نیمکت ها تازه بودند و ما خیلی خوشحال شدیم.
مطالب مشابه: متن زیبا برای شروع و تبریک فصل پاییز
در پایان
پاییز با تمام خوبی ها و بدی هایش بـه یاد ماندنی ترین خاطره ها را برایمان رقم می زند و خداحافظی با آن یعنی خداحافظی با تمام آن خاطرات و بـه ثبت رساندن شان در دفتر خاطراتمان برای مرورشان در روز هاي گرم تابستان.